رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باب هدایت از جانب خداست» ثبت شده است

شماره ۴ باب هدایت از جانب خداست کتاب توحید اصول کافی

 

  فضیل بن یسار گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم مردم را به امر تشیع دعوت کنیم؟ فرمودند: «نه، اى فضیل! چون خدا خیر بنده اى را خواهد به فرشته اى فرمان دهد که گردنش بگیرد و او را خواه یا ناخواه در امر تشیع در آورد.»  شرح : در روایات این باب دو مطلب محتاج به تذکر است: اول اینکه در روایت اول و دوم بود «بنده اى را که خدا گمراهیش را خواسته، و چون براى بنده اى بد خواهد» مقصود اراده و خواست اختیارى خداست نه اراده و خواست حتمى او چنانچه در احادیث باب گذشته توضیح داده شد. دوم منظور اصلى در این روایات این است که اهل تسنن و عامه را به مذهب تشیع دعوت نکنید، آنها را رها کنید و به خودشان واگذارید. در صورتی که آیات و اخبار بسیارى راجع به وجوب امر به معروف و نهى از منکر و ثواب هدایت و تعلیم مردم و دفع شبهات مخالفین وارد شده است، پس چگونه در این اخبار نهى از دعوت و تبلیغ مى کند ولى با اندکى دقت و تأمل پیداست که سیاق این روایات درباره اصرار و پافشارى در تبلیغ است به طورى که انسان بخواهد مردم حقیقة شیعة شوند و بحق گرایند، در صورتی که پیغمبر هم چنین وظیفه اى نداشت، آیات بسیارى که بعضى از آنها در این روایت ذکر شد در قرآن مجید است به این مضامین که اى پیغمبر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هر چند تو دلت مى سوزد و نمى توانى مردم را گمراه ببینى و در هدایت ایشان جانبازى مى کنى ولى بدانکه همه این مردم مسلمان نخواهند شد، ایشان را رها کن که بر تو جز ابلاغ چیزى نیست، خدا مردم را بهتر مى شناسد آنکه را شایسته مسلمانى داند، او را به سراغ تو مى فرستد. با چند جمله کوتاه تو دلش را روشن مى کند و آنکه چنین شایستگى ندارد، اگر چه از خویشان نزدیکت باشد، هر چه بگوئى و اندرز دهى، در دل سختش تأثیر نکند. پیداست وقتی که وظیفه رهبر دین این باشد وظیفه پیروانش به مراتب سهل تر و سبکتر است مخصوصاً با شدت تقیه در زمان ائمة علیه السلام که خود آنها را خانه نشین کرده بود، به مردم کارى نداشتند جز آنکه هر کس مسأله اى از توحید و معارف و فروع پرسد جوابش گویند و با روش مسالمت آمیز خود مذهب تشیع را باقى دارند. پس اصحاب و پیروان ایشان نباید کاسه داغتر از آش و دایه دلسوزتر از مادر شوند.

حدیث شماره ۳ باب هدایت از جانب خداست کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق علیه السّلام فرمودند:« کارتان (شیعه بودن) را برای خدا قرار دهید نه برای مردم؛ زیرا آنچه برای خداست، به حساب او گذارده شود و آنچه برای مردم است به سوی خداوند بالا نرود. به خاطر دینتان با مردم ستیزه نکنید که ستیزه کردن، دل را بیمار کند. خداوند تعالی به پیامبرش فرمود: «تو نمی توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ بلکه خداوند کسی را که بخواهد، هدایت کند» (۵۶ قصص)و فرمود: «مگر می توانی مردم را وادار کنی که ایمان آورند»(۹۹ یونس). مردم را رها کنید؛ زیرا آنها از مردم آموختند و شما از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله یاد گرفتید. من از پدرم شنیدم که می فرمود:«همانا خدای عزّتمند و والا وقتی بر بنده ای بنویسد که در این امر (تشیع) وارد شود از رفتن پرنده به آشیانه اش شتابانده تر شود.»»

حدیث شماره 2 باب هدایت از جانب خداست کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «چون خدا خیر بنده اى را خواهد، اثرى از نور در دلش گذارد و گوشهاى دلش را باز کند و فرشته اى بر او گمارد که نگهدارش باشد. و چون براى بنده اى بد خواهد، اثرى از سیاهى در دلش افکند و گوشهاى دلش را ببندد و شیطانى بر او گمارد که گمراهش کند. سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند: «آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می‏سازد و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ می‏سازد که گویا می‏خواهد به آسمان بالا برود. (126 انعام)»»(سختى مسلمان شدن در نظر او مانند به آسمان رفتن است.)

حدیث شماره 1 باب هدایت از جانب خداست کتاب توحید اصول کافی

 

ثابت بن سعید گوید امام صادق علیه السلام فرمودند: «اى ثابت شما را با مردم چکار؟ از مردم دست بردارید و هیچکس را به مذهب خود دعوت نکنید، به خدا اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده اى را که خدا گمراهیش را خواسته، هدایت کنند، نتوانند و اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده اى را که خدا هدایتش را خواسته، گمراه کنند، نتوانند. از مردم دست بردارید و هیچکس نگوید: این عموى من، برادر من، پسر عموى من، همسایه من است (و من نمى توانم نزدیکانم را در گمراهى به بینم) زیرا چون خدا نسبت به بنده اى اراده خیر نماید روحش را پاک کند پس هر مطلب حقى را آن را بفهمد و بپذیرد و هر زشتى و بدى را که به گوشش برسد آن‌را منکر شود، پس از آن خدا در دلش مطلبى اندازد که کارش را فراهم آورد.» (یعنى ولایت ائمه را به دلش اندازد که سعادت و نجاتش را فراهم آورد.)