رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۳۵ مطلب با موضوع «قرآن :: سوره بقره :: رضای خداوند» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

خمر و میسر

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۱۹﴾

درباره شراب و قمار از تو سؤ ال می‏کنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است، و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بر دارد، (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو می ‏پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: عفو (در ترجمه ها «از مازاد نیازمندی خود» نیز معنا شده است). این چنین خداوند آیات را برای شما روشن می ‏سازد، شاید اندیشه کنید!

می­ توان گفت این سومین مرتبه است که پروردگار عالمیان در این جزء به انفاق اشاره می ­نماید. اولین مرتبه در آیه­ ی 195 بود که خداوند بلند مرتبه علاوه بر دستور به انفاق، از بخل نیز نهی نمود. مرتبه­ ی دوم آیه­ ی 215 است. در آن آیه افرادی که مورد نفقه ­ی انسان باید قرار ­گیرند، به ترتیب مشخص می ­شود. در این آیه برای دومین مرتبه مسلمانان از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می پرسند که چه چیزی انفاق کنند. مرتبه ­ی اول پروردگار عالمیان فرمود «خیر (نیکی)» و این بار خداوند تبارک و تعالی فرمود «عفو (بخشش)». مرتبه­ ی اول به نوعی خوبی و احسان نمودن است و مرتبه­ی بعدی گذشت کردن و بخشیدن اشتباهات دیگران. مرتبه­ ی اول دادن و مرتبه­ ی دوم نگرفتن.

سؤال: چرا پاسخ سؤال مربوط به شراب و قمار و سؤال مربوط به انفاق بلافاصله پشت سر هم ذکر شده است؟

چرا قبل و بعد از آیات مربوط به فتنه، آیات انفاق مطرح گردیده است؟

پاسخ: شاید حب دنیا عامل اصلی بروز بغی در انسان­ ها است. لذا قبل و بعد از آیات مربوط به فتنه، پروردگار عالمیان دستور به انفاق می ­دهد، تا انسان ­ها دچار بغی نشوند. بنابراین یکی از آثار بزرگ انفاق، پیشگیری از بروز بغی است.

در مورد سؤال اول نیز، ارتباط مستقیم قمار و دنیا و انفاق مشخص است، اما ارتباط شراب با این مسائل قدری مورد تعمق باید قرار گیرد.

 

+ چند روزی مسافرت هستم و دسترسی به اینترنت ندارم و در نتیجه چند روزی هم اینجا پستی قرار نخواهد گرفت.

بسم الله الرحمن الرحیم

نکته: در آیه ­شریفه 217 پروردگار عالمیان فرمود: جنگ در ماه حرام «صد عن سبیل الله (مانع برای راه خداوند)» است و در آیه ­ی 218، خداوند متعال می فرماید «جاهدوا فی سبیل الله». به عبارت ساده ­تر تکرار واژه­ های «سبیل الله» در این دو آیه، تقابل این دو جبهه را به صورت واضح مشخص می ­نماید.

نکته: انسان در هنگام بروز جنگ، باید در آن شرکت نموده و به سپاه اسلام کمک نماید. اما در هنگام بروز فتنه باید تا جایی که می ­­تواند از آن دوری کند. این امر به این دلیل است که قدرت تشخیص حق و باطل در فتنه از انسان گرفته می ­شود و ممکن است ناخواسته به باطل کمک نماید، لذا تلاش بسیار برای تشخیص حق نیاز است.

نکته: در فتنه افراد برای تغییر عقیده­ ی شما می­ جنگند و به صورت ناخودآگاه شما را از دینتان برمی­ گردانند. شاید تهاجم فرهنگی را بتوان نوعی فتنه دانست.

نکته: آیات مربوط به فتنه بلافاصله بعد از آیات مربوط به اطاعت از جانشین حضرت رسول مطرح شده است.

نکته: واژه­ های «هاجروا و جاهدوا» برای اولین بار در این آیه به کار رفته است.

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿۲۱۸﴾

کسانى که ایمان آورده ‏اند و کسانى که در راه خدا هجرت و جهاد کرده‏ اند، به رحمت الهى امیدوارند و خداوند آمرزگار مهربان است‏.

در آیات 216 الی 218 خداوند متعال مجدداً احکام مربوط به جنگ را بیان می­ دارد، اما در دل این آیات پروردگار عالمیان موضوع فتنه را مطرح می ­نماید.

نکته: آیه­ ی 216 خارج از روند کلی موضوع، حکمی کلی را نیز بیان می­ دارد. «چه بسا از چیزی بدتان بیاید، در حالی که به صلاح شما نیست. چه بسا از چیزی خوشتان بیاید، در حالی که به ضرر شماست».

آیه­ ی 217 لازمه­ ی دقت زیادی است. این در سه حالت حرمت جنگ را مطرح می­ نماید.

1. حرام بودن جنگ در ماه­ های حرام

2. حرام بودن اخراج اهل مسجد

خارج نمودن اهل مسجدالحرام نزد خداوند از جنگ در ماه­ های حرام اشتباهی بزرگ ­تر از قبلی است.

3. فتنه

دچار فتنه شدن از جنگ در مسجدالحرام هم بزرگ ­تر و خطرناک­ تر است.

نکته­ ی مهمی که در این آیه موجود است، همین فراز سوم آیه یعنی فتنه است. پروردگار عالمیان به خوبی در ادامه ­ی آیه موضوع فتنه را روشن می نماید. آنان تا شما را از دینتان برنگردانند، رهایتان نخواهند نمود. هرکس از شما مغلوب فتنه گشت، از دین خود برگشته است و هرکس در این حال بمیرد، کافر از دنیا رفته است. اعمال کافران نیز در دنیا و آخرت نابود گشته و در آتش جاودان خواهند بود.

اما کسانی که هنگام رودررو شدن با فتنه، ایمان خود را از دست نداده، هجرت نمایند (تا جایی که می­ توانند از فتنه دوری کنند) و در راه خداوند تلاش بسیار نمایند. آن­ ها می ­توانند به رحمت خداوند متعال امیدوار باشند. خداوند بخشنده­ ی مهربان است.

بسم الله الرحمن الرحیم

فتنه، جهاد

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶﴾

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش ‍ نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می‏ داند، و شما نمی‏ دانید.

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۱۷﴾

از تو، درباره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال می‏ کنند، بگو: جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است، ولی جلوگیری از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است، و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان باز می‏ دارد) حتی از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما می‏ جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند، ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، بر باد می ‏رود، و آنان اهل دوزخند، و همیشه در آن خواهند بود.

+ ان شاءالله عاقبتمون به خیر بشه!

بسم الله الرحمن الرحیم

انفاق به چه کسی

یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۲۱۵﴾

از تو مى ‏پرسند چه چیزى انفاق کنند [و به چه کسى بدهند]؟ بگو: «هر خیر و نیکی (و سرمایه سودمند مادی و معنوی) که انفاق می‏ کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگانِ در راه، باشد.» و هر کار خیری که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است. (لازم نیست تظاهر کنید، او می‏ داند).

در آیه­ ی 195 خداوند متعال فرمود در راه خداوند انفاق کنید، و در این آیه مصداق ­های راه خداوند مشخص می ­شود. به عبارت دیگر افراد جامعه به تناسب نزدیکی به انسان، از بخشش ­های انسان باید بهره ­مند گردند. هر چه فرد نزدیک ­تر بهره ­مندی او بیشتر.

بسم الله الرحمن الرحیم

بنابراین می ­توان نتیجه گرفت که اختلاف اصلی در میان تمامی اقوام بر سر الگو است. الگوی حقیقی نه تنها خوب و بد را نشان می­ دهد بلکه همواره همراه کتاب بوده و طبق آن حکم می ­نماید. به عبارت دیگر او خلیفه­ ی خداوند بر روی زمین است.

با این توجه سؤالی که پیش می ­آید این است که چرا خداوند متعال به افرادی که بغی می ­ورزند، مهلت می­ دهد. نه تنها مهلت بلکه قدرت و ثروت نیز داده است.

آیه­ ی 214 به زیبایی پاسخ این سؤال را روشن می­ کند. این آیه از جهتی نیز یادآور آیه­ ی 155 است. در آنجا ذات اقدس إله می ­فرماید: قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کمی اموال و جان­ ها و بهره­ ها امتحان خواهیم کرد. در اینجا می ­فرماید: آیا گمان می­ کنید وارد بهشت خواهید شد، در حالی که پیشینیان را سختی و زیان فرا گرفت و تکانده شدند، تا اینکه رسولشان و مؤمنین همراهش گفتند چه زمانی یاری خداوند خواهد رسید؟

به عبارت دیگر با توجه به این آیه و آیه­ ی قبل مهلت کفار وسیله ­ی امتحان مؤمنین است. لذا به کسانی که در مقابل این سختی ­ها صبر پیشه نموده­ اند بشارت داده شده است (آیه­ ی 155) و همچنین فرموده است یاری خداوند نزدیک است(آیه­ ی 214) و نباید ناامید شد.

سؤال: چرا خداوند ما را امتحان می ­نماید؟

پاسخ این سؤال نیز پیشتر در آیه­ ی 143 داده شده است. امتحان الهی وسیله­ ای است که ما با آن خود را محک زده و می­ شناسیم و اگر نه خداوند متعال که نیازی به شناخت ما ندارد و هدف ضایع نمودن ایمان ما نیست. به عبارت دیگر امتحان، عامل نابودی ایمان نیست بلکه عامل شناساندن انسان به خودش است. از این رو وجود امتحان نیز نشانه­ ی رأفت مهربانانه­ ی پروردگار عالمیان است.

 

ان شاءالله به مدد خود خداوند و ائمه اطهار در این امتحانات زندگیمون رو سیاه بیرون نیاییم.

بسم الله الرحمن الرحیم

با بررسی واژه ­ی بغی می­ توان متوجه شد که پیش از این در آیه ­ی 90 به کار رفته است. آیات 89 و 90 در میان آیاتی قرار گرفته اند که کفران قوم بنی اسرائیل را نسبت به کتاب و رسول مطرح می ­کند. طبق آیه ­شریفه 90 خداوند به هرکس از بندگانش که بخواهد از فضلش نازل می ­نماید. این افراد به آن شخص، به خاطر آنچه بر او نازل گشته، بغی (حسد) می ­ورزند. به همین خاطر غضبی فوق غضب دیگر بر آن ­ها فرود آمده است. نکته ­ی قابل توجه این است که بغی نسبت به فرد صورت می ­پذیرد نه فعل. لذا در گزاره­ ی آخر این آیه پروردگار عالمیان می ­فرماید «کسانی را که ایمان آوردند، در آنچه در او اختلاف می ­ورزیدند از حق، به اذن خویش هدایت نمود و خداوند هرکس را که به بخواهد به راه مستقیم هدایت می­ نماید». این فراز آیه نیز یادآور آیات 142 و 143 است. در شرح آن آیات مطرح گردید که کسانی که از حضرت رسول تبعیت نموده و جانشین بعد از او را بپذیرند، به راه راست هدایت شده اند. همچنین کسانی که ایمان آورده ­اند از این دستور تبعیت خواهند نمود.

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

در آخرین پست قرآنی آیات 213 و 214 را با یکدیگر خواندیم، اکنون توضیحات مربوط به این آیات رو در ادامه می خوانیم:

یک بار دیگر داستان آیات 204 الی 212 را با یکدیگر مرور می­ کنیم. ابتدا خداوند متعال در آیات 204 الی 206 ویژگی­ های اصلی دشمنان حقیقی را بیان می ­نماید، سپس در آیه­ ی 207 ویژگی اصلی الگو مطرح می ­شود، در ادامه آیات 208 و 209 وظیفه ­ی مؤمنین را مشخص می ­کنند. آیات 210 الی 212 نیز سرگذشت کسانی را که از انجام وظیفه سرپیچی کرده ­اند، بیان می ­کند. البته همه ­ی این مباحث به طور مبسوط در جزءِ یک مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. اما در این آیات عبارات خطاب به مسلمانان است، در حالی که در جزءِ یک قوم بنی ­اسرائیل و حضرت ابراهیم مورد خطاب قرار گرفته بودند.

آیه­ ی 213 به صورت مستقیم یکی بودن فطرت همه ­ی اقوام را مطرح می ­کند. در واقع قومیت ­ها عامل تغییر سرنوشت ­ها نیستند، آنچه حائز اهمیت است انتخاب خود انسان است. همچنین این آیه می ­فرماید در میان همه­ ی اقوام انبیا مبعوث شده و همراه آنان کتاب نازل شده است. انبیا نیز توسط آن کتاب (قوانین الهی) آنچه را مردم نسبت به آن اختلاف می ­ورزند، برایشان مشخص می ­نمایند. به عبارت دیگر انبیا نه تنها راه درست و غلط را نشان داده بلکه در صورت امکان، حکومت نیز می ­کنند. نسبت به حکم انبیا تنها کسانی اختلاف افکنی می ­کنند، که پس از روشن شدن حق و باطل برایشان، دچار بغی شده ­اند. در واقع عامل اختلاف، بغیِ این عده است.

+ بَغْی‌، تعبیری‌ قرآنی‌ به‌ معنای‌ تجاوزگری‌ که‌ زمینه‌ساز اصطلاحی‌ فقهی‌ به‌ معنای سرکشیگروهی‌ از مسلمانان در برابر امام مشروع بوده‌ است. (برگرفته از ویکی فقه و پرسمان)

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

بغی

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿۲۱۳﴾

مردم (در آغاز) یک دسته بودند، (و تضادی در میان آن ها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آن ها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‏ کرد، با آن ها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند،) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه ‏های روشن به آن ها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، آن هایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (اما افراد بی ایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند). و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می ‏کند.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ ﴿۲۱۴﴾

آیا پنداشتید که داخل بهشت مى ‏شوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد بر [سر] شما نیامده است. آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند پیروزى خدا کى خواهد بود؟ آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است!

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیات قبلی دانستیم که منظور از نعمت، فرصت هدایت است. با این توجه می ­توان گفت منظور از تبدیل نعمت، فروش هدایت به ضلالت است (آیه ­ی 16).

آیه­ ی 212 در عین حال که صریح و گویاست، ذکر چند نکته از آن شاید جالب باشد.

1. برای کافران حیات دنیا زینت داده شده است. از طرفی می­ دانیم که کافران به هیچ عنوان توانایی دیدن، شنیدن و فهمیدن حقیقت را ندارند.  لذا شاید بتوان نتیجه گرفت که محبت به دنیا غَضَبی است از جانب خداوند که بر آن ­ها فرود آمده و به این سبب کر و کور و نفهم گردیده ­اند.

2. کفار به واسطه­ ی دنیا به مؤمنین فخر می ­فروشند، اما انسان ­های باتقوا در قیامت از آن ­ها بالاترند. بنابراین می ­توان گفت زندگانی آخرت شرط است نه زندگانی دنیا. همچنین توجه داشته باشید که تقوا شرط صعود بیان گردیده نه ایمان.

3. خداوند به هرکس بخواهد، بی ­حساب روزی می ­دهد. بنابراین اگر مؤمنی علی رغم تلاش زیاد از لحاظ مالی در مذیقه است، قطعاً حکمتی در کار است و از طرفی اگر کسی از رفاه و آسایش زیاد برخوردار است باید مراقب امتحان الهی باشد و بداند شرط برتری تقواست نه رزق و روزی.

نکته: می ­توان از آیات 210 تا 212 نتیجه گرفت که هرکس می­ تواند سرنوشتی مانند قوم بنی ­اسرائیل بیابد، لذا باید مراقب خود باشد و تصور نکند تنها به واسطه ­ی اینکه یهودی نیست، از سرنوشت آن ­ها مبراست. هر کی با تبدیل پی ­در پی نعمت­ های خداوند، دچار قساوت قلب خواهد شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه­ ی 210 آیات شریفه 55 و 118 را یادآوری می­ کند.

آیه ­ی 55: این آیه بیان ­کننده­ ی چهارمین نعمتی است که خداوند متعال به قوم بنی ­اسرائیل عطا می ­فرماید. در این آیه بنی اسرائیل به حضرت موسی می­ گویند که ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خداوند را با چشم خود ببینیم. در پاسخ این درخواست، صاعقه ­ای آن­ ها را در حالی که شاهد هستند گرفته و نابود می ­نماید. البته پس از مردن خداوند رحمان فرصت دوباره ­ای به آن ­ها داده و همگی مجدداً مبعوث می ­شوند.

آیه­ ی 118: در این آیه نادانان امت می­ گویند خداوند باید با ما صحبت کند و یا بر ما آیه نازل نماید. این حرف آن­ ها مشابه همان حرفی است که قوم بنی­ اسرائیل در آیه ­ی 55 گفتند. خداوند متعال در پاسخ، سرنوشت قوم بنی ­اسرائیل را گوشزد می ­نماید. این آیه در میان آیاتی قرار دارد که خداوند پس از شناساندن قوم بنی ­اسرائیل، طرز برخورد با آن ­ها را به مسلمانان آموزش می دهد.

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

انتظار رؤیت خداوند

هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِکَةُ وَقُضِیَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ﴿۲۱۰﴾

[گویى‏] جز این انتظار ندارند که خدا و فرشتگان در [زیر] سایبانهایى از ابر سپید به سوى آنان بیایند، ولى کار [به نحو دیگر] سامان یافته است و سرانجام کارها به خدا باز مى ‏گردد.

سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۲۱۱﴾

از بنى ‏اسرائیل بپرس چه بسیار معجزه آشکار به آنان [نشان‏] دادیم  و هر کس نعمت ‏خدا را پس از آنکه براى او آمد [به کفران] بدل کند خدا سخت‏ کیفر است.

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿۲۱۲﴾

زندگى دنیا در چشم کافران آراسته شده است و مؤمنان را ریشخند مى ‏کنند و [حال آنکه] کسانى که تقوا پیشه بوده ‏اند در روز رستاخیز از آنان برترند و خدا به هر که بخواهد بى‏ شمار روزى مى ‏دهد.

ان شاءالله توضیحات مربوط به این آیات رو در پست های آینده ارائه خواهیم کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

فَإِن زَلَلْتُمْ مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْکُمُ الْبَیِّنَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۲۰۹﴾

و اگر بعد از (این همه) نشانه ‏های روشن، که برای شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد،) که خداوند، توانا و حکیم است.

با توجه به این دلایل روشن که تا کنون بیان گردیده است، چنانچه دست از پا خطا کنید، بدانید که هیچ ضرری برای خداوند ندارد و همانا او بی­ نیاز از اطاعت شماست و با توجه به رأفتی که پروردگار عالمیان نسبت به مخلوقات دارد، اجرای این دستورات تنها به نفع خود بندگان خواهد بود.

ان شاءالله جزء بندگان راستین خداوندقرار گیریم.

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿۲۰۸﴾

اى کسانى که ایمان آورده ‏اید همگى به اطاعت (خدا) درآیید و گام هاى شیطان را دنبال مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است!

در آیه­ ی شریفه 208 پروردگار عالمیان امر فرمود: «ای مردم همگی وارد سلم شوید». جالب است بدانید لغت «سلم» تنها یک بار در کل قرآن به کار رفته است و آن هم در این آیه است. دستوری که خداوند به همه­ ی مردم داده است و لازم نمی­ دانسته که این دستور را تکرار نماید. زیرا دستور واضح، روشن و غیرقابل انکار است و مردم می­ دانند تبعیت از دستور چه محاسن و عدم پیروی، چه معایبی را به همراه دارد. بلافاصله پس از این دستور پروردگار بلندمرتبه دستور می ­دهد که «از وسوسه­ های شیطان پیروی ننمایید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است».

نکته: عبارت «وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» عیناً در آیه­ ی 168 نیز آمده است. در آنجا خداوند متعال پس از پایان بیان شروط لازم برای تقوا، دستور به عدم پیروی از وسوسه­ های شیطان را می ­دهد.

اولاً در اینجا مشخص است که هدف اصلی شیطان، خارج کردن انسان از سلم است.

دوماً شروط لازم برای ورود به سلم را می ­توان همان شروط لازم تقوا دانست.

بنابراین می­ توان گفت شیطان سعی می ­کند از دو طریقِ زیر انسان را از سلم خارج نماید (آیه­ ی 169):

1. دستور به بدی و فحشاء

2. چیزهایی را ندانسته به خداوند نسبت دادن (توضیحات مربوط به این عنوان در آیه­ ی 169 بیان گردید)

مشخص می­ گردد که تأثیر «نسبت ندانسته به خداوند دادن»، نارضایتی از پروردگار عالمیان است و این نارضایتی سبب خواهد شد که انسان از مقام سلم خارج گردد (آیه­ ی 208).

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه نکات مربوط به آیه شریفه 207:

رؤوف

این عبارت پیش از این تنها در آیه­ ی 143 بیان گردیده است. این آیه در میان آیات صراط مستقیم (انتخاب جهت صحیح/پذیرش ولایت درست) آمده است. این آیه می ­فرماید «همانا خداوند قطعاً نسبت به مردم رؤوف رحیم است». به عبارت دیگر حکم تغییر ولی عاملی بود برای اینکه افراد ایمان خود را محک بزنند و این حکم در ادامه به عنوان نشانه ­ی رأفت مهربانانه ­ی پروردگار عالمیان بر تمامی مردم (نه فقط مؤمنین) معرفی می ­گردد. اما در این آیه ذات اقدس إله می­ فرماید «خداوند بر بندگان رؤوف است» نه مردم. به عبارت دیگر در آنجا که هنوز خداوند تبارک و تعالی دستورات و شرایط لازم برای متقی بودن را مطرح ننموده بود، رأفت تمامی مردم را شامل می ­شد، اما قبل از این آیه دیگر راه راست مشخص شده و مردم تکلیف خود را می ­دانند. لذا رأفت خداوند شامل کسانی است که از این دستورات پیروی نموده ­اند. از طرفی با توجه به آیه ­ی 20 و همچنین آیه­ ی 143 مشخص می ­شود منظور از رأفت خداوند بر «بندگان» کسانی است که ایمان آورده و تسلیم افرادی شده­ اند که آن­ ها خود رضای پروردگار عالمیان را جست ­و جو می ­نمایند.

 

ان شاءالله در زندگیمان به گونه ای عمل نماییم که لایق دریافت رأفت الهی باشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه نکات مربوط به آیه شریفه 207:

ابتغاء

از این عبارت پیش از این در آیات 187 و 198 استفاده گردیده است. آیه­ ی 187، آخرین آیه­ ی مربوط به آیات ماه مبارک رمضان است. در این آیه خداوند متعال دستور می­ دهد که آنچه را خداوند بر شما نوشت، ابتغاء کنید(جست ­و جو کنید، دریابید). در آیه­ ی 198 نیز خداوند متعال خطاب به حاجیان می ­فرماید: مشکلی نیست اگر از فضل پروردگارتان ابتغاء نمایید. اما در آیه­ ی 207  نه دستوری در کار است و نه سفارشی، بلکه آن شخص به خاطر خواسته­ ی قلبی خود، رضای خداوند متعال را ابتغاء می­ نماید.

مرضات الله

این عبارت برای اولین بار در این آیه مطرح گردیده است. به عبارت دیگر برای اولین بار است که خداوند متعال رضای خود را مطرح می­ نماید. با توجه به ادامه­ ی آیه می­ توان متوجه شد که شخص مورد نظر به عنوان الگو بر بندگان معرفی گردیده است. انسان­ ها باید شروط لازمه­ ی تقوا را در خود برقرار نموده و همچنین سعی کنند که دستورات الهی را پیروی نمایند، تا روزی به این مرحله برسند که رضای پروردگار عالمیان را دریابند.

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه پست قبل از سایر موارد خرید و فروش در این سوره آیات زیر را داریم:

ت) آیه­ ی 90: این آیه نیز در میان آیات بیان­ کننده­ ی عهدشکنی این قوم در تمامی دوران­ هاست. می ­فرماید به بدچیزی خود را فروختند. این فروختن در واقع کفر ورزیدن به پیامبر مکرم اسلام و قرآن کریم است.

ث) آیه­ ی 102: این آیه در میان آیاتی است که تغییر کتاب و حکام الهی را توسط این قوم توضیح می­ دهد. آیه می­ فرماید «آنچه خریدند در آخرت هیچ سودی برایشان ندارد و قطعاً به بد چیزی خود را فروختند ...» به عبارتی این­ ها کتاب الهی را رها نموده و به سحر و جادو رو آورده­ بودند. بنابراین برای دومین بار خداوند متعال می ­فرماید به بد چیزی خود را فروختند.

ج) آیه­ ی 174: این آیه در میان آیاتی قرار دارد که شروط لازم تقوا را مطرح می ­کنند. در اینجا خداوند متعال می ­فرماید «آیات و قوانین الهی را به بهای ناچیز فروختند».

چ) آیه­ ی 175: این آیه در ادامه­ ی آیه­ ی قبلی می ­فرماید این­ ها هدایت را به گمراهی و مغفرت را به عذاب فروختند.

در تمامی این هفت آیه تمام خرید و فروش ­هایی که صورت پذیرفته مذموم و مقبوح است. آیه­ ی 207 برای اولین بار از کسی سخن می­ گوید که خودش را در راه درستی خرج نموده است.

نکته: آیات 90 و 102 به صورت جمع از عبارت «انفس» استفاده کرده است در حالی که این آیه به صورت مفرد از عبارت «نفسه» استفاده کرده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلم

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰۷﴾

بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (علیه السلام) در لیلة المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم))، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می ‏فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

می­ توان گفت ارکان عبارات به کار رفته در آیه­ ی 207  به واسطه ­ی جایگاهش خاص هستند، لذا این ارکان به صورت جداگانه بررسی شده ­اند.

 

یَشْرِی

ار ابتدای سوره تا کنون مفهوم خرید و فروش در آیات مختلفی مطرح گردیده است. این آیات عبارتند از:

الف) آیه­ ی 16: این آیه در میان آیات شرح حال منافقین قرار داشته و می­ فرماید آن­ها ضلالت را به ازای فروش هدایت، می ­خرند.

ب) آیه ­ی 41: این آیه یکی از چهار توصیه­ ای است که خداوند متعال به قوم بنی­ اسرائیل می­ کند. وی می ­فرماید آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید.

پ) آیه­ ی 86: این آیه در میان آیاتی است که عدم وفای به عهد قوم بنی ­اسرائیل را توضیح می­ دهند و می ­فرماید حیات آخرت را به دنیا فروختند.

 

ادامه این موارد یعنی موارد ت، ث، ج و چ رو ان شاءالله در پست بعدی ان شاءالله خواهیم گفت.

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات 204 تا 206 ویژگی قومی را بیان می­ نماید که زبانشان با آنچه در قلبشان نهفته دارند بسیار متفاوت است. شاید بتوان گفت این آیات به نوعی خلاصه­ ی آیات 6 الی 20 همین سوره ­ی مبارکه است. آیه­ ی 204 معادل آیات معادل آیات 8 الی 10 و آیه ­ی 205 معادل آیات 11 الی 15 و آیه ­ی 206 معادل آیات 16 الی 20 است. اما در عین حال ادبیات این آیات نکاتی را به همراه دارد که شاید در ابتدای سوره مشخص نبود.

1. گفتارشان مایه­ ی شگفتی است. به عبارتی آن ­قدر از حق و حقیقت می ­دانند که انسان گمان می ­کند این ­ها بهترین انسان­ ها بر روی کره­ ی زمین هستند.

2. «خداوند را بر آنچه در قلب ­هایشان است گواه می­ گیرند، در حالی که سخت­ ترین دشمنان هستند». همین آدم­ هایی که فکر می­ کردیم بهترین هستند، دشمنیشان از همه­ ی انسان ­ها حتی کفار سخت­ تر است. اینها خداوند متعال را نیز شاهد می­ گیرند و این خود نشانه ­ی این است که ذره ­ای باور به بازگشت نزد پروردگار عالمیان ندارند.

3. «خداوند فساد را دوست ندارد». این گزاره در تقارن با گزاره ­ای است که در آیه ­ی 165 خداوند متعال فرمود «کسانی که ایمان آوردند، شدیدترین محبتشان برای خداوند است». به عبارت دیگر کسانی که محبتشان برای خداوند است به هیچ عنوان فساد نمی­ کنند.

4. «... عزت را با گناه کسب می ­نمایند». در این آیه دو پیام است. اول این­ که انسان ­ها به دنبال کسب عزت هستند و این ویژگی مشترک آن­ ها است. این منافقین با انجام گناه و مؤمنین با عمل صالح. خداوند متعال می ­فرماید کسانی که تقوای الهی پیشه می­ کنند، صاحب عزت نیز خواهند شد.

بسم الله الرحمن الرحبم

رضا

در ادامه قصد داریم که ان شاءالله آیات 204 تا 214 رو با هم بخوانیم و مورد بررسی قرار بدهیم، جهت این که با دقت بیشتری آیات رو بررسی کنیم در ابتدا چند سوال مطرح میکنیم.

خداوند متعال از آغاز جزءِ دو تا کنون شرایط و دستوراتی را برای متقین مشخص نمود. حال سؤال اینجاست که آیات 204 تا 214 چه ارتباطی به این مسائل قبلی دارد.

سؤال دومی که می ­توان پرسید این است که در جزءِ یک به صورت مبسوط راجع به دشمن و ویژگی­ های دشمن که قوم بنی­ اسرائیل نمونه­ ی بارز آن است، بحث شد. خداوند متعال چرا مجدداً در این آیات از این قوم سخن می ­گوید؟

منظور از سلم چیست؟

 

ایثار

وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿۲۰۴﴾

و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می‏ شود، (در ظاهر، اظهار محبت شدید می‏ کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می‏ گیرند. (این در حالی است که) آنان، سرسخت ترین دشمنانند.

وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ ﴿۲۰۵﴾

(نشانه آن، این است که) هنگامی که روی بر می‏ گردانند (و از نزد تو خارج می‏ شوند) [و یا ریاستی یابند]، در راه فساد در زمین، کوشش می‏ کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود می ‏سازند، (با اینکه می‏ دانند) خدا فساد را دوست نمی ‏دارد.

وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۲۰۶﴾

و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر می‏ شود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه می‏ کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است، و چه بد جایگاهی است.

ادامه دارد...