رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی علیه السلام» ثبت شده است

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت هشتم

خداش گفت: آمین (خدایا مستجاب کن) سپس خداش با خود مى گفت به خدا من هرگز صاحب ریشى ندیدم که خطایش از تو (خودش) روشنتر باشد، حامل پیام و دلیلى باشد که بعضى بعض دیگرش را نقض کند و خدا جاى درستى براى آن نگذاشته باشد، من به سوى خدا مى گرایم و از آن دو نفر بیزارم. امام على (علیه السلام) فرمودند: «نزد آنها باز گرد و گفتار مرا به آنها برسان.» خداش گفت: نه به خدا سوگند، نخواهم رفت، جز اینکه از خدا بخواهى که مرا هر چه زودتر به سوى شما برگرداند و مرا به رضایت خود نسبت به شما موفق دارد. آن حضرت دعا کرد. دیرى نگذشت که خداش برگشت و در جنگ جمل در رکاب آن حضرت کشته شد، خدایش رحمت کند. (و هم چنین نفرین آن حضرت درباره آن دو نفر مستجاب شد، زیرا زبیر در آغاز جنگ از معرکه بیرون رفت، مردى تمیمى خود را به او رسانید و مقتولش ساخت و طلحه هم در همان آغاز جنگ کشته شد.)

حدیث شماره ۱باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی
قسمت هفتم


و اما اینکه گفتید من شجاعترین پهلوانان عربم و شما از لعنت و نفرینم گریزانید، بدانید که هر مقامى مناسب کارى است، آنگاه که نیزه ها از هر سو به جنبش آید و یال هاى اسبان پریشان شود، و ریه هاى شما (از ترس) در درونتان باد کند، آنجاست که خداوند مرا برای استواری دل کفایت می کند، و اما اگر همین را ناخوش دارید که من شما را نفرین کرده ام، نباید بی تابى کنید از اینکه به عقیده شما مردى جادوگر و از طایفه جادوگران بر شما نفرین کند.بار خدایا؛ زبیر را به بدترین صورت بکش و خونش را در گمراهی بریز و طلحه را خوار گردان و در آخرت بدتر از این را براى آنها آماده کن، اگر طلحه و زبیر به من ستم کرده اند و افترا بسته اند (و نسبت جادوگرى و قتل عثمان به من داده اند) و شهادت خود را (نسبت به آنچه از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله درباره من شنیدند) کتمان کردند و نسبت به من از تو و پیغمبرت نافرمانى کردند،. آمین بگو.»

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت ششم

 

و اما مخالفت شما با مردم از روزى که خدا محمد (صلى اللّه علیه و آله) را قبض روح نمود، اگر از روى حق با مردم مخالفت کردید (و با من بیعت نمودید) سپس با مخالفت با من آن حق را شکستید و باطل کردید و اگر از روى باطل با مردم مخالفت کردید، گناه آن باطل با گناه کار تازه اى که کردید (و با من هم مخالفت ورزیدید) به گردن شماست. علاوه بر اینکه بیعت شما با من در مخالفت با مردم (اینکه خود را مخالف مردم وصف کردید) جز براى طمع دنیا نبوده است. شما مى گوئید: من امیدتان را قطع کردم و چنین عقیده دارید، خدا را شکر که عیب دینى بر من نگرفتید. و اما آنچه مرا از پیوند شما باز داشت همان (سوء عقیده و خبث باطنى شما) است که شما را از حق برگردانید و وادار کرد که طوق بیعت را از گردن خود بیفکنید چنانکه چارپاى سرکش افسار خود را پاره مى کند. تنها خداست پروردگار من که چیزى را برای او شریک نمی گیرم، پس نگوئید او سودش کمتر و دفاعش سست تر است که سزاوار نام شرک و نفاق مى گردید.

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت پنجم

 

امام على (علیه السلام) فرمودند: «آن دو نفر به تو چه گفتند؟» خداش گزارش خبر را نقل کرد. امام على (علیه السلام) فرمودند به آنها بگو: «سخن خود شما براى استدلال علیه شما کافی است. اما خداوند مردم ستمکار را هدایت نمى کند. شما گمان مى کنید که برادر دینى و پسر عموى نسبى من هستید، نسب را منکر نیستم (زیرا مره جد اعلاى هر سه نفر ماست) اگر چه خویشی بریده است جز آنچه خدا با اسلام پیوسته است و اما اینکه گفتید: برادر دینى من هستید، اگر راست گوئید، شما با کارهایی که نسبت به برادر دینى خود کردید، با کتاب خداى عزوجل مخالفت نموده و نافرمانیش کردید و اگر راستگو نیستید، با ادعاى برادر دینى من بودن افترائى بسته و دروغى گفته اید...

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت چهارم

 

امام على (علیه السلام) فرمودند: «تو را سوگند مى دهم به آن خدایی که از خودت به تو نزدیک تر است و میان تو و دلت حائل مى شود، همان خدایی که خیانت چشمها و راز سینه ها را مى داند. آیا زبیر آنچه را من به تو پیشنهاد کردم (از خوردن و آشامیدن و روغن مالیدن و خلوت) به تو سفارش نکرد؟» خداش گفت: بار خدایا، آرى، چنین است. امام على (علیه السلام) فرمودند: «اگر پس از آنکه از تو پرسیدم پنهان کاری مى کردى، چشم بر هم نمى گذاشتى (هلاک مى شدى) تو را به خدا سوگند مى دهم آیا او به تو سخنى آموخت که چون نزد من آمدى آن را بخوانى؟» خداش گفت: به خدا آرى. امام على (علیه السلام) فرمودند: «آیه سخره بود؟» گفت آرى. امام فرمودند: «آن را بخوان» سپس او خواند و امام على (علیه السلام) امر به تکرار و بازگشت به آیه مى کرد و هر جا غلط مى خواند، تصحیحش مى فرمود تا هفتاد بار آن را خواند. خداش (با خود) گفت: شگفتا! چرا امیرالمؤمنین دستور مى دهد این آیه هفتاد بار تکرار شود؟ امام على (علیه السلام) فرمودند: «احساس مى کنى که دلت آرام شده است؟» خداش گفت آرى به خدائى که جانم به دست اوست.

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم


چون خداش نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد، آنگونه رفتار کرد که به او فرمان داده بودند. چون امام على (علیه السلام) او را دید که با خود سخنى آهسته مى گوید، (آیه سخره را مى خواند) او را خنده گرفت و فرمودند: «بیا اینجا اى برادر عبدقیس!» و اشاره به مکانى نزدیک خود کرد. خداش گفت: جا وسیع است (همین جا مى نشینم) مى خواهم پیامى به شما برسانم. امام على (علیه السلام) فرمودند: «بفرمائید چیزى بخورید و بنوشید و جامۀ خود را باز کنید و روغنى بمالید، سپس پیام خود را برسانید، قنبر! برخیز و او را منزل بده.» خداش گفت: مرا به آنچه گفتى نیازى نیست. امام على (علیه السلام) فرمودند: «مى خواهى با تو در خلوت رویم؟» (تا اگر سخنى محرمانه دارى خجالت نکشى). خداش گفت: هر رازى نزد من آشکار است (سخن محرمانه اى ندارم).

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم


آنگاه به او بگو به راستى دو برادر دینى و دو عموزادۀ خویشاوندی ات، تو را به قطع رحم سوگند مى‌دهند و به تو مى گویند مگر نمى دانى که ما از روزی که خدا عزوجل جان محمد (صلى اللّه علیه و آله) را گرفت، به خاطر تو مردم را رها کردیم و با فامیل خود مخالفت نمودیم (یعنى به خاطر تو با آن سه خلیفه بیعت نکردیم) اکنون که تو به کمترین مقامى رسیدى، احترام ما را تباه کردى و امید ما را بریدى، سپس تو کارهای ما را درباره خودت و توانایی مان بر دوری از تو و گستردگی سرزمین هایی جز سرزمین ات را دیدی. کسی که تو را از ما و پیوند با ما منصرف مى کند سودش براى تو از ما کمتر و دفاعش از تو نسبت به دفاع ما سست تر است. صبح روشن براى صاحب دو چشم بینا آشکار شده است (مطلب مانند آفتاب روشن است) به ما خبر رسیده که تو هتک احترام ما کرده و ما را نفرین کرده اى، چه تو را بر این وا داشت؟ ما تو را شجاعترین پهلوانان عرب مى دانستیم. تو نفرین بر ما را کیش و عادت خود قرار داده اى و خیال مى‌کنى که این کار،ما را در برابر تو شکست مى‌دهد؟

حدیث شماره ۱ باب آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول


امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «طلحه و زبیر مردى از طایفه عبدالقیس را که خِدَاش نام داشت خدمت امیرالمؤمنین (صلوات اللّه علیه) فرستادند و به او گفتند ما تو را به سوى مردى مى فرستیم که خود او و خاندانش را از دیرزمان به جادوگرى و غیب گوئى مى شناسیم. و تو برای ما از خودمان مورد اعتمادتری که آن را از او نپذیرى و ب نفع ما با او مجادله کنى تا حقیقت امر بر تو معلوم گردد. و بدان که ادعاى او از همه مردم بیشتر است مبادا ادعاى او به تو شکستى وارد کند. و از جمله راههائی که مردم را با آن گول مى زند، آوردن خوردنى و نوشیدنى و عسل و روغن و خلوت کردن با مردم است، پس غذا و نوشیدنی اش را نخور و به عسل و روغنش دست نزن و با او در خلوت منشین، از همه اینها بر حذر باش و به یارى خدا حرکت کن و چون چشمت به او افتاد آیه سخره (۵۴ اعراف) را بخوان و از نیرنگ او و نیرنگ شیطان به خدا پناه بر، و چون حضورش نشستى، هماره به او نگاه نکن و با او مانوس نشو...

حدیث شماره 6 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن مجتبی علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

قسمت دوم

 

همانا من براى شما همسایه‏اى بودم که تنم چند روزى در کنار شما بود و به زودى پیکر بى‏روح مرا تشییع می کنید، که بعد از حرکت، آرامش یافته و پس از سخنگوئى، دم فرو بسته است. باید همان آرامش پیکرم و دیده فرو بستنم و سکون اعضایم شما را پند دهد، زیرا همان‏ها براى شما از سخنوری شیوا پند دهنده تر است. با شما به امید دیدار در فردا (روز قیامت) خداحافظى می کنم. فردا روزهای مرا می بینید و خداى- عز و جل- از اسرار کار من براى شما پرده بر می دارد و پس از آنکه جای من خالى شد و دیگرى بجایم نشست، مرا می شناسید.

اگر زنده ماندم، خودم صاحب اختیار خون و جانم هستم و اگر مردم، مردن وعده‏گاه من است، (اگر گذشت کنم‏) آن گذشت براى من موجب قربت و براى شما حسنه و ثواب است، پس درگذرید و چشم پوشید، مگر شما نمی خواهید که خدا از شما درگذرد. اى واى! دریغا بر آن غافلى که عمرش علیه خود او حجت شود، یا روزگار زندگیش او را به بدبختى کشاند، خدا ما و شما را از کسانى قرار دهد که هیچ خواهش و تمایلى او را از اطاعت خدا باز ندارد و پس از مرگ عقوبتى به او نرسد، همانا ما مملوک خدائیم و به او زنده‏ایم.» سپس متوجه امام حسن (علیه السلام) شد و فرمودند: «پسر جانم، به جاى یک ضربت، یک ضربت بزن و کار ناروا مکن.»

حدیث شماره ۳ باب اشاره و نص بر امیرالمومنین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 قسمت دوم

خدای تعالى می فرماید: «به تحقیق که ما رسولانى (پیش از تو) فرستادیم و به همراه ایشان کتاب و میزان (قانون عدالت) نازل کردیم. (25 حدید)» (در قرآن صدر آیه چنین است: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات) کتاب همان اسم اکبر است، و از آنچه به نام کتاب معروف است: تورات و انجیل و فرقان (قرآن) است، ولى در آن کتاب، (که همراه اوصیاء است) کتاب نوح (علیه السلام) و کتاب صالح و شعیب و ابراهیم (علیه السلام) هم هست که خداى عزوجل خبر مى دهد «همانا این در صحف نخستین است، یعنى صحف ابراهیم و موسی (18 و 19 اعلی)» پس (اگر کتاب منحصر به تورات و انجیل و قرآن است،) صحف ابراهیم کجاست! همانا صحف ابراهیم، اسم اکبر است و صحف موسى هم اسم اکبر است: (که باید پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) به على (علیه السلام) سپارد) پس همیشه وصیت نسبت به عالمى پس از عالم دیگر جریان داشت، تا آن را به محمد (صلى اللّه علیه و آله) رسانیدند، و چون خداى عزوجل محمد (صلى اللّه علیه و آله) را مبعوث کرد، مستحفظین پسین به او اسلام آوردند و بنى اسرائیل تکذیبش نمودند، او به سوى خداى عزوجل دعوت کرد و در راهش جهاد نمود.

حدیث شماره ۲ باب اشاره و نص بر امیرالمومنین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

ابوحمزه ثمالى گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود چون محمد (صلى الله علیه و آله) وظیفه نبوت خود را انجام داد و عمرش به پایان رسید، خدای تعالى به او وحى کرد اى محمد! نبوتت را گذرانیدى و عمرت به آخر رسید اکنون آن دانشى که نزد تو است و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت، در میان اهل بیت خویش، در نزد على بن ابى‏طالب (علیه السلام) بسپار، زیرا من هرگز علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را از نسل و ذریه تو قطع نکنم، چنانکه از ذریه هاى پیغمبران قطع نکردم.

 

شرح:

مجلسى (ره) گوید مقصود از علم، علومى است که خدای تعالى به آن حضرت وحى نموده بود و ایمان تصدیق به آنها و اطاعت و انقیاد است و اشاره دارد به آیه شریفه «وقال الذین اوتوا العلم و الایمان» و مراد به اسم اکبر، اسم اعظم است یا قرآنى و سائر کتب آسمانى و مقصود از میراث علم، جفر ابیض است؛ یا خلافت کبراى الهیه و یا اخلاق خدایى را دارا بودن. مراد به آثار علم نبوت تمام علوم پیغمبر است تا تأکید سابق باشد - و مرحوم مجلسى وجوه دیگرى هم بیان می کند.

حدیث شماره ۱ باب اشاره و نص بر امیرالمومنین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 قسمت دوم

شرح :

علامه مجلسى (ره) راجع به زنی که رشته هایش را پنبه میک رد، از مجمع البیان نقل می کند که زنى بود در قریش بنام «ریطه» که به حماقت و خرافت مشهور بود، خودش با کنیزانش از صبح تا ظهر پنبه ها را می ریسیدند و بعد از ظهر به کنیزانش دستور می داد همه را واتابند و پنبه کنند - انتهى - و اما راجع به جمله «أن تکون ائمة هى از کى من ائمتکم» که امام فرمود، این جمله در قرآن کریم به این صورتست: «أن تکون امة هى أربى من امة» مجلسى (ره) گوید: شاید بنا براین تأویل جمله «ان تکون..» مفعول له براى تتخذون باشد، به این معنى که: پیمان شکنى را در دل می گیرند تا پیشوایان گمراهى بهتر و پاکتر از پیشوایان شما که پیشوایان هدایتند بوده باشند و یا مقصود این است که: پیمان شکنى را در دل می گیرند، زیرا نمى خواهند که پیشوایان حق بهتر و پاکتر از پیشوایان گمراه شما باشند. و ظاهر این است که قرائت أئمه به همین صورت است که امام فرمود: و ممکن است توجیه شود که «أربى» به معنى «ازکى» است و «امة» ه بمعنى «ائمه» است، ولى این توجیه بعید است - پایان کلام مجلسى. 

از اینجا مرحوم کلینى (قده) دوازده باب منعقد مى کند که در آنها احادیث و روایاتى را که متضمن اشاره یا تصریح بر امامت ائمه دوازده گانه است به ترتیب ذکر مى کند.

 

حدیث شماره ۱ باب اشاره و نص بر امیرالمومنین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 قسمت اول

زید بن جهم هلالى گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «چون امر ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) نازل شد، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) فرمود به لقب «امیرالمؤمنین» به على (علیه السلام) سلام کنید. اى زید از جمله تأکیداتى که خدا در آن روز بر آن دو نفر (ابوبکر و عمر) نمود، این سخن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) بود که به آنها فرمودند: «برخیزید و بعنوان «امیرالمؤمنین» به على سلام کنید.» آن دو نفر گفتند اى رسول خدا این امر از جانب خدا است یا از جانب رسولش؟ رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) به آنها فرمودند: «از جانب خدا و رسول اوست.» پس خداى عزوجل این آیه نازل فرمود: «و سوگندهایتان را پس از محکم کردنش نشکنید در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده‏ اید، خداوند از آنچه انجام می‏دهید آگاه است. (۹۱ نحل)» مقصود فرمایش رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) است به آنها و سخن آنها که گفتند این امر از جانب خداست یا رسولش؟ «و چون آن زن مباشید که رشته خود را پس از تابیدن، پنبه می کرد و پراکنده مى ساخت، تا سوگندهایتان را وسیله خیانت قرار دهید برای آنکه (۹۲ نحل)» ائمه اى پاکتر از ائمه شما هستند.» زید گوید عرض کردم ائمه فرمودید؟ فرمودند: «آرى به خدا ائمه است» عرض کردم ما «أربى» قرائت می کنیم، فرمودند: «أربى چیست؟» و با دست اشاره کرد و آن را افکند - ««جز این نیست که خدا شما را به وسیله آن آزمایش می کند. (۹۲ نحل)» یعنى به وسیله على (علیه السلام) «و روز قیامت آنچه را در آن اختلاف داشتید برای شما روشن می سازد. و اگر خدا می خواست همه شما را امت واحدی قرار می داد، ولی خدا هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد هدایت می کند، و شما از آنچه انجام می دادید بازپرسی خواهید شد. سوگندهای خود را وسیله تقلب و خیانت در میان خود قرار ندهید، مبادا گامهای ثابت، متزلزل گردد. (۹۲ الی ۹۴ نحل)» یعنى پس از سخن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) درباره على (علیه السلام) « و بخاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا آثار سوء آنرا بچشید. (۹۴ نحل)» مقصود از راه خدا على (علیه السلام) است « و برای شما عذاب عظیم خواهد بود. (۹۴ نحل)»

حدیث شماره 1 باب مواردى که خداى عزوجل و رسولش بر ائمه علیهم السلام یکى پس از دیگرى تصریح کرده اند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

ابوبصیر گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل «از خداوند اطاعت کنید و از رسول خدا و صاحبان امر خودتان اطاعت کنید. (59 نساء)» پرسیدم، فرمودند: «درباره على بن ابى طالب و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است.» (زیرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند) به حضرت عرض کردم مردم می گویند چرا نام على و خانواده‏اش در کتاب خداى عز و جل برده نشده؟ فرمودند: «به آنها بگو آیه‏ نماز، بر پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) نازل شد و سه رکعتى و چهار رکعتى آن نامبرده نشد تا اینکه پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) خود براى مردم بیان کرد و آیه زکات بر آن حضرت نازل شد و نام برده نشد که زکات از هر چهل درهم یک درهم است، تا اینکه خود پیغمبر آن را براى مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف کنید تا اینکه خود پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) براى آنها توضیح داد. و آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» نازل شد و درباره على و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شد، پس پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) درباره على (علیه السلام) فرمودند: «هر که را من مولای اویم این علی مولای اوست.» و باز فرمودند: «درباره کتاب خدا و اهل بیتم به شما سفارش می کنم. من از خداى عزوجل خواسته‏ام که میانشان جدایی نیندازد تا هر دو کنار حوض نزد من آیند. خدا خواسته مرا عطا کرد. و نیز فرمودند: «شما چیزى به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند.» و باز فرمودند: «آنها شما را از در هدایت بیرون نکنند و به در گمراهى وارد نسازند.»

اگر پیامبر خاموشى می گزید و در باره اهل بیتش بیان نمى‏کرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود ادعا مى‏کردند، ولى خداى عزوجل براى تصدیق پیغمبرش (که مقصود آل پیغمبر است نه آل فلان و فلان) این را نازل فرمود: « همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت دور کند، و کاملا شما را پاک سازد. (33 احزاب)» و آنان علی و حسن و حسین و فاطمه (علیهم السّلام) بودند که رسول خدا در خانه امّ سلمه آنها را به زیر عبا گرد آورده، سپس فرمودند: «خداوندا، برای هر پیامبری، اهل و خاندانی است. و اینان اهل و خاندان من هستند.» امّ سلمه گفت: آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمودند: «تو رو به خیر داری امّا اینان اهل و خاندان من هستند.»