رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باب دیگری که از باب اول است» ثبت شده است

حدیث شماره 2 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون بر آن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت چهارم

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: « ...اما باطن (نهان) بودن به معنای درون چیزها بودن نیست که به درون آنها رود، بلکه به این معناست که علم و نگه داری و تدبیرش به درون چیزها راه دارد؛ چنان که کسی گوید «ابطنته» یعنی خوب آگاه شدم و راز پنهانی او را فهمیدم و باطن (نهان) در میان ما کسى است که در چیزى نهان و پوشیده گشته، پس در اسم شریکم و معنى مختلف است.

و اما قاهر (چیره گر) بودن خدا به معنى رنج و زحمت و چاره جوئى و ملاطفت و نیرنگ نیست چنانکه بعضى از بندگان بر بعضى قهر کنند و مقهور قاهر شود و قاهر مقهور گردد، ولى قاهر (مسلط) بودن خداى تبارک و تعالى این است که تمام آفریدگانش را در برابر او که آفریدگار است لباس خوارى و زبونى پوشیده اند، از آنچه خدا نسبت به آنها اراده کند، َقدرت سرپیچى ندارند. به اندازه چشم به هم زدنى از حکومت او که گوید: «باش و مى باشد» خارج نشوند، قاهر در میان ما آن گونه است که بیان و وصف کردم، پس در اسم شریکیم و معنى مختلف است.

همچنین است تمام اسماء خدا، و اگر ما تمام آنها را بیان نکردیم برای آن که به اندازه ای که گفتیم برای پند گرفتن بسنده باشد. یاور من و تو در ره یافتگی و به دست آوردن توفیق، خداست.»

حدیث شماره 2 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون بر آن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت سوم

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «... اما لطیف بودنش به معنى کمى و نازکى و خُردى نیست بلکه به معنى باریک بینی و نفوذ در اشیاء (علمش به همه جا احاطه دارد) و دیده نشدن اوست. چنانکه به مردى گوئى این امر از من لطیف شد و فلانى در کردار و گفتارش لطیف است، به او خبر مى دهى عقلت در آن درمانده و طلب آن از دست رفته و طورى عمیق و باریک گشته که اندیشه درکش نکند، همچنین لطیف بودن خداى تبارک و تعالى از این نظر است که به حد و وصف درک نشود، و لطافت ما به معنى خُردى و کمى است، پس در اسم شریک او شدیم و معنى مختلف گشت.

و اما خبیر (آگاه) کسى است که چیزى بر او پوشیده نیست و از دستش نرفته است. خبیر بودن خدا برای  آزمایش و عبرت گرفتن از چیزها نیست که اگر آزمایش و عبرت باشد بداند، و چون نباشد نداند زیرا کسى که چنین باشد نادان است و خدا همیشه نسبت به آفریدگانش آگاه است ولى آگاه از دیدگاه مردم کسی است که می خواهد اطلاعاتی از سطح نادانی دانش آموخته به دست آورد. پس در اسم شریک او شدیم و معنى مختلف شد.

اما ظاهر (نمایان) بودن خدا از آن نظر نیست که روى چیزها بر آمده و سوار گشته و بر آنها نشسته و بر فراز کنگره آن برآمده باشد، بلکه به واسطه غلبه و تسلط و قدرتش بر چیزهاست چنانچه مردى گوید «بر دشمنانم نمایان شدم و خدا مرا بر دشمنم نمایان ساخت» که این نمایان از پیروزی و غلبه خبر می دهد. همچنین است ظهور خدا بر چیزها، و معنى دیگر ظاهر بودنش این است که براى کسى که او را طلب کند ظاهر است (و براى خدا هم همه چیز ظاهر است) و چیزى بر او پوشیده نیست و اوست تدبیرگر هر چیز که آفریده است، پس چه ظاهرى از خداى تبارک و تعالى ظاهرتر و روشن تر است زیرا هر سو که توجه کنى ساخته او موجود است و حتی در وجود خودت از آثار او به قدر کفایت هست. ولی نمایان و آشکار بودن ما آن است که خود شخص آشکار و اندازه اش معین باشد، پس در اسم شریکیم و در معنى شریک نیستیم.

حدیث شماره 2 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون بر آن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت دوم

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «... خدا هم که عالم نامیده مى شود به واسطه علم پدیدآمده ای نیست که چیزها را به آن بداند و بر نگهداری امر آینده اش و اندیشه در آنچه آفریند و تباه کند آنچه را از آفریدگانش نابود کرده، کمک بخواهد که اگر این علم نزدش حاضر نبود و از او غیبت کرده بود، نادان و ناتوان می شد؛ چنانکه دانشمندان مخلوق را مى بینیم براى علم پدید آمده آنها دانشمند (عالم) نامیده شوند، زیرا پیش از آن نادان بودند بسا باشد که همان علم از آنها دورى کند و به نادانى برگردند. و خدا را عالم نامند زیرا به چیزى نادان نیست، پس خالق و مخلوق در اسم عالم شریک شدند و معنى چنانکه دانستى مخلتف بود.

و باز پروردگار ما شنوا نامیده شد نه به این معنى که سوراخ گوشى دارد که با آن آواز را بشنود و با آن چیزى نبیند مانند سوارخ گوش ما که از آن مى شنویم ولى با آن نتوانیم دید، اما خدا خود خبر دهد که هیچ آوازى بر او پوشیده نیست و این بر طبق آنچه ما خود را شنوا می نامیم، نیست؛ پس او هم در اسم شنیدن با ما شریک است، ولى معنى مختلف است، همچنین دیدن او با سوراخ چشم نیست چنانکه ما با سوراخ چشم خود ببینیم و از آن استفاده دیگرى نکنیم ولى خدا بیناست و به هرچیز که بتوان نگاه کرد، نادان نیست؛ پس در اسم بینائى با ماست و معنى مختلف است.

او قائم (برپا) است ولى نه با این معنى که راست ایستاده و سنگینى روى ساق پا انداخته چنانچه چیزهاى دیگرى ایستند بلکه معنى آن این است که خدا حافظ و نگهدار است؛ چنانکه کسى گوید فلانى قائم به امر ماست و خدا بر هر جانى نسبت به آنچه انجام داده اند، قائم (نگدارنده) است؛ و نیز «قائم» در زبان مردم به معنای باقى است و معنى سرپرستى را هم می دهد، چنانکه به مردى گوئى به امر فرزندان فلانى قیام کن یعنى سرپرستی آنان را به عهده گیر، و قائم از ما کسى که روى ساق پا ایستاده، پس در اسم شریک او شدیم و در معنى شریک نگشتیم.

حدیث شماره 2 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون برآن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت اول

 

حضرت امام رضا (علیه السلام) به یکى از اصحاب خود فرمودند: «بدان خدایت خیر آموزد خداى تبارک و تعالى قدیم است و قدیم بودن، صفت اوست که خردمند را راهنمایی کند به اینکه چیزى پیش از او نبوده و در همیشگى بودنش شریک ندارد. پس با اعتراف عموم خردمندان معجزه بودن این صفت (یعنى قدیم بودنى که از درک آن عاجزند) براى ما روشن گشت که چیزى پیش از خدا نبوده و در دوامش (باقی بودنش) هم چیزی با او نیست و گفته آنکه معتقد است که پیش از او یا همراه او چیزى بوده باطل گشت زیرا اگر چیزى همیشه با او باشد خدا خالق او نخواهد بود چونکه او همیشه با خدا بوده پس چگونه خدا خالق کسى باشد که همیشه با او بوده و اگر چیزى پیش از او باشد او اول خواهد بود نه این و آن که اول است سزاور است که خالق دیگرى باشد. آنگاه خداى تبارک و تعالى خود را با نام هایی معرفی کرد که وقتی آفریدگان را پدید آورد و آنها را به اطاعت خواند و آزمایششان کرد، آفریدگان را دعوت نمود تا او را با آن نام ها بخوانند، پس خود را شنوا، بینا، توانا، قائم، گویا، آشکار، نهان، لطیف، آگاه، قوى، گرامی، حکیم، دانا و مانند اینها نامید و چون بدخواهان تکذیب کننده این اسماء را ملاحظه کردند و از طرفى از ما شنیده بودند که از خدا خبر مى دادیم که چیزى مانند او نیست و آفریده ای حالش چون او نباشد، گفتند: شما که عقیده دارید خدا مانند و نظیرى ندارد پس چگونه خود را در اسماء حسناى خدا او شریک قرار دادید و همه آن نامها را برای خود به کار گرفتید؟ این خود دلیل است که شما در تمام یا بعضى حالات مانند خدا هستید زیرا نامهاى خوب را براى خودتان هم جمع کردید. ما به آنها جواب گوئیم همانا خداى تبارک و تعالى بندگانش را به اسمائى از اسماء خویش با اختلاف معانى الزام نموده است؛ چنانکه یک اسم دو معنى مختلف دارد و دلیل آن، گفته خود مردم است که نزد آنها پذیرفته و مشهور است و خدا هم مخلوقش را به همان گفته خطاب کرده و به آنچه مى فهمند با آنها سخن گفته تا نسبت به آنچه ضایع کردند حجت بر آنها تمام باشد. گاهى به مردى گفته مى شود: سگ، خر، گاو، شکر، تلخ و شیر، تمام اینها بر خلاف حالت های مرد است، و این اسامى به معانى که براى آنها نهاده شده به کار نرفته است، زیرا انسان نه شیر است و نه سگ، این را خوب دریاب، خدایت مورد رحمتش قرار دهد.»

حدیث شماره 1 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون برآن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت دوم

 

عرض کردم قربانت گردم، رهائى و آسودگیم بخشیدى، خداوند گشایش و آسودگیت نصیب فرماید. فرمودی خدا لطیف و آگاه است؛ آن را برایم تفسیر کن، همان طور که یکتایی او را توضیح دادی. من می‌دانم که لطف او غیر از لطف مخلوق است به جهت فرق (میان خالق و مخلوق) ولى دوست دارم برایم شرح دهید. امام فرمودند: «اى فتح اینکه گوئیم خدا لطیف است به جهت آفریدن چیز لطیف و دانائی او به چیز لطیف است، خدایت توفیق دهد و استوارت دارد، مگر نمی‌بینی اثر ساخت و هنر او را در گیاه لطیف و غیر لطیف و در آفرینش لطیف مثل جاندار کوچک و پشه و کوچک آن و کوچکتر از آن که به چشم درنیاید بلکه به واسطه کوچکى نر و ماده و نوزاد و پیش زاد آن تشخیص داده نشود و ما چون کوچکى این حیوان را با لطافتش دیدیم و نیز رهبری شدنش به نزدیکی با ماده و گریز از مرگ و گردآوری منافع خویش و جاندارانی که در گرداب های دریا و پوست های درختان و کویرها و بیابان‌ها و فهمانیدن بعضی از آن‌ها سخنش را به دیگری و آنچه به بچه های خود می‌فهماند و خوراک برایشان می برد و با رنگ آمیزی آنها، سرخ با زرد و سفید با سرخ و اینکه از خردی اندام به چشم ما دیده نشوند، چشمان ما آن را نبیند و دست‌های ما آن را لمس نکند، از ملاحظه تمام این‌ها دانستیم که آفریدگار این آفریدگان لطیف، در آفرینش آنچه نام بردیم، بدون رنج بردن و ابزار و آلات لطافت به کار برده‌است و نیز دانستیم که هرکه چیزی سازد از ماده‌ای سازد؛ ولی خداوند آفریدگار لطیف و شکوهمند، خلقت و ساختنش از ماده‌ای نبوده‌است.»

حدیث شماره 1 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون برآن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت اول

جرجانى گوید شنیدم که حضرت ابوالحسن علیه السلام مى فرمود: «خدا لطیف، آگاه، شنوا، بینا، یگانه، یکتا و بى نیاز است، نزاده و زاده نشده و هیچکس همتاى او نیست. اگر او چنان باشد که مشبهه گویند نه خالق از مخلوق شناخته شود و نه آفریننده از آفریده ولى اوست آفریننده، میان او و کسى که جسم و صورتش داده و ایجادش کرده فرق است، زیرا چیزى مانند او نیست و او مانند چیزى نباشد.» عرض کردم آرى خدایم قربانت گرداند ولى شما فرمودید او یکتا و بى نیاز است و فرمودید چیزى مانند او نیست در صورتیکه خدا یکتا است و انسان هم یکتا است، مگر یکتائى او شبیه یکتائى انسان نیست؟ فرمودند: «اى فتح محال گفتى، خدایت پا برجا دارد، همانا تشبیه در معناهاست ولی در نام ها همه یکی هستند و بر صاحب نام دلالت کنند.  بیانش این است که چون گفته شود انسان یکى است این گفته خبر دادن از آن است که انسان یک پیکر است و دو پیکر نیست ولى خود انسان یکى نیست زیرا اعضاء و رنگهایش مختلف است، کسی که رنگهایش مختلف است یکى نیست، اجزاءش قابل تقسیم است، یکنواخت نیست، خونش غیر گوشتش و گوشتش غیر خونش باشد، عصبش غیر رگهایش و مویش غیر پوستش و سیاهیش غیر سفیدى او است همچنین است مخلوقهاى دیگر، پس انسان اسمش یکى است، معنایش یکى نیست، و خداى جل جلاله یکتاست، یکتائى جز او وجود ندارد، در او اختلاف و تفاوت و زیادى و کمى نیست، اما انسان مخلوق و مصنوع است، از اجزاء مختلف و مواد گوناگون ترکیب شده، جز این که با جمع اجزا یک چیز است.»

حدیث شماره 2 باب دیگری که از باب اول است کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السّلام) به کافری که از آن حضرت پرسید آیا خدا شنوا او بیناست؟ فرمودند: «خدا شنوا و بیناست. شنواست بدون عضو، بیناست بدون ابزار. به ذات خود مى شنود و به ذات خود مى بیند و اینکه گویم به ذات خود مى شنود معنیش این نیست که او چیزیست و ذات چیز دیگر، ولى چون تو از من پرسیدى برای تفهیم مطلب به تو خواستم آنچه که در ذهن من است به عبارت درآورم، پس مى گویم خدا مى شنود به تمام ذاتش ولى نه به آن معنى که ذاتش بعض و پاره داشته باشد چنانکه تمام ما داراى بعض است بلکه مقصودم فهمانیدن به تو و تعبیر از ضمیرم بود و بازگشت سخنم به این است که او شنوا، بینا، دانا و آگاهست بدون آنکه ذات و صفتش اختلاف و کثرت پیدا کند.»

 حدیث شماره ١ باب دیگری که از باب اول است کتاب توحید اصول کافی

 

محمد مسلم گوید امام باقر (علیه السّلام) درباره صفت قدیم (بودن خدا) فرمود: «همانا خداوند یگانه، بی‌نیاز است و همه به او نیازمند.  یکتا معناست و معانی زیاد و مختلفی ندارد.» عرض کردم مردمى از اهل عراق معتقدند که او می‌شنود به‌وسیله غیر آنچه می‌بیند و می‌بیند به‌وسیله غیر آنچه می‌شنود. فرمود:«دروغ گفتند و از دین منحرف شدند و خدا را تشبیه کردند. خدا برتر از آن است خدا شنوا و بیناست، می‌شنود به آنچه می‌بیند و می‌بیند به آنچه می‌شنود» عرض کردم عقیده دارند که خدا بینا است با همان معنایی که آن‌ها از بینایی می‌فهمند. فرمود:«خداوند برتر است. هر چیز که صفت آفریده دارد به عقل آید و خداوند چنین نیست.» (معنائی که آن‌ها از بینائى تعقل می‌کنند این است که دیدن با عضوى مانند چشم صورت گیرد. و قوه بینائى انسان غیر از خود انسان است ولى بینائى خدا این‌گونه نیست زیرا اولاً خدا از عضو و ترکیب منزه است و ثانیاً قوه بینائى او هم عین ذات خود اوست.)​​​​​​