السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
متوقف ماندهایم در حسینِ سال ۶۱ هجری قمری ...
و نمیبینیم عاشوراهای زمانِ خویش را که هر روز تکرار میشوند؛
و نمیشنویم ندای یاریخواهیِ حسینی را که هر روز سر داده میشود ...
شیعه ایم و یقین داریم؛ برای هر قومی، هدایت کننده ای است،
و برای هر زمانی، حسینی، ... و کیست که نداند، حسینها دست دراز میکنند تا دستِ بشر را بگیرند؟!
با اطمینانی عجیب،《 گمان 》میکنیم که اگر در کربلا بودیم؛
جانِ خود را بر کف نهاده و تقدیم پسرِ پیامبر میکردیم اما ... اما، آن روز هم، فقــط عده ی کمی، اهمیت عاشورا را فهمیدند، و باقی، برای سرگرم ماندن به زندگی، بهانه ای توجیه کننده داشتند.
شاید هم این تخیّل شیرین و وهم آلود را به این دلیل در سر پروراندهایم که؛
ملکِ ری را در مقیاس خودمان نشناخته ایم... اما،
حکومتِ ری برای ما، چیزِ دیگری است که شاید حتی جرئتِ اندیشیدن به نداشتنش را هم، نداشته باشیم! ...
قبل از رسیدن به نینوا ... باید تکلیفِ مُلک ری را یکسره کــرد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن: متن برگرفته از کانال اینستاگرامی استاد شجاعی