رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حدیث شماره ۲ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

رافع بن سلمه گوید روز جنگ نهروان همراه على بن ابیطالب (صلوات الله علیه) بودم، هنگامى که على (علیه السلام) نشسته بود، سوارى آمد و گفت: السلام علیک یا على، امام على (علیه السلام) فرمودند: «علیک السلام مادرت به عزایت بنشیند چرا به عنوان امیرالمؤمنین بر من سلام نکردى؟» گفت! آرى، اکنون علتش را به تو مى گویم. در جنگ صفین تو بر حق بودى ولى چون به آن دو حَکَم، حُکم دادی از تو بیزارى جستم و تو را مشرک دانستم، اکنون نمى دانم از کى پیروى کنم، به خدا اگر هدایت تو را از گمراهیت باز شناسم (بدانم بر حقى یا بر باطل) براى من از تمام دنیا بهتر است.امام على (علیه السلام) به او فرمودند: «مادرت به عزایت بنشیند، نزدیک من بیا تا نشانه هاى هدایت را از نشانه هاى گمراهى براى تو بازنمایم.» آن مرد نزدیک حضرت ایستاد، در آن میان سوارى شتابان آمد تا نزد امام على (علیه السلام) رسید و گفت یا امیرالمؤمنین! مژده باد تو را بر فتح، خدا چشمت را روشن کند، به خدا تمام لشکر دشمن کشته شد. حضرت به او فرمودند: «پایین نهر یا پشت آن؟» گفت آرى پایین نهر، فرمودند: «دروغ گفتى، سوگند به آنکه دانه را شکافد و جاندار آفریند، آنها هرگز از نهر عبور نکنند تا کشته شوند.»

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت هشتم

خداش گفت: آمین (خدایا مستجاب کن) سپس خداش با خود مى گفت به خدا من هرگز صاحب ریشى ندیدم که خطایش از تو (خودش) روشنتر باشد، حامل پیام و دلیلى باشد که بعضى بعض دیگرش را نقض کند و خدا جاى درستى براى آن نگذاشته باشد، من به سوى خدا مى گرایم و از آن دو نفر بیزارم. امام على (علیه السلام) فرمودند: «نزد آنها باز گرد و گفتار مرا به آنها برسان.» خداش گفت: نه به خدا سوگند، نخواهم رفت، جز اینکه از خدا بخواهى که مرا هر چه زودتر به سوى شما برگرداند و مرا به رضایت خود نسبت به شما موفق دارد. آن حضرت دعا کرد. دیرى نگذشت که خداش برگشت و در جنگ جمل در رکاب آن حضرت کشته شد، خدایش رحمت کند. (و هم چنین نفرین آن حضرت درباره آن دو نفر مستجاب شد، زیرا زبیر در آغاز جنگ از معرکه بیرون رفت، مردى تمیمى خود را به او رسانید و مقتولش ساخت و طلحه هم در همان آغاز جنگ کشته شد.)

حدیث شماره ۱باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی
قسمت هفتم


و اما اینکه گفتید من شجاعترین پهلوانان عربم و شما از لعنت و نفرینم گریزانید، بدانید که هر مقامى مناسب کارى است، آنگاه که نیزه ها از هر سو به جنبش آید و یال هاى اسبان پریشان شود، و ریه هاى شما (از ترس) در درونتان باد کند، آنجاست که خداوند مرا برای استواری دل کفایت می کند، و اما اگر همین را ناخوش دارید که من شما را نفرین کرده ام، نباید بی تابى کنید از اینکه به عقیده شما مردى جادوگر و از طایفه جادوگران بر شما نفرین کند.بار خدایا؛ زبیر را به بدترین صورت بکش و خونش را در گمراهی بریز و طلحه را خوار گردان و در آخرت بدتر از این را براى آنها آماده کن، اگر طلحه و زبیر به من ستم کرده اند و افترا بسته اند (و نسبت جادوگرى و قتل عثمان به من داده اند) و شهادت خود را (نسبت به آنچه از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله درباره من شنیدند) کتمان کردند و نسبت به من از تو و پیغمبرت نافرمانى کردند،. آمین بگو.»

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت ششم

 

و اما مخالفت شما با مردم از روزى که خدا محمد (صلى اللّه علیه و آله) را قبض روح نمود، اگر از روى حق با مردم مخالفت کردید (و با من بیعت نمودید) سپس با مخالفت با من آن حق را شکستید و باطل کردید و اگر از روى باطل با مردم مخالفت کردید، گناه آن باطل با گناه کار تازه اى که کردید (و با من هم مخالفت ورزیدید) به گردن شماست. علاوه بر اینکه بیعت شما با من در مخالفت با مردم (اینکه خود را مخالف مردم وصف کردید) جز براى طمع دنیا نبوده است. شما مى گوئید: من امیدتان را قطع کردم و چنین عقیده دارید، خدا را شکر که عیب دینى بر من نگرفتید. و اما آنچه مرا از پیوند شما باز داشت همان (سوء عقیده و خبث باطنى شما) است که شما را از حق برگردانید و وادار کرد که طوق بیعت را از گردن خود بیفکنید چنانکه چارپاى سرکش افسار خود را پاره مى کند. تنها خداست پروردگار من که چیزى را برای او شریک نمی گیرم، پس نگوئید او سودش کمتر و دفاعش سست تر است که سزاوار نام شرک و نفاق مى گردید.

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت پنجم

 

امام على (علیه السلام) فرمودند: «آن دو نفر به تو چه گفتند؟» خداش گزارش خبر را نقل کرد. امام على (علیه السلام) فرمودند به آنها بگو: «سخن خود شما براى استدلال علیه شما کافی است. اما خداوند مردم ستمکار را هدایت نمى کند. شما گمان مى کنید که برادر دینى و پسر عموى نسبى من هستید، نسب را منکر نیستم (زیرا مره جد اعلاى هر سه نفر ماست) اگر چه خویشی بریده است جز آنچه خدا با اسلام پیوسته است و اما اینکه گفتید: برادر دینى من هستید، اگر راست گوئید، شما با کارهایی که نسبت به برادر دینى خود کردید، با کتاب خداى عزوجل مخالفت نموده و نافرمانیش کردید و اگر راستگو نیستید، با ادعاى برادر دینى من بودن افترائى بسته و دروغى گفته اید...

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت چهارم

 

امام على (علیه السلام) فرمودند: «تو را سوگند مى دهم به آن خدایی که از خودت به تو نزدیک تر است و میان تو و دلت حائل مى شود، همان خدایی که خیانت چشمها و راز سینه ها را مى داند. آیا زبیر آنچه را من به تو پیشنهاد کردم (از خوردن و آشامیدن و روغن مالیدن و خلوت) به تو سفارش نکرد؟» خداش گفت: بار خدایا، آرى، چنین است. امام على (علیه السلام) فرمودند: «اگر پس از آنکه از تو پرسیدم پنهان کاری مى کردى، چشم بر هم نمى گذاشتى (هلاک مى شدى) تو را به خدا سوگند مى دهم آیا او به تو سخنى آموخت که چون نزد من آمدى آن را بخوانى؟» خداش گفت: به خدا آرى. امام على (علیه السلام) فرمودند: «آیه سخره بود؟» گفت آرى. امام فرمودند: «آن را بخوان» سپس او خواند و امام على (علیه السلام) امر به تکرار و بازگشت به آیه مى کرد و هر جا غلط مى خواند، تصحیحش مى فرمود تا هفتاد بار آن را خواند. خداش (با خود) گفت: شگفتا! چرا امیرالمؤمنین دستور مى دهد این آیه هفتاد بار تکرار شود؟ امام على (علیه السلام) فرمودند: «احساس مى کنى که دلت آرام شده است؟» خداش گفت آرى به خدائى که جانم به دست اوست.

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم


چون خداش نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد، آنگونه رفتار کرد که به او فرمان داده بودند. چون امام على (علیه السلام) او را دید که با خود سخنى آهسته مى گوید، (آیه سخره را مى خواند) او را خنده گرفت و فرمودند: «بیا اینجا اى برادر عبدقیس!» و اشاره به مکانى نزدیک خود کرد. خداش گفت: جا وسیع است (همین جا مى نشینم) مى خواهم پیامى به شما برسانم. امام على (علیه السلام) فرمودند: «بفرمائید چیزى بخورید و بنوشید و جامۀ خود را باز کنید و روغنى بمالید، سپس پیام خود را برسانید، قنبر! برخیز و او را منزل بده.» خداش گفت: مرا به آنچه گفتى نیازى نیست. امام على (علیه السلام) فرمودند: «مى خواهى با تو در خلوت رویم؟» (تا اگر سخنى محرمانه دارى خجالت نکشى). خداش گفت: هر رازى نزد من آشکار است (سخن محرمانه اى ندارم).

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم


آنگاه به او بگو به راستى دو برادر دینى و دو عموزادۀ خویشاوندی ات، تو را به قطع رحم سوگند مى‌دهند و به تو مى گویند مگر نمى دانى که ما از روزی که خدا عزوجل جان محمد (صلى اللّه علیه و آله) را گرفت، به خاطر تو مردم را رها کردیم و با فامیل خود مخالفت نمودیم (یعنى به خاطر تو با آن سه خلیفه بیعت نکردیم) اکنون که تو به کمترین مقامى رسیدى، احترام ما را تباه کردى و امید ما را بریدى، سپس تو کارهای ما را درباره خودت و توانایی مان بر دوری از تو و گستردگی سرزمین هایی جز سرزمین ات را دیدی. کسی که تو را از ما و پیوند با ما منصرف مى کند سودش براى تو از ما کمتر و دفاعش از تو نسبت به دفاع ما سست تر است. صبح روشن براى صاحب دو چشم بینا آشکار شده است (مطلب مانند آفتاب روشن است) به ما خبر رسیده که تو هتک احترام ما کرده و ما را نفرین کرده اى، چه تو را بر این وا داشت؟ ما تو را شجاعترین پهلوانان عرب مى دانستیم. تو نفرین بر ما را کیش و عادت خود قرار داده اى و خیال مى‌کنى که این کار،ما را در برابر تو شکست مى‌دهد؟

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول


امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «طلحه و زبیر مردى از طایفه عبدالقیس را که خِدَاش نام داشت خدمت امیرالمؤمنین (صلوات اللّه علیه) فرستادند و به او گفتند ما تو را به سوى مردى مى فرستیم که خود او و خاندانش را از دیرزمان به جادوگرى و غیب گوئى مى شناسیم. و تو برای ما از خودمان مورد اعتمادتری که آن را از او نپذیرى و ب نفع ما با او مجادله کنى تا حقیقت امر بر تو معلوم گردد. و بدان که ادعاى او از همه مردم بیشتر است مبادا ادعاى او به تو شکستى وارد کند. و از جمله راههائی که مردم را با آن گول مى زند، آوردن خوردنى و نوشیدنى و عسل و روغن و خلوت کردن با مردم است، پس غذا و نوشیدنی اش را نخور و به عسل و روغنش دست نزن و با او در خلوت منشین، از همه اینها بر حذر باش و به یارى خدا حرکت کن و چون چشمت به او افتاد آیه سخره (۵۴ اعراف) را بخوان و از نیرنگ او و نیرنگ شیطان به خدا پناه بر، و چون حضورش نشستى، هماره به او نگاه نکن و با او مانوس نشو...

باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

شرح:

در این باب مرحوم کلینى قده روایاتى را ذکر مى کند که شامل امتیازات و خصائص امام علیه السلام است و از غیر امام ساخته نیست، قسمتى از این روایات مربوط به معجزه و خرق عادت است که متکلمین شیعه راجع به این موضوع کتابها نوشته و فرق معجزه را با سحر و شعبده و راه استدلال به آن را براى اثبات نبوت و امامت توضیح داده اند، برخى دیگر مشتمل بر جواب مسائل علمى و مطالب غامض و مشکلى است که حل آنها و پاسخ دادن درست و صحیحش از عهده افراد معمولى خارج است، زیرا آن علوم به کلى در مکتبهاى بشرى تدریس نمى شود و شخص امام و پیغمبر هم براى فرا گرفتن آنها نزد هیچ استادى زانو نزده و تعلم نکرده است، و علم و دانش او تنها از سرچشمه لدنى و افاضات الهامى منشعب گشته است. برخى دیگر از این روایات متضمن پیشگوئیها و علوم غیبى است که حدس و نظر افراد بشر هر چند تیز و دوربین باشد به آن نمی رسد و از طرفى هم به سر حد علوم غیبى که مختص خداى تعالى است نمی رسد.

حدیث شماره ۳۱ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


محمد بن فرج گوید امام باقر (علیه السلام) به من نوشت: «زمانى که خداى تبارک و تعالى بر خلق خود خشم کند، ما را از مجاورت آنها دور کند.»

حدیث شماره ۳۰ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


مفضل بن عمر گوید امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «زمانى که در صور دمیده شود. (۸ مدثر)» فرمودند: «به راستى از ما است یک امام پیروز غائب، و چون خداى عزّه ذکره اراده نماید که امر او را ظاهر سازد، در دلش اثرى را پدید آورد، بعد از آن، ظاهر شود و به امر خداى تبارک و تعالى قیام نماید.»


شرح‏:

آیه شریفه راجع به دمیدن در صور پیش از قیامت است. در این حدیث دل امام (علیه السلام) به صدر تشبیه شده که مسائل را به طور الهام در آن دمیده شود.

حدیث شماره 29 باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

 

شرح‏:

مقصود احمد بن هلال این است که من این حدیث را پنجاه سال پیش از ولادت امام عصر (علیه السلام) شنیده‏ ام پس احتمال جعل و دروغ در آن راه ندارد و نیز اخبار مربوط به غیبت آن حضرت و اوصاف و شمائلش پیش از ولادت آن حضرت در زمان پدر و جدش و بلکه از زمان پیغمبر اکرم و امیر المؤمنین (صلوات اللَّه علیهما) شیوع داشته و طبق آن به وقوع پیوسته است، شیوع این اخبار به حدى بوده که طایفه کیسانیة گفتند: ابن الحنفیه همان امام زمان است که غایب شده است و طایفه ناووسیة و ممطورة نسبت به امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) این عقیده را ابداع کردند. و محدثین شیعه اخبار مربوط به امام زمان (علیه السلام) را از پیغمبر اکرم و ائمه هدى به ترتیب نقل کرده و در کتب خود آورده اند. یکى از محدثین موثق شیعه حسن بن محبوب زراد است که کتاب مشهور و معروف مشیخة را بیش از صد سال جلوتر از غیبت نوشته است و اخبار او پس از سالها بدون اختلاف به وقوع پیوسته است و نیز از غیبت صغرى و کبرى خبر داده و چنان که خبر داده اتفاق افتاده است (به صفحه 250- 251 مرآت العقول مراجعه شود).

حدیث شماره 29 باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

 

زرارة بن اعین گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آن جوان ناچار غیبت می کند.» عرض کردم چرا؟ فرمودند: «می ترسد» - و با دست اشاره به شکمشان کرد- (یعنى می ترسد او را بکشند) و اوست که چشم به راهش باشند و او است که مردم در ولادتش تردید می کنند. برخى گویند: در شکم مادرش بود (که پدرش مرد) بعضى گویند: پدرش مرد و فرزندى نگذاشت و بعضى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد.» زراره گوید من عرض کردم چه دستور می فرمائید اگر من به آن زمان رسیدم، فرمودند: «خدا را با این دعا بخوان « اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَبِیَّکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَبِیَّکَ لَمْ أَعْرِفْهُ قَطُّ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی» خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانى، من تو را نخواهم شناخت، خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانى من هرگز او را نشناسم. خدایا تو حجتت را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانى از طریقه دینم گمراه می شوم.» احمد بن هلال (که با دو واسطه از زراره نقل می کند) گوید: من این حدیث را 56 سال پیش شنیده ‏ام.

حدیث شماره ۲۸ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


منصور از مردى نقل می کند که او به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد هر گاه روز را صبح و شام کنم و و امامى را که به او اقتدا کنم نبینم، نبینم چه کنم؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «چون چنین باشد، دوست بدار آن کسى را که دوست می ‏داشتى، و دشمن بدار آن کسى را که دشمن می ‏داشتى (تولى و تبرى را از دست مده) تا خداى عز و جل او را ظاهر کند.»

حدیث شماره ۲۷ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «قائم ما قیام می کند و در گردن او براى هیچ کس پیمان و قرارداد و بیعتى نیست.»

حدیث شماره ۲۶ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


عبد اللَّه بن عطا گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم شیعیان شما در عراق بسیارند و به خدا مانند شما هم در خاندانت کسى نیست، پس چرا خروج نمی کنید؟ فرمودند: «اى عبد اللَّه بن عطا! تو گوش هایت را براى بی خردان می گسترى (هر سخنى را از هر نادانى باور می کنى) به خدا که من صاحب شما نیستم.» گوید عرض کردم: پس صاحب ما کیست؟ فرمودند: «بنگرید هر که ولادتش از مردم نهان گشت او صاحب شماست. همانا کسى از ما خاندان نیست که به سوى او به انگشتان اشاره شود، و به زبان‏ها خوانده شود (مشهور و معروف گردد) جز اینکه مى میرد از روى غیظ یا بینى اش بر خاک مالیده مى شود.»

حدیث شماره ۲۵ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


ایوب بن نوح گوید به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم من امیدوارم که شما صاحب الامر باشید، و خدا امر امامت را بدون شمشیر و خونریزى به شما رساند. زیرا براى شما (به ولایت عهدى مأمون) بیعت گرفته شده و به نام شما سکه زده اند. حضرت فرمودند: «هیچ کس از ما خاندان نیست که نامه ها به او رسد و با انگشت به او اشاره شود و از او مسأله پرسیده شود و اموال برایش فرستاده شود جز اینکه به حیله کشته شود و یا در بستر خود بمیرد (یا با شمشیر کشته شود و یا با زهر) تا زمانى که خدا براى این امر (امامت) کودکى را از ما خاندان مبعوث کند که ولادت و وطن او نهان است ولى نسبت و دودمانش نهان نیست.»

حدیث شماره ۲۴ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


ابو الحسن سوم (امام هادى علیه السلام) فرمودند: «چون وسیله دانش شما (پیشواى شما) از میان شما برداشته شود از زیر پاى خود همیشه منتظر فرج باشید.»


شرح‏:

این روایت سه گونه معنى مى‏شود: ۱- هر گاه امام شما غایب شد، همیشه و در هر حال مثل اینکه چیزى را به آسانى از زیر پاى خود برمی گیرید. انتظار فرج داشته باشید، اگرچه فرج و ظهور امام نزد خدا دور باشد. ۲- هرگاه علوم و معارف دینى از میان شما برخیزد و جهان را جهالت و بی خبرى فراگیرد بدانید که فرج نزدیک است ۳- هر گاه امام شما غایب شود سر به زیر اندازید و گوشه‏گیرى و شکیبائى ورزید که شکیبائى کلید فرج و گشایش است.

حدیث شماره ۲۳ باب در امر غیبت کتاب حجت اصول کافی


ام هانى گوید ابا جعفر محمد بن على (علیهما السلام) را ملاقات کردم و درباره آیات «پس سوگند به ستارگانی که باز می گردند. حرکت می کنند و از دیده‏ ها پنهان می شوند. (۱۵ و ۱۶ تکویر)» از آن حضرت سؤال کردم، فرمودند: «خنس (ستارگان غروب‏کننده) امامى است که در زمان خود وقتی که بخشی از علمش از مردم قطع شده است در سال ۲۶۰ پنهان شده، سپس مانند شهابی فروزان در شب تار ظاهر مى‏شود، اگر آن زمان را دریافتی، دیدگانت روشن شود.»