حدیث شماره ۳ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی
وشاء گوید به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم قربانت گردم «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» یعنى چه؟ فرمودند: «مائیم اهل ذکر و مائیم پرسش شوندگان» عرض کردم شما پرسش شونده و ما پرسش کننده ایم؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم، بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم واجب است بر شما که ما را جواب فرمایید؟ فرمودند: «نه، اختیار با ماست، اگر خواستیم پاسخ دهیم و اگر نخواستیم پاسخ ندهیم، مگر نمی شنوى سخن خداى تبارک و تعالى را «این عطای بی حساب ماست، (به هر کس خواهی) بی حساب ببخش و (از هر کس خواهی) دریغ کن. (۳۹ ص)»
شرح:
آیه اخیر در باره حضرت سلیمان و راجع به اموال دنیاست که خداى تعالى او را سلطان و صاحب اختیار وسیعى نمود و طبق این آیه به او اختیار داده که آن اموال را به هر که خواهد بدهد و به هر که خواهد ندهد امام علیه السلام این آیه را در موضوع علم و اختیار پاسخ دادن و ندادن، استشهاد فرموده است و شاید اختیار حضرت سلیمان هم شامل بذل مال و علم هر دو بوده است، و معلوم است که پاسخ دهنده را لازم است که در مقام پاسخ، ملاحظه فهم و استعداد سئوالکننده و هدف و منظور او را از سؤال و سایر شرایط و اوضاع زمان و مکان را بنماید.
کسى که مطلبى را پرسد و استعداد فهم پاسخ آن را ندارد، جواب دادنش لازم نیست و همچنین کسى که در حضور جمعى که باید از آنها تقیه نمود سؤال کند، یا کسى که از مطلب بیهوده و غیر لازمى سؤال کند، نباید به او جواب داد، بلکه باید او را به پرسش از مطلب مهم و لازم متوجه ساخت، چنان که در قرآن کریم این گونه موارد پیش آمده است، مانند آیه شریفه: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا «در باره روح از تو میپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما جز اندکى از دانش نداده اند. (۸۵ اسراء)» یعنى فهم حقیقت این سؤال از استعداد و وظیفه شما خارج است و باز مانند آیه شریفه مربوط به تعدد اصحاب کهف که با اجمال و به صورت تردید بیان شده است و نیز مانند آیاتى که راجع به سؤال جناب موسى از حضرت خضر است و نهى کردن شدید حضرت خضر از سؤال و مانند احادیث باب خیر و شر که در کتاب توحید گذشت.
پس وظیفه امام علیه السلام هم هنگامى که سؤالى از او مىشود، این است که اطراف و جوانب سؤال را ملاحظه کند و سؤالى را که وظیفه دارد و صلاح میداند، جواب گوید و نسبت به آنچه صلاح نمی داند، سکوت کند یا سر بسته جواب دهد.