رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

   عاشقــی؛ میدانِ عافیت طلبی نیست! 

باید جگر داشت و گذشت..

از هرآنچه زمین گیرت کرده! 

  از هرآنچه که گذشتن از آن، نفسَت را تنگ می کند. 

عاشقی، بلوغِ دل می خواهد

واعظ: استاد شجاعی

فایل صوتی

 اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 2 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر سخن خدای عزوجل «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» فرمودند: «آنها ائمه (علیهم السلام) هستند.»

حدیث شماره 1 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

ابوبصیر گوید از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که این آیه را قرائت مى فرمودند «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» و با دست اشاره به سینه خود نمود.

حدیث شماره 3 باب راسخون در علم همان ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «راسخون در علم امیرالمؤمنین و امامان پس از وى (علیهم السلام) هستند.»


شرح :
تمام آیه شریفه 7 سوره مبارکه آل عمران چنین است: «اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است [که دارای کلماتی صریح و مفاهیمی روشن است] آنها اصل و اساس کتاب اند، و بخشی دیگر آیات متشابه است [که کلماتش غیر صریح و معانی اش مختلف و گوناگون است و جز به وسیله آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمی شود] ولی کسانی که در قلوبشان انحراف [از هدایت الهی] است برای فتنه انگیزی و طلب تفسیرِ [نادرست و به تردید انداختن مردم و گمراه کردن آنان] از آیات متشابهش پیروی می کنند، و حال آنکه تفسیر واقعی و حقیقی آنها را جز خدا نمی داند. و استواران در دانش [و چیره دستان در بینش] می گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه] از سوی پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکّر نمی شوند.»

مفسرین و دانشمندان اسلامى درباره محکم و متشابه به تفصیل بحث کرده و کتابه اى جداگانه در این موضوع نوشته اند که معروفترین آنها رساله سید مرتضى است، این دانشمندان در رسائل خود اقوال مختلفى را که راجع به معنى محکم و متشابه و تعیین مصداق آنها و علت آمدن آیات متشابه در قرآن است، بحث میکنند ولى آنچه مسلم است، آیات متشابه معنى واضح و روشنى چون آیات محکم ندارد، بلکه چند معنى شبیه بهم از آنها استفاده میشود و به  حکم آیه شریفه، مردمی که در دل خود خللى دارند، براى آشوبگرى و گمراه کردن مردم و تباهى دین، آیات متشابه را دست آویز خود قرار داده، طبق رأى و سلیقه خویش تأویل می کنند، در صورتیکه جز خدا کسى تأویل آن را نداند و طبق این سه روایت، خداى عزوجل تأویل قرآن را به پیغمبر و امام (علیهم السلام) آموخته است و اگر به آنها نمى آموخت، فایده اى نداشت که کلام مبهم و نامعلومى را بر آنها نازل کند و این منافات ندارد با اینکه بگوئیم: جز خدا کسى تأویل قرآن نمى داند، زیرا که ایشان هم شاگرد مکتب خدایند و علم ایشان همان علم خداست. این در صورتى که در مقام قرائت بر کلمه «الله » وقف کنیم و «الراسخون» را مبتدا بگیریم ولى بنابر قرائت دیگر که «والراسخون» را عطف بالله دانسته اند اشکالى در میان نیست و راسخ در علم، کسى است که در علم ریشه دارد و آن را خوب ضبط کرده و در آن استاد است که افراد کاملش همان پیامبر و امامان هدى (علیهم السلام) می باشند و بنابر روایت دوم شیعیان پاک و مخلص که تأویل قرآن را نمى دانند تصدیق اجمالى نموده و می  گویند: ما میدانیم که همه قرآن، چه محکم و چه متشابهش را پروردگار ما نازل کرده است و على (علیه السلام) هم در اول خطبه 89 نهج البلاغه این موضوع را بیان می کند. 

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

قــلَم بــردار!

 امروز فرصتِ امضاست؛

   زیر عهدنامه ی عشـــق...

بیـا...

تا رسیدن، راه زیادی نمانده است!

قلم بردار و امضاء کن!

و پای این عهد، صادقانه بایست

واعظ: استاد شجاعی

فایل صوتی

 اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 2 باب راسخون در علم همان ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

یکى از دو امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) درباره سخن خداى عزوجل «و جز خدا و راسخون در علم تأویل قرآن را نمی دانند. (7 آل عمران)» فرمودند: پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) بهترین راسخ در علم است.

خداى عز و جل همه آنچه را از تنزیل (معنى مطابقى و هماهنگ) و تأویل (معنى التزامى و ناهماهنگ) نازل فرمود به او آموخته است، چیزى را که خدا تأویلش را به او نیاموخت بر او نازل نفرمود و اوصیاء پس از وى هم تمام آن را می دانند، و کسانى که تأویل آن را نمی دانند (شیعیان) هر گاه عالمشان چیزى از روى علم بفرماید (ایمان مى‏آورند و) می پذیرند چنانچه خدا ایشان را پذیرفته و فرموده است «می گویند ایمان آوردیم، همه قرآن از جانب پروردگار ماست. (7 آل عمران)» و قرآن خاص و عام و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد و راسخون در علم همه را می دانند.

حدیث شماره 1 باب راسخون در علم همان ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مائیم راسخون در علم و ما تأویل آن را مى دانیم.»

حدیث شماره 2 باب کسانی که خدای تعالی در کتابش به علم وصفشان کرده ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

جابر از امام باقر (علیه السّلام) پیرامون این سخن خداى عزوجل «آیا کسانى که می دانند با کسانى که نمی دانند یکسانند؟ فقط خردمندانند که پند مى‏گیرند. (9 زمر)» روایت کرده که فرمودند: «ما هستیم کسانى که می دانند و دشمنانمان کسانی هستند که نمی دانند و خردمندان، شیعیان ما هستند.»

شرح:

درباره این  آیه شریفه دو تفسیر گفته اند که با یکدیگر منافات ندارد و ممکن است هر دو مقصود باشد. اول دانا با نادان برابر نیست و این مطلب را هر خردمندى میفهمد بنابراین سیاق آیه درباره تشویق به تحصیل علم و مجالست با علما و استفاده از محضر ایشان و کناره گیرى از جاهلان است. دوم کسانی که همه چیز را مى دانند با آنها که همه چیز را نمى دانند یکسان نیستند، در این صورت دانایان منحصر مى شود به ائمه هدى علیهم السلام، زیرا تنها ایشانند که گنجینه علمشان به خزانه علم خدا متصل است و براى تعلیم مردم انتخاب شده اند و مردم دیگر از دسته دوم مى باشند که همه چیز را نمى دانند و این مطلب را خردمندان و صاحبان عقل سالم درک مى کنند و مصداق آن شیعیان مى باشند؛ زیرا ایشان اعلم امت را امام می دانند و او را بر دیگران تفضیل می دهند، پس این آیه دلالت دارد بر امامت ائمه دوازده گانه ما زیرا که ایشان در هر عصرى از مدعیان خلافت و بلکه از همه مردم اعلم بوده اند و آیه هم دلالت دارد بر اینکه مناط امامت رجحان علم و دانش است.

حدیث شماره 1 باب کسانی که خدای تعالی در کتابش به علم وصفشان کرده ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر علیه السلام درباره سخن خداى عزوجل «آیا کسانى که می دانند با کسانى که نمی دانند یکسانند؟ فقط خردمندانند که پند مى‏گیرند. (9 زمر)» فرمودند: «ما هستیم کسانى که می دانند و آنها که نمی دانند دشمنان ما هستند و شیعیان ما خردمندانند.»

حدیث شماره ۹ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

محمد بن ابى نصر گوید به امام رضا (علیه السلام) نامه اى نوشتم که قسمتى از آن این بود خداى عز و جل فرماید: «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» و نیز فرموده است «شایسته نیست، مؤ منان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند، چرا از هر گروهی، طایفه‏ ای از آنان کوچ نمی‏کند (و طایفه‏ ای بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند. (۱۲۲ توبه)» بنابراین بر مردم پرسش واجب گشته و بر شما پاسخ واجب نیست؟ امام (علیه السلام) مرقوم فرمودند: «خداى تبارک و تعالى فرماید: «پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهاى خود را پیروى مى کنند و گمراه تر از کسی که از هوا نفسش پیروی کرده، کیست؟ (۵۰ قصص)»

شرح:
آیه شریفه وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً (۱۲۲ توبه) را علاوه بر مفسرین و محدثین، علماء اصول هم مورد بحث و تحقیق قرار داده و در باب حجیت خبر واحد به آن استدلال می کنند و به آیه نفر مشهور گشته است، این دانشمندان بزرگ در تفسیر آیه شریفه می گویند مورد نزول آیه در باره مسلمینى است که از محضر پیغمبر و امام صلوات اللَّه علیهم دورند و در شهر دیگر زندگى می کنند و چون تحصیل علم دین بر آنها لازم است و از طرفى هم ممکن نیست که همه مکلفین کوچ کنند و شهری را در اختیار کودکان غیر مکلف گذارند باید که از تمام مردم شهر، دسته‏اى کوچ کنند و خدمت امام برسند و معارف و احکام دین را یاد بگیرند و عذاب و عقابى که بر گناه مترتب مى‏شود از امامشان بشنوند، سپس به شهر خود مراجعت کرده و آنچه آموخته اند به همشهریان خود باز گویند و ایشان را از عواقب وخیم معاصى بیم دهند، شاید آنها بپذیرند.
بنابراین تحصیل علم بر همه واجب است، براى یک دسته با رفتن به خدمت امام و شنیدن از آن حضرت و براى دیگران با شنیدن از آن دسته هنگامى که برمی گردند، پس اصل تحصیل علم بر همه واجب است به وجوب عینى و مسافرت براى تحصیل علم بر چند نفرى به وجوب کفائى واجب است.
و البته از این آیه استفاده مى‏شود که پرسیدن مردم از امام لازم است، چنان که از آیه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ (۴۳ نحل) استفاده مى‏شود، پس مقصود محمد بن ابى نصر این است که طبق این دو آیه بر مردم لازم است که از شما بپرسند و شما می فرمائید که جواب دادن بر ما لازم نیست، این چگونه درست مى‏آید؟!! حضرت در پاسخ به آیه شریفه ۵۰ سوره قصص استشهاد می فرماید یعنى همچنان که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم پاسخ می داد ولى هوا پرستان نمی پذیرفتند و خداى تعالى آن آیه را نازل فرمود. تا اشاره داشته باشد به اینکه پاسخ دادن به هوا پرستان لازم نیست، ما امامان هم که جانشین پیغمبر هستیم، همان روش را داریم، پس یکى از جهات پاسخ ندادن ما این است که سئوال‏کننده قصد فهمیدن ندارد، بلکه هوا پرست و متمرد است.

حدیث شماره 8 باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام رضا از امام سجاد (علیهما السلام) نقل می فرمایند: «بر امامان چیزى واجب است که بر شیعیانشان واجب نیست و بر شیعیان ما چیزى واجب است که بر ما نیست. خداى عزوجل ایشان را امر فرموده که از ما بپرسند آنجا که می فرماید: «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» به ایشان فرمان داده که از ما بپرسند ولى پاسخ بر ما واجب نیست،اگر صلاح بدانیم پاسخ مى‌دهیم و اگر صلاح ندانیم سخنى نمى‌گوئیم.

حدیث شماره 7  باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

محمد بن مسلم به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد کسانى نزد ما هستند که گمان مى‌کنند مقصود از سخن خداى عزوجل «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» یهود و نصارى هستند فرمودند: «در این‌صورت شما را به دین خود دعوت کنند.» راوی گوید حضرت در حالی که با دستش به سینه اش اشاره می کرد، فرمودند: «ما هستیم اهل ذکر و ما هستیم سؤال‏ شوندگان.»

حدیث شماره ۶ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

ابوبکر حضرمى گوید خدمت امام باقر (علیه السلام) شرفیاب بودم که ورد برادر کمیت (که از شعراء معروف عرب و مداح اهل بیت است) وارد شد و عرض کرد قربانت گردم،هفتاد مسئله آماده کرده بودم که از شما بپرسم و اکنون یکى هم بیاد ندارم.
 حضرت فرمودند: «اى ورد یکى را هم بخاطر ندارى؟!!» عرض کرد چرا یکى از آنها به خاطرم آمد فرمودند: «آن چیست؟» عرض کرد، سخن خداى تبارک و تعالى «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» ایشان‏ کیانند؟ فرمودند: «ما هستیم» عرض کرد بر ماست که از شما بپرسیم؟ فرمودند: «آرى»، عرض کردم بر شماست که به ما پاسخ گوئید؟ فرمودند: «اختیار پاسخ با ماست.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف 

تحولات و آشفتگی های زمین بسرعت رو به افزایش است! 

و زمین؛ در خلاء معنویِ عظیمی دست و پا میزند.

به پایانِ این آشفتگی ها، نزدیک خواهیم شد؛ اگر مـا نیـــز...

واعظ: استاد شجاعی

فایل صوتی

 اللهم عجل لولیک الفرج

 

حدیث شماره ۵ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق علیه السلام درباره آیه «و آن، ذکری برای تو و قوم تو است و به زودی سؤال می شوید (۴۴ زخرف)» فرمودند: «همانا ذکر، قرآن است و ما قوم اوییم و ماییم سؤال شوندگان.»

حدیث شماره ۴ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق علیه السلام درباره آیه «و به راستى که (قرآن) براى تو و براى قوم تو (مایه) تذکرى است و به زودى (در مورد آن) پرسیده خواهید شد. (۴۴ زخرف)» فرمودند: «رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلم) ذکر است و اهل بیتش (علیهم السلام) پرسش شوندگان و ایشان اهل ذکرند.»

حدیث شماره ۳ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

وشاء گوید به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم قربانت گردم «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» یعنى چه؟ فرمودند: «مائیم اهل ذکر و مائیم پرسش ‏شوندگان» عرض کردم شما پرسش ‏شونده و ما پرسش ‏کننده‏ ایم؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم، بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم واجب است بر شما که ما را جواب فرمایید؟ فرمودند: «نه، اختیار با ماست، اگر خواستیم پاسخ دهیم و اگر نخواستیم پاسخ ندهیم، مگر نمی شنوى سخن خداى تبارک و تعالى را «این عطای بی حساب ماست، (به هر کس خواهی) بی حساب ببخش و (از هر کس خواهی) دریغ کن. (۳۹ ص)»

شرح:
آیه اخیر در باره حضرت سلیمان و راجع به اموال دنیاست که خداى تعالى او را سلطان و صاحب اختیار وسیعى نمود و طبق این آیه به او اختیار داده که آن اموال را به هر که خواهد بدهد و به هر که خواهد ندهد امام علیه السلام این آیه را در موضوع علم و اختیار پاسخ دادن و ندادن، استشهاد فرموده است و شاید اختیار حضرت سلیمان هم شامل بذل مال و علم هر دو بوده است، و معلوم است که پاسخ دهنده را لازم است که در مقام پاسخ، ملاحظه فهم و استعداد سئوال‏کننده و هدف و منظور او را از سؤال و سایر شرایط و اوضاع زمان و مکان را بنماید.
کسى که مطلبى را پرسد و استعداد فهم پاسخ آن را ندارد، جواب دادنش لازم نیست و همچنین کسى که در حضور جمعى که باید از آنها تقیه نمود سؤال کند، یا کسى که از مطلب بیهوده و غیر لازمى سؤال کند، نباید به او جواب داد، بلکه باید او را به پرسش از مطلب مهم و لازم متوجه ساخت، چنان که در قرآن کریم این گونه موارد پیش آمده است، مانند آیه شریفه: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‏ وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا «در باره روح از تو میپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما جز اندکى از دانش نداده اند. (۸۵ اسراء)» یعنى فهم حقیقت این سؤال از استعداد و وظیفه شما خارج است و باز مانند آیه شریفه مربوط به تعدد اصحاب کهف که با اجمال و به صورت تردید بیان شده است و نیز مانند آیاتى که راجع به سؤال جناب موسى از حضرت خضر است و نهى کردن شدید حضرت خضر از سؤال و مانند احادیث باب خیر و شر که در کتاب توحید گذشت.
پس وظیفه امام علیه السلام هم هنگامى که سؤالى از او مى‏شود، این است که اطراف و جوانب سؤال را ملاحظه کند و سؤالى را که وظیفه دارد و صلاح میداند، جواب گوید و نسبت به آنچه صلاح نمی داند، سکوت کند یا سر بسته جواب دهد.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

جا نمــونــی

چراغ هایِ دنیا رو خاموش کردند؛
مثل چراغِ خیمه حسین...

هرکی میخواد، میتونه بِــرِه!

عاشـ❤️ـق ترها موندن و بقیه رفتند!

تو؛ کجــا گیـر کردی؟

واعظ: استاد شجاعی

فایل صوتی

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 2 باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

ابن کثیر گوید از امام صادق (علیه السلام) آیه «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (43 نحل)» را پرسیدم، فرمودند: «مقصود از ذکر محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است و ما هستیم اهل او که پرسیده می شویم.» به حضرت عرض کردم؛ خداى تعالى فرماید: «و به راستى که (قرآن) براى تو و براى قوم تو (مایه) تذکرى است و به زودى (در مورد آن) پرسیده خواهید شد. (۴۴ زخرف)» فرمودند: «تنها ما را قصد کرده، مائیم اهل ذکر و مائیم پرسش‏ شوندگان.»

حدیث شماره 1 باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (43 نحل)» از قول پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله وسلم) می فرمایند: «مقصود از ذکر من هستم و امامان اهل ذکر باشند.» و درباره سخن خداى عز و جل «و به راستى که (قرآن) براى تو و براى قوم تو (مایه) تذکرى است و به زودى (در مورد آن) پرسیده خواهید شد. (44 زخرف)» خود امام فرمودند: «ما قوم او هستیم و ماییم که مورد سوال قرار می گیریم.»

 

شرح:

مرحوم طبرسى در مجمع البیان اهل ذکر را سه گونه تفسیر کرده است: 1- دانشمندان به اخبار امت هاى گذشته، مؤمن باشند یا کافر 2- اهل کتاب (یهود و نصارى) و مقصود از آیه این است که: اى مشرکین مکه اگر شما نبوت این پیغمبر را قبول نمی کنید، از اهل تورات و انجیل بپرسید، زیرا مشرکین اخبارى را که یهود و نصارى از کتابهاى خود نقل می کردند؛ تصدیق می نمودند. 3- أهل قرآن و ائمه هدى علیهم السلام

اما راجع به آیه دوم (44 زخرف) مرحوم طبرسى گوید: یعنى قرآنى که به تو وحى شده، مایه شرف تو و دودمان قریش است و مقصود از بازخواست شدن، بازخواست از شکر این نعمت شرف است و بعضى گفته اند: مقصود بازخواست از مردم است نسبت به احترام قرآن و اداء حق آن که بر مردم لازم می باشد و مرحوم مجلسى «ره» گوید: معنى این است که اى پیغمبر تو و قوم تو تا آخر الزمان، از معنى آیات قرآن پرسش می شوید، یعنى مردم از شما تفسیر قرآن را می پرسند و خود قرآن مذکر (بیاد آوردنده) شماست و این معنى با خطابى که خدا در کلمه «تسألون» می فرماید، مناسب‏تر است- پایان کلام مجلسى ره.

ما در سابق بیان کردیم که از معجزات قرآن این است که: آیات آن به قالبى ریخته شده که تحمل معانى متعددى را دارد و بسا باشد که هر کسى به مقدار فهم و استعداد خویش، معنائى از آن می فهمد و غالبا آن معانى مختلف، با هم منافاتى هم ندارند و همین است معنى ظهر و بطن قرآن.