حکمت 320 نهج البلاغه: پرسیدن برا فهمیدن نه آزردن
(علمی)
وَ قَالَ (علیه السلام): لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِیهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.
و (درود خدا بر او،) در جواب شخصى که مسئله پیچیده اى را سؤال کرد، فرمود: براى فهمیدن بپرس، نه براى به زحمت انداختن (طرف مقابل)، چرا که نادان یاد گیرنده شبیه به عالم است و عالم بى انصاف شبیه به نادان بهانه جو است.
شرح حکمت:
در بحار الاوار نقل شده امیرمؤمنان على علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود، مردى شامى برخاست و سؤالاتى از آن حضرت کرد (وچون قرائن نشان مى داد هدفش رسیدن به حق نیست بلکه منظورش امتحان وبهانه جویى است) امام علیه السلام فرمود: براى درک حقایق سؤال کن نه براى بهانه جویى و به زحمت افکندن. در اینجا چشمهاى مردم به سوى این صحنه متوجه شد. آن مرد شامى عرض کرد: به من خبر ده اولین چیزى که خدا آفرید چه بود؟ فرمود: اولین مخلوق خدا نور بود. آنگاه سؤالاتى درباره آفرینش کوهها ونامیده شدن مکه به «ام القرى» و طول ماه و خورشید و جزر و مد و اسم واقعى ابلیس در آسمانها و چگونگى نامیده شدن آدم به آدم و دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن و مقدار عمر حضرت آدم و اولین کسى که شعرى سرود وسؤالات زیاد دیگرى از این قبیل پرسید که مرحوم علامه مجلسى آن را در حدود هشت صفحه ذکر کرده است.
وظیفه شاگرد در برابر استاد:
در حدیثی امیرمؤمنان علیه السلام مى فرمایند: «حق عالم آن است که زیاد از او سؤال نکنى... و در محضر او گفتار این و آن را بر ضد او نقل ننمایى و از طول مصاحبت با او اظهار ناراحتى نکنى، زیرا مَثَل عالم مَثَل درخت نخل است که باید انتظار بکشى کى از آن میوه اى فرو مى ریزد.» در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «هنگامى که نزد عالم مى نشینى بیش از آنچه مایل هستى بگویى سکوت کن و از او بشنو و خوب گوش فرا دادن را بیاموز همانگونه که خوب سخن گفتن را مى آموزى و هرگز کلام او را قطع مکن.» از نکاتى که از داستان موسى و خضر علیهما السلام در قرآن مجید استفاده مى شود نیز این است که در برابر عالم نباید عجله و بى تابى نشان داد، بلکه باید صبر کرد تا حقیقت را بیان کند.