رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام» ثبت شده است

حدیث شماره ۱۷ باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

عبد الاعلى گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «شنیدن و اطاعت نمودن از درهاى خیر است، بر کسى که بشنود و فرمانبرد حجتى نیست، و آنکه بشنود و نافرمانى کند حجت و عذرى ندارد و امام مسلمین در روزى که خداى عز و جل را ملاقات کند حجت و احتجاجش تمام است.» (زیرا او امام به حق است و در تبلیغ هم کوتاهى نکرده است) سپس فرمودند خداى تبارک و تعالى می فرماید: «به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می خوانیم. (۷۱ اسراء)» (یعنى روز قیامت مثلا گوئیم: شیعیان امام صادق! شیعیان ابو حنیفه! شیعیان مالک!)
 

حدیث شماره ۱۶باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

حسین بن ابى العلاء گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم، اوصیاء (پیامبر) اطاعتشان واجب است؟ فرمودند: «بلى، ایشانند که خداى عزوجل درباره آنها فرموده «ای کسانی که ایمان آورده‏ اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را (۵۹ نساء)» و ایشانند که خدا درباره آنها فرموده (91 سوره 5) «سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‏ اند و نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند. (۵۵ مائده)»» (به حدیث هفتم همین باب مراجعه شود.)

حدیث شماره 15 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

منصور بن حازم گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم همانا خدا بزرگوارتر و گرامى تر است از اینکه به وسیله مخلوقش شناخته شود بلکه مخلوق به وسیله خدا شناخته می شوند. فرمودند: «درست گفتى» عرض کردم هر که بداند پروردگارى دارد سزاوار است که بداند براى آن پروردگار خشنودی و خشمی هست و خشنودی و خشمش جز به واسطه وحی یا فرستاده ای دانسته نمی شود و کسی که وحى بر خودش نازل نشود باید که در طلب پیغمبران باشد و چون ایشان را ملاقات کرد، بداند که ایشانند حجت خدا و اطاعتشان لازم است من به مردم (اهل سنت) گفتم مگر نمى دانید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت خدا بر خلقش بود؟ گفتند چرا، گفتم چون او در گذشت حجت خدا کیست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر کردم و دیدم همۀ فرقه هاى مختلفه، از مرجئه و قدرى و حتى زندیقى (کافر) که به آن ایمان ندارد به آن استشهاد مى کنند تا بر طرف مقابل خود غلبه کنند، پس فهمیدم که قرآن بدون قیم (و سرپرستى که معنى واقعى آن را بیان کند) حجت نباشد و آن قیم هر چه نسبت به قرآن بگوید حق است، به آنها گفتم قیم قرآن کیست؟ گفتند ابن مسعود قرآن مى دانست، عمر مى دانست، حذیفة مى دانست، گفتم، همه قرآن را؟ گفتند نه. و من جز علی (علیه السلام) کسی را نیافتم که درباره اش بگویند او همه قرآن را می داند. هنگامی که چیزی در میان مردم رخ می داد، این می گفت: نمی دانم. آن می گفت: نمی دانم و آن دیگری هم. و ایشان (على بن ابیطالب) می فرمود من مى دانم. پس من گواهى دهم که على (علیه السلام) قیم قرآن است و اطاعتش واجب است و بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت خداست بر مردم و آنچه او درباره قرآن گوید حق است. امام فرمودند: «خدا تو را رحمت کند.» من سر مبارک آن حضرت را بوسه زدم و عرض کردم على (علیه السلام) از دنیا نرفت جز آنکه پس از خود حجتى گذاشت چنانکه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشت و حجت بعد از على، حسن بن على است و نسبت به امام حسن (علیه السلام) گواهى دهم که از دنیا نرفت تا آنکه براى پس از خود حجتى گذاشت چنانچه پدرش و جدش گذاردند و حجت بعد از حسن، حسین است و اطاعتش واجب است، فرمودند: «خدایت رحمت کند.» من سر مبارکشان را بوسیدم و عرض کردم و گواهى دهم که امام حسین (علیه السلام) هم که از دنیا نرفت تا اینکه على بن حسین را پس از خود به عنوان حجت گذاشت و او نیز اطاعتش واجب است، فرمودند: «خدایت رحمت کند» و سر مبارکشان را بوسیدم و گفتم گواهى دهم که على بن حسین از دنیا نرفت تا پس از خود حجتى گذاشت که او محمدبن على ابو جعفر است و اطاعت از او واجب است. فرمودند: «خدایت رحمت کند.» عرض کردم اجازه بدهید سرتان را ببوسم. حضرت خندیدند. عرض کردم اصلحک الله مى دانم که پدرتان از دنیا نرفت تا اینکه براى پس از خود حجتى گذاشت، چنانکه پدر او گذاشت و خدا را گواه مى گیرم که شمائید آن حجت و اطاعت شما لازم است. فرمودند: «بس است خدایت رحمت کناد. عرض کردم اجازه بدهید سرتان را ببوسم. آن گاه سرشان را بوسیدم. حضرت تبسم نمود و سپس فرمودند: «هر چه خواهى از من بپرس که پس از این هرگز تو را بیگانه نمی شمارم.»

حدیث شماره ۱۴ باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «همنشینى با عالم (امام باشد یا دانشمند ربانى) و پیروى از او آیینی است که خدا به وسیله آن دیندارى و پرستش شود و اطاعت عالم موجب به دست آمدن حسنات و محو گناهان است و براى مؤمنین ذخیره اى است و در زمان حیات مایه سربلندى و پس از مرگ زیبایی است.»  

حدیث شماره 13 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

اسماعیل بن جابر گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم دین خودم را که خداى عزوجل را به آن می پرستم به شما عرض کنم؟ فرمودند: «بگو.» عرض کردم گواهى دهم که شایسته پرستشى جز خداى یگانه نیست وشریکی ندارد و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده او و فرستاده اوست و به آنچه از جانب خدا آورده معتقدم و گواهی می دهم على (علیه السلام) امام است و خدا اطاعتش را واجب ساخته و بعد از او حسن (علیه السلام) امام است و خدا اطاعتش را واجب نموده و بعد از او حسین (علیه السلام) امام است و خدا اطاعتش را واجب دانسته و بعد از او على بن حسین (علیه السلام) امام است و خدا اطاعتش را واجب کرده. تا به خود حضرت رسید، سپس عرض کردم توئى امام، خدایت رحمت کند، فرمودند: «دین خدا و دین ملائکه او همین است.»

حدیث شماره 12 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

ابن فضیل گوید از امام (علیه السلام) پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان به خداى عزوجل چیست؟ فرمودند: «بهترین وسیله تقرب بندگان به سوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول و اطاعت والیان امر است.» امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «دوستى ما ایمان و دشمنى ما کفر است.»

حدیث شماره 11 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «مائیم کسانی که خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما بهانه ندارند. هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و کسى که ما را نشناسد و انکار هم نکند گمراه است تا زمانى که به سوى هدایتى که خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمى ماست برگردد. و اگر در حال گمراهى خود بمیرد،خدا با او هرچه خواهد مى‌کند.

 

شرح:

قاصرین کسانى هستند که قدرت درک و فهم مقام امامت را نداشته‌اند و انکار هم نکرده‌اند و در قرآن از آنها به مستضعفین تعبیر شده یا کسانى که از تعلیمات مذهبى دور افتاده و آنطورکه امام شایسته است نشناخته‌اند.این افراد امید عفو و بخشش از طرف خداوند دارند.

حدیث شماره 10 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

طبرى گوید من در خراسان بالاى سر امام رضا (علیه السلام) ایستاده و مشغول خدمت بودم و جمعى از بنى هاشم که اسحاق بن موسى در میانشان بود، خدمت آن حضرت بودند، امام فرمودند: «اى اسحاق به من خبر رسیده که مردم (اهل سنت) می گویند ما عقیده داریم که مردم برده ما هستند. نه، سوگند به خویشى و قرابتى که با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارم، من هرگز چنین چیزى را نگفتم، و از پدران خود هم نشنیدم و به من نرسیده است که یکى از نیاکان من چنین گفته باشد، ولى من می گویم مردم بنده ما هستند در اینکه اطاعت ما بر آنها واجب است و در دین پیرو ما هستند، هر کس حاضر است به غائبین برساند.»

حدیث شماره 9 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

ابوبصیر گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم همه امامان در فرمان و وجوب اطاعت یکسانند؟ فرمودند: «آری.»

حدیث شماره 8 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

مردى پارسى از امام کاظم (علیه السلام) پرسید اطاعت از شما واجب است؟ فرمودند: «آری» گفت مانند اطاعت على بن ابى طالب (علیه السلام)؟ فرمودند: «آرى.»

حدیث شماره 7 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

حسین بن ابى العلاء گوید برای حضرت صادق علیه السّلام باور خودمان درباره اوصیا را که اطاعت از ایشان واجب است بیان کردم. ایشان فرمودند: «آرى آنان هستند همان کسانی که خداى تعالى می فرماید: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را (نیز) اطاعت کنید. (۵۴ نساء)» و ایشان هستند همان کسانی که خداى عزوجل فرموده است «ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‏ اند. (۵۵ مائده)»»

 

شرح:

درباره آیه اول مجلسى (ره) از مجمع البیان نقل می کند که عامه و اهل سنت اولى الامر را به زمامداران و یا علما تفسیر می کنند و اما مفسرین شیعه به استناد روایات وارده از حضرت باقر و صادق (علیهما السلام) به ائمه و اهل بیت علیهم السلام تفسیر می کنند و ایشانند که خدا اطاعتشان را بدون قید و شرط در این آیه واجب کرده است و جایز نیست که خدا اطاعت کسی را بى‏قید و شرط واجب کند، جز آنکه معصوم باشد و ظاهر و باطنش یکى باشد و اشتباه نکند و به کار زشت دستور ندهد و زمامداران و علماء این گونه نیستند و خدا منزه است از اینکه مردم را امر کند از گنهکار و یا کسانى که عقاید مختلف دارند اطاعت نمایند زیرا اطاعت نمودن از چند عالمى که هر یک رأى جداگانه‏اى دارد محال است و ممکن هم نیست که آنها در عقیده متحد شوند و یک قول را اختیار کنند.

اما در رابطه با آیه دوم که مهمترین آیه ‏اب است که مفسرین و متکلمین شیعه بر امامت امیر المؤمنین علیه السلام استدلال کرده‏اند و آن موضوع خاتم بخشى آن حضرت در حال رکوع است که این آیه در شأنش نازل‏ گشته است چنانچه این مطلب را مفسرین از عامه و اهل سنت هم اعتراف دارند، فخر رازى و زمخشرى و بیضاوى و سیوطى که از بزرگان علما اهل سنت هستند در تفاسیر خود نزول آیه شریفه را در شأن امیر المؤمنین علیه السلام و موضوع خاتم بخشى آن حضرت دانسته‏اند و خلاصه اخبار در این باره متواتر است فقشط بعضى از مفسرین اهل سنت را شدت تعصب واداشته است که بگویند جمله «و هم راکعون» در آخر آیه حالیه نیست و استیناف است ولى بنا بر آن لازم آید که رکوع تکرار شده باشد زیرا از «یقیمون الصلاة» رکوع فهمیده مى‏شود یا بگویند «رکوع» در اینجا حقیقت شرعیه ندارد و به معنى خضوع است که آن را هم طبع سلیم و ذوق صحیح نمی پذیرد یا آنکه در کلمه «ولى» تصرفى کنند و آن را از ظهورش که سنخ ولایت خدا و رسول است برگردانند، مفسرین و متکلمین شیعه در این جهات بحث کرده و به طور مفصل و مبسوط حقیقت را روشن نموده ‏اند که نقل آنها مناسب این مختصر نیست.

حدیث شماره 6 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «ما گروهى باشیم که خداى عزوجل اطاعت ما را واجب کرده، انفال (غنیمت در جنگ و مباحات اولیه) از ماست و برگزیده از مال (اشیاء نفیس جنگى) به ما اختصاص دارد. ما در دانش ریشه داریم (راسخون فی العلم) و ماییم کسانی که مورد حسد واقع شدیم آن جا که خدا فرماید: «آیا مردم به خاطر آن چه خداوند از احسانش به آنان داده، حسد می برند. (54 نساء)» (در باره انفال و برگزیده از مال و نیز در باره اینکه ائمة علیه السلام محسودند بعد از این به تفصیل بیان می ‏شود.)

حدیث شماره 5 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «میان رسل و اوصیاء وجوب اطاعت مشترک است.» (و بر همه واجب است که هردو را فرمان برند.)

حدیث شماره 4 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «به آنها سلطنت بزرگى دادیم. (54 نساء)» فرمودند: «مقصود اطاعت آنهاست که بر مردم واجب است.»

حدیث شماره 3 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

بشیر عطار گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «ما (خانواده) گروهى هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده و شما از کسی پیروی می کنید که مردم برای نشناختن او بهانه ندارند.» (پس اگر اهل سنت در قیامت گویند ما اهل بیت پیغمبر را نمی شناختیم تا از آنها پیروى کنیم، اگر مستضعف نباشند خدا معذورشان ندارد زیرا امامت ایشان براهین روشن دارد).

حدیث شماره 2 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

ابى الصباح گوید گواهى دهم که شنیدم امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «گواهى دهم که على امامی است که خدا اطاعتش را واجب ساخته و حسن امامی است که خدا اطاعتش را واجب ساخته و حسین امامى است که خدا اطاعتش را واجب ساخته و على بن حسین امامی است که خدا اطاعتش را واجب ساخته و محمد بن على امامى است که خدا اطاعتش را واجب ساخته است.»

حدیث شماره 1 باب وجوب اطاعت از ائمه علیهم السلام کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «کنگره و قله و کلید هر کار و راه ورود در هر چیزى و خشنودى خداى رحمان تبارک و تعالى‏ پس از شناخت او، فرمانبرداری از امام است.» سپس فرمودند: «خداى تبارک و تعالى می فرماید: « کسی که از پیامبر اطاعت کند اطاعت خدا کرده و کسی که سرباز زند تو در برابر او مسئول نیستی. (80 نساء)»»