رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حدیث شماره 1 باب نادر در بیان غیب کتاب حجت اصول کافی

 

معمر بن خلاد گوید مردى از اهل فارس به حضرت ابو الحسن (علیه السلام) عرض کرد شما (علم)‏ غیب می دانید؟ امام فرمود، حضرت ابو جعفر (علیه السلام) فرمودند: «چون علم الهى براى ما گشوده شود بدانیم و چون از ما گرفته شود ندانیم. (علم) راز خداى عزوجل است که آن را با جبرئیل (علیه السلام) در میان گذارد و جبرئیل آن را به محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) به راز گوید و محمد به کسی که خدا می خواست ( امامان علیهم السلام) به راز گوید.»

 

شرح:

مجلسى (ره) گوید علمى که براى ائمه گشوده و گرفته می شود غیر از امور دینى و مطالبى است که مردم از امام می پرسند زیرا امام احکام دینى و سؤالات مورد احتیاج مردم را همیشه می داند، چنانچه در حدیث است که ممکن نیست از امام چیزى بپرسند و او گوید نمی دانم، پس مقصود علوم دیگری است غیر از احتیاجات مردم (که ما نمی دانیم و نباید هم بدانیم زیرا آنها راز است و مخصوص به امام) و همین علوم است که در هر شبانه روز و شب هاى قدر و جمعه براى امام حاصل می شود.

حدیث شماره 4 باب ائمه علیهم السلام تمام علومی که به ملائکه و پیامبران و رسولان رسیده است می دانند کتاب حجت اصول کافی

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «خداى عزوجل را دو علم است: 1- علمى که جز خود او نداند. 2- علمى که به ملائکه و رسولانش آموخته است، آنچه به ملائکه و رسولانش علیهم السلام آموخته است ما می دانیم.»

حدیث شماره ۳  باب ائمه علیهم السلام تمام علومی که به ملائکه و پیامبران و رسولان رسیده است می دانند کتاب حجت اصول کافی

ضریس گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمودند: «خداى عزوجل را دو علم است: ۱- علم بذل شده. ۲- علم نگهدارى شده. اما نسبت به علم بذل شده، هر چه ملائکه و رسولان دانند، ما هم می دانیم و اما علم نگهدارى شده آن است که نزد خداى در امّ الکتاب (لوح محفوظ) است که چون بیرون آید نافذ و جارى است (و به دیگران رسد.)

حدیث شماره 2 باب ائمه علیهم السلام تمام علومی که به ملائکه و پیامبران و رسولان رسیده است می دانند کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمودند: «برای خداى عزوجل دو علم است: 1- علمى که نزد خود اوست و هیچ کس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است 2- علمى که به سوى ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه به سوى ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

چرا به امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) قائم گویند: امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: یادش از دوره ها می رود و مردم نسبت به او ارتداد دارند ، بعد از همچین مدتی امام عصر ان شاءالله ظهور خواهند کرد.

واعظ: استاد علوی تهرانی


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

 حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام تمام علومی که به ملائکه و پیامبران و رسولان رسیده است می دانند کتاب حجت اصول کافی

سماعه از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمودند: «خداى تبارک و تعالى را دو علم است: 1- علمى که ملائکه و پیغمبران و رسولانش را به آن آگاه ساخته است. پس آنچه ملائکه و رسولان و پیغمبرانش را به آن آگاه ساخته، ما هم می دانیم. 2- علمى که به خودش اختصاص داده و هر گاه در موضوعى از آن علم بدا حاصل شود، ما را آگاه سازد و بر امامان پیش از ما هم عرضه شود.»

حدیث شماره 4 باب اگر به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده نشود آنچه نزدشان است از میان می رود کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چیزى (از علم) از نزد خداى عزوجل خارج نشود، جز اینکه به رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) آغاز شود، سپس به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسد و سپس به امامان دیگر، یکى پس از دیگرى. تا امام آخر از امام اول عالمتر نباشد.»

 

شرح:

در اینجا علامه مجلسى (ره) حدیثى از بصائر الدرجات نقل می کند که حاصلش این است: افزایش علم پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و ائمة راجع به دستور اجراء احکام اتست (چنانچه در حدیث 644 ذکر شد) نه آنکه راجع به حلال و حرام باشد، زیرا ایشان همیشه حلال و حرام را به طور کامل می دانند، و آنچه را امام می داند، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) هم می داند، زیرا که دستور علم تازه از خدا به فرشته رسد و او نزد پیغمبر برد و پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) نزد على (علیه السلام) فرستد و او نزد حسن فرستد و همچنین به هر یک از ائمه عرضه شود.

 

حدیث شماره 3 باب اگر به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده نشود آنچه نزدشان است از میان می رود کتاب حجت اصول کافی

زراره گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمودند: «اگر افزایش (علمى) پیدا نکنیم، بی علم بمانیم.» عرض کردم آیا (به علم شما) چیزى زیاد می شود که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را نمی دانستند؟ فرمودند: «هرگاه بناى افزایش علم باشد، اول آن را به پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) عرضه کنند، سپس بر امامان تا برسد به ما.»

 

حدیث شماره ۲ باب اگر به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده نشود آنچه نزدشان است از میان می رود کتاب حجت اصول کافی

ذریح گوید امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند: «ای ذریح! اگر به علم ما افزوده نمی شد، از میان می رفت.»

حدیث شماره 1 باب اگر به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده نشود آنچه نزدشان است از میان می رود کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «اگر به (علم) ما افزوده نمى‌شد، هرآینه (علم ما) به پایان مى‌رسید.»

حدیث شماره ۳ باب در شب هر جمعه به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده می شود کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «شب جمعه ‏اى نباشد، جز اینکه براى اولیاء اللَّه در آن شب سرورى‏ هست.» راوى گوید عرض کردم قربانت گردم آن سرور چیست؟ فرمودند: «چون شب جمعه شود، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و ائمة (علیهم السلام) به عرش برآیند و من هم با ایشان برآیم قتی شب جمعه می شود، رسول خدا -درود خدا بر او و بر خاندانش-به عرش می روند و ائمّه علیهم السّلام هم می روند و من نیز می روم و جز با علم مستفاد بازنمی گردم. و اگر این نباشد آنچه نزد من است از میان می رود. و اگر این نباشد آنچه نزد من است از میان می رود.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

امام رضا (علیه السلام) از قول رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «قیامت نخواهد رسید مگر آنکه قائم ما برسد.»

واعظ: استاد علوی تهرانی


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 2 باب در شب هر جمعه به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده می شود کتاب حجت اصول کافی

مفضل (بن عمر که کینه‌اش ابا عبد اللّه است) گوید روزى امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند: «اى ابا عبد اللّه»  و تا آن روز مرا به کنیه‌ ام نخوانده بود؛ من عرض کردم لبیک فرمودند: «براى ما در هر شب جمعه شادى و سروری است.» عرض کردم خدایش افزایش دهد، آن سرور چیست‌؟ فرمودند: «وقتی شب جمعه می شود، رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-به عرش می روند و ائمّه علیهم السّلام با او می روند و ما با آنان می رویم. و ارواحمان به بدنهامان بازنمی گردند مگر با علمی تحصیل شده، و اگر آن نباشد آنچه با ما است از میان می رود.»

حدیث شماره 1 باب در شب هر جمعه به (علم) ائمه علیهم السلام افزوده می شود کتاب حجت اصول کافی

ابا یحیى صنعانى گوید امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند: «اى ابا یحیى براى ما در شبهاى جمعه شأن بزرگى است.» عرض کردم جانم به فدایت، آن شأن چیست؟ فرمودند: «به ارواح پیامبران و اوصیاء درگذشته و روح وصیى که در میان شماست (امام زمان شما) اجازه داده می شود که به آسمان بالا روند تا به عرش پروردگارشان برسند. آنگاه آن را هفت دور طواف کنند و نزد هر رکنى از ارکان عرش دو رکعت نماز گزارند. سپس به کالبدهاى پیشین خود برگردند، چون صبح شود، پیغمبران و اوصیاء از شادى سرشار باشند و آن وصیى که در میان شماست مقدار زیادى به علمش افزوده شده باشد.»

 

شرح:

درباره رفتن و برگشتن روح امامى که زنده و در بین مردم است علامه مجلسى (ره) توجیهاتى مى کند و می فرماید ممکن است مقصود از آن روح در بدن مثالى و یا اصل روح باشد اگر بگوئیم روح در خواب مجسم می شود و یا مقصود تعلق یافتن ارواح مقدس ایشان است بملاء اعلى و گزاردن نماز بر سبیل استعاره و مجاز است ولى در آخر سخن می فرماید و چه خوب می فرماید به اینگونه مطالب، ایمان اجمالى یافتن بهتر و سالم تر است.

مقصود مجلسى (ره) این است که ما از این روایت همین قدر می فهمیم که روح امام در شبهاى جمعه ارتباطى با عالم بالا پیدا می کند و امام افزایش علمى می یابد اما کیفیت این ارتباط را چون خودشان نفرموده اند ما نمی دانیم، پس ما به همین مقدار عقیده داریم و بیش از این چیزى از پیش خود نمی گوئیم.

حدیث شماره 9 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «آنچه از لشکریان و همسران (و ارواح) شیاطین را که خداى عزوجل براى شقاوت بر گمراهان گماشته، می بینید بیشتر از فرشتگانى باشند که خلیفه خدایند و آنها را براى عدالت و صواب فرستاده است.» عرض شد اى اباجعفر! چگونه می شود چیزى از ملائکه بیشتر باشد؟ فرمودند: «چنانچه خداى عزوجل خواسته است.» مرد سائل گفت اى ابا جعفر! من اگر این حدیث را به بعضى از شیعیان گویم، انکار می کنند.» فرمودند: «چگونه انکار می کنند؟» عرض کرد ی گویند فرشتگان (علیه السلام) از شیاطین بیشترند. فرمودند: «راست گفتى ولى آنچه می گویم خوب بفهم؛ در هر روز و هر شب تمام جن و شیاطین، پیشوایان گمراهى را زیارت می کنند و به شماره ایشان فرشتگان هم پیشواى هدایت را زیارت می کنند، تا آنکه شب قدر فرا رسد و فرشتگان در آن شب بسوى ولى امر (امام زمان) فرود آیند. خداى عزوجل به شماره آنها از شیاطین خلق کند- یا فرمود: آماده کند- سپس ایشان رئیس گمراهى را زیارت کنند و برایش دروغ پردازى کنند، تا چون صبح شود، او هم بگوید چنین و چنان دیدم. اگر (او) از صاحب الامر در این باره بپرسد، به (او) می فرماید که: شیطانى را دیدى که به تو چنین و چنان خبر داد تا آنجا که آن موضوع را به خوبى برایش شرح دهد و او را از گمراهیش آگاه سازد. به خدا سوگند کسى که شب قدر را باور دارد می داند که آن شب مخصوص ماست. برای سخنی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السّلام) به هنگام رحلت فرمود: این (علی) صاحب و ولیّ شما پس از من است. اگر از او اطاعت کنید، به هدایت رسید. اما کسى که به آنچه در شب قدر ایمان ندارد، منکر است (امامت ما را و اختصاص شب قدر را به ما) و کسى که به شب قدر ایمان دارد و با ما هم رأى نیست (آن را مختص ما نمی داند) نمی تواند راستگو باشد، جز اینکه بگوید آن (شب) مختص به ماست، و هر که نگوید دروغگوست. زیرا خداى عزوجل بزرگتر از آن است که آن امر بزرگ را توسط جبرئیل و فرشتگان به سوى کافر فاسقى فرو فرستد. و اگر بگوید به خلیفه گمراه (به خلیفه پیشواى او) نازل مى‏کند، گفتارشان یاوه و بی ارزش است. و اگر بگوید به هیچ کس نازل نمی شود، ممکن نیست که چیزى ه بسوى هیچ چیز نازل شود و اگر بگویند و خواهند گفت این (شب قدر) حقیقت ندارد، به گمراهى دورى افتاده اند.

حدیث شماره ۸ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
قسمت دوم

مرد سائل گفت: مگر ایشان آن حکم را نمی دانند؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «چرا می دانند ولى نمی توانند مطلبى را اجرا کنند تا در شبهاى قدر دستور یابند که تا سال آینده چگونه رفتار کنند.» مرد سائل گفت یا ابا جعفر! می توانم این را انکار کنم؟ امام فرمودند: «هر که انکار آن کند، از ما نیست.» مرد سائل گفت اى ابا جعفر بفرمائید که آیا براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) در شبهاى قدر علمى می آمد که آن را نمی دانست؟ امام فرمودند: «این سؤال براى تو روا نیست، اما نسبت بعلم گذشته و آینده، هر پیغمبر و وصیى که بمیرد وصى پس از وى آن را میداند و اما این علمى که تو می پرسى خداى عزوجل نخواسته که جز خود اوصیاء از آن اطلاع یابند.» مرد سائل گفت ای پسر پیغمبر! از کجا بدانم که شب قدر در هر سالى هست؟ امام فرمودند: «چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب سوره «دخان» را صد مرتبه بخوان، چون شب بیست و سوم رسد، آنچه را پرسیدى تصدیقش را می بینى.»

شرح:
پیداست که عمده مشکل این مرد سائل در این حدیث شریف این است که به امام (علیه السلام) می گوید شما می گوئید بمحض اینکه پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) یا امام سابق بمیرد، جانشین او تمام علوم او را ولو بطور کلى و سربسته می داند و باز در شبهاى قدر هر سال فرشتگان براى او علمى می آورند، اگر پیغمبر و امام (صلوات اللَّه علیهم) همه چیز را می دانند، پس آنچه در شبهاى قدر می آورند چیست؟ و اگر در شبهاى قدر چیز تازه اى می آورند، پس پیغمبر و امام (علیهم السلام) پیش از آن شب، همه چیز را نمی دانسته ‏اند؟ مرد سائل این مشکل را هشت مرتبه به عبارات مختلف سؤال می کند و حضرت جوابش می دهند که آنچه را می دانند علوم و قوانینى است حقیقى و به تصویب رسیده ولى در شبهاى قدر فقط دستور اجراء آنها را دریافت می کنند (شاید کیفیت اجراء هم در آن شبها ابلاغ شود.) و اما درباره اینکه امام (علیه السلام) به او می فرماید این سؤال براى تو روا نیست جهتش این است که آن سائل بیش از آن مقدار ظرفیت و استعداد نداشته و بر امام لازم است که جواب را به مقدار فهم و استعداد سائل گوید چنانچه در حدیث 540 توضیح دادیم و یا جهتش این است که چون هشت مرتبه جوابش را فرمود و او نفهمید، امام (علیه السلام) با آن جمله خواست باو بفهماند که فهم دست خداست و من فقط بیان می کنم و یا آنکه مقصود سائل خصوصیات و جزئیات شب قدر بوده بطورى که فرشتگان براى امام می گویند، او هم براى آن مرد بگوید و پیداست که اگر دانستن آن خصوصیات براى آن مرد جایز می بود. خدا فرشتگان را در شبهاى قدر بر او نازل مى‏ کرد.

حدیث شماره 8 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

مردى به حضرت ابی جعفر (علیه السلام) عرض کرد پسر پیغمبر! بر من خشم مکن، امام فرمودند: «براى چه؟» عرض کرد براى آنچه می خواهم از شما بپرسم. فرمودند: «بگو» عرض کرد خشم نمی کنى؟ فرمودند: «خشم نمی کنم.» عرض کرد، بفرمائید اینکه درباره شب قدر معتقدید که فرشتگان و جبرئیل به سوى اوصیاء نازل می شوند، آیا براى آنها امرى می آورند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را نمی دانسته یا امرى می آورند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را می دانسته است؟ با آنکه شما می دانید که چون پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وفات کرد، على علیه السلام تمام علوم او را فرا گرفته بود؟ امام فرمودند: «اى مرد مرا با تو چکار است؟ چه شخصى تو را نزد من آورد؟» عرض کرد سرنوشت مرا براى طلب دین نزد تو آورد. امام فرمودند: «پس آنچه را به تو می گویم خوب بفهم. همانا چون رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) را به معراج بردند، فرود نیامد تا اینکه خداى جل ذکره، علم گذشته و آینده را به او آموخت و مقدار زیادى از آن علم مجمل و سر بسته بود که تفسیر و توضیحش در شب قدر می آمد، على بن ابى طالب (علیه السلام) هم مانند پیغمبر بود، علوم مجمل را می دانست و تفسیرش در شب هاى قدر می آمد، مانند آنچه براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) بود.» مرد سائل گفت مگر در آن علوم مجمل و سر بسته تفسیرى نبود؟ فرمودند: «چرا، ولى در شبهاى قدر از طرف خداى تعالى به پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و اوصیاء نسبت به آنچه می دانند دستور می آید که چنین و چنان کن و در آن شب دستور می گیرند که نسبت به آنچه می دانند چگونه رفتار کنند.» مرد سائل گوید، عرض کردم این مطلب را برایم توضیح دهید، فرمودند: «پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) وفات نکرد، جز اینکه علوم سر بسته و تفسیر آنها را فرا گرفته بود.» عرض کردم پس آنچه در شبهاى قدر برایش مى‏آمد چه علمى بود؟ فرمودند: «فرمان و تسهیلى بود نسبت به آنچه می دانست.» (جزئیات و مصادیق بر کلیات منطبق می گشت و دستور اجرایش می آمد و این خود تسهیلى بود براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و امام علیه السلام.) مرد سائل گفت پس براى ایشان در شبهاى قدر چه علمى غیر از آنچه می دانستند پدید می آمد؟ فرمودند: «این مطلب از چیزهائى است که ایشان مأمور بکتمانش باشند و تفسیر آنچه را پرسیدى جز خداى- عز و جل- نداند.» مرد سائل گفت مگر اوصیاء می دانند آنچه را که پیغمبران نمی دانند؟ فرمودند: «نه؟؟؟، چگونه می شود که وصى علمى جز آنچه به او وصیت شده بداند؟!!» مرد سائل گفت آیا ما می توانیم بگوییم یکى از اوصیاء چیزى می داند که وصى دیگر آن را نمی داند؟ فرمودند: «نه، هر پیغمبرى که بمیرد علمش در قلب وصیش باشد و فرشتگان و جبرئیل در شب قدر فقط آنچه را که وصى باید میان بندگان حکم کند فرود می آوردند.»

حدیث شماره ۷ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

خدا هم والیان امر را بعد از محمد در علم استقرار بخشید و ما هستیم آن والیان. س از ما سؤال کنید اگر ما را راست‏گو یافتید، (به ولایت ما) اقرار کنید، و حال آن‏که شما کننده این کار نیستید، و اقرار نخواهید کرد، اما علم ما ظاهر است و اما وقت و زمانى که دین خدا به وسیله ما در آن ظاهر گردد بطورى که میان مردم هیچ گونه اختلافى نباشد، آن را مدتى است که با گذشت شبانه روزها سپرى شود، و چون وقتش رسد آشکار گردد و امر یکى شود (اختلاف از میان مردم رخت بر بندد).

به خدا سوگند که فرمان خدا جارى شده که میان مؤمنین اختلافى نباشد و به همین جهت ایشان را گواه مردم قرار داده است، بدین ترتیب که محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) گواه ما باشد و ما گواه شیعیان خود و شیعیان ما گواه مردم دیگر. خداى عزوجل هرگز نخواسته که در حکم او اختلافى باشد و میان اهل علمش تناقضى وجود داشته باشد.» سپس امام (علیه السلام) فرمودند: «برترى مؤمنى که‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» را با تفسیرش باور کند، بر کسى که در ایمانش به آن سوره، چون او نیست، مانند برترى انسان است بر چهارپایان‏.  و به درستى که خداى عزّوجلّ به وساطت آنها که به این (سوره) ایمان دارند، (در دنیا عذاب را) دفع مى‏ کند از کسانى که این (سوره) را انکار دارند، تا عذاب آخرت کامل باشد براى آن کسى که خدا می داند که توبه نخواهد کرد از این جماعت منکرین. به اندازه آنچه به سبب آنان که‏ در راه خدا جهاد می کنند، از آنان که تخلّف ورزیده و به جهاد نمی روند، دفع می نماید و عذاب نمی فرماید. و (چون سخن از جهاد به میان آمد.) من در این زمان جهادى جز حج و عمره و همسایگى خوب سراغ ندارم.

 

شرح:

مراد از همسایه، کسى است که در منزل با او همسایگى دارد و یا هر آشنا و نزدیکى که با او معاشرت دارد و خوبى با همسایه این است که حق او را رعایت کند و بر اذیت او شکیبائى ورزد و بر عهد و پیمان و امان خویش محافظت داشته باشد و در حقیقت حج و عمرة و خوش همسایه دارى جهاد نفسى است که بجاى جهاد با شمشیر گذاشته شده- حاصل کلام مجلسى ره-.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

روایت امام کاظم (علیه السلام) ذیل آیه شریفه وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ﴿۲۰ لقمان﴾

نعمت ظاهر، ۱۱ امام ظاهر (علیهم السلام) و نعمت باطن، امام غایب (علیه السلام)

واعظ: استاد علوی تهرانی


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره ۷ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «خداى- جل ذکره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیى که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید (وجود آنها را مقدر ساخت) و حکم فرمود که در هر سالى شبى باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبى در سال آینده فرود آید، هر که آن شب را انکار کند، علم خداى عز و جل را رد کرده، زیرا که پیغمبران و رسولان و محدّثان برپا نمی باشند، مگر این‏که بر ایشان حجّتى باشد به وساطت آنچه به ایشان می رسد در این شب، یا حجّتى که جبرئیل علیه السلام (در غیر آن شب) دیگر به نزد ایشان می آورد.» (زیرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست می آورند) راوى گوید عرض کردم جبرئیل یا ملائکه دیگر نزد محدثان هم می آیند؟ فرمودند: «اما نسبت به پیغمبران و رسولان (صلّى اللَّه علیهم) که شکى نیست و نسبت بغیر ایشان، ناچار باید از نخستین روز آفرینش زمین، تا پایان جهان حجتى براى اهل زمین بوده باشد که خداى تعالى تفسیر امور را درآن شب بر محبوبترین بندگانش نازل فرماید. به خدا سوگند که روح و ملائکه در شب قدر آن امر را براى آدم آوردند و به خدا سوگند که آدم نمرد، جز اینکه براى او وصیى بود. و براى همه پیغمبران پس از آدم امر خدا در آن (شب قدر) می آمد، و براى وصى پس از او هم مقرر شد. به خدا سوگند که هر پیغمبرى از آدم تا محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) در آن شب مأمور می گشت که به فلان کس وصیت کند (شخصى را وصى خود کند).
و خداى عز و جل در کتابش به والیان امر بعد از محمد (صلى الله علیه و آله)، بخصوص فرموده که «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده می دهد که آنها را قطعا خلیفه روی زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید. -تا آنجا که فرماید- (و دین و آئینی را که برای آنها پسندیده پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آنچنانکه تنها مرا می پرستند و چیزی را برای من شریک نخواهند ساخت. و کسانی که بعد از آن کافر شوند) فاسقند. (۵۵ نور)» یعنى شما را برای علم و دین و عبادتم پس از پیامبرتان جانشین می کنم، چنان که اوصیاء آدم علیه السلام پس از او جانشین می شدند تا پیغمبر بعد مبعوث می گشت. «مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نسازند» یعنى مرا عبادت کنند با ایمان به اینکه پیغمبرى بعد از محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیست، کسانى که جز این گویند «آنان فاسقانند»...