رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حدیث شماره 7 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

عبدالملک بن اعین به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد طایفه زیدیه و معتزله گرد محمد بن عبد اللَّه (بن حسن ملقب به نفس زکیه که به حکومت منصور دوانیقى شورید و کشته شد) را گرفته اند آیا براى او سلطنتى هست؟ امام فرمودند: «به خدا که نزد من دو کتاب است‏ که نام تمام انبیا و سلاطینى که در زمین فرمانروائى می کنند، در آنها ثبت است، به خدا که در هیچ یک از آنها نام محمد بن عبد اللَّه نیست.»

حدیث شماره 6 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا نزد ما چیزی است که با آن به مردم نیازمند نمی شویم. ولى مردم به ما احتیاج دارند. نزد ما کتابی است به املاء پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و خط على (علیه السلام)، دفتری است که هر حلال و حرامى در آن است، شما درباره کارى نزد ما می‏ آیید (و کسب تکلیف می کنید) سپس ما می فهمیم که شما به آن عمل می کنید یا عمل نمی کنید.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
 

امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرمایند: « همه ما امامان (علیهم السلام) که معاصر حکومت ها هستیم مجبوریم آنها را مراعات بکنیم مگر قائم»

 

یکی از حکمت های غیبت این است که امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) با طاغوت های معاصر مواجه نباشند که لازم باشد آنها را ملاحظه بکنند همچون ملاحظه سایر ائمه (علیهم السلام)

 

واعظ: استاد علوی تهرانی

 


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 5 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

ابوعبیده گوید بعضى از اصحاب ما از حضرت صادق (علیه السلام) درباره جفر سوال کرد، حضرت فرمودند: «جفر پوست گاوی است پر از علم» عرض کرد جامعه چیست؟ فرمودند: «طوماری است به طول هفتاد ذراع و عرض‏ یک پوست مانند ران شتر فربه که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته است، همه قضایا حتى جریمه خراش در آنجا هست.» عرض کرد مصحف فاطمه چیست؟ حضرت مدتى سکوت کرد و سپس فرمودند: «شما از آنچه می خواهید و نمی خواهید بحث می کنید. (یعنى بعضى از پرسش هایت به قصد فهمیدن نیست یا به دردت نمی خورد) همانا فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) هفتاد و پنج روز در دنیا بود و از فراق پدر اندوه بسیارى داشت و جبرئیل (علیه السلام) مى‏آمد و او را در مرگ پدر تسلیت می داد و خوشدل می ساخت و از احوال و مقام پدرش خبر می داد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش می گفت و على (علیه السلام) اینها را می نوشت. و این مصحف فاطمه (علیها السّلام) است.»

حدیث شماره 4 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا در جفرى که (پیشوایان زیدیه) یاد می کنند (و مدعى هستند که نزد آنهاست) چیزی است که آنان را خوش نمی آید. زیرا حقّ در آن (جفر) است و آنان حق را نمی گویند. و باز اگر راست میگویند، قضاوتهاى على علیه السلام و احکام میراثى را که فرموده است (و در جفر نوشته است) بیرون آورند، درباره (میراث) خاله‏ ها و عمه‏ ها از ایشان بپرسید (اگر توانستند جواب گویند و باز اگر راست می گویند) مصحف فاطمه (علیها السلام) را که وصیتش در آن و سلاح پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) نیز همراه آن است، بیرون آورند. خداى عزوجل می فرماید «اگر راست می گوئید، کتابى پیش از این (قرآن) یا اثرى از علم براى من بیاورید. (4 احقاف)»»

شرح:

آیه شریفه در سیاق احتجاج بر کفار است و در قرآن بکلمه «ایتونى است» که امام علیه السلام نقل به معنى نموده و «فأتوا» فرموده است، خداى تعالى می فرماید: «(به مشرکان) بگو به من خبر دهید (و نشانم دهید) معبودانی که به جای خدا می پرستید چه چیزی از زمین را آفریده اند یا مگر آنان را در آفرینش آسمان ها شرکت داشته اند؟ اگر راستگو هستید کتابی پیش از این (قرآن) یا بازمانده ای از دانش استواری (که ادعای شما را تصدیق کند) برای من بیاورید. (4 احقاف)»

استشهاد امام علیه السلام به آیه شریفه از این نظر است که پیشوایان طایفه زیدیة براى اثبات ادعاى خود یا باید دلیلى از کتاب آسمانى بیاورند و یا اثرى از علم مانند گفتار انبیا و اوصیا و یا برهانى عقلى بیاورند و ایشان هیچ یک را ندارند.

حدیث شماره 3 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

حسین بن ابى العلا گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «همانا جفر سفید نزد من است.» عرض کردم در آن چیست؟ فرمودند: «زبور داود و تورات موسى و انجیل عیسى و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه (علیها السلام)، که گمان نمی کنم در آن چیزی از قرآن باشد. و در آن است آنچه مردم به سوى ما احتیاج دارند و ما به کسى احتیاج نداریم. حتى مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و 4/ 1 تازیانه و جریمه خراش در آن هست و جفر سرخ هم نزد من است.» عرض کردم در جفر سرخ چیست؟ فرمودند: «اسلحه است و آن تنها براى خونخواهى گشوده مى‏شود و صاحب شمشیر (امام قائم علیه السلام) آن را براى کشتن باز می کند.» ابن ابى یعفور به حضرتش عرض کرد اصلحک اللَّه. پسران حسن (علیه السلام) او را می شناسند؟ فرمودند: «آرى به خدا می شناسند، چنان که روز و شب را می شناسند و تشخیص می دهند که این روز است و این شب ولى حسد و دنیاطلبى ایشان را بر سرپیچى و انکار وامیدارد و اگر ایشان حق را از راه حق جویند، برایشان بهتر است‏.»

حدیث شماره 2 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

حماد بن عثمان گوید شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که فرمودند: «زنادقه در سال صد و بیست و هشت ظهور کنند، من این مطلب را در مصحف فاطمه (علیها السلام) دیدم.» عرض کردم مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فرمودند: «چون خداى تعالى پیغمبرش (صلّى اللَّه علیه و آله) را قبض روح فرمود، فاطمه (علیها السلام) را از وفات آن حضرت اندوهى گرفت که جز خداى عزوجل مقدارش را نداند، بدان جهت خدا فرشته اى برایش فرستاد که او را دلدارى دهد و با او سخن گوید. فاطمه از این داستان به امیر المؤمنین علیه السلام‏ شکایت کرد (یعنى گزارش داد و یا شکایتش از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) على (علیه السلام) فرمودند: «چون آمدن فرشته را احساس کردى و صدایش را شنیدى، به  من بگو.» پس فاطمه (علیها السلام) به امیر المؤمنین (علیه السلام) خبر داد و آن حضرت هر چه می شنید می نوشت، تا آنکه از آن سخنان مصحفى ساخت.» سپس حضرت فرمودند: «همانا در آن مصحف چیزى از حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم به پیش آمدهاى آینده است.»

 

شرح:

علامه مجلسى (ره) گوید: «من فکر می کنم که مقصود از زنادقه امثال ابن ابى العوجاء و ابن مقفّع باشند که با امام صادق علیه السلام مجادله و مناظره می کردند و سال 128 هجرى بیست سال قبل از وفات امام صادق علیه السلام است که زمان طغیان و بسیارى این طایفه بود و یا آنکه مراد خلفاى بنى عباسند که کتب زنادقه را در آن سال ترویج دادند.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

امن و امان در دوره غیبت، ولایت حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) است.

 

 


دریافت

واعظ: استاد علوی تهرانی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

حدیث شماره 1 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم قربانت گردم، از شما پرسشى دارم. آیا در اینجا کسى (نامحرم) هست که سخن مرا بشنود؟ امام صادق (علیه السلام) پرده‏ اى را که در میان آنجا و اطاق دیگر بود، بالا زد و آنجا سر کشید، سپس فرمودند: «اى ابا محمد هر چه خواهى بپرس.» عرض کردم قربانت گردم، شیعیان حدیث می کنند که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) بابى از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت. حضرت فرمودند: «اى ابا محمد، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می شد.» عرض کردم به خدا سوگند آن علم این است. امام علیه السلام ساعتى (براى اظهار تفکر) سر انگشت به زمین زد و سپس فرمودند: «آن علم است ولى علم کامل نیست.»

سپس فرمودند: «اى ابا محمد همانا جامعه نزد ماست، و آنان چه می دانند که جامعه چیست؟» عرض کردم قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمودند: «طوماری است به طول هفتاد ذراع، به ذراع پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) با املاء زبانى آن حضرت و على (علیه السلام) با دست راست خود نوشته، تمام حلال و حرام و هر چیزى که مردمان به آن احتیاج دارند، حتى دیه خراش در آن موجود است.» سپس با دست به بدن من زدند و فرمودند: «به من اجازه می دهى اى ابا محمد؟» عرض کردم من از آنِ شمایم، هر چه خواهى بنما. آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت و فرمودند: « حتّی دیه این نیز در آن ذکر شده است.» و حضرت خشمگین به نظر می رسید. به خدا سوگند آن علم، این است. حضرت فرمود: «این، علم هست امّا آن (علم حقیقی و کامل) نیست.» آنگاه ساعتى سکوت نمودند.

سپس فرمودند: «همانا جفر نزد ماست، و آنان چه می دانند که جفر چیست.» عرض کردم جفر چیست؟ فرمودند: «مخزنى است از چرم که علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته بنى اسرائیل در آن است.» عرض کردم‏ همانا علم (کامل) این است، فرمود: « این، علم است امّا آن نیست.» باز ساعتى سکوت کردند.

سپس فرمودند: «همانا مصحف فاطمه (علیها السلام) نزد ماست، و آنان چه می دانند که مصحف فاطمه (علیها السّلام) چیست؟» عرض کردم مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فرمودند: «مصحفى است سه برابر قرآنى که در دست شماست. به خدا حتى یک حرف قرآن هم در آن نیست.» (یعنى مطالبى که شما از ظاهر قرآن و تفسیر آن می فهمید، در مصحف فاطمه نیست ولى از نظر تأویل و معناى باطنى قرآن که ما آن را می فهمیم مصحف تفصیل قرآن است- مرآت-) عرض کردم به خدا سوگند آن علم این است. حضرت فرمودند: «این، علم است امّا، آن نیست.» آنگاه ساعتى سکونت نمودند.

سپس فرمودند: « همانا علم آنچه بوده و آنچه تا برپایی رستاخیز می شود نزد ما است.» عرض کردم به خدا سوگند آن علم همین است. حضرت فرمودند: «این، علم است امّا، آن نیست.» عرض کردم قربانت گردم. پس آن علم (کامل) چیست؟ فرمودند: «علمى است که در هر شب و هر روز راجع به موضوعى پس از موضوع دیگر و چیزى پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید.»

 

حدیث شماره 4 باب حکایت سلاح رسول خدا (صلی االه علیه و آله)، حکایت تابوت در بنی اسرائیل است کتاب حجت اصول کافی

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «همانا مثل سلاح در میان ما چون تابوت در بنى اسرائیل است. هر کجا تابوت دور میزد مُلک (نبوت) در پى آن بود و در میان ما هر کجا سلاح دور زند، علم (امامت) در دنبالش باشد.»

حدیث شماره 3 باب حکایت سلاح رسول خدا (صلی االه علیه و آله)، حکایت تابوت در بنی اسرائیل است کتاب حجت اصول کافی

صفوان از قول حضرت رضا (علیه السلام) گوید که امام باقر (علیه السلام) می فرمود: «همانا حکایت سلاح در خاندان ما، حکایت تابوت در بنى اسرائیل است، هر کجا تابوت دور میزد، نبوت عطا می شد و در میان ما هر کجا سلاح دور زند، امر (امامت) آنجاست.» عرض کردم سلاح از علم جدا می شود؟ (ممکن است سلاح به دست کسى افتد که علم امامت نداشته باشد؟) فرمودند: «نه.»

حدیث شماره 2 باب حکایت سلاح رسول خدا (صلی االه علیه و آله)، حکایت تابوت در بنی اسرائیل است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «داستان سلاح در خاندان ما همچون داستان تابوت در بنى اسرائیل است، هر کجا تابوت دور میزد مُلک (نبوت) در پى آن بود و در میان ما هر کجا سلاح دور زند، علم امامت دنبالش باشد.»

حدیث شماره1 باب حکایت سلاح رسول خدا (صلی االه علیه و آله)، حکایت تابوت در بنی اسرائیل است کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا داستان سلاح در خاندان ما، مانند داستان تابوت است در بنى اسرائیل؛ تابوت بر در هر خاندانى از بنى اسرائیل که پیدا مى‏ گشت، نبوت به آنها داده میشد، و از ما هرکه سلاح به او رسیده، امامت به او داده شده است.»

حدیث شماره 9 باب آنچه از سلاح و وسایل رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) نزد ائمّه (علیهم السّلام) است کتاب حجت اصول کافی

ابان عثمان از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمودند: چون وفات رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرارسید، عباس بن عبد المطلب و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را طلب کردند. آن گاه به عباس فرمودند: «عموى محمد! قبول مى ‏کنى که ارث محمد را ببرى و قرضش را بپردازى و به وعده‏ هایش وفا کنى؟» او نپذیرفت و گفت: اى رسول خدا پدر و مادرم قربانت، من پیرمردم، عیالم بسیار و مالم اندک است و تو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته‏ اى چه کسى طاقت وصایت تو را دارد؟ حضرت اندکى سر پائین انداختند و سپس فرمودند: «عباس مىی پذیرى که ارث محمد را ببرى و قرضش را ادا کنى و وعده‏ هایش را عملى کنى؟» عرض کرد: پدر و مادرم به قربانت پیر مردى عیالمند و نادارم و تو با باد مسابقه دارى. حضرت فرمودند: «همانا این وصیت به کسى می ‏سپارم که شایسته دریافت آن است.» سپس فرمودند: «اى على! اى برادر محمد! قبول دارى که وعده‏ هاى محمد را عمل کنى و قرضش را بپردازى و میراثش را بگیرى؟» (در کیفیت سؤال حضرت از این دو نفر نکته ‏اى لطیف است که در خطاب به عباس اولا گرفتن میراث را مى ‏فرماید و نسبت به على (علیه السلام) قرض و وعده را مقدم می دارد تا تلویحا اشاره به طرز فکر آن دو نفر نموده باشد) على عرض کرد: «آرى پدر و مادرم به قربانت، این ها به گردن من و برای من» على (علیه السلام) فرمودند: «من به پیامبر نظر می ‏کردم، دیدم انگشتر خویش از انگشت بیرون کرد و فرمودند: «تا من زنده ‏ام این انگشتر به دست کن.» چون در انگشتم نهادم، به آن نظر کردم و آرزو بردم که از تمام ترکه (ارث) آن حضرت همین انگشتر را داشته باشم.» سپس پیامبر آواز داد، اى بلال! آن کلاه خود و زره و پرچم و پیراهن و ذوالفقار و عمامه سحاب و جامه (عبا) برد و شال ابرقه (کمربند) و عصا را بیاور، على (علیه السلام) فرماید: «من تا آن ساعت آن کمربند را ندیده بودم، آن گاه تکّه لباسی آوردند که چشم ها را خیره می کرد و معلوم شد که از کمربندهاى بهشتى است.» پیامبر فرمودند: «اى على، جبرئیل این را برایم آورد و گفت اى محمد این را در حلقه ‏هاى زره بگذار و در جاى کمربند به کمر ببند.» سپس دو جفت نعلین عربى طلبید که یکى وصله داشت و دیگرى بى ‏وصله بود و دو پیراهن خواست یکى پیراهنى که با آن به معراج رفته بود و دیگر پیراهنى که با آن به جنگ احد رفته بود و سه کلاه را طلب کرد، کلاه مسافرت و کلاه روز عید فطر و قربان و روزهاى جمعه و کلاهى که به سر می گذاشت و با اصحابش مجلس مى‏ کرد. سپس فرمودند: «اى بلال دو استر: شهباء و دلدل و دو شتر: عضباء، و قصوى و دو اسب: جناح و حیزوم را بیاور؛ جناح اسبى بود که به در مسجد براى حوائج پیامبر (صلّى اللّه علیه و اله) بسته بود و هرکس را دنبال کارى می فرستاد بر آن سوار می ‌کرد و وى را در انجام کار رسول خدا می تاخت و حیزوم اسبى بود که پیامبر به او مى‏ فرمود: «پیش برو اى خیزوم» و الاغى را که عفیر نام داشت آورد. پیامبر فرمودند: «تا من زنده ‏ام، اینها را دریافت کن.» امیر المؤمنین (علیه السلام) گوید: «نخستین چارپائى که مرد، همان عفیر بود، ساعتى که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) درگذشت، افسارش را پاره کرد و می تاخت تا در محله قبا بر سر چاه بنى خطمه رسید، خود را در آن افکند و همان چاه گورش گشت.» و روایت شده که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «این الاغ با پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به سخن درآمد و گفت پدر و مادرم قربانت! پدرم از پدرش و او از جدش و او از پدرش نقل کرد که او با جناب نوح در کشتى بوده و نوح برخاسته و دست به کفل او کشیده و فرموده از پشت این الاغ، الاغى آید که سید پیغمبران و آخرین ایشان بر آن سوار شود، خدا را شکر که مرا همان الاغ قرار داد.»

 

  السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

رویت امام زمان

واعظ: استاد صفایی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 


دریافت

حدیث شماره 8 باب آنچه از سلاح و وسایل رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) نزد ائمّه (علیهم السّلام) است کتاب حجت اصول کافی

عمر بن ابان گوید از امام صادق (علیه السلام) از آنچه مردم می گفتند که نامه ای مهرشده به امّ سلمه سپرده شده، پرسیدم. امام فرمودند: «چون پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) درگذشت، علمش و سلاحش و هر آن‌چه آنجا بود(از مواریث انبیاء)، به على (علیه السلام) به ارث رسید، سپس به حسن و پس از او به حسین (علیهما السلام) رسید.» عرض کردم سپس به على بن حسین (علیهما السلام) و پس از او به پسرش و سپس به شما رسید؟ فرمودند: «آرى.»

حدیث شماره 7 باب آنچه از سلاح و وسایل رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) نزد ائمّه (علیهم السّلام) است کتاب حجت اصول کافی

حمران گوید از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم درباره آنچه مردم صحبت می کردند، که نامه مهرشده ای به امّ سلمه داده شده، پرسیدم؛ امام (علیه السلام) فرمودند: «چون پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) درگذشت. علمش و سلاحش و هر چه نزد او بود (از نشانه ‏هاى امامت) به على (علیه السلام) به ارث رسید، سپس به حسن و پس از او به حسین (علیهما السلام) رسید و چون نگران شدیم که گرفتار شویم (و در داستان کربلا آن اسلحه به دست دشمن افتد  امام حسین (علیه السلام)) آن را به ام سلمه سپردند. سپس على بن الحسین (علیهما السلام) آن را بازگرفت.» من عرض کردم آرى چنین‏ است، سپس به پدرتان رسید و پس از وى به شما رسید؟ فرمودند: «بلى.»

حدیث شماره 6 باب آنچه از سلاح و وسایل رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) نزد ائمّه (علیهم السّلام) است کتاب حجت اصول کافی

موسى بن جعفر (علیهما السلام) فرمودند: «اسلحه نزد ما نهاده شده و از آسیب محفوظ است، اگر نزد بدترین مخلوق خدا گذارند، بهترین ایشان شود. پدرم به من خبر داد که چون با زن ثقفی خویش عروسى کرد، اطاقى را که اسلحه را در شکاف دیوار آن پنهان کرده بود، براى عروسى زینت کرده بودند، بامداد شب عروسی، چشمش به دیوار افتاد، در محل شکاف جاى پانزده میخ دید (که برای آیختن پرده ها کوبیده بودند) و نگران شد، به عروس فرمودند از اطاق بیرون رو که مى ‏خواهم غلامان را براى کارى بخوانم پس شکاف را بررسى کرد و دید سر میخ ها از طرف شمشیر برگشته و به آن برخورد نکرده است.» (نقل این داستان دلیل محفوظ بودن اسلحه از آسیب است.)

حدیث شماره 5 باب آنچه از سلاح و وسایل رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) نزد ائمّه (علیهم السّلام) است کتاب حجت اصول کافی

احمد بن ابى عبد اللَّه گوید از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدم که ذوالفقار شمشیر رسول خدا (صلّى‏ اللَّه علیه و آله) از کجا آمد؟ فرمودند: «جبرئیل (علیه السلام) آن را از آسمان آورد و زیور آن از نقره بود و آن نزد من است.»

حدیث شماره 4 باب آنچه از سلاح و وسایل رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) نزد ائمّه (علیهم السّلام) است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «پدرم زره ذات الفضول پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) را به تن کرد، به زمین کشیده شد، من آن را پوشیدم، از قامتم بلندتر بود.»