رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره یس» ثبت شده است

 

بیرون آمدن آتش از درختی تر و امکان معاد

در ادامه اثبات امکان معاد و زنده شدن مردگان، مثالی از این دنیا می زند و آن بیرون آمدن شعله آتش از یک چوب تر است. درخت در درون خود حرارت و انرژی خورشیدی را نگه می دارد و در ظاهر هیچ اثری از حرارت در آن مشاهده نمی‌شود. اما وقتی آن درخت سوزانده می شود، شعله‌های آتش و حرارت شدید از آن بیرون می آید و این نوعی رستخیز حرارت خورشید است که در درون درخت قرار گرفته بود و به ظاهر هیچ آثاری در آن نبود، ولی اکنون آن حرارت آشکار می‌شود. در آیه (۸۱)، برای تقویت موضوع قبلی، سوالی مطرح می‌کند و آن اینکه آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده، توانایی ندارد که مانند آنها را بیافریند؟ سپس خود پاسخ می دهد که آری می تواند و او آفریدگار داناست.

تعلق اراده خدا بر آفرینش چیزی

در تثبیت قدرت خداوند در آفرینش آسمانها و زمین، مطلب مهمی را بیان می‌کند و آن چگونگی آفرینش است به این بیان که هرگاه اراده الهی بر آفرینش چیزی تعلق گیرد، به آن چیز می گوید: باش! پس آن می باشد، یعنی موجود می شود. مفهوم این جمله این است که فاصله ای میان اراده خدا و آفریده شدن یک موجود نیست و اراده او که همان امر تکوینی اوست، بی درنگ تحقق می‌یابد. در ادامه چنین نتیجه‌گیری می‌کند که بنابراین منزه است آن کسی که ملکوت هر چیزی در دست اوست و همه به سوی او باز می گردید. منظور از ملکوت، فرمانروایی و مالکیت و حاکمیت مطلق است که مختص خداست.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

مشرکان سپاهیان آماده برای بت ها

 مشرکان گمان می کردند بت ها آنان را در گرفتاری ها حمایت می‌کنند و از خطرات نگه می دارند و لذا برای جلب توجه بت هایشان برای آنها قربانی می کردند. در پاسخ به این پندار باطل، در آیه (۷۵) اظهار می دارد که آن معبودهای ادعایی هرگز توانایی یاری آنان را ندارند، حتی آنها نمی توانند خودشان را یاری کنند. در آیه (۷۶) ، به پیامبر دلداری می‌دهد که سخنان مشکان که تو را شاعر می خوانند و یا بت ها را یاوران خود قلمداد کردند، تو را اندوهگین نسازد، زیرا که ما از پیدا و نهان آنها آگاهیم و در موقع خود آنها را به خاطر همین گفتار و کردار مواخذه خواهیم کرد.

رفع استبعاد از زنده شدن مردگان

 آیات پایانی سوره مبارکه یس مربوط به اثبات امکان معاد و رفع استبعاد از زنده شدن مردگان در روز رستاخیز است‌. نخست توجه انسان را به پیشینه آفرینش خودش جلب می کند که چگونه خداوند او را از یک نطفه که به ظاهر پست و بی مقدار است آفرید، ولی چون او به مرحله قدرت و تفکر رسید، ستیزه جو و لجوج شد و در برابر پیامبر و حقایقی که آورده بود، مجادله کرد و به انکار معاد پرداخت. این آیات در پاسخ کسی است که توجه به آفرینش نخستین خودش، استخوان پوسیده ای را در دست گرفته و می گوید چه کسی می تواند این استخوان پوسیده را دوباره زنده کند؟ و با طرح این پرسش به نظر خود، خدا و پیامبر را در تنگنا قرار می دهد. در آیه (۷۹) در پاسخ آن شخص می فرماید کسی آن استخوان را زنده می کند که برای نخستین بار آن را آفرید و او به هرگونه آفرینشی داناست. بدون شک، کسی که برای اولین بار و بدون سابقه وجودی، چیزی را می آفریند، آفرینش دگرباره آن برای او دشواری ندارد و آسان است.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ ﴿۷۴﴾ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ ﴿۷۵﴾ فَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿۷۶﴾ أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ ﴿۷۷﴾ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ﴿۷۸﴾ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ﴿۷۹﴾ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ﴿۸۰﴾ أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ ﴿۸۱﴾ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿۸۲﴾ فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾

آنها غیر از خدا معبودانی برای خویش برگزیدند به این امید که یاری شوند. (۷۴) در حالی که توانایی یاری آنان را ندارند و ایشان برای آن معبودها سپاهی آماده اند. (۷۵) پس گفتارشان تو را اندوهگین نکند، بی تردید ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند، می دانیم. (۷۶) آیا انسان ندانسته که ما او را از نطفه‏ ای آفریدیم که به ناگاه ستیزه ‏جویى آشکار شده است؟ (۷۷)  و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت چه کسی این استخوان ها را در حالی که پوسیده اند، زنده می کند؟ (۷۸) بگو همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هرگونه آفرینشی داناست. (۷۹) همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشى پدید آورد که شما از آن آتش می‏افروزید. (۸۰) آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید توانایی ندارد همانند آنها را بیافریند؟ آری او آفریدگار دانا است. (۸۱) فرمان او تنها این است که هر گاه چیزی را اراده کند به او می‏گوید: موجود باش؛ آن نیز بلافاصله موجود می شود. (۸۲) پس منزه است آنکه فرمانروایی مطلقِ هر چیزی به دست اوست و (همه) به سوی او بازگردانیده می شوید. (۸۳)

۱. «اتَّخَذُوا» برگرفتند، برگزیدند، انتخاب کردند. فرق میان «اخذ» و «اتخاذ» این است که «اخذ» به معنای مطلق گرفتن، ولی «اتخاذ» به معنای گرفتن از روی علاقه و میل است.

۲. «جُنْدٌ مُحْضَرُونَ» لشکری آماده، لشکری احضار شده.

۳. «خصیم» ستیزه جو، اصرار کننده بر خصومت.

۴. «رمیم» پوسیده، کهنه.

۵. «أَنْشَأَ» برای نخستین بار ایجاد کرد، آفرینشی نو کرد.

۶. «توقدون» آتش می افروزید. «وقود» چیزی است که به وسیله آن آتش می افروزند یا بر آن می افزایند، مانند هیزم.

۷. «ملکوت» فرمانروایی مطلق، پادشاهی، مالکیت مطلق.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

روشنگری قرآن

پس از نفی شعر بودن قرآن، تاکید می‌کند که آنچه پیامبر آورده چیزی جز مایه یادآوری و قرآنی روشنگر نیست. آنگاه در آیه بعدی اضافه می‌کند که این قرآن برای آن نازل شده که هر کسی را که زنده دل و بیدار است، بیم دهد و سخن و وعده خدا بر کافران تحقق یابد. منظور این است که تنها کسانی از آثار و برکات و هدایت های قرآن برخوردار می شوند که روحشان زنده است و آمادگی دریافت هدایت های الهی را دارند. توجه کنیم که قرآن دو نوع انذار دارد: انذار عام که شامل همه مردم از مومن و کافر می شود و انذار خاص که فقط به مومنان اختصاص دارد. این قرآن روشنگر همانگونه که زنده دلان را انذار می‌کند، بیان‌کننده سنت های الهی هم هست که یکی از آنها سرنوشت شومی است که کافران گرفتار آن خواهند بود.

 

استفاده های گوناگون از حیوانات

نعمت های خدا برای بشر بی شمار است و در آیات ۷۱ تا ۷۳می فرماید: آیا ندیده‌اند که از آنچه با دست قدرت ما به عمل آمده، برای آنان چارپایانی آفریدیم که آنان مالک و مسلط بر آنند؟ منظور از «ما عملت ایدینا = آنچه با دستان ما ساخته شده» مجموعه عالم آفرینش است که حیوانات هم بخشی از آن است. این تعبیر ظریفی است و به این حقیقت اشاره می‌کند که در خلقت آنها کسی شریک نبوده. در آیه مورد بحث، خاطرنشان می‌کند که همین حیوانات و چارپایان را ما برای بشر آفریدیم و به همین جهت آنان مالک آنها هستند، یعنی به آنها تسلط دارند. البته این مالکیت یک مالکیت مجازی است و در حقیقت مالک اصلی خداست. در آیات بعدی، برخی از بهره مندی های بشر از چارپایان را یادآور می شود به این صورت که ما آن حیوانات را برای بشر رام کردیم که از این حیوانات استفاده های گوناگونی ببرند، از جمله اینکه از آنها سواری گیرند و از گوشت و شیر آنها بخورند. اینکه برخی از حیوانات به انسان سواری می دهند و برخی از آنها هم غذای بشر می شود  به همین جهت در پایان آیه می فرماید: آیا آنها سپاسگزاری نمی کنند؟ و از اینکه مردم شکر این نعمت ها را به جا نمی آورند، آنها را توییخ می کند.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

مشرکان، پیامبر را شاعر می پنداشتند

بار دیگر بر می گردد به موضوع رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و رد گفته های مشرکان که به آن حضرت تهمت هایی می زدند و از جمله پیامبر را شاعر و قرآن را شعر می خواندند و این در ردیف تهمت های دیگرشان مانند سحر و کهانت بود. امتهای پیشین به پیامبرانشان تهمت سحر می زدند، ولی مشرکان مکه علاوه بر سحر، پیامبر را شاعر و کاهن هم می خواندند. در این آیه به شدت شاعر بودن پیامبر نفی می شود. می فرماید: ما به او شعر یاد ندادیم و شایسته او هم نبود و آنچه به او تعلیم دادیم، چیزی جز یادآوری و قرآن روشنگر نیست. تهمت شاعر بودن پیامبر که از سوی کافران مطرح شد، و رد آن از جانب خدا، در آیات دیگری هم آمده، از جمله: (طور /۳۰) و (حاقه /۳۹). به نظر می رسد که منظور مشرکان از اینکه پیامبر را شاعر و قرآن را شعر می نامیدند، مربوط به وزن و قافیه و قالب های شعری نیست، چون آنها در عصر شکوفایی شعر و ادب زندگی می کردند و با قالب ها و موازین شعری آشنایی کامل داشتند. آنها به خوبی می دیدند که آیات قرآن در این قالب ها نیست. آنچه به نظر می رسد، این است که منظور آنها از شعر سخنانی است که گوینده آن با نیروهای غیبی خبیث مانند جنیان و شیاطین در ارتباط است و آنها هستند که این سخنان را در زبان شاعران می گذارند و برای همین است که مطالب نامأنوس و غریبی از آنها شنیده می شود. بنابراین، شعر در نظر آنها جملات عجیب و غریب و نامأنوس بود که از یک شخص نظر کرده که با جنیان ارتباط دارد صادر می شود که ممکن است به صورت نظم یا نثر باشد.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ ﴿۶۹﴾ لِیُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿۷۰﴾ أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ ﴿۷۱﴾ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ ﴿۷۲﴾ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ ﴿۷۳﴾

و ما به او (پیامبر) شعر نیاموختیم و شایسته او هم نیست. این (کتاب) جز یادآوری و قرآنی روشنگر نیست. (۶۹) تا هر که را که زنده است، بیم دهد و آن سخن بر کافران تحقق یابد. (۷۰) آیا ندیده اند که از آنچه با قدرت ما به عمل آمده است، برای آنان چارپایانی آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟(۷۱) و آن را برایشان رام کردیم که برخی از آنها مرکب آنهاست و از برخی از آنها می خورند. (۷۲) و برای آنان در آنها (چهارپایان) سودها و آشامیدنی هایی است، آیا سپاسگزاری نمی کنند؟ (۷۳)

۱. ضمیر«مَا عَلَّمْنَاه» و «له» به پیامبر بر می گردد.

۲. «الْقَوْل» سخن و منظور از آن در اینجا سخنی معینی است که الف و لام به آن شااره دارد و آن سخن، همان وعده خدا برای کافران است.

۳. «عَمِلَتْ أَیْدِینَا» با قدرت ما ساخته شده. کلمه «ایدی» جمع «ید» به معنای دست است، ولی در اینجا به معنای مجازی به کار رفته و آن قدرت است. چون اثبات دست برای خدا همان تجسیم است که خدا از آن منزه است.

۴. «رکوب» مرکب، سواری.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

کافران و کیفر مسخ شدن

در آیه (۶۷) تهدید دیگری مطرح می‌شود و آن مسخ شدن کافران یعنی تبدیل آنها از قیافه انسانی به قیافه حیوانی است. می فرمایید: اگر بخواهیم آنها را در جا مسخ می کنیم به گونه‌ای که نه راه پیش داشته باشند و نه راه پس. ایکه در آیه مورد بحث می فرماید: آنها پس از مسخ شدن نه می توانند جلو بروند و نه می توانند برگردند، کنایه از حالت بی تعادلی آنهاست، چون وقتی کسی به ناگهان خود را در آن حالت ببیند، تعادل و توازن خود را از دست می دهد و احساس می‌کند که نه راه پیش دارد و نه راه پس. این حالت بسیار دردناک است و حتی تصور آن آزاردهنده است.

سالمندان و خلقت وارونه

در آیه (۶۸) برای رفع استبعاد کافران از «طمس» و «مسخ»، نمونه مشابه آنها را که نوع بشر در دنیا گرفتار آن می شوند، ذکر می‌کند و آن حالت پیری است که انسان در آن حالت در مقایسه با حالت جوانی قیافه کاملاً متفاوتی پیدا می‌کند و ناتوان می شود و از نظر قوای جسمی به طفولیت خود برمی گردد. می فرماید: و هر کس را عمر طولانی بدهیم، او را در خلقت وارونه می کنیم، آیا نمی اندیشید؟ منظور از وارونگی، عقبگرد شخص سالخورده به دوران کودکی است. دورانی که توانایی و درک چندانی نداشت. این سرنوشت هر انسانی است که وقتی به سالخوردگی و فرتوتی رسید، همه توانایی ها حتی دانسته های خود را از دست می دهد و در واقع از این نظر به حالت کودکی خود بر می گردد.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

ترسیمی از حال و روز کافران در قیامت

این آیات در واقع پاسخ سخن کافران است که در آیات قبل نقل شد. آنها می‌گفتند این وعده کی تحقق می یابد اگر راست می‌گویید. پاسخ آنها این است بالاخره روزی می رسد که شما وارد جهنم می شوید و به شما گفته می‌شود که این همان جهنمی است که وعده داده شدید. اکنون به خاطر اصرار بر کفر که در دنیا داشتید وارد آن شوید که همواره در آن خواهید ماند.

گواهی اعضای بدن بر عملکرد کافران

در یکی از موقف های روز قیامت که موقف حساب است، به دهانهای کافران مهر زده می‌شود و نمی‌تواند سخن بگویند و به جای آن اعضای بدنشان سخن می‌گویند و به آنچه کرده‌اند اعتراف می کنند. دست هایشان سخن می‌گویند و پاهایشان به آنچه که در دنیا انجام داده‌اند گواهی می دهند. تا جایی که کافران به اعضای بدنشان اعتراض می‌کنند که چرا بر ضد من اقدام می کنید و اعضای بدن به آنها پاسخ می دهند «ما را به سخن آورد همان خدایی که همه چیز را به سخن می آورد» (فصلت / ۲۱)

کافران و کیفر «طمس العین»

چند آیه قبل مشرکان را تهدید کرد که اگر بخواهیم آنها را غرق می کنیم و کسی به فریاد آنها نمی رسد، اینک در آیه ۶۶ و ۶۷، تهدیدهای دیگری مطرح می‌کند. در آیه (۶۶) اظهار می‌دارد که اگر بخواهیم دیدگانشان را از بین می بریم و فروغ از چشمانشان می گیریم که در نتیجه، آن ها راه را گم می کنند و راه به جایی نمی‌برند. آنها برای رسیدن به راه مطلوب خود تلاش می‌کنند و از همدیگر سبقت می‌گیرند، ولی هیهات که به آن نمی‌رسند. سپس می پرسد آنها چگونه می توانند گام بردارند در حالیکه دیدگانشان نمی بیند؟ این آیه علاوه بر تهدید کافران به اینکه ممکن است در این دنیا به عنوان یک کیفر الهی چشمان خود را از دست بدهند، اشاره‌ای به این حقیقت هم دارد که آنها راه حق را هم گم می کنند و به آن نمی رسند چون در اثر اصرار بر کفر، بصیرت خود را هم از دست می‌دهند.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۶۳﴾ اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ﴿۶۴﴾ الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۶۵﴾ وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ ﴿۶۶﴾ وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْجِعُونَ ﴿۶۷﴾ وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ ﴿۶۸﴾

این همان جهنمی است که وعده داده می شدید. (۶۳) امروز به کیفر کفری که همواره می ورزیدید، در آن درآیید. (۶۴) امروز بر دهان های آنها مهر می زنیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به آنچه انجام می دادند گواهی می دهند. (۶۵) و اگر بخواهیم دیدگانشان را از بین می بریم، سپس برای عبور از راه می‏خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند اما چگونه می توانند ببینند؟! (۶۶) و اگر بخواهیم آنها را در جای خودشان مسخ می کنیم که نه بتوانند بروند و نه بازگردند. (۶۷) و هر کس را عمر طولانی بدهیم، او را در خلقت وارونه می کنیم. آیا نمی اندیشند؟ (۶۸)

۱.«اصْلَوْهَا» ملازم آن شوید، وارد آن شویدُ در آتش آن قرار گیرید.

۲.«لَطَمَسْنَا» البته محو می‌کردیم،نور آن را زایل می کردیم. «طمس» در اصل به معنای از بین بردن چیزی است.

۳. «عَلَى مَکَانَتِهِمْ» در جایشانُ در همانجا که هستند.

۴. «مُضِیًّا» عبور کردنُ گذشتن.

۵.«نُنَکِّسْه» وارونه اش می کنیم. «تنکیس» به معنای کله پا شدن انسان است. یعنی سرش به طرف زیر باشد.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

بهشتیان و درود فرستادن خدا بر آنان

 پس از ذکر نعمت های ویژه ای که به بهشتیان داده می شود از نعمت دیگری یاد می‌کند که به مراتب لذت بخش تر از نعمت های قبلی است و آن درودی از جانب پروردگار مهربان برای آنهاست. طبق آیه (۵۸)، سلام و درود خداوند به صورت گفتار به آنان ابلاغ می‌شود و طبق برخی دیگر از آیات علاوه بر آن سلام،درودی هم از سوی فرشتگان به بهشتیان داده می شود (رعد/۲۳-۲۴).

یادآوری یک پیمان فطری

پس از ذکر نعمت هایی که در قیامت به بهشتیان داده خواهد شد، گناهکاران از سوی خداوند مورد خطاب خشم آلودی قرار می‌گیرند که ای مجرمان! امروز از مومنان جدا شوید! و با این خطاب صف مومنان از کافران جدا می شود. این مجرمان همان کسانی هستند که در دنیا از خدا روی گردان شدند و از شیطان پیروی کردند و این در حالی بود که خداوند به وسیله پیامبرانش آنها را از پیروی شیطان برحذر داشته بود. به همین جهت خطاب می رسد که ای فرزندان آدم آیا به شما سفارش نکرده بودم که شیطان را پرستش نکنید که او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید که راه مستقیم همین است؟ این سفارش بر اساس یک پیمان فطری است که در فطرت هر انسانی نهاده شده و به وسیله پیامبران مورد تاکید قرار گرفته است. در واقع پیامبران آنچه را که در فطرت بشر بوده به آنان یادآور شده اند. منظور از پرستش شیطان، پیروی از اوست. کسی که از شیطان اطاعت کند در واقع او را پرستش کرده است. در آیه (۶۲) خاطر نشان می کند که شیطان گروه های بسیاری را از شما گمراه کرده است آیا شما تعقل نمی کردید؟ اگر کسی تاریخ بشر را ورق بزند، صف های طولانی از پیروان شیطان را می بیند که با اغوای او گمراه شده اند.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

 همسران مومنان در بهشت

در آیات پیش، از برپایی رستاخیز با یک صیحه آسمانی در آینده خبر داده شد و اکنون سرانجام خوبان و بدان را در آن روز بیان می‌کند. نخست درباره اهل بهشت می گوید. بهشتیان در روز قیامت فارغ از هرگونه نگرانی در میان لذت ها قرار دارند و با همسرانشان بر تخت های مجلل تکیه می زنند. آنها در بهشت از هر میوه ای برخوردارند و هر آنچه که آرزو کنند در اختیار آنان قرار می‌گیرد و در کنار این برخورداری های گوناگون، درود خداوند مهربان هم به آنها ابلاغ می‌شود و این موجب بالاترین شادی و لذت برای آنهاست. منظور از همسران بهشتیان با توجه به آیات دیگر قرآنی، می‌تواند همان همسران بهشتیان در دنیا باشد، همسرانی که با ایمان و شایستگی زندگی کردند و به همین جهت وارد بهشت شدند و می تواند همسرانی از خود بهشت باشند که به آنها حورالعین گفته می شود.

میوه های بهشتی

در ادامه آیات آمده که بهشتیان از میوه ها و هر چیزی که آرزوی آن را داشته باشند، برخوردار خواهند شد. میوه های بسیاری در آنجا وجود دارد و اینکه میوه های بهشت، همیشه در دسترس است و اینکه هر میوه ای که بهشتیان بخواهند آن را به دست خواهند آورد. نمونه ای از میوه هایی است که در بهشت است مانند (نبا/ ۳۱ ۳۲) (واقعه/ ۲۹ - ۲۷) و (الرحمن / ۶۸)

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ ﴿۵۵﴾ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ ﴿۵۶﴾ لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُمْ مَا یَدَّعُونَ ﴿۵۷﴾ سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ ﴿۵۸﴾ وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۵۹﴾ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۶۰﴾ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ﴿۶۱﴾ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ﴿۶۲﴾

همانا اهل بهشت در این روز سرگرم و کامروایند (۵۵) آن ها و همسرانشان در سایه ها بر تخت ها تکیه کرده اند (۵۶) برای آنها در آنجا میوه است و برای آن هاست هر آنچه آرزو کنند (۵۷) برای آنها سلام است، این سخنی است از ناحیه پروردگار مهربان (۵۸) ای گنهکاران امروز جدا شوید (۵۹) ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمنی آشکار است؟ (۶۰) و اینکه مرا بپرستید که راه راست همین است؟ (۶۱) به راستی که از شما گروه بسیاری را گمراه ساخت. آیا شما تعقل نمی کردید؟ (۶۲)

۱. «شُغُل» مشغولیت، سرگرمی.

۲. « فَاکِهُونَ» جمع «فاکه» به معنای کامروا، متلذذ، شادمان. به میوه «فاکهه» گفته می شود چون خوردن آن لذت بخش است.

۳. « الْأَرَائِکِ» جمع اریکه به معنای تخت باشکوه که سایه بانی بالای آن باشد.

۴. « یَدَّعُونَ» می خوانند، آرزو می کند.

۵. « جِبِلًّا» گروه زیادی، جمع بسیاری. مشتق از «جَبل» به معنای خلق است. « جِبلّی» یعنی طبیعی، مطابق خلقت اولیه. «الجبلّه الاولین» یعنی آفریده شده های پیشین، امتهای گذشته.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

شگفتی کافران هنگام برخاستن از گورها

پس از صیحه آسمانی دوم که انسانها از گور هایشان بیرون می آیند، با وضع هولناکی روبرو می شوند و سراسیمه می گویند: وای بر ما! چه کسی ما را از آرامگاه مان بیرون آورد؟ و پس از آنکه قدری به خودشان آمدند درمی‌یابند که این همان روز رستاخیز و زنده شدن مردگان است که خداوند رحمان آن را وعده کرده بود و پیامبران به درستی از آن خبر داده بودند. اینها همان کسانی بودند که در دنیا، زنده شدن مردگان در عالم دیگر را که پیامبران از آن خبر می دادند، به شدت انکار می کردند. آن ها در قیامت درستی سخن پیامبران را خواهند دید ولی دیر است و آنها باید کیفر اعمال خود را ببینند.

داوری عادلانه در قیامت

 در آن صحنه عجیب که با دمیده شدن در صور، همه انسانها در محضر خدا قرار می گیرند، خداوند با داوری عادلانه خود هر کس را مطابق عملش جزا می دهد و هیچ کس مورد ستم واقع نمی‌شود و همه نتیجه اعمال خود را خواهند دید و بر اساس آن جزا دلده خواهند شد. جمله «و لا تجزون الا ما کنتم تعملون» یعنی شما جز آنچه عمل کرده‌اید جزا داده نمی شوید؛ می تواند اشاره به تجسم اعمال باشد به این معنا که عین همان عمل ها تبدیل به جزا می شوند.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

پرسش از زمان وقوع قیامت

 باز هم سخن با مشرکان مکه است که وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه  آله) مسئله معاد و قیامت را مطرح می‌کرد، آنها از روی انکار و استهزا به پیامبر و مسلمانان می گفتند: اگر راست می گویید پس این وعده کی اتفاق می افتد؟ توجه کنیم که در قران جمله «و یقولون متی هذا الوعد» شش بار از قول مشرکان نقل شده است که سه بار آن پس از وعده نزول عذاب دنیوی و سه بار هم پس از وعده آمدن قیامت گفته شده است. پرسشی که گاهی از روی استهزا و انکار بود، مانند آیه مورد بحث و آیات دیگر از جمله (ذاریات/ ۳-۱۱) گاهی هم پرسش از زمان وقوع قیامت، نه از روی انکار بلکه به جهت آگاهی بوده است مانند ( نازعات/ ۴۲-۴۴ ). در آیات مورد بحث، در پاسخ به پرسش مشرکان که از روی انکار و استهزا بود می فرماید: آنها جز یک بانک آسمانی را انتظار نخواهند کشید که آنها را در حالی که با یکدیگر در ستیز و خصومت هستند فرابگیرد. این جمله اشاره به ناگهانی بودن وقوع قیامت است، طبق آیه (۵۰) مردم حتی فرصت نخواهند داشت که وصیت کند و اگر در بیرون از منزل هستند، بتوانند به خانه برگردند.

نفخ صور اول و دوم

 بعد از بانگ آسمانی قبلی که همه خواهند مرد، پس از یک درنگ کوتاه با بانگ آسمانی دوم همه از قبرها بیرون خواهند آمد و شتابان به سوی خدا خواهند رفت. طبق این آیات و آیات دیگری که در این باره وجود دارد، پایان دنیا و برپایی روز رستاخیز در دو مرحله جدا از هم خواهد بود، در مرحله اول که با آن نفخ صور اول گفته می‌شود با دمیده شدن در شیپور که همان بانگ آسمانی است همه خواهند مرد و در مرحله بعدی که به آن نفخ صور دوم گفته می شود، با دمیده شدن دوباره در شیپور همه زنده می شوند و برای حساب و کتاب در عرصه محشر در حضور خداوند قرار می گیرند. در این آیات نفخ صور اول به صورت «صیحه واحده» و نفخ صور دوم به صورت «و نفخ فی الصور» است که البته پس از چند جمله باز از «صیحه واحده» خبر داده شده که مربوط به نفخ صور دوم است.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۴۸﴾ مَا یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ ﴿۴۹﴾ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ ﴿۵۰﴾ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ ﴿۵۱﴾ قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ ﴿۵۲﴾ إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ ﴿۵۳﴾ فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۴﴾

و می گویند این وعده کی خواهد بود اگر راستگویید؟ (۴۸) آنها جز یک بانگ آسمانی را انتظار نمی کشند  که آنان را در حالی که سرگرم مجادله و ستیز هستند فراگیرد. (۴۹) پس نه فرصت وصیت کردن را خواهند داشت و نه به سوی خانواده خود بازخواهند گشت (۵۰) و در صور دمیده شود و ناگهان آنها از قبر ها به سوی پروردگارشان می شتابند (۵۱) گویند ای وای بر ما! چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟ این همان چیزی است که خدای رحمان و عده داده بود و پیامبران راست می گفتند. (۵۲) آن، چیزی جز یک بانگ آسمانی نیست که ناگاه همگی نزد ما احضار می شوند (۵۳) پس در آن روز به هیچکس هیچ ستمی نمی شود و شما جز آنچه عمل می کردید جزا داده نمی‌شوید (۵۴)

۱. «متی هذا الوعد» استفهام انکاری است و «الوعد» اگر با «الوعید» همراه باشد به معنای مژده خیر و اگر به تنهایی استعمال شود، شامل خیر و شر هر دو می شود.

 ۲. «ینظرون» انتظار می کشند. در بعضی موارد به معنای «می نگرند».

۳. «صیحه» صدای بلند، نعره. این واژه در اصل به معنای صدای بلند انسان است ولی به طور مجاز در هر صدای بلند به کار می رود و بیشتر در صدای بلند آسمان مانند صاعقه به کار می رود.

۴. «یخصمون» می ستیزند، خصومت می کنند.

۵. «الاجداث» قبرها. جمع «جدث» است، و «ینسلون» یعنی با شتاب راه می روند.

۶. «مرقدنا» آرامگاه ما، خوابگاه ما و منظور از آن قبر است.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

تذکری عتاب آمیز به مشرکان

در آیه (۴۵) مشرکان از دو چیز برحذر داشته می‌شوند: یکی آنچه پیش روی آنهاست و در حال حاضر گرفتار آن هستند که عبارت است از شرک و گناهان دیگر. دوم آنچه در انتظار آنان است و آن عذابی است که در پی عملکردشان گرفتار آن خواهند بود این عذاب ممکن است در همین دنیا و یا در آخرت به سراغ آنها بیاید و ممکن است که هر دو باشد. این تذکر برای نجات آنهاست. طبق آیه اگر آنان به این تذکر توجه کنند و رفتارشان را با آن تطبیق دهند، از رحمت الهی برخوردار خواهند شد. اما وقتی به آنها چنین گفته می‌شود آنها اعتنا نمی کنند و آن را جدی نمی گیرند و از آن روی بر می‌گردانند.

مغالطه مشرکان در برابر مسلمانان

در آیه (۴۷) عکس العمل کافران را در مقابل سخن دیگری بیان می کند. گاهی برخی از مومنان که با مشرکان ثروتمند رابطه های سببی یا نسبی داشتند، به آنان می گفتند: از مالی که دارید به دیگران بدهید و گرسنگان را اطعام کنید. کافران در پاسخ آنان می گفتند: آیا کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست خودش او را اطعام می کرد؟ سپس اضافه می کردند که شما جز در یک گمراهی آشکاری نیستید. پاسخ مشرکان نوعی مغالطه بود به این صورت که می گفتند: این که می گویید از مالی که خدا به شما داده انفاق کنید، خوب خدا به ما داده و به آنها نداده، ما چگونه می توانیم بر خلاف خواست خدا اقدام کنیم؟ و لذا به مومنان می‌گفتند: شما در گمراهی آشکاری هستید. اینکه گفتیم مغالطه می کردند به این معناست که آنها اراده تشریعی خدا را با اراده تکوینی او مخلوط می کردند. اینکه خدا به بعضی داده و بعضی نداده، براساس اراده تکوینی اوست و ناشی از سنت هایی است که در جامعه نهاده است. اما اینکه به ثروتمند دستور داده که به فقیر کمک کند، بر اساس اراده تشریعی اوست و یک حکم شرعی است و هیچگونه منافات با اراده تکوینی او ندارد.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

حرکت کشتی ها در دریا

در ردیف چندین نشانه از نشانه های خدا که در آیات پیش بیان شد، یک نشانه دیگر هم ذکر می شود. نشانه دیگری برای مردم این است که ما ذریه آن ها را در کشتی پُر و مملو از بار حمل کردیم. منظور آیه شریفه، توجه دادن مردم به یک پدیده ای است که نسل بشر همواره از آن استفاده می کند و آن کشتی است که هم خودشان و هم بارهایشان را در دریا جابجا می کند. آن نیرویی که کشتی را بر روی آب نگه می دارد و آن را حرکت می دهد، ناشی از امکاناتی است که خدا در طبیعت قرار داده است. در آیه (۴۲)، خاطرنشان می‌کند که خداوند همانند کشتی مرکب های دیگری هم آفریده است که مردم از آنها سود می برند که شامل هر نوع مرکبی از چارپایان گرفته تا سفینه های فضایی می شود. خداوند نیروهای لازم را در طبیعت قرار داده و بشر در اعصار گوناگون آنها را کشف می‌کند و از آنها بهره می برد.

منظور از «الفلک المشحون» چیست؟

تعدادی از  مفسران گفته‌اند: منظور از «الفلک المشحون» در این آیه کشتی نوح است که ذریه بشر در آن حمل شد و از غرق شدن نجات یافت. به نظر ما این یک تطبیق بی مورد است. اساساً از آیات بعدی به خوبی روشن می شود که منظور کشتی خاصی نیست، چون میفرماید: برای آنان همانند کشتی چیزهایی آفریدیم که سوار شوند که اشاره به مرکب های دیگر است و معلوم می شود که کشتی در اینجا به عنوان یک مرکب مطرح شده و خصوصیتی ویژه ندارد. در آیات بعدی خاطرنشان می سازد که اگر بخواهیم آنها را غرق می کنیم. پس برای آنان فریادرسی نخواهد بود و آنها نجات نمی یابند، مگر به سبب رحمتی از سوی ما که تا زمانی از زندگی برخوردار می‌شوند. آن زمان، زمان مرگ است که از نظر ما نامشخص ولی از نظر خدا مشخص است.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

وَآیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿۴۱﴾ وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ ﴿۴۲﴾ وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنْقَذُونَ ﴿۴۳﴾ إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ ﴿۴۴﴾ وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۵﴾ وَمَا تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ ﴿۴۶﴾ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۴۷﴾

و برای آنها نشانه ای است که ما فرزندانشان را در کشتی گرانبار (مملو از اجناس و وسائل) حمل کردیم (۴۱) و برای آنها چیزهایی همانند آن آفریدیم که سوار می شوند (۴۲) و اگر بخواهیم آنها را غرق می کنیم، پس نه فریادرسی برای آنان خواهد بود و نه رهایی می یابند (۴۳) مگر با رحمتی از جانب ما و برخورداری تا زمانی معین (۴۴) و هنگامی که به آنان گفته شود از آنچه پیش رو و پشت سر شماست بپرهیزید تا مورد رحمت قرار گیرید( روی گردان می شوند) (۴۵) و برای آنان هیچ نشانه ای از نشانه های پروردگارشان نمی آمد، مگر اینکه از آن روی گردان می شدند (۴۶) و چون به آنان گفته شود: از آنچه خداوند روزیتان کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان گویند: آیا کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست او را اطعام می کرد؟ شما جز در گمراهی آشکار نیستید. (۴۷)

۱. «ذریه» نسل، فرزندان. این واژه در اصل به معنای مورچه و چیزهای ریز است و معمولاً به کودکان گفته می‌شود و گاهی هم در کودک و بزرگ با هم به کار می رود و آن در صورتی است که به نسل جاری توجه شود ضمنا این واژه در اصل معنای جمع دارد ولی در مفرد هم به کار می رود.

۲. «الفلک المشحون: کشتی پُر، کشتی مملو از بار.

۳. «صریخ» فریادرس. صرخ به معنای فریاد بلند برای کمک خواهی است و صریخ هم به کسی که کمک می خواهد گفته می شود و هم به معنای کسی است که به کمک آن شخص می آید گفته می‌شود که باید معنای مورد نظر را با قرینه فهمید و در اینجا معنای دوم است

۴. «ما بین ایدیکم» آنچه روبه روی شماست (حال) و «ما خلفکم» آنچه در پی آن می آید (آینده) توجه کنیم که کلمه خلف که به معنای پشت سر است گاهی دلالت به گذشته و در موارد بسیاری هم دلالت به آینده می کند گویا که هم گذشته شخص و هم آینده او که اکنون غایبند، پشت سر او قرار دارند و می توان آن را از اضداد دانست. در قرآن در موارد بسیاری خلف به معنای آینده به کار رفته از جمله (نسا/۹) (یونس/ ۹۲)

۵. جواب «اذا قیل» در آیه شریفه ذکر نشده و یافتن آن به عهده مخاطب است و این در قرآن نظایر بسیاری دارد و از مواردی است که سکوت گویاتر از کلام است.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

منازل ماه

یکی دیگر از نشانه های قدرت خدا، ماه است که پس از ذکر آفتاب به بیان خصوصیاتی از آن می پردازد و آن اینکه می فرماید: و برای ماه منزل هایی معین کردیم که پس از طی آنها دوباره به حالت اول خود برمی گردد و باز مانند شاخه کهنه خوشه درخت خرما به صورت هلال در می‌آید. ماه ۲۸ منزل دارد که در طول ۲۹ یا ۳۰ روز آنها را طی می کند و پس از شب ۲۸ به محاق می افتد و در طول این مدت جرم آن برای ساکنان زمین به حالت های گوناگونی دیده می شود. در این آیه، ماه را در حالت هلال، به شاخه خشک و کهنه خرما تشبیه می کند. وقتی خرما از شاخه های بزرگ درخت که به صورت خوشه است چیده می شود، آن شاخه ها پس از مدتی زرد و خشک می شوند و حالت قوسی پیدا می کنند. در این حالت به آن «عرجون» گفته می شود. ماه نیز در شب اول به صورت باریک و بی رمق و به شکل قوسی دیده می شود.

منظور از پیشی نگرفتن شب بر روز

در آیه (۴۰)، نشانه دیگری از این نظم دقیق و استوار را در حرکت آفتاب و ماه و شب و روز ارائه می دهد. درباره آفتاب و ماه اظهار می دارد که آفتاب نمی تواند ماه را دریابد و به آن برسد و درباره شب و روز هم می فرماید: شب نمی تواند از روز پیشی گیرد. یعنی آن چنان نظم دقیقی حکم فرماست که در طول میلیون ها سال، اندازه شب و روز در فصول چهارگانه حتی یک ثانیه تغییر نکرده است و این به راستی که شگفت آور است. سپس با یک جمله مطلب را جمع بندی می کند و می فرماید: هر کدام از آنها در فلکی شناورند.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر

 

کنده شدن روز از شب

در مقام برشمردن آیات و نشانه های خدا، اینک در آیه (۳۷) نشانه دیگری را عنوان می کند و آن آمد و شد شب و روز است. یکی از نشانه های خدا بر مردم، کنده شدن روز از شب است که سبب می شود مردم در تاریکی بمانند. منظور از کنده شدن روز از شب منظور این است که هنگام غروب آفتاب که تدریجاً هوا تاریک و شب شروع می شود، هنوز آثار روز به صورت روشنایی اندک باقی است. در این برهه که هوا نیمه تاریک است، شب و روز در هم تداخل کرده‌اند و به تدریج تاریکی بر روشنایی غلبه می کند، تا وقتی که هوا تاریک می شود و آن لحظه ای است که روز به کلی ناپدید می گردد. در آن لحظه است که روز از شب کنده می‌شود و می‌توان گفت که شروع شب کامل در یک لحظه اتفاق می افتد و برای همین است که در آیه مورد بحث، پس از ذکر کنده شدن روز از شب می فرماید: «فاذا هم مظلمون» و ناگهان در تاریکی فرو می روند.

روان شدن خورشید به قرارگاه خود

در آیه (۳۸) از آفتاب به عنوان نشانه ای از قدرت خدا نام می برد و می‌فرماید: آفتاب همواره به سوی قرارگاهی که دارد جریان پیدا می کند. این تقدیر و خواسته خداوند مقتدر و داناست. قرارگاه یا همان «مستقر» خورشید کجاست؟ در تفسیر آیه وجوه گوناگونی گفته شده است؛ مانند حرکت از مشرق به مغرب، حرکت خورشید از بروج دوازده گانه و... . به نظر می‌رسد که آیه باید ناظر به مطلبی باشد که برای عموم مردم به خصوص در زمان نزول قران قابل درک باشد و آنچه برای آنان قابل تصور بود، حرکت خورشید از مشرق به مغرب بود.

 

📚 منبع: کتاب آموزش کاربردی ترجمه و تفسیر قرآن، نسیم کوثر