رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم

 

به خدا اى عایشه! دفن کردن حسن (علیه السلام) نزد پدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که تو آن را نمی خواهى، اگر در میان ما و خدا روا مى‏ بود، می فهمیدى که او، اگرچه با مالیده شدن بینی ات به خاک هم بود، در آنجا دفن می شد.» (ولى افسوس که کلنگ زدن نزد گوش پیغمبر از نظر ما جایز نیست) سپس محمد بن حنفیه رشته سخن بدست گرفت و فرمود اى عایشه! یک روز بر استر می نشینى و یک روز (در جنگ جمل) بر شتر می نشینى؟! تو به جهت دشمنى و عداوتى که با بنى هاشم دارى، نه مالک نفس خودت هستى و نه در زمین قرار می گیرى. عایشه رو به او کرد و گفت ای پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمه ‏اند که سخن می گویند، دیگر تو چه میگوئى؟! امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: «محمد را از بنى فاطمه به کجا دور می کنى، به خدا که او زاده سه فاطمه است: 1- فاطمه دختر عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (مادر ابوطالب) 2- فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امیر المؤمنین علیه السلام) 3- فاطمه دختر زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد معیص بن عامر (مادر عبدالمطلب)» عایشه به امام حسین (علیه السلام) گفت پسر خود را دور کنید و ببریدش که شما مردمى خصومتگر هستید. پس حسین (علیه السلام) به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بیرون آورد و در بقیع دفن کرد.»

حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

حسین بن على (صلوات اللَّه علیهما) فرمود: «تو و پدرت از پیش حجاب (حریم) پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) را دریدید و تو در خانه پیغمبر کسى را در آوردى که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابو بکر و عمر است) و ای عایشه، خدا از این کارت، از تو باز خواست می کند. همانا برادرم به من امر کرد که جنازه‏اش را نزدیک پدرش رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) برم تا با او تجدید عهد کند، و بدان که برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنى قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود که پرده رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) را پاره کند، زیرا خداى تبارک و تعالى می فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، تا به شما اجازه نداده‏اند به خانه پیامبر وارد نشوید. (53 احزاب)» و تو بدون اجازه پیغمبر، مردانى را به خانه او راه دادى. خداى عزوجل فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید. (2 حجرات)» در صورتى که به جان خودم سوگند که تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) کنار گوش پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) کلنگ‏ها زدى با آنکه خداى عزوجل فرماید: «کسانى که نزد رسول خدا صداى خود را کوتاه می کنند، آنهایند که خدا دلهایشان را به تقوى آزمایش کرده است (3 حجرات)» به جان خودم که پدرت و فاروقش به سبب نزدیک کردن خودشان به پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) او را آزار دادند و آن حقى را که خدا با زبان پیامبرش به آنها امر کرده‏ بود، رعایت نکردند، زیرا خدا مقرر فرموده که آنچه نسبت به مؤمنین در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرام است....

حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) مى‏ فرمود: چون حسن بن على (علیه السلام) به حالت احتضار درآمد، به حسین (علیه السلام) فرمود: «برادرم! به تو وصیتى می کنم، آن را حفظ کن. چون من مردم، جنازه ‏ام را آماده دفن کن سپس مرا به سوى رسول (خدا صلّى اللَّه علیه و آله) ببر تا با او تجدید عهدى کنم، آنگاه مرا به جانب مادرم فاطمه (علیها السلام) برگردان، سپس مرا ببر و در بقیع دفن کن و بدان که از طرف حمیرا (عایشه) که مردم از زشتکارى و دشمنی او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاهند، مصیبتى به من می رسد.» پس چون امام حسن (علیه السلام) وفات کرد و روى تابوتش گذاردند، او را به محلى که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) بر جنازه‏ ها نماز می خواند بردند، امام حسین (علیه السلام) بر جنازه نماز گذارد و چون نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند، چون بر سر مرقد رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) نگهش داشتند، به عایشه خبر بردند و به او گفتند، بنى هاشم جنازه حسن بن على (علیهما السلام) را آورده ‏اند تا در کنار رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) دفن کنند، عایشه بر استرى زین کرده نشست و شتافت- او نخستین زنى بود که از دوران اسلام بر زین نشست- آمد و ایستاد و گفت فرزند خود را از خانه من بیرون برید، که نباید در اینجا کسی دفن شود و حجاب (حریم) پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) دریده شود....

حدیث شماره 2 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت چهارم

 

محمد بن على (حنفیه) عرض کرد تو امامى و تو واسطه میان من و محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) هستی، به خدا من دوست داشتم که پیش از آنکه این سخن را از تو بشنوم مرده باشم، همانا در سرم سخنى است که دلوها نتوانند همه آن را بکشند (آنقدر از فضیلت شما در خاطر دارم که به وصف در نیاید) و ترانه و آهنگ بادها دگرگونش نسازد (یاوه‏گوئی هاى دشمنان عقیده مرا نسبت به شما سست نکند) آنها مانند نوشته ای است بی ابهام که ورقش مزین و منقوش است، مى‏خواهم اظهارش کنم ولى مى‏بینم کتاب منزل خدا (قرآن) و کتب دیگرى که پیامبران آورده‏اند، بر من پیشى گرفته‏اند، و آن سخنى است که زبان هر گوینده و دست هر نویسنده از اداى آن عاجز است تا آنجا که قلمها تمام شود و کاغذها سیاه شود و باز هم فضیلت شما به آخر نرسد، خدا نیکوکاران را چنین جزا می دهد  و هیچ توانایى نیست مگر به خدا. حسین (علیه السلام) از همه ما داناتر و از لحاظ خویشتن‏دارى سنگین‏تر و از جهت خویشاوندی نزدیکترین ما به رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) است. او پیش از خلقتش فقیه بوده (یعنى خدا روحش را پیش از تعلق به بدن عالم و بلکه معلم ملائکه ساخت) و پیش از آنکه زبان باز کند وحى خدا را خوانده است و اگر خدا در شخص دیگرى خیرى می دانست، محمد (صلی الله علیه و آله) را بر نمى‏گزید، پس چون خدا محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) را برگزید؛ و محمد (صلّى اللَّه علیه و آله)، على (علیه السلام) را انتخاب کرد و على (علیه السلام) شما را به امامت برگزید و شما حسین (علیه السلام) را، ما تسلیم شدیم و رضا دادیم، کیست که به غیر آن حضرت راضى شود؟ و کیست جز او که در کارهاى مشکل خویش تسلیمش شویم؟!!

حدیث شماره 2 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم

 

«اى محمد بن على (حنیفه) نمی خواهى آنچه را از پدرت درباره تو شنیده‏ام به تو بگویم؟» گفت: چرا فرمودند: «شنیدم پدرت (علیه السلام) روز جنگ بصره (جنگ جمل) می فرمود: «کسى که می خواهد در دنیا و آخرت به من نیکى کند، باید به پسرم محمد نیکى کند.» اى محمد بن على اگر بخواهم تو را آگاه کنم از زمانى که نطفه‏ ای در پشت پدرت بودی، آگاهت می کنم. اى محمد بن على! نم یدانى که حسین بن على (علیهما السلام) بعد از وفات من و بعد از جدائى روحم از پیکرم، امام پس از من است و نزد خداى جل اسمه- امامت به نام او در کتاب (لوح محفوظ) ثبت است. مامت او به وراثت مستقیما از طرف پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) است به اضافه وراثتى که از پدر و مادرش دارد، خدا دانست که شما بهترین خلق او هستید، لذا محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) را از میان شما برگزید و محمد (صلی الله علیه و آله)، على (علیه السلام) را انتخاب کرد و على (علیه السلام) مرا به امامت برگزید و من حسین (علیه السلام) را برگزیدم.»

حدیث شماره 2 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چون وفات حسن بن على (علیهما السلام) فرا رسید به قنبر فرمود: «اى قنبر ببین پشت در، مؤمنى از غیر آل محمد( علیهم السلام) هست؟» عرض کرد خداى تعالى و پیغمبر و پسر پیغمبرش آن را از من بهتر می دانند. فرمودند: «محمد بن على را (که مادرش حنفیه است) نزد من آور (پس مقصود از سؤال کردن حضرت این بود که به قنبر بفرماید: من می دانم کسى جز محمد بن حنفیه آنجا نیست، او را بیاور و گفته‏اند مقصودش از مؤمن عزرائیل است، زیرا او بر در خانه ائمه اجازه می گرفت) قنبر گوید به نزد او رفتم، چون وارد شدم، گفت امیدوارم جز خیر پیش نیامده باشد. عرض کردم ابامحمد را اجابت کن (که تو را می خواند) او با شتاب بدون اینکه بند نعلین خود را ببندد با من دوید، چون مقابل امام رسید سلام کرد. امام حسن بن على (علیهما السلام) به او فرمودند: «بنشین که مانند تو شخصى نباید از شنیدن سخنى که سبب زنده شدن مردگان و مردن زنده ‏ها مى‏شود، غایب باشد.» (آن سخن وصیت آخر عمر من است که دلهاى مرده را زنده میکند و هر زنده‏اى که آن را نپذیرد، در شمار مردگان آید)...

حدیث شماره 1 باب اشاره و نص بر امامت امام حسین علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) مى‏فرمود: «چون وفات حسن بن على (علیهما السلام) نزدیک‏ شد، به امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «برادرم! به تو وصیتى مى‏کنم، آن را حفظ کن، چون من مردم، جنازه‏ام را (با غسل و کفن و حنوط) آماده دفن کن، سپس مرا بر سر قبر رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) ببر تا با او تجدید عهد کنم، آنگاه مرا به طرف قبر مادرم (علیها السلام) برگردان، سپس مرا در بقیع دفن کن. و بدان که از عایشه به من مصیبتى رسد که خداوند و مردم کردار او و دشمنی اش با خداوند و رسول او و دشمنی اش با ما اهل بیت را می دانند.» چون امام حسن (علیه السلام) وفات یافت (و) بر تابوت نهاده شد، سپس او را به محل مصلاى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) که بر جنازه‏ها نماز مى‏خواند بردند، امام حسین (علیه السلام) بر پیکرش نماز خواند. آنگاه به داخل مسجد بردند، چون بر سر قبر رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) نگاه داشتند، جاسوسى نزد عایشه رفت و گفت بنى هاشم جنازه حسن را آورده‏اند تا نزد پیغمبر دفن کنند، او روى استرى زین کرده‏اى نشست و به شتاب بیرون شد- و او نخستین زنى بود که در اسلام برزین نشست- آمد و گفت فرزند خود را از خانه من بیرون برید، او نباید در خانه من دفن شود و نباید حریم رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) دریده شود، امام حسین (علیه السلام) به او فرمودند: تو و پدرت پیش از این حریم رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) را دریده اید و در خانه او کسى را به کنارش بردی که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابوبکر و عمر است) اى عایشه خدا از این کارت از تو بازخواست مى‏کند.»»

 

شرح‏:

دلالت این روایت بر امامت امام حسین (علیه السلام) از این جهت است که امام حسن (علیه السلام) به او وصیت کرد و هم از این جهت که او بر جنازه امام حسن (علیه السلام) نماز خواند و این هر دو از علائم امامت است.