حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی
قسمت سوم
به خدا اى عایشه! دفن کردن حسن (علیه السلام) نزد پدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که تو آن را نمی خواهى، اگر در میان ما و خدا روا مى بود، می فهمیدى که او، اگرچه با مالیده شدن بینی ات به خاک هم بود، در آنجا دفن می شد.» (ولى افسوس که کلنگ زدن نزد گوش پیغمبر از نظر ما جایز نیست) سپس محمد بن حنفیه رشته سخن بدست گرفت و فرمود اى عایشه! یک روز بر استر می نشینى و یک روز (در جنگ جمل) بر شتر می نشینى؟! تو به جهت دشمنى و عداوتى که با بنى هاشم دارى، نه مالک نفس خودت هستى و نه در زمین قرار می گیرى. عایشه رو به او کرد و گفت ای پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمه اند که سخن می گویند، دیگر تو چه میگوئى؟! امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: «محمد را از بنى فاطمه به کجا دور می کنى، به خدا که او زاده سه فاطمه است: 1- فاطمه دختر عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (مادر ابوطالب) 2- فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امیر المؤمنین علیه السلام) 3- فاطمه دختر زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد معیص بن عامر (مادر عبدالمطلب)» عایشه به امام حسین (علیه السلام) گفت پسر خود را دور کنید و ببریدش که شما مردمى خصومتگر هستید. پس حسین (علیه السلام) به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بیرون آورد و در بقیع دفن کرد.»