رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۰۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصول کافی» ثبت شده است

حدیث شماره 2 باب آنچه از نشانه های پیامبران علیهم السّلام نزد ائمّه علیهم السّلام است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «الواح موسى (علیه السلام) و عصاى او نزد ماست و ما وارث پیغمبرانیم.»

حدیث شماره 1 باب آنچه از نشانه های پیامبران علیهم السّلام نزد ائمّه علیهم السّلام است کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «عصاى موسى از آن آدم (علیه السلام) بود که به شعیب رسید و سپس به موسى بن عمران رسید، آن عصا نزد ماست و اندکى پیش نزدم بود و مانند وقتى که از درختش جدا شده سبز است. و چون از او پرسیده شود به سخن آید، و براى قائم ما (عج الله تعالی فرجه الشریف) آماده است و با آن همان کار کند که موسى مى‌کرد و آن عصا هراس‌آور است و ساخته ‏هاى نیرنگى جادوگران را می بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد. چون حمله کند، هر چه به نیرنگ ساخته ‏اند می بلعد و برایش دو شعبه باز شود که یکى در زمین و دیگرى در سقف باشد و میان آنها (میان دو فکش) چهل ذراع فاصله باشد و نیرنگ ساخته ‏ها را با زبانش می بلعد.» (چنانچه در زمان موسى (علیه السلام) جادوهاى جادوگران را بلعید.)

 حدیث شماره 3 باب آنچه از اسم اعظم خداوند به ائمّه علیهم السّلام عطا شده است کتاب حجت اصول کافی



حضرت ابوالحسن عسکرى (علیه السلام) مى فرمایند: «اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است، آصف یک حرف را داشت. و چون به زبان آورد، زمین میان او و شهر سبا ( در یمن) شکافته شد، او تخت بلقیس را به دست گرفت و به سلیمان رسانید، سپس زمین گشاده گشت و این عمل در کمتر از چشم بر هم زدنى انجام شد و نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب به خود اختصاص داده است.»

 حدیث شماره 2 باب آنچه از اسم اعظم خداوند به ائمّه علیهم السّلام عطا شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) می فرمودند: «به عیسى بن مریم دو حرف عطا شده بود که با آنها کار می کرد و به موسى چهار حرف و به ابراهیم هشت حرف و به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف عطا شده بود و خداى تعالى تمام این حروف را براى محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) جمع فرمود. همانا اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است و هفتاد و دو حرف آن به محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) عطا و یک حرف از او پنهان شد.»

 حدیث شماره 1 باب آنچه از اسم اعظم خداوند به ائمّه علیهم السّلام عطا شده است کتاب حجت اصول کافی

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است و تنها یک حرف آن نزد آصف بود، آصف آن یک حرف را گفت و زمین میان او و تخت بلقیس (از بیت المقدس تا صنعاى یمن) تا شد و به هم درنوردید تا آن تخت به دستش رسید، سپس زمین به حالت اول بازگشت، و این عمل در کمتر از یک چشم بر هم زدن انجام شد و هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف هم نزد خداوند است که آن را در علم غیب مخصوص خود ساخته و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم.»

 حدیث شماره ۶ باب همانا تمام قرآن را جز ائمّه علیهم السّلام جمع نکرده اند و ایشان تمام دانش آن را می دانند کتاب حجت اصول کافی

برید بن معاویه گوید برای امام باقر (علیه السلام) آیه شریفه «بگو خدا و کسى که علم کتاب نزد اوست، براى گواهى میان من و شما کافى است. (۴۳ رعد)» را قرائت کردم، فرمودند: «خدا ما را قصد کرده و على (علیه السلام) بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) اول ما و افضل ما و بهتر ما خاندان است.»

شرح:

یعنى اى کفار قریش اگر در رسالت من شک و تردیدى دارید، حقیقت مرا همان بس که گواهانى چون خدا و جانشینانم دارم. گواهى خدا این است که مرا به تنهائى در میان شما مردم خونخوار مبعوث کرده و حفظ می کند و نصرت می دهد و کلامى چون قرآن بر من نازل کرده و از خطا و لغزشم نگه می دارد. و گواهى جانشینانم به برترى علم و صفات و کمال آنهاست بر تمام مردم و به اینکه یگانه مردى مانند على (علیه السلام) گوید: «من یکى از بندگان محمدم (صلی اله علیه و آله و سلم).»

حدیث شماره ۵ باب همانا تمام قرآن را جز ائمّه علیهم السّلام جمع نکرده اند و ایشان تمام دانش آن را می دانند کتاب حجت اصول کافی

ابن کثیر گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ««(اما) کسی که دانشی از کتاب (آصف بن برخیا بقول مشهور) داشت گفت، من آن (تخت) را پیش‍ از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آورد! (۴۰ نمل)»» راوی گوید آنگاه امام صادق (علیه السلام) انگشتانش را باز کرد و بر سینه‏اش گذاشت و سپس فرمودند: «به خدا همه علم کتاب نزد ماست.» (ولى آصف اندکى از آن را میدانست و از برکت همان مقدار بود که توانست تخت بلقیس را در چشم بهم زدنى نزد سلیمان حاضر کند.)

حدیث شماره 4 باب همانا تمام قرآن را جز ائمّه علیهم السّلام جمع نکرده اند و ایشان تمام دانش آن را می دانند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «به خدا من کتاب خدا را از اول تا آخرش مى‌دانم چنان که گوئى در کف دست من قرار دارد. در آن است خبر آسمان و خبر زمین و خبر گذشته و خبر آینده، خداى عز و جل می فرماید: «بیان هر چیز در آن است. (89 نحل)»»

حدیث شماره 3 باب همانا تمام قرآن را جز ائمّه علیهم السّلام جمع نکرده اند و ایشان تمام دانش آن را می دانند کتاب حجت اصول کافی

 

سلمة گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) مى فرمود: «از جمله علومى که به ما داده شده، علم تفسیر و احکام قرآن و علم تغییر زمان و حوادث آن است (مسائل روز و مقتضیات زمان) هرگاه خدا نسبت به مردمى خیرى خواهد به آنها بشنواند ،کسى که گوش شنوا ندارد، از سخنى که به گوش او رسد روگردان است مثل اینکه نشنیده، سپس اندکى سکوت نموده و فرمودند: «و اگر مى‏ یافتیم ظرف‏ها و جاى استراحت و آسایش را (که مراد از آن، دل‏هاى گشاده که حافظ معارف حقیقیّه است و دلى که خالى باشد، از مشاغلى که مانع از ادراک حقّ و قبول آن باشد)، هر آینه مى‏ گفتیم آنچه مى‏ گفتیم (که زبان تاب گفتن و گوش طاقت شنیدن آن را ندارد)، و خداست که همه از او کمک خواهند.»

شرح:

در جلد چهارم این کتاب ان شاءالله درباره قرآن و جمع و ترتیب آن بحث می شود.

حدیث شماره 2 باب همانا تمام قرآن را جز ائمّه علیهم السّلام جمع نکرده اند و ایشان تمام دانش آن را می دانند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «کسی نمی تواند ادّعا کند که تمام قرآن، همه ظاهر و باطنش نزد او است مگر اوصیا (پیامبر).»

حدیث شماره 1 باب همانا تمام قرآن را جز ائمّه علیهم السّلام جمع نکرده اند و ایشان تمام دانش آن را می دانند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «هیچ کس از مردم ادعا نکند که تمام قرآن را چنان که نازل شده، جمع کرده است مگر فرد دروغگو؛ و کسى جز على بن ابى طالب و امامان پس از وى (علیهم السلام) آن را چنان که خداى تعالى فرستاده، جمع و نگهدارى نکرده ‏اند.»

شهادت دختر سه ساله اباعبدالله حسین (علیه السلام) خانم حضرت رقیه (سلام الله علیها) خدمت همگی تسلیت میگم.

جا داره امشب اول این پست خاطره انگیز مطالعه کنیم و بعدش به حدیث امشب بپردازیم... 

التماس دعا جهت تعجیل در فرج آقامون صاحب الزمان

حدیث شماره 2 باب تمام کتبی را که خدا عزوجل نازل کرده نزد ائمه علیهم السّلام است و ایشان آن ها را به هر زبانی که باشد می دانند کتاب حجت اصول کافی


مفضل بن عمر گوید ما به در خانه امام صادق (علیه السلام) رفته و خواستیم اجازه تشرف خدمتش گیریم، شنیدم حضرت به کلماتی غیر عربی سخن می گوید. گمان کردیم که زبان سریانی است. سپس آن حضرت گریه کرد و ما هم از گریه ایشان به گریه درآمدیم، آنگاه غلامشان بیرون آمد و به ما اجازه داد، پس به خدمتشان رسیدیم، من عرض کردم: اصلحک الله ما آمدیم که از شما اجازه ورود گیریم، که شنیدیم به کلماتی غیر از عربی سخن می گوئید و گمان کردیم که زبان سریانی است سپس گریه کردید و ما به گریه شما گریستیم.

حضرت فرمودند: «آرى به یاد الیاس پیامبر افتادم که از عباد پیامبران بنى اسرائیل بود و دعائى که او در سجده مى خواند، مى خواندم، سپس آن دعا را به لغت سریانى پشت سر هم مى خواندند که به خدا من هیچ کشیش و جاثلیقى را شیوا لهجه تر از ایشان ندیده بودم و بعد آنرا براى ما به عربى ترجمه کردند و فرمودند: «او در سجودش مى گفت: «خدایا تو را بینم که مرا عذاب کنى، با آنکه روزهاى آتشبار به خاطر تو تشنگى کشیدم (روزه گرفتم)؟!؟ تو را بینم که مرا عذاب کنى، در صورتی که رخسارم را براى تو روى خاک مالیدم؟!؟ تو را بینم که مرا عذاب کنى، با آنکه از گناهان به خاطر تو دورى گزیدم؟!؟ تو را بینم که مرا عذاب کنى، با آنکه براى تو شب زنده دارى کردم؟!؟» پس خدا به او وحى کرد «سرت را بردار که تو را عذاب نمى کنم» الیاس گفت: «اگر فرمودى عنایت نمى کنم و سپس عذابم کردى چه مى شود! مگر نه این است که من بنده تو و تو پروردگار منى!» باز خدا به او وحى کرد «سرت را بردار که من ت را عذاب نمى کنم و چون وعده اى دادم به آن وفا مى کنم.»» (وعده من مشروط و مفید نیست که تو ترس از عاقبت و نبودن شرط دارى بلکه وعده مطلق است مرات -)

 

شرح :

دانشمندان نصارى بدین ترتیب درجه بندى مى شوند.

1- بطریق یا بطریک در شهر انطاکیه بوده و رئیس اساققه است.

2- مطران زیر دست بطریق است.

3- اسقف در همه بلاد هست و بفرمان مطرانست.

4- قس یا قیس (معرب کشیش) زیر نظر اسقف است.

5- شماس در آخرین درجه آنهاست و لازمست میان سرش براى بیعت تراشیده باشد.

وا رقبتاه

حدیث شماره 1 باب تمام کتبی را که خدا عزوجل نازل کرده نزد ائمه علیهم السّلام است و ایشان آن ها را به هر زبانی که باشد می دانند کتاب حجت اصول کافی

 

از هشام حکم در حدیث بریه است که وقتی با او نزد حضرت صادق علیه السّلام می آمد به حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر (علیهم السلام) برخوردند، هشام داستان بریه را براى آن حضرت نقل کرد، چون پایان یافت، حضرت ابوالحسن (علیه السلام) به بریه فرمودند: «اى بریه علمت به کتاب دینت (انجیل) تا چه حد است؟» گفت: آن را می دانم حضرت فرمودند: «تا چه حد اطمینان دارى که معنیش را بدانى؟» گفت: آن را خوب میدانم و بسیار اطمینان دارم، سپس امام (علیه السلام) به خواندن انجیل شروع فرمودند، بریه گفت: من پنجاه سال است که تو یا مانند تو را مى‌جستم؛ پس او به خدا ایمان آورد و خوب هم ایمان آورد و زنى هم که با او بود، ایمان آورد. سپس هشام و بریه و آن زن، خدمت امام صادق (علیه السلام) آمدند. هشام گفتگوى میان حضرت ابوالحسن (علیه السلام) و بریه را نقل کرد، امام صادق آیه «آنها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت،) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست. (34 آل عمران)» را قرائت فرمودند، بریه گفت: تورات و انجیل و کتب پیغمبران از کجا به شما رسیده؟ فرمودند: «اینها در نزد ما است به طریقه میراث از نزد ایشان و اینها را مى ‏خوانیم؛ چنانچه ایشان خوانده ‏اند و اینها را مى ‏گوییم؛ چنانچه ایشان گفته ‏اند. خدا حجتى در زمینش نمی گذارد که چیزى از او بپرسند و او بگوید نمی دانم.»

شرح حدیث شماره 1 باب تمام کتبی را که خدا عزوجل نازل کرده نزد ائمه علیهم السّلام است و ایشان آن ها را به هر زبانی که باشد می دانند کتاب حجت اصول کافی

بریه مصغر ابراهیم است و در بعضى از نسخ کافى بریهة ضبط شده است. مرحوم مجلسى در صفحه 170 ج اول مرآت العقول داستان او را از توحید صدوق به تفصیل نقل می کند که خلاصه ‏اش این است:

بریه از دانشمندان بزرگ هفتاد ساله نصارى بود که به وجود او افتخار می کردند و او مدتى بود که عقیده ‏اش نسبت به دین مسیح سست شده بود و در جستجوى دین حق بود و با بسیارى از مسلمین مباحثه کرده ولى چیزى به دست نیاورده بود او زنى خدمتگزار داشت که مطالب را با او در میان مى‏گذاشت شیعیان او را به هشام بن حکم معرفى کردند. روزى با جمعى از نصارى به دکان هشام رفت که عده‏ ای نزد او قرآن مى‏ آموختند، به هشام گفت: با همه متکلمین اسلام مباحثه کردم و چیزى دست گیرم نشد، آمده ام که با تو مناظره کنم، هشام خندید و گفت: اگر از من معجزات مسیح مى‏خواهى، ندارم. سپس سؤالاتى درباره اسلام از هشام کرد و جواب کافى شنید، آنگاه هشام از او سؤالاتى در باره نصرانیت نمود و او نتوانست جواب گوید، خودش شرمسار و اطرافیانش پشیمان شدند که با او آمدند و متفرق گشتند.

چون بریه به خانه آمد و داستان را براى زن خدمتگزارش نقل کرد، او گفت: اگر طالب حقى اندوهگین مباش و هر کجا حق را دیدى بپذیر و لجبازى را کنار گذار، بریه سخن او را پذیرفت و روز دیگر نزد هشام آمد و گفت: تو معلم و پیشوائى هم دارى؟ گفت آرى. بریه شرح حال خواست، هشام اندکى درباره نژاد و عصمت و سخاوت و شجاعت حضرت صادق (علیه السلام) توضیح داد و سپس گفت: اى بریهة خدا هر حجتى را که بر مردم دوران اول نصب فرموده براى مردم دوران وسط و اخیر هم اقامه کرده است و هیچ گاه حجت خدا و دین و سنت از میان نرود، بریه گفت: سخن بسیار درستى است، سپس با هشام و زن خدمتگزار عازم مدینه و تشرف خدمت امام صادق (علیه السلام شدند) چنان که ذکر خواهد شد.

حدیث شماره 7 باب ائمه علیهم السّلام علم پیامبر و تمام پیامبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند کتاب حجت اصول کافی

 

ابوابراهیم گفت به امام کاظم علیه السلام عرض کردم قربانت گردم، به من بفرمائید که آیا پیغمبر ما (صلّى اللَّه علیه و آله) وارث تمام پیامبران است؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم از زمان‏ آدم تا به خود آن حضرت؟ فرمودند: «خدا هیچ پیامبرى را مبعوث نفرمود، جز اینکه محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) از او اعلم بود.» عرض کردم: «عیسى بن مریم مردگان را به اذن خدا زنده می کرد.» فرمودند: «راست گفتى و سلیمان هم نطق پرندگان را می فهمید و پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) هم بر این مراتب توانائى داشت.» آن گاه حضرت فرمود: سلیمان داود هنگامی که هدهد را نیافت و درباره اش تردید کرد، گفت: «چرا هدهد را نمی بینیم؟ آیا غایب است؟ (20 نمل)» وقتی او را نیافت بر او خشمگین شد و فرمود: «من او را قطعا کیفر شدیدی خواهم داد و یا او را ذبح می‏کنم و یا دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد. (21 نمل)» و خشم سلیمان بر هدهد براى این بود که او سلیمان را به محل آب راهنمائى می کرد. (موقعى که سلیمان و همراهانش بوسیله باد در هوا حرکت میکردند) خدا به این پرنده چیزى عطا کرده بود که به سلیمان عطا نفرموده بود، در حالی که باد و مورچه و آدمیان و جنّیان و شیاطین (و) سرکشان فرمانبرش بودند، ولى او جاى آب را در زیر هوا (زیر زمین) نمی دانست و پرنده می دانست.

 همانا خداوند در کتابش می فرماید: «و اگر قرآنی بود که به وسیله آن کوه ها به حرکت می آمدند، یا زمین پاره پاره می گشت، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته می شد. (31 رعد)» و ما وارث آن قرآنیم که در آن است آنچه کوه ها به وسیله آن حرکت کند و سرزمین ها قطعه قطعه می شود و مردگان به آن زنده شوند. و ما آب را در زیر هوا (زیر زمین) می شناسیم و همانا در کتاب خدا آیاتى است که به وسیله آنها چیزى خواسته نشود جز اینکه خدا به آن اجازه دهد (هر دعائى از برکت آن آیات مستجاب شود) علاوه بر آنچه خدا براى پیشینیان اجازه فرموده است (علومى که به آنها عطا کرده است) همه اینها را خدا در ام الکتاب (قرآن) براى ما مقرر فرموده است، همانا خدا می فرماید: «هیچ پوشیده و پنهانی در آسمان و زمین وجود ندارد مگر آنکه در کتابی روشن است. (75 نمل)» سپس می فرماید «سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم. (32 فاطر)» و مائیم کسانى که خداى عزوجل انتخابمان کرده و این کتاب را که بیان همه چیز در آن است به ارثمان داده است.»

حدیث شماره 6 باب ائمه علیهم السّلام علم پیامبر و تمام پیامبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند کتاب حجت اصول کافی

 

ابن سنان از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «ما در کتاب زبور پس از ذکر نوشتیم. (105 انبیاء)» پرسید زبور چیست و ذکر کدام است؟ فرمود: ذکر نزد خداست (لوح محفوظ) و زبور آن است که بر داود (علیه السلام) نازل شد و هر کتابى که نازل گشته است نزد اهل علم است و ما هستیم اهل علم.

حدیث شماره 5 باب ائمه علیهم السّلام علم پیامبر و تمام پیامبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند کتاب حجت اصول کافی

 

ابوبصیر گوید امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند: «اى ابا محمد خداى عزوجل چیزى به پیامبران عطا نفرمود، جز آنکه آن را به محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) عطا کرد و همه آنچه را به پیامبران داد، به محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) هم عطا فرمود و آن صحفى که خداى عزوجل می فرماید «صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى (19 الاعلی)‏» نزد ماست.» عرض کردم: آن صحف همان الواح است؟ فرمودند: «بلى.»

حدیث شماره 4 باب ائمه علیهم السّلام علم پیامبر و تمام پیامبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند کتاب حجت اصول کافی

 

ضریس کناسى گوید من خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم و ابوبصیر هم نزد آن حضرت بود امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «داود علم پیغمبران را به ارث برد و سلیمان از داود ارث برد و محمد (صلّى اللَّه علیه‏ و آله) از سلیمان ارث برد و ما از محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) ارث بریم و صحف ابراهیم و الواح موسى (علیهما السلام) نزد ماست.» ابوبصیر گفت: علم کامل همین است. فرمودند: «اى ابامحمد، علم کامل این نیست. علم کامل آن است که در هر شب و هر روز، و ساعت به ساعت پدید آید.»

حدیث شماره 3 باب ائمه علیهم السّلام علم پیامبر و تمام پیامبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند کتاب حجت اصول کافی

 

مفضل بن عمر گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا سلیمان از داود ارث برد و محمد (صلی الله علیه و آله) از سلیمان ارث برد و ما از محمد (صلی الله علیه و آله) ارث بریم. علم تورات و انجیل و بیان آنچه در الواح (جناب موسى علیه السلام) بود نزد ماست.» عرض کردم علم کامل همین است؟ فرمودند: «این علم کامل نیست، همانا علم کامل آ انست که روز به روز و ساعت به ساعت پدید مى ‏آید.»

 

شرح:

گویا علمى که روز به روز و ساعت به ساعت براى امام پدید مى‏آید همان الهاماتى است که از نظر مسائل روز و مقتضیات زمان از جانب خداى متعال به قلب امام افاضه مى‏شود و تفصیل مطالبى را که از پیامبر و امام سابق سربسته گرفته است در میابد و دستور اجراء علوم و قوانین تصویب شده را اخذ مى‏کند، چنانچه در ابواب آتیه بیان مى‏شود و به مقتضاى لطف و عنایتى که خداى تعالى نسبت به ایشان دارد، در هر ساعت و هر روز علم خود را به آنها افاضه می کند تا از تمام مردم زمان خویش أعلم باشند.

اگر به مقتضاى قانون تکامل دانش انسان در ترقى باشد امامان و پیشوایان بشر به این امتیاز سزاوارترند و اما اختصاص داود و سلیمان از میان پیامبران، براى اشاره به آیه شریفه 16 سوره مبارکه نمل است «سلیمان از داود ارث برد.»

حدیث شماره 2 باب ائمه علیهم السّلام علم پیامبر و تمام پیامبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: «به راستى نخستین وصى در روى زمین، هبة اللّه پسر آدم علیه السّلام بود و پیامبرى درنگذشت جز اینکه وصى داشت و همه پیامبران یک صد و بیست هزار تن بودند که پنج نفر از آنها اولو العزمند، نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد (علیهم السلام) و به درستى که على بن ابى‏طالب (علیه السلام)، براى محمد (صلى الله علیه و آله) به منزله هبة اللَّه بود (برای آدم یا بخشش خدا بود براى محمد (صلى الله علیه و آله)) و او علم اوصیاء و علم آن که پیش از او بود را به ارث برده، همانا محمد (صلى الله علیه و آله) علم پیامبران و مرسلین پیش از خود را به ارث برده است. بر پایه عرش نوشته است: حمزة (بن عبد المطلب) شیر خدا و شیر رسولش و سرور شهیدان است و در کنگره عرش نوشته است على (علیه السلام) امیرالمومنین است، این است حجت ما بر کسى که حق ما را انکار کند و میراث ما را نپذیرد و چه مانعى از گفتن این حقایق داریم با اینکه مرگ در پیش است پس چه دلیلى رساتر از این مى‌تواند باشد.»