حدیث شماره 7 باب کلیات توحید کتاب توحید اصول کافی
قسمت اول
حارث اعور امیرمؤمنان (علیه السّلام) عصر یکی از روزها خطبه ای خواند که مردم را از خوب ستودن و بزرگ داشتن خداى جل جلاله، خوش آمد. ابواسحاق گوید به حارث گفتم آن سخنرانی را به خاطر سپرده ای؟ گفت آن را نوشته ام، سپس از نوشته خود براى ما املا کرد که: «سپاس از آن خدائی که مرگ ندارد و شگفتی هایش تمامی ندارد چرا که هرروز در کار تازه ای است آن هم از پدید آوردن چیزهای تازه ای که پیش از آن نبوده است؛ خدائی که نزائیده تا در عزت شریک داشته باشد و زائیده نشده تا بمیرد و ارث گذارد. وهم ها او را اندازه نتوان گرفت تا به صورت دورنمایی ناپیدا برایش همانندی پنداشته شود و بینایی ها او را در نیابد تا پس از برگرفتن دیده از وی، دگرگون شود؛ خدائی که براى اول بودنش نهایتى نیست (که از آنجا شروع شود) و براى آخر بودنش حد و کرانه ای نیست (که به آنجا پایان یابد)، خدائی که وقتى بر او سبقت نداشته و زمانى از او جلوتر نبوده است. دستخوش افزونى و کاهش نگردد و کجا و چرا درباره اش گفته نشود و مکانى ندارد، خدائی که علمش در امور پنهانی نفوذ دارد و به سبب نشانه هاى تدبیری که در آفریدگانش دیده می شود در خردها آشکار است. خدائی که او را از پیغمبران پرسیدند و ایشان به اندازه و جزء توصیفش نکردند بلکه او را به کارهایش ستودند و به وسیله آیاتش او را نشان دادند. خردهاى مردم متفکر توانائى انکارش ندارند، زیرا کسی که آسمان ها و زمین و آنچه درون آنها و میان آنها (فضا) است، آفرینش اویند و او سازنده آنها است. قدرتش انکار ناپذیر است، خدائی که از خلق به دور است و از این رو چیزى مانندش نیست، خدائى که مخلوقش را براى پرستش آفرید و به وسیله ابزارى که به ایشان داد آنها را بر اطاعتش توانا کرد و به سبب حجت ها (که عقل خود مردم و پیمبران و ائمه باشند) راه هرگونه عذر و بهانه را بر آنها بست؛ پس آنکه هلاک شد با وجود حجت هلاک شد و آنکه نجات یافت با احسان و لطف خدا بود، از آغاز تا پایان، نیکی و بخشش بی پایان از آن خداست. سپس خداوند - که ستایش از آن او است - ستایش را براى خود آغاز کرد و امر دنیا و مکان آخرت را با ستایش خویش پایان داد و (در کتابش) فرمود: «و در میان آنان به حق داورى شود، و گفته شود سپاس خداوند را که پروردگار جهانیان است است. (75 زمر)»