رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السلام» ثبت شده است

حدیث شماره 8 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی


فضیل بن سکرة گوید بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم، فرمودند: «اى فضیل می دانى اندکى پیش چه مطالعه می کردم؟» عرض کردم نه، فرمودند: «کتاب فاطمه (علیها السلام) را مطالعه می کردم، پادشاهی نیست که در زمین فرمانروائى کند، مگر آنکه نام خود و نام پدرش در آن نوشته است و من براى فرزندان حسن (علیه السلام) چیزى در آن ندیدم.» (گویا مقصود همان اولاد امام حسن (علیه السلام) در زمان امام است وگرنه در صحت نسب سلاطین مصر فاطمى خدشه می شود.)

حدیث شماره 7 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

عبدالملک بن اعین به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد طایفه زیدیه و معتزله گرد محمد بن عبد اللَّه (بن حسن ملقب به نفس زکیه که به حکومت منصور دوانیقى شورید و کشته شد) را گرفته اند آیا براى او سلطنتى هست؟ امام فرمودند: «به خدا که نزد من دو کتاب است‏ که نام تمام انبیا و سلاطینى که در زمین فرمانروائى می کنند، در آنها ثبت است، به خدا که در هیچ یک از آنها نام محمد بن عبد اللَّه نیست.»

حدیث شماره 6 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا نزد ما چیزی است که با آن به مردم نیازمند نمی شویم. ولى مردم به ما احتیاج دارند. نزد ما کتابی است به املاء پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و خط على (علیه السلام)، دفتری است که هر حلال و حرامى در آن است، شما درباره کارى نزد ما می‏ آیید (و کسب تکلیف می کنید) سپس ما می فهمیم که شما به آن عمل می کنید یا عمل نمی کنید.»

حدیث شماره 5 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

ابوعبیده گوید بعضى از اصحاب ما از حضرت صادق (علیه السلام) درباره جفر سوال کرد، حضرت فرمودند: «جفر پوست گاوی است پر از علم» عرض کرد جامعه چیست؟ فرمودند: «طوماری است به طول هفتاد ذراع و عرض‏ یک پوست مانند ران شتر فربه که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته است، همه قضایا حتى جریمه خراش در آنجا هست.» عرض کرد مصحف فاطمه چیست؟ حضرت مدتى سکوت کرد و سپس فرمودند: «شما از آنچه می خواهید و نمی خواهید بحث می کنید. (یعنى بعضى از پرسش هایت به قصد فهمیدن نیست یا به دردت نمی خورد) همانا فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) هفتاد و پنج روز در دنیا بود و از فراق پدر اندوه بسیارى داشت و جبرئیل (علیه السلام) مى‏آمد و او را در مرگ پدر تسلیت می داد و خوشدل می ساخت و از احوال و مقام پدرش خبر می داد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش می گفت و على (علیه السلام) اینها را می نوشت. و این مصحف فاطمه (علیها السّلام) است.»

حدیث شماره 4 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا در جفرى که (پیشوایان زیدیه) یاد می کنند (و مدعى هستند که نزد آنهاست) چیزی است که آنان را خوش نمی آید. زیرا حقّ در آن (جفر) است و آنان حق را نمی گویند. و باز اگر راست میگویند، قضاوتهاى على علیه السلام و احکام میراثى را که فرموده است (و در جفر نوشته است) بیرون آورند، درباره (میراث) خاله‏ ها و عمه‏ ها از ایشان بپرسید (اگر توانستند جواب گویند و باز اگر راست می گویند) مصحف فاطمه (علیها السلام) را که وصیتش در آن و سلاح پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) نیز همراه آن است، بیرون آورند. خداى عزوجل می فرماید «اگر راست می گوئید، کتابى پیش از این (قرآن) یا اثرى از علم براى من بیاورید. (4 احقاف)»»

شرح:

آیه شریفه در سیاق احتجاج بر کفار است و در قرآن بکلمه «ایتونى است» که امام علیه السلام نقل به معنى نموده و «فأتوا» فرموده است، خداى تعالى می فرماید: «(به مشرکان) بگو به من خبر دهید (و نشانم دهید) معبودانی که به جای خدا می پرستید چه چیزی از زمین را آفریده اند یا مگر آنان را در آفرینش آسمان ها شرکت داشته اند؟ اگر راستگو هستید کتابی پیش از این (قرآن) یا بازمانده ای از دانش استواری (که ادعای شما را تصدیق کند) برای من بیاورید. (4 احقاف)»

استشهاد امام علیه السلام به آیه شریفه از این نظر است که پیشوایان طایفه زیدیة براى اثبات ادعاى خود یا باید دلیلى از کتاب آسمانى بیاورند و یا اثرى از علم مانند گفتار انبیا و اوصیا و یا برهانى عقلى بیاورند و ایشان هیچ یک را ندارند.

حدیث شماره 3 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

حسین بن ابى العلا گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «همانا جفر سفید نزد من است.» عرض کردم در آن چیست؟ فرمودند: «زبور داود و تورات موسى و انجیل عیسى و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه (علیها السلام)، که گمان نمی کنم در آن چیزی از قرآن باشد. و در آن است آنچه مردم به سوى ما احتیاج دارند و ما به کسى احتیاج نداریم. حتى مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و 4/ 1 تازیانه و جریمه خراش در آن هست و جفر سرخ هم نزد من است.» عرض کردم در جفر سرخ چیست؟ فرمودند: «اسلحه است و آن تنها براى خونخواهى گشوده مى‏شود و صاحب شمشیر (امام قائم علیه السلام) آن را براى کشتن باز می کند.» ابن ابى یعفور به حضرتش عرض کرد اصلحک اللَّه. پسران حسن (علیه السلام) او را می شناسند؟ فرمودند: «آرى به خدا می شناسند، چنان که روز و شب را می شناسند و تشخیص می دهند که این روز است و این شب ولى حسد و دنیاطلبى ایشان را بر سرپیچى و انکار وامیدارد و اگر ایشان حق را از راه حق جویند، برایشان بهتر است‏.»

حدیث شماره 2 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

حماد بن عثمان گوید شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که فرمودند: «زنادقه در سال صد و بیست و هشت ظهور کنند، من این مطلب را در مصحف فاطمه (علیها السلام) دیدم.» عرض کردم مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فرمودند: «چون خداى تعالى پیغمبرش (صلّى اللَّه علیه و آله) را قبض روح فرمود، فاطمه (علیها السلام) را از وفات آن حضرت اندوهى گرفت که جز خداى عزوجل مقدارش را نداند، بدان جهت خدا فرشته اى برایش فرستاد که او را دلدارى دهد و با او سخن گوید. فاطمه از این داستان به امیر المؤمنین علیه السلام‏ شکایت کرد (یعنى گزارش داد و یا شکایتش از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) على (علیه السلام) فرمودند: «چون آمدن فرشته را احساس کردى و صدایش را شنیدى، به  من بگو.» پس فاطمه (علیها السلام) به امیر المؤمنین (علیه السلام) خبر داد و آن حضرت هر چه می شنید می نوشت، تا آنکه از آن سخنان مصحفى ساخت.» سپس حضرت فرمودند: «همانا در آن مصحف چیزى از حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم به پیش آمدهاى آینده است.»

 

شرح:

علامه مجلسى (ره) گوید: «من فکر می کنم که مقصود از زنادقه امثال ابن ابى العوجاء و ابن مقفّع باشند که با امام صادق علیه السلام مجادله و مناظره می کردند و سال 128 هجرى بیست سال قبل از وفات امام صادق علیه السلام است که زمان طغیان و بسیارى این طایفه بود و یا آنکه مراد خلفاى بنى عباسند که کتب زنادقه را در آن سال ترویج دادند.»

حدیث شماره 1 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم قربانت گردم، از شما پرسشى دارم. آیا در اینجا کسى (نامحرم) هست که سخن مرا بشنود؟ امام صادق (علیه السلام) پرده‏ اى را که در میان آنجا و اطاق دیگر بود، بالا زد و آنجا سر کشید، سپس فرمودند: «اى ابا محمد هر چه خواهى بپرس.» عرض کردم قربانت گردم، شیعیان حدیث می کنند که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) بابى از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت. حضرت فرمودند: «اى ابا محمد، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می شد.» عرض کردم به خدا سوگند آن علم این است. امام علیه السلام ساعتى (براى اظهار تفکر) سر انگشت به زمین زد و سپس فرمودند: «آن علم است ولى علم کامل نیست.»

سپس فرمودند: «اى ابا محمد همانا جامعه نزد ماست، و آنان چه می دانند که جامعه چیست؟» عرض کردم قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمودند: «طوماری است به طول هفتاد ذراع، به ذراع پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) با املاء زبانى آن حضرت و على (علیه السلام) با دست راست خود نوشته، تمام حلال و حرام و هر چیزى که مردمان به آن احتیاج دارند، حتى دیه خراش در آن موجود است.» سپس با دست به بدن من زدند و فرمودند: «به من اجازه می دهى اى ابا محمد؟» عرض کردم من از آنِ شمایم، هر چه خواهى بنما. آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت و فرمودند: « حتّی دیه این نیز در آن ذکر شده است.» و حضرت خشمگین به نظر می رسید. به خدا سوگند آن علم، این است. حضرت فرمود: «این، علم هست امّا آن (علم حقیقی و کامل) نیست.» آنگاه ساعتى سکوت نمودند.

سپس فرمودند: «همانا جفر نزد ماست، و آنان چه می دانند که جفر چیست.» عرض کردم جفر چیست؟ فرمودند: «مخزنى است از چرم که علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته بنى اسرائیل در آن است.» عرض کردم‏ همانا علم (کامل) این است، فرمود: « این، علم است امّا آن نیست.» باز ساعتى سکوت کردند.

سپس فرمودند: «همانا مصحف فاطمه (علیها السلام) نزد ماست، و آنان چه می دانند که مصحف فاطمه (علیها السّلام) چیست؟» عرض کردم مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فرمودند: «مصحفى است سه برابر قرآنى که در دست شماست. به خدا حتى یک حرف قرآن هم در آن نیست.» (یعنى مطالبى که شما از ظاهر قرآن و تفسیر آن می فهمید، در مصحف فاطمه نیست ولى از نظر تأویل و معناى باطنى قرآن که ما آن را می فهمیم مصحف تفصیل قرآن است- مرآت-) عرض کردم به خدا سوگند آن علم این است. حضرت فرمودند: «این، علم است امّا، آن نیست.» آنگاه ساعتى سکونت نمودند.

سپس فرمودند: « همانا علم آنچه بوده و آنچه تا برپایی رستاخیز می شود نزد ما است.» عرض کردم به خدا سوگند آن علم همین است. حضرت فرمودند: «این، علم است امّا، آن نیست.» عرض کردم قربانت گردم. پس آن علم (کامل) چیست؟ فرمودند: «علمى است که در هر شب و هر روز راجع به موضوعى پس از موضوع دیگر و چیزى پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید.»