رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باب ائمه جزبعهدوفرمان خدا کارى انجام نداده ونمیدهندوازآن تجاوزنمیکنند» ثبت شده است

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت پنجم

شرح :

جمله اخیر اشاره بموضوع رجعت دارد و آن یکى از مسائل مذهبى است که در کتب اعتقادیه ذکر مى شود و مقصود از رجعت بازگشت بعضى از ائمه و جمعى از مؤمنین و کافران است به دنیا پیش از قیامت، تا مؤمنین از آنها انتقام گیرند و به دولت حقه شادمان باشند.

موضوع رجعت از عقاید مخصوص به امامیه است که بر آن اتفاق دارند، اخبار در این باره متواتر است و برخى از آیات قرآن هم بر آن دلالت دارد، علامه مجلسى (ره) در جلد 13 بحار الانوار بیش از دویست حدیث از چهل و چند اصل معتبر در اثبات رجعت ذکر مى کند، مجلسى (ره) مى گوید: اصل موضوع رجعت مورد اتفاق علماء شیعه است، ولى درباره خصوصیات آن، أخبارش اختلاف دارد، مثل اینکه: آیا رجعت همزمان باظهور امام قائم (علیه السلام) است یا جلوتر و یا عقب تر است و نیز در مدت رجعت هر یک اختلاف است ولى تحقیق این خصوصیات لزومى ندارد و ایمان اجمالى به آن کافى است - انتهى -.

روایتى که در موضوع رجعت ما را با استدلالى متین و دندان شکن مواجه مى کند این است: ابوبصیر (الصباح) گوید: امام باقر (علیه السلام) بمن فرمود: «درباره باز گشتنها از من سؤال مى کنى؟» گفتم آرى، فرمود: «آن از قدرت است و جز قدریه منکر آن نباشند، چنین قدرتى را انکار مکن» چنانچه در موضوع معاد و زنده شدن روز قیامت آیات شریفه آخر سوره یس قدرت خدا را دلیل آن مى داند، در این روایت هم دلیل رجعت را همان قدرت خدا ذکر مى کند، یعنى خداوندى که آن قدرت و توانائى داشت که انسان را در ابتدا بدون هیچ سابقه و نمونه اى خلق کند، مى تواند او را رجعت دهد و یا در قیامت دوباره زنده کند.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی
قسمت چهارم

حریز گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: قربانت گردم، با وجود احتیاجى که مردم به شما دارند چقدر عمر شما اهلبیت کوتاه و اجل شما خانواده به یکدیگر نزدیک است؟!! فرمودند: «براى هر یک از ما صحیفه و مکتوبى است که آنچه در مدت عمرش راجع به برنامه کارش احتیاج دارد در آن نوشته است، چون او امر و دستوراتی که در آن است پایان یابد، امام مى فهمد که اجل او رسیده است. سپس پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) نزد او آید و خبر مرگش را به او گوید، و آنچه نزد خدا دارد، به او گزارش دهد، و امام حسین (علیه السلام) مکتوبى را که به او دادند، قرائت کرد، و خبر مرگش که در پیش داشت برایش تفسیر شد، ولى چیزهائى در آن مکتوب باقى بود که هنوز انجام نشده، او براى جنگ بیرون رفت، و چیزهائیکه باقى بود، این بود که ملائکه یارى کردن او را از خدا خواسته اند و خدا اجازه فرموده است ملائکه مهیا و آماده جنگ گشته و در انتظار بودند تا آن حضرت شهید شد، ملائکه فرود آمدند، در زمانیکه عمر آن حضرت تمام شده و شهید گشته بود.

ملائکه گفتند: پروردگارا! تو به ما اجازه فرود آمدن و اجازه یاریش را دادى، ولى ما فرود آمدیم و تو قبض روحش نمودى!! خدا به ایشان وحى کرد: شما بر سر قبر او باشید تا او را ببینید که بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید، اکنون گریه کنید بر او و بر از دست رفتن یارى او از شما، زیرا شما براى او و گریه بر او اختصاص یافته اید، پس آن ملائکه براى عزا دارى امام حسین و براى افسوس از دست رفتن یاریش گریستند و چون بیرون آید یاور او باشند.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی
قسمت سوم

«سپس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را بخواند و چنانچه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را آگاه کرده بود، آنان را آگاه ساخت. ایشان هم مانند او جواب بدادند. سپس آن وصیت با چند مهر از طلا که آتش به آن نرسیده بود (ساخته دست بشر نبود) مهر شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحویل داده شد.»

ابوموسى گوید من به موسى بن جعفر (علیه السلام) عرض کردم پدر و مادرم بقربانت، نمى فرمائى در آن وصیت نامه چه نوشته بود؟ فرمودند: «سنت هاى خدا و سنتهاى رسولش بود.» عرض کردم: طغیان جستن و مخالفت آنها (که بعد از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله طغیان کردند) بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن وصیتنامه نوشته بود؟ فرمود: آرى، بخدا، یک به یک و حرف به حرف، مگر نشنیده اى سخن خداى عزوجل را «همانا ماییم که مردگان را زنده می کنیم و آنچه را که از پیش فرستاده اند و آثارشان را می نویسیم و همه چیز را در کتاب راهنمای روشنگری بر شمرده ایم. (12 یس)» (پس نوشته شدن همه چیز در وصیتنامه استبعادى ندارد) بخدا که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) به امیرالمومنین و فاطمه (علیهماالسلام) فرمود: «مگر چنین نیست که آنچه را بشما وصیت کردم و دستور دادم فهمیدید و پذیرفتید؟ گفتند: چرا، و بر آنچه ما را ناراحت کند و به خشم آورد صبر کنیم»» و در نسخه صفوانى زیاده بر این است:

شرح:

این جمله سخن یکى از روات مرحوم کلینى است، زیرا کتاب کافى چند نسخه داشته و رواتش مختلفند، یکى همین صفوانى است که نامش محمد بن احمد بن عبداللّه بن قضاعة بن صفوانست که مردى مورد اعتماد و فقیه و فاضل بوده است. و دیگر از روات کافى محمد بن ابراهیم نعمانى و هارون بن موسى تلعکبرى است. و میان نسخه هاى کافى اختلافى بوده و شیخ صدوق و شیخ مفید و أمثال اینها رحمةالله علیهم نسخه هاى کافى را جمع کرده و مورد اختلاف را در کتابهاى خود ذکر نموده اند و چون این خبر شریف در نسخه صفوانى اضافه اى را که اکنون ذکر می شود داشته و در نسخ دیگر نبوده، با این جمله به آن اشاره شد. و آن اضافه در قسمت چهارم آورده می شود ان شاءالله

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

سپس پیامبر فرمودند: اى على! این عهد پروردگار پاک و والایم با من و شرطش بر من و امانت او است. من رسانیدم و خیر خواهى کردم و ادا نمودم. على علیه السلام گفت (پدر و مادرم بفدایت) من در این رسانیدن و خیر خواهى و تصدیق آنچه گفتى گواه توأم و گوش و چشم و گوشت و خونم براى تو گواهى مى دهد. جبرئیل (علیه السلام) گفت: من هم در این موضوع گواه شما هستم، پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود، اى على! وصیت مرا گرفتى و آن را فهمیدى و وفاء بمضامینش را براى خدا و من ضمانت کردى؟ على علیه السلام گفت: بله پدر و مادرم به فدایت! ضمانت آن به گردن من است. و خدا یار و توفیق دهنده من بر آن باشد. رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: ای علی! می خواهم برای وفایت به من در روز قیامت شاهد بگیرم. و علی علیه السّلام گفت: بله، شاهد بگیر. پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگریم، على علیه السلام گفت: آرى گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ایشان را گواه مى گیرم.

پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) ایشان را گواه گرفت. و از جمله آنچه پیغمبر بر على به دستور جبرئیل و فرمان خداى عزوجل شرط کرد، این بود که به او گفت: اى على! وفا مى کنى به آنچه در این وصیت است. از دوست داشتن کسانى که خدا و رسولش را دوست دارند و بیزارى و دشمنى نسبت به کسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند، و بیزاری از آنان با صبر از جانب تو و فروخوردن خشم بر از بین بردن حقّت و غصب خمس و بی حرمتی ات وفا می کنی؟ گفت: آرى حاضرم، اى رسول خدا! سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و جان را پدید آورد که من از جبرئیل علیه السلام شنیدم که به پیغمبر صلى اللّه علیه و آله مى گفت: اى محمد! على را آگاه کن که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است دریده مى شود، و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم، فریادى زدم و به رو بر زمین افتادم و گفت: آرى قبول دارم و راضى هستم. اگرچه پرده احترام دریده شود و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره شود و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود: همواره شکیبائى کنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

ابو موسى ضریر (نابینا) گوید: موسى بن جعفر (علیهما السلام) به من فرمود که: «من به امام صادق (علیه السلام) گفتم مگر امیرالمؤمینین (علیه السلام) نویسنده وصیت و پیامبر املاکننده و جبرئیل و فرشتگان مقرّب (علیهم السّلام) شاهدها نبودند؟ حضرت مدتى سر به زیر انداخت و سپس فرمودند: «چنان بود که گفتى، اى ابوالحسن؛ ولى زمانی که امر به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) نازل شد، وصیت از جانب خدا در مکتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداى تبارک و تعالى فرود آورد. آن گاه جبرئیل عرض کرد: ای محمّد! فرمان بده که هرکس در نزد تو است به جز وصی ات بیرون بروند. تا او آن را از ما تحویل بگیرد و تو ما را به دادن آن به او گواه بگیری و او ضامن آن شود. (و)مقصودش علی علیه السّلام بود. پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) به اخراج هر که در خانه بود، جز على (علیه السلام) دستور داد و فاطمه (علیها السلام) در میان در و پرده بود.

آنگاه جبرئیل گفت: اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند و مى فرماید: این همان مکتوب است که (در شب معراج) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، و ای محمّد! همین که من شاهد باشم کافی است. بندهاى استخوان پیغمبر به لرزه در آمد و گفت: اى جبرئیل! پروردگار من خودش سلام است (یعنى سلامتى از هر عیب) و سلام از جانب اوست و سلام به سوى او باز مى گردد. خداى عزوجل راست فرموده و احسان کرده است، مکتوب را بده، جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تسلیم کند و به او گفت: آن را بخوان، حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد.»

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

حمران به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد قربانت گردم به من خبر دهید که موضوع نهضت على و حسن و حسین (علیهم السلام) و قیام ایشان براى دین خداى عزوجل و مصیبتهائى که دیدند، از کشته شدن به دست طغیانگران و پیروزى آنها بر ایشان تا آنجا که کشته شدند و مغلوب گشتند چگونه بود؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: «اى حمران؛ خداى تبارک و تعالى آن مصیبات را بر ایشان مقدر کرد و حکم فرمود و امضاء نمود و حتمى ساخت، و سپس اجرا کرد (پس همه آن مصیبات با علم و اجازه خدا بوده) و على و حسن و حسین (علیهم السلام) از روى بصیرت و دانشى که قبلا از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) دریافته بودند قیام کردند، و هرکس از ما خانواده هم که خاموشى گزیند از روى علم است.»

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خداى عزوجل پیش از وفات پیغمبر، مکتوبى بر او نازل کرد و فرمود: «اى محمد! این است وصیت من به سوى نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو» پیغمبر گفت: «ای جبرئیل نجیبان کیانند؟» فرمود: «على بن ابیطالب و اولادش علیهم السلام.» و بر آن مکتوب چند مهر از طلا بود، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) آن را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داد و دستور فرمود که یک مهر آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس آن را به پسرش حسن (علیه السلام) داد، او هم یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس او آن را به حسین (علیه السلام) داد، او یک مهر را گشود و در آن دید نوشته است: با مردمى به طرف شهادت برو، براى آنها شهادتى جز با تو نیست، و خود را به خداى عزوجل بفروش، او هم انجام داد. سپس آن را به على بن الحسین (علیه السلام) داد. او نیز یک مهر گشود و دید در آن نوشته است: سر بزیر انداز و خاموشى گزین و در خانه ات بنشین، و پروردگارت را عبادت کن تا مرگت فرا رسد، او هم انجام داد. سپس آن را به پسرش محمد بن على (علیه السلام) داد، او یک مهر را گشود، دید نوشته است: مردم را حدیث گو و فتوى ده و جز از خداى عزوجل مترس؛ هیچکس علیه تو راهى نیابد، او هم عمل کرد و سپس آن را به پسرش جعفر (علیه السلام) داد، او هم یک مهر گشود، دید در آن نوشته است، مردم را حدیث گو و فتوى ده و علوم اهل بیت خود را منتشر کن و پدران نیکوکارت را تصدیق نما و جز از خداى عزوجل مترس که تو در پناه و امانى، او هم عمل کرد و سپس آن را به پسرش موسى (علیه السلام) داد (یعنى من هم عمل کردم و سپس آن را به پسرم موسى (علیه السلام) خواهم داد، راوى عبارت را تغییر داده است) و همچنین موسى به امام بعد از خود مى دهد و تا قیام حضرت مهدى (صلى اللّه علیه و آله) اینچنین است.»

حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

 

معاذبن کثیر گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امر وصیت از آسمان در مکتوبى بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، و مکتوب سر به مهر جز راجع به وصیت بر محمد (صلى اللّه علیه و آله) نازل نگشت. جبرئیل (علیه السلام) عرض کرد «یا محمد؛ این است وصیت تو درباره امتت نزد اهل بیتت» رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمودند: «اى جبرئیل کدام اهل بیتم؟» گفت «برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او (على و اولادش علیهم السلام) و این وصیت براى این است که علم نبوت را از تو ارث ببرند، چنانکه ابراهیم (علیه السلام) به ارث گذاشت و میراث این علم براى على (علیه السلام) و ذریه تو از پشت او است.»»

آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آن مکتوب چند مهر داشت، على (علیه السلام) مهر اول را گشود و به آنچه در آن بود عمل کرد، سپس حسن (علیه السلام) مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مأمور شده بود عمل کرد، چون حسن وفات کرد و درگذشت، حسین (علیه السلام) مهر سوم را گشود، دید در آن نوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوى و مردمى را براى شهادت با خود ببر، براى ایشان شهادتى جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن، مکتوب را به على بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است: «سکوت کن و چون علم در پرده شده سر بزیر انداز» (نسبت به علمى که پوشیده شده سر بزیر انداز) چون او خواست وفات کند و در گذرد، آنرا به محمد بن على (علیه السلام) داد، او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خداى تعالى را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما (مثل او خاموشى گزین) و ارث (امامت) را به پسرت بده، و امت را نیکو تربیت کن، و به حق خداى عزوجل قیام کن (آشکار ساز)، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس» او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد.» معاذ گوید من عرض کردم قربانت گردم، آن شخص شمائید؟ فرمودند: «اى معاذ؛ من از چیزى باک ندارم جز اینکه بروى و علیه من روایت کنى.» (یعنى آرى منم، اما این خبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائى که این مقام را از پدرانت به تو رسانیده است، خواستارم که تا پیش از وفات شما، مانند آن را به اولادت عطا کند، فرمودند: «اى معاذ چنین کرده است.» عرض کردم او کیست قربانت گردم؟ فرمودند «این شخص خوابیده» و با دست خود اشاره به عبد الصالح (موسى بن جعفر علیه السلام) کرد که خوابیده بود.