حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی
قسمت سوم
چون خداش نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد، آنگونه رفتار کرد که به او فرمان داده بودند. چون امام على (علیه السلام) او را دید که با خود سخنى آهسته مى گوید، (آیه سخره را مى خواند) او را خنده گرفت و فرمودند: «بیا اینجا اى برادر عبدقیس!» و اشاره به مکانى نزدیک خود کرد. خداش گفت: جا وسیع است (همین جا مى نشینم) مى خواهم پیامى به شما برسانم. امام على (علیه السلام) فرمودند: «بفرمائید چیزى بخورید و بنوشید و جامۀ خود را باز کنید و روغنى بمالید، سپس پیام خود را برسانید، قنبر! برخیز و او را منزل بده.» خداش گفت: مرا به آنچه گفتى نیازى نیست. امام على (علیه السلام) فرمودند: «مى خواهى با تو در خلوت رویم؟» (تا اگر سخنى محرمانه دارى خجالت نکشى). خداش گفت: هر رازى نزد من آشکار است (سخن محرمانه اى ندارم).