حدیث شماره ۷ باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی
قسمت سوم
ادامه شرح:
عباسى خلیفه کشور پهناور اسلام به هر منظورى که بود بزرگترین دانشمندان زمان خود را از نقاط دور و نزدیک کشور، جمع می کرد و ارکان و رجال دولت را طلب می نمود و مجالسى تاریخى و شاهانه ترتیب می داد و براى مناظره و مباحثه با این نوابغ بشر، امام هشتم شیعیان حضرت على بن موسى الرضا -علیه السلام و ارواحنا فداه- را دعوت می کرد، شاید مأمون گمان می کرد امام رضا علیه السلام در این مجالس حاضر نخواهد شد و اگر حاضر شود سکوت خواهد کرد و اگر سخن گوید از عهده جواب همه برنیاید، ولى خدا خواست که آن مجالس تاریخى باشکوه برگزار شود، بزرگ دانشمندان یهود و نصارى و مجوس هر چه در مدت عمر فرا گرفته بودند از حضرتش سؤال می کردند و پاسخ می شنیدند ولى همگى در برابر سؤالات کوتاه آن حضرت عاجز می شدند همه آن سؤالات و جوابها به تفصیل نوشته شده و براى قضاوت امروز ما باقى مانده است.
منِ نویسنده خدا را شاهد می گیرم که ایمانى که از مطالعه همین احادیث و اخبار و جوابهائى که ائمه (علیهم السلام) گفته اند و نوشته اند برایم حاصل می شود، راسختر و محکمتر از بیان هر معجزه و فضیلت است زیرا اگر همه چیز قابل جعل و تزویر باشد جواب علمى جعل بردار نیست زیرا تا جاعل به آن درجه اعلاى از علم و دانش نرسد که بتواند هر سؤال مشکلى را جواب گوید نمی تواند جعل کند و بنویسد، این است مقام علم امام و اما در مقام عمل از مبانى مذهبى ماست که امامان و رهبران ما از گناه و خطا معصومند یعنى با استعداد و لیاقتى که خدا نسبت به آنها می دانسته، ایشان را پاک و معصوم آفریده است و گناه و اشتباه از آنها سر نزند، همین مطلب را هم خود آنها فرمودهاند تا اشاره کنند که اى بشر کنجکاو و خرده گیر، شما خود را می بینید که چگونه سراپا نقص و آلودگى دارید و در برابر مال و مقام و زیبائى عقل و دین خود را می بازید، عربده می کشید و شکم یک دیگر را پاره می کنید ولى ما صریحا می گوئیم که طلا و نقره زرد و سفید ما را نمی فریبد خلافت و سلطنت شما نزد ما بیه ک نعلین پاره نمی ارزد اگر تمام دنیا را به ما دهند که به مورى ستم کنیم، نمی پذیریم ما دروغ نمی گوئیم ما براى اطاعت حق، شهادت و زندان را بر تعدى و تجاوز ترجیح می دهیم؟ ما در میان شما و مانند شما ساخته شده ایم، اگر می توانید بر ما خورده اى بگیرید.
متجاوز از دویست سال این رهبران الهى در میان همین مردم بودند و با آنها ازدواج و معاشرت کردند و احدى نتوانست لغزشى- العیاذ باللَّه- بر آنها بگیرد، چگونه بشر می تواند بر آنها لغزشى بگیرد، در صورتى که معناى لغزش را آنها می دانند و خود آنها به بشر فهمانیده اند.
پس از تأمل و دقت در آنچه گفتیم، روشن مى شود که چرا خدا مردم را به ایشان ارجاع داده و چرا اطاعت على و امامان پس از او را واجب کرده است و چرا على بن ابى طالب علیه السلام مقسم بهشت و جهنم است و چرا راه نجاتى جز در خانه ایشان نیست و چرا دشمنان ایشان در خسارت و زیانند و در آتش دوزخ به سر می برند و چرا باید ما از آنها بیزارى جوئیم و چرا ... و چرا ..