حکمت 334 نهج البلاغه: یاد مرگ و آرزوها
(اخلاقى)
وَ قَالَ (علیه السلام): لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِیرَهُ ، لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: اگر بنده خدا، سرآمد زندگى (اجل) و عاقبت کار خود را مى دید، آرزوها و غرور ناشى از آن را دشمن مى شمرد.
شرح حکمت:
امام صادق علیه السلام در حدیث معروف مُفضّل، مى فرماید: «اى مفضل! در این امر اندیشه کن که خداوند مدت حیات انسان را بر انسان پوشیده داشت؛ چراکه اگر مقدار عمر خود را مى دید و کوتاه بود هرگز زندگى براى او گوارا نبود، زیرا هر زمان در انتظار مرگ بود و انتظار وقتى را مى کشید که مى دانست پایان عمر است و همچون کسى بود که اموالش بر باد رفته و یا نزدیک است بر باد برود، چنین کسى احساس فقر مى کرد و از فناى اموالش وحشت به او دست مى داد با اینکه وحشتى که بر انسان از فناى عمر دست مى دهد بیش از وحشتى است که از فناى مال دست مى دهد، زیرا کسى که مالش کم مى شود یا از بین مى رود امید دارد در آینده مال دیگرى به دست بیاورد؛ اما کسى که یقین به پایان عمر خود داشته باشد نومیدى مطلق بر او حاکم مى شود و هرگاه عمر طولانى داشته باشد و مطمئن به بقاى در دنیا گردد در لذات و گناهان فرو مى رود و چنین مى پندارد که فعلا به شهوترانى مى پردازم ودر اواخر عمر که از آن آگاهم به سراغ توبه مى روم (و به این دلیل خداوند مقدار عمر را بر انسان مخفى داشته است).»
ولى امیرالمؤمنین علیه السلام از زاویه دیگرى به این مسئله مى نگرد و مى فرماید: اگر هرکس باخبر بود ـ خواه عمر خود را طولانى مى دید یا کوتاه ـ و مشاهده مى کرد با سرعت به مقصد نهایى و پایان عمر نزدیک مى شود همین حرکت پرشتاب به سوى پایان عمر سبب مى شد که آرزوها و غرور ناشى از آن را دشمن بشمارد. به راستى عمر با شتاب مى گذرد؛ هنوز دوران کودکى تمام نشده جوانى فرا مى رسد، جوانى تمام نشده کهولت و سپس پیرى و فرسودگى است. بسیارند کسانى که به گذشته عمر خود مى نگرند و مى گویند چه با سرعت گذشت؛ چقدر کوتاه بود؛ چه اندازه در غفلت و غرور بودیم. البته مؤمنان راستین و آگاه گرچه از پایان عمر خود باخبر نیستند؛ ولى با توجه به احوال دیگران دائما آماده ترک دنیا هستند و به همین دلیل تلاش و کوشش بیشترى براى سراى آخرت و انجام کارهاى خیر دارند و هرگز گرفتار آرزوهاى دور و دراز و غرور و غفلت نمى شوند.