حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام کاظم علیه السلام کتاب حجت اصول کافی
ابن حجاج گوید در سالى که ابوالحسن ماضى (امام کاظم) علیه السلام را گرفتند، به عبد الرحمن گفتم این مرد (امام کاظم علیه السلام) به دست این مرد (هارون) افتاد و نمی دانم عاقبت کارش به کجا انجامد آیا نسبت به یکى از اولادش به تو خبرى رسیده است؟ به من گفت: من گمان نمی کردم کسى این مسأله را از من بپرسد، من به منزل امام صادق (علیه السلام) رفتم، او در فلان اتاق خانه در محل نمازش بود و دعا می کرد و موسى بن جعفر (علیهماالسلام) طرف راستش بود و آمین می گفت، به حضرت عرض کردم خدا مرا قربانت کند، می دانید که من تنها به شما گرویده ام و در خدمت شما بوده ام، بفرمائید صاحب اختیار مردم بعد از شما کیست؟ فرمودند: «موسى آن زره را پوشید و به قامتش راست آمد.» به حضرت عرض کردم بعد از این دیگر به چیزى احتیاج ندارم (همین سخن مرا کافی است).
شرح:
به عقیده ما از جمله و ما ندرى الى ما یصیر (نمی دانم عاقبت کارش به کجا انجامد) که ابن حجاج در سؤالش مى ورد، معلوم مى شود که او فهمیده بود که موسى بن جعفر (علیه السلام) از این زندان بیرون نخواهد آمد و خیال می کرد از هم اکنون باید امام بعد از او تعیین شود و پیشواى مردم باشد، از این جهت عبد الرحمن با اظهار تعجب از سؤال او، می گوید: زره امامت به قامت او راست آمده و تا زمانى که زنده است امام و پیشواى مردم است. ولى علامه مجلسى (ره) در اینجا بیانات دیگرى دارد به مرآت ص 229 رجوع شود.