رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حدیث شماره 4 باب کلیات توحید کتاب توحید اصول کافی

قسمت اول

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در آن میان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کوفه بر منبر سخنرانى مى فرمود مردی که نامش ذعلب بود برخاست. او مردى شیوا سخن و قوى القلب بود، پس گفت اى امیر مؤمنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «واى بر تو ذعلب! من پروردگارى که ندیده ام عبادت نکنم.» عرض کرد اى امیرمؤمنان، او را چگونه دیده اى؟ فرمود: «واى بر تو اى ذعلب دیدگان او را به نگاه چشم نبینند بلکه دل ها او را به حقایق ایمان دیده اند. واى بر تو ذعلب، روردگارم در لطافت به گونه ای لطیف است که نمی توان او را به صفت لطافت وصف کرد و در عظمت به قدری عظیم است که نمی توان او را به صفت عظمت توصیف نمود و در بزرگی آنچنان بزرگ است که نمی توان وی را به بزرگی توصیف کرد و در جلالت به حدّی جلیل است که نمی توان وی را به درشتی و غلظت وصف نمود. او پیش از هر چیزی وجود داشته است، پس نمی توان گفت که چیزی پیش از وی بوده است. و بعد از هرچیزی خواهد بود، پس نمی توان گفت که چیزی بعد از او خواهد بود. او اشیاء را به وجود می آورد بدون تصمیم و عزم و بسیار تیزفهم است و بی نیرنگ و حیله. در همه چیز است بدون آن که با آنها درآمیزد و بدون آن که از آنها فاصله بگیرد. نمایان است نه به گونه ای که با بازگشت مباشرت به وی بتوان به او دست یافت. متجلّی است نه به گونه ای که با به کارگیری رؤیت دیدگان بتوان او را دید، از اشیاء دور است نه از نظر بعد مسافت و نزدیک است نه از نظر همجواری، لطیف است نه لطافت جسمانی، موجود است نه آن که از عدم به وجود آمده باشد، فاعل است نه به ناچارى (آفرینش و تدبیر تنها باراده و خواست خود اوست)، اندازه گیر است بدون جنبش، اراده کند بدون اندیشه، شنواست بدون اندام شنوایی، بیناست بدون ابزار بینایی، مکانها و محلها نتوانند او را در بر گیرند، اوقات نتوانند با او همراهی نمایند، صفات نتوانند او را محدود سازند و به اندازه و حدّ درآورند و چرتها نتوانند او را فراگیرند. او بر اوقات پیشى گرفته (او بود و زمان نبود) وجودش بر عدم (پیش از همه چیز است و حادث نیست) و از ازلیّت او بر آغاز عالم وجود جلو بوده است. (هر آغازیکه برایش تصور شود او پیش از آن بوده است)...