نماوا تنها راه رهایی..
التجا و استغاثه همگانی جهت ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در شب قدر
اللهم عجل لولیک الفرج
حدیث شماره 9 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «آنچه از لشکریان و همسران (و ارواح) شیاطین را که خداى عزوجل براى شقاوت بر گمراهان گماشته، می بینید بیشتر از فرشتگانى باشند که خلیفه خدایند و آنها را براى عدالت و صواب فرستاده است.» عرض شد اى اباجعفر! چگونه می شود چیزى از ملائکه بیشتر باشد؟ فرمودند: «چنانچه خداى عزوجل خواسته است.» مرد سائل گفت اى ابا جعفر! من اگر این حدیث را به بعضى از شیعیان گویم، انکار می کنند.» فرمودند: «چگونه انکار می کنند؟» عرض کرد ی گویند فرشتگان (علیه السلام) از شیاطین بیشترند. فرمودند: «راست گفتى ولى آنچه می گویم خوب بفهم؛ در هر روز و هر شب تمام جن و شیاطین، پیشوایان گمراهى را زیارت می کنند و به شماره ایشان فرشتگان هم پیشواى هدایت را زیارت می کنند، تا آنکه شب قدر فرا رسد و فرشتگان در آن شب بسوى ولى امر (امام زمان) فرود آیند. خداى عزوجل به شماره آنها از شیاطین خلق کند- یا فرمود: آماده کند- سپس ایشان رئیس گمراهى را زیارت کنند و برایش دروغ پردازى کنند، تا چون صبح شود، او هم بگوید چنین و چنان دیدم. اگر (او) از صاحب الامر در این باره بپرسد، به (او) می فرماید که: شیطانى را دیدى که به تو چنین و چنان خبر داد تا آنجا که آن موضوع را به خوبى برایش شرح دهد و او را از گمراهیش آگاه سازد. به خدا سوگند کسى که شب قدر را باور دارد می داند که آن شب مخصوص ماست. برای سخنی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السّلام) به هنگام رحلت فرمود: این (علی) صاحب و ولیّ شما پس از من است. اگر از او اطاعت کنید، به هدایت رسید. اما کسى که به آنچه در شب قدر ایمان ندارد، منکر است (امامت ما را و اختصاص شب قدر را به ما) و کسى که به شب قدر ایمان دارد و با ما هم رأى نیست (آن را مختص ما نمی داند) نمی تواند راستگو باشد، جز اینکه بگوید آن (شب) مختص به ماست، و هر که نگوید دروغگوست. زیرا خداى عزوجل بزرگتر از آن است که آن امر بزرگ را توسط جبرئیل و فرشتگان به سوى کافر فاسقى فرو فرستد. و اگر بگوید به خلیفه گمراه (به خلیفه پیشواى او) نازل مىکند، گفتارشان یاوه و بی ارزش است. و اگر بگوید به هیچ کس نازل نمی شود، ممکن نیست که چیزى ه بسوى هیچ چیز نازل شود و اگر بگویند و خواهند گفت این (شب قدر) حقیقت ندارد، به گمراهى دورى افتاده اند.
حدیث شماره ۸ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
قسمت دوم
مرد سائل گفت: مگر ایشان آن حکم را نمی دانند؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «چرا می دانند ولى نمی توانند مطلبى را اجرا کنند تا در شبهاى قدر دستور یابند که تا سال آینده چگونه رفتار کنند.» مرد سائل گفت یا ابا جعفر! می توانم این را انکار کنم؟ امام فرمودند: «هر که انکار آن کند، از ما نیست.» مرد سائل گفت اى ابا جعفر بفرمائید که آیا براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) در شبهاى قدر علمى می آمد که آن را نمی دانست؟ امام فرمودند: «این سؤال براى تو روا نیست، اما نسبت بعلم گذشته و آینده، هر پیغمبر و وصیى که بمیرد وصى پس از وى آن را میداند و اما این علمى که تو می پرسى خداى عزوجل نخواسته که جز خود اوصیاء از آن اطلاع یابند.» مرد سائل گفت ای پسر پیغمبر! از کجا بدانم که شب قدر در هر سالى هست؟ امام فرمودند: «چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب سوره «دخان» را صد مرتبه بخوان، چون شب بیست و سوم رسد، آنچه را پرسیدى تصدیقش را می بینى.»
شرح:
پیداست که عمده مشکل این مرد سائل در این حدیث شریف این است که به امام (علیه السلام) می گوید شما می گوئید بمحض اینکه پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) یا امام سابق بمیرد، جانشین او تمام علوم او را ولو بطور کلى و سربسته می داند و باز در شبهاى قدر هر سال فرشتگان براى او علمى می آورند، اگر پیغمبر و امام (صلوات اللَّه علیهم) همه چیز را می دانند، پس آنچه در شبهاى قدر می آورند چیست؟ و اگر در شبهاى قدر چیز تازه اى می آورند، پس پیغمبر و امام (علیهم السلام) پیش از آن شب، همه چیز را نمی دانسته اند؟ مرد سائل این مشکل را هشت مرتبه به عبارات مختلف سؤال می کند و حضرت جوابش می دهند که آنچه را می دانند علوم و قوانینى است حقیقى و به تصویب رسیده ولى در شبهاى قدر فقط دستور اجراء آنها را دریافت می کنند (شاید کیفیت اجراء هم در آن شبها ابلاغ شود.) و اما درباره اینکه امام (علیه السلام) به او می فرماید این سؤال براى تو روا نیست جهتش این است که آن سائل بیش از آن مقدار ظرفیت و استعداد نداشته و بر امام لازم است که جواب را به مقدار فهم و استعداد سائل گوید چنانچه در حدیث 540 توضیح دادیم و یا جهتش این است که چون هشت مرتبه جوابش را فرمود و او نفهمید، امام (علیه السلام) با آن جمله خواست باو بفهماند که فهم دست خداست و من فقط بیان می کنم و یا آنکه مقصود سائل خصوصیات و جزئیات شب قدر بوده بطورى که فرشتگان براى امام می گویند، او هم براى آن مرد بگوید و پیداست که اگر دانستن آن خصوصیات براى آن مرد جایز می بود. خدا فرشتگان را در شبهاى قدر بر او نازل مى کرد.
حدیث شماره 8 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
قسمت اول
مردى به حضرت ابی جعفر (علیه السلام) عرض کرد پسر پیغمبر! بر من خشم مکن، امام فرمودند: «براى چه؟» عرض کرد براى آنچه می خواهم از شما بپرسم. فرمودند: «بگو» عرض کرد خشم نمی کنى؟ فرمودند: «خشم نمی کنم.» عرض کرد، بفرمائید اینکه درباره شب قدر معتقدید که فرشتگان و جبرئیل به سوى اوصیاء نازل می شوند، آیا براى آنها امرى می آورند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را نمی دانسته یا امرى می آورند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را می دانسته است؟ با آنکه شما می دانید که چون پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وفات کرد، على علیه السلام تمام علوم او را فرا گرفته بود؟ امام فرمودند: «اى مرد مرا با تو چکار است؟ چه شخصى تو را نزد من آورد؟» عرض کرد سرنوشت مرا براى طلب دین نزد تو آورد. امام فرمودند: «پس آنچه را به تو می گویم خوب بفهم. همانا چون رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) را به معراج بردند، فرود نیامد تا اینکه خداى جل ذکره، علم گذشته و آینده را به او آموخت و مقدار زیادى از آن علم مجمل و سر بسته بود که تفسیر و توضیحش در شب قدر می آمد، على بن ابى طالب (علیه السلام) هم مانند پیغمبر بود، علوم مجمل را می دانست و تفسیرش در شب هاى قدر می آمد، مانند آنچه براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) بود.» مرد سائل گفت مگر در آن علوم مجمل و سر بسته تفسیرى نبود؟ فرمودند: «چرا، ولى در شبهاى قدر از طرف خداى تعالى به پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و اوصیاء نسبت به آنچه می دانند دستور می آید که چنین و چنان کن و در آن شب دستور می گیرند که نسبت به آنچه می دانند چگونه رفتار کنند.» مرد سائل گوید، عرض کردم این مطلب را برایم توضیح دهید، فرمودند: «پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) وفات نکرد، جز اینکه علوم سر بسته و تفسیر آنها را فرا گرفته بود.» عرض کردم پس آنچه در شبهاى قدر برایش مىآمد چه علمى بود؟ فرمودند: «فرمان و تسهیلى بود نسبت به آنچه می دانست.» (جزئیات و مصادیق بر کلیات منطبق می گشت و دستور اجرایش می آمد و این خود تسهیلى بود براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و امام علیه السلام.) مرد سائل گفت پس براى ایشان در شبهاى قدر چه علمى غیر از آنچه می دانستند پدید می آمد؟ فرمودند: «این مطلب از چیزهائى است که ایشان مأمور بکتمانش باشند و تفسیر آنچه را پرسیدى جز خداى- عز و جل- نداند.» مرد سائل گفت مگر اوصیاء می دانند آنچه را که پیغمبران نمی دانند؟ فرمودند: «نه؟؟؟، چگونه می شود که وصى علمى جز آنچه به او وصیت شده بداند؟!!» مرد سائل گفت آیا ما می توانیم بگوییم یکى از اوصیاء چیزى می داند که وصى دیگر آن را نمی داند؟ فرمودند: «نه، هر پیغمبرى که بمیرد علمش در قلب وصیش باشد و فرشتگان و جبرئیل در شب قدر فقط آنچه را که وصى باید میان بندگان حکم کند فرود می آوردند.»
حدیث شماره ۷ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
قسمت اول
حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «خداى- جل ذکره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیى که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید (وجود آنها را مقدر ساخت) و حکم فرمود که در هر سالى شبى باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبى در سال آینده فرود آید، هر که آن شب را انکار کند، علم خداى عز و جل را رد کرده، زیرا که پیغمبران و رسولان و محدّثان برپا نمی باشند، مگر اینکه بر ایشان حجّتى باشد به وساطت آنچه به ایشان می رسد در این شب، یا حجّتى که جبرئیل علیه السلام (در غیر آن شب) دیگر به نزد ایشان می آورد.» (زیرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست می آورند) راوى گوید عرض کردم جبرئیل یا ملائکه دیگر نزد محدثان هم می آیند؟ فرمودند: «اما نسبت به پیغمبران و رسولان (صلّى اللَّه علیهم) که شکى نیست و نسبت بغیر ایشان، ناچار باید از نخستین روز آفرینش زمین، تا پایان جهان حجتى براى اهل زمین بوده باشد که خداى تعالى تفسیر امور را درآن شب بر محبوبترین بندگانش نازل فرماید. به خدا سوگند که روح و ملائکه در شب قدر آن امر را براى آدم آوردند و به خدا سوگند که آدم نمرد، جز اینکه براى او وصیى بود. و براى همه پیغمبران پس از آدم امر خدا در آن (شب قدر) می آمد، و براى وصى پس از او هم مقرر شد. به خدا سوگند که هر پیغمبرى از آدم تا محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) در آن شب مأمور می گشت که به فلان کس وصیت کند (شخصى را وصى خود کند).
و خداى عز و جل در کتابش به والیان امر بعد از محمد (صلى الله علیه و آله)، بخصوص فرموده که «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده می دهد که آنها را قطعا خلیفه روی زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید. -تا آنجا که فرماید- (و دین و آئینی را که برای آنها پسندیده پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آنچنانکه تنها مرا می پرستند و چیزی را برای من شریک نخواهند ساخت. و کسانی که بعد از آن کافر شوند) فاسقند. (۵۵ نور)» یعنى شما را برای علم و دین و عبادتم پس از پیامبرتان جانشین می کنم، چنان که اوصیاء آدم علیه السلام پس از او جانشین می شدند تا پیغمبر بعد مبعوث می گشت. «مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نسازند» یعنى مرا عبادت کنند با ایمان به اینکه پیغمبرى بعد از محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیست، کسانى که جز این گویند «آنان فاسقانند»...