حدیث شماره 4 باب پیدایش جهان و اثبات پدید آورنده آن کتاب توحید اصول کافی
قسمت دوم
او باز گشت و گفت: مرا به معبودم راهنمائى کن و نامم مپرس حضرت به او فرمود: «بنشین، در آنجا» یکى از کودکان امام (علیه السلام) تخم مرغى در دست داشت و با آن بازى مى کرد. حضرت به او فرمود: «این تخم مرغ را به من بده.» آن را به حضرت داد. امام (علیه السلام) فرمود: «اى دیصانى! این تخممرغ قلعهاى است در بسته، پوست کلفتى دارد و زیر پوست کلفت، پوست نازکی است و زیر آن پوست نازک، طلایی روان و نقره ای آب شده است که نه طلای روان با نقره آب شده درآمیزد و نه نقره آب شده با طلای روان درهم شود و به همین حال باقی است و نه مصلحی بیرون آمده تا بگوید من آن را اصلاح کردم و نه مفسدی به درون آن رفته تا بگوید من آن را تباه کردم. معلوم نیست براى تولید نر آفریده شده یا ماده؛ ناگاه مى شکافد و مانند طاووس رنگارگ بیرون مى دهد تو براى آن مدبرى درک مىکنى؟» دیصانى مدتى سر بزیر افکند و سپس گفت: گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه بى شریک نیست و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست و تو امام و حجت خدائى بر مردم و من از حالت پیشین توبه گزارم.