بسم الله الرحمن الرحیم
آیات 101 تا 102 داستان گروهی را بیان می نماید که کتاب خدا را با اینکه می دانستند از جانب اوست پشت سر انداخته و در عوض به آنچه که شیاطین برای آنها می خواندند، عمل می نمودند، در حالی که این شیاطین کافر بوده و به مردم سحر می آموختند. همین طور از آنچه که بر دو ملک هاروت و ماروت نازل شد، تبعیت می کردند، در حالی که این دو ملک خود به تک تک آنها می گفتند که ما فتنه هستیم، پس کفر نورزید. اما گوش ندادند و از آموزش ان دو ملک در راستای به هم زدن روابط بین زن و شوهر استفاده می کردند.
این گروه با این علم ها به هیچ کس نمی توانند ضرری برسانند مگر با اذن خداوند. جالب اینجاست که این علم ها هیچ سودی برای آنها نداشته و تنها ضرر است. اینها اگر ایمان می آوردند و تقوا پیشه می نمودند، نزد خداوند بهتر از این علم ها را می یافتند.
داستان این گروه بسیار جالب است، زیرا آگاهانه به کتاب خدا توجه نکرده و آگاهانه از شیاطین و هاروت و ماروت تبعیت می کنند. این موضوع نشانه آشکار مرض قلبی آنان است، از این رو بسیار بد خود را می فروشند(این نکته یاد آور آیه 16 در مورد منافقین است).
نکته: عبارت «آنچه نزد شماست(مُصَدِّقٌ ...)» در آیات 41، 89، 91 و 101 تکرار شده است. در آیه 41 به قوم بنی اسرائیل دستور داده شد که به کتاب الهی ایمان آورند و آیات بعدی داستان عدم ایمان این قوم را بیان می نماید.
نکته: شیاطین به سبب سحری که به مردم آموزش می دادند، منشإِ فساد بوده و کفر می ورزیدند.
نکته: جدایی انداختن بین زن و شوهر از مصادیق کفر ورزیدن است.
نکته: اگر از این علم ها استفاده کنند، کفر ورزیده اند و اگر استفاده نکنند، عمرشان را تلف کرده اند، لذا در صورت یادگیری آن تنها ضرر کرده اند.
+ان شاءالله که هیچ گاه از روی آگاهی و علم به سمت گمراهی و عملِ مخالف با دستور خدا نرویم.
ولی الان هم یجور دیگه درگیرشیم...واقعا وقت نمیزاریم..برای راه خیلی مشکلات دنبال قران نمیریم