رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۳۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

حدیث شماره 9 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «آنچه از لشکریان و همسران (و ارواح) شیاطین را که خداى عزوجل براى شقاوت بر گمراهان گماشته، می بینید بیشتر از فرشتگانى باشند که خلیفه خدایند و آنها را براى عدالت و صواب فرستاده است.» عرض شد اى اباجعفر! چگونه می شود چیزى از ملائکه بیشتر باشد؟ فرمودند: «چنانچه خداى عزوجل خواسته است.» مرد سائل گفت اى ابا جعفر! من اگر این حدیث را به بعضى از شیعیان گویم، انکار می کنند.» فرمودند: «چگونه انکار می کنند؟» عرض کرد ی گویند فرشتگان (علیه السلام) از شیاطین بیشترند. فرمودند: «راست گفتى ولى آنچه می گویم خوب بفهم؛ در هر روز و هر شب تمام جن و شیاطین، پیشوایان گمراهى را زیارت می کنند و به شماره ایشان فرشتگان هم پیشواى هدایت را زیارت می کنند، تا آنکه شب قدر فرا رسد و فرشتگان در آن شب بسوى ولى امر (امام زمان) فرود آیند. خداى عزوجل به شماره آنها از شیاطین خلق کند- یا فرمود: آماده کند- سپس ایشان رئیس گمراهى را زیارت کنند و برایش دروغ پردازى کنند، تا چون صبح شود، او هم بگوید چنین و چنان دیدم. اگر (او) از صاحب الامر در این باره بپرسد، به (او) می فرماید که: شیطانى را دیدى که به تو چنین و چنان خبر داد تا آنجا که آن موضوع را به خوبى برایش شرح دهد و او را از گمراهیش آگاه سازد. به خدا سوگند کسى که شب قدر را باور دارد می داند که آن شب مخصوص ماست. برای سخنی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السّلام) به هنگام رحلت فرمود: این (علی) صاحب و ولیّ شما پس از من است. اگر از او اطاعت کنید، به هدایت رسید. اما کسى که به آنچه در شب قدر ایمان ندارد، منکر است (امامت ما را و اختصاص شب قدر را به ما) و کسى که به شب قدر ایمان دارد و با ما هم رأى نیست (آن را مختص ما نمی داند) نمی تواند راستگو باشد، جز اینکه بگوید آن (شب) مختص به ماست، و هر که نگوید دروغگوست. زیرا خداى عزوجل بزرگتر از آن است که آن امر بزرگ را توسط جبرئیل و فرشتگان به سوى کافر فاسقى فرو فرستد. و اگر بگوید به خلیفه گمراه (به خلیفه پیشواى او) نازل مى‏کند، گفتارشان یاوه و بی ارزش است. و اگر بگوید به هیچ کس نازل نمی شود، ممکن نیست که چیزى ه بسوى هیچ چیز نازل شود و اگر بگویند و خواهند گفت این (شب قدر) حقیقت ندارد، به گمراهى دورى افتاده اند.

حدیث شماره ۸ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
قسمت دوم

مرد سائل گفت: مگر ایشان آن حکم را نمی دانند؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «چرا می دانند ولى نمی توانند مطلبى را اجرا کنند تا در شبهاى قدر دستور یابند که تا سال آینده چگونه رفتار کنند.» مرد سائل گفت یا ابا جعفر! می توانم این را انکار کنم؟ امام فرمودند: «هر که انکار آن کند، از ما نیست.» مرد سائل گفت اى ابا جعفر بفرمائید که آیا براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) در شبهاى قدر علمى می آمد که آن را نمی دانست؟ امام فرمودند: «این سؤال براى تو روا نیست، اما نسبت بعلم گذشته و آینده، هر پیغمبر و وصیى که بمیرد وصى پس از وى آن را میداند و اما این علمى که تو می پرسى خداى عزوجل نخواسته که جز خود اوصیاء از آن اطلاع یابند.» مرد سائل گفت ای پسر پیغمبر! از کجا بدانم که شب قدر در هر سالى هست؟ امام فرمودند: «چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب سوره «دخان» را صد مرتبه بخوان، چون شب بیست و سوم رسد، آنچه را پرسیدى تصدیقش را می بینى.»

شرح:
پیداست که عمده مشکل این مرد سائل در این حدیث شریف این است که به امام (علیه السلام) می گوید شما می گوئید بمحض اینکه پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) یا امام سابق بمیرد، جانشین او تمام علوم او را ولو بطور کلى و سربسته می داند و باز در شبهاى قدر هر سال فرشتگان براى او علمى می آورند، اگر پیغمبر و امام (صلوات اللَّه علیهم) همه چیز را می دانند، پس آنچه در شبهاى قدر می آورند چیست؟ و اگر در شبهاى قدر چیز تازه اى می آورند، پس پیغمبر و امام (علیهم السلام) پیش از آن شب، همه چیز را نمی دانسته ‏اند؟ مرد سائل این مشکل را هشت مرتبه به عبارات مختلف سؤال می کند و حضرت جوابش می دهند که آنچه را می دانند علوم و قوانینى است حقیقى و به تصویب رسیده ولى در شبهاى قدر فقط دستور اجراء آنها را دریافت می کنند (شاید کیفیت اجراء هم در آن شبها ابلاغ شود.) و اما درباره اینکه امام (علیه السلام) به او می فرماید این سؤال براى تو روا نیست جهتش این است که آن سائل بیش از آن مقدار ظرفیت و استعداد نداشته و بر امام لازم است که جواب را به مقدار فهم و استعداد سائل گوید چنانچه در حدیث 540 توضیح دادیم و یا جهتش این است که چون هشت مرتبه جوابش را فرمود و او نفهمید، امام (علیه السلام) با آن جمله خواست باو بفهماند که فهم دست خداست و من فقط بیان می کنم و یا آنکه مقصود سائل خصوصیات و جزئیات شب قدر بوده بطورى که فرشتگان براى امام می گویند، او هم براى آن مرد بگوید و پیداست که اگر دانستن آن خصوصیات براى آن مرد جایز می بود. خدا فرشتگان را در شبهاى قدر بر او نازل مى‏ کرد.

حدیث شماره 8 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

مردى به حضرت ابی جعفر (علیه السلام) عرض کرد پسر پیغمبر! بر من خشم مکن، امام فرمودند: «براى چه؟» عرض کرد براى آنچه می خواهم از شما بپرسم. فرمودند: «بگو» عرض کرد خشم نمی کنى؟ فرمودند: «خشم نمی کنم.» عرض کرد، بفرمائید اینکه درباره شب قدر معتقدید که فرشتگان و جبرئیل به سوى اوصیاء نازل می شوند، آیا براى آنها امرى می آورند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را نمی دانسته یا امرى می آورند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) آن را می دانسته است؟ با آنکه شما می دانید که چون پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وفات کرد، على علیه السلام تمام علوم او را فرا گرفته بود؟ امام فرمودند: «اى مرد مرا با تو چکار است؟ چه شخصى تو را نزد من آورد؟» عرض کرد سرنوشت مرا براى طلب دین نزد تو آورد. امام فرمودند: «پس آنچه را به تو می گویم خوب بفهم. همانا چون رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) را به معراج بردند، فرود نیامد تا اینکه خداى جل ذکره، علم گذشته و آینده را به او آموخت و مقدار زیادى از آن علم مجمل و سر بسته بود که تفسیر و توضیحش در شب قدر می آمد، على بن ابى طالب (علیه السلام) هم مانند پیغمبر بود، علوم مجمل را می دانست و تفسیرش در شب هاى قدر می آمد، مانند آنچه براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) بود.» مرد سائل گفت مگر در آن علوم مجمل و سر بسته تفسیرى نبود؟ فرمودند: «چرا، ولى در شبهاى قدر از طرف خداى تعالى به پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و اوصیاء نسبت به آنچه می دانند دستور می آید که چنین و چنان کن و در آن شب دستور می گیرند که نسبت به آنچه می دانند چگونه رفتار کنند.» مرد سائل گوید، عرض کردم این مطلب را برایم توضیح دهید، فرمودند: «پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) وفات نکرد، جز اینکه علوم سر بسته و تفسیر آنها را فرا گرفته بود.» عرض کردم پس آنچه در شبهاى قدر برایش مى‏آمد چه علمى بود؟ فرمودند: «فرمان و تسهیلى بود نسبت به آنچه می دانست.» (جزئیات و مصادیق بر کلیات منطبق می گشت و دستور اجرایش می آمد و این خود تسهیلى بود براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و امام علیه السلام.) مرد سائل گفت پس براى ایشان در شبهاى قدر چه علمى غیر از آنچه می دانستند پدید می آمد؟ فرمودند: «این مطلب از چیزهائى است که ایشان مأمور بکتمانش باشند و تفسیر آنچه را پرسیدى جز خداى- عز و جل- نداند.» مرد سائل گفت مگر اوصیاء می دانند آنچه را که پیغمبران نمی دانند؟ فرمودند: «نه؟؟؟، چگونه می شود که وصى علمى جز آنچه به او وصیت شده بداند؟!!» مرد سائل گفت آیا ما می توانیم بگوییم یکى از اوصیاء چیزى می داند که وصى دیگر آن را نمی داند؟ فرمودند: «نه، هر پیغمبرى که بمیرد علمش در قلب وصیش باشد و فرشتگان و جبرئیل در شب قدر فقط آنچه را که وصى باید میان بندگان حکم کند فرود می آوردند.»

حدیث شماره ۷ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

خدا هم والیان امر را بعد از محمد در علم استقرار بخشید و ما هستیم آن والیان. س از ما سؤال کنید اگر ما را راست‏گو یافتید، (به ولایت ما) اقرار کنید، و حال آن‏که شما کننده این کار نیستید، و اقرار نخواهید کرد، اما علم ما ظاهر است و اما وقت و زمانى که دین خدا به وسیله ما در آن ظاهر گردد بطورى که میان مردم هیچ گونه اختلافى نباشد، آن را مدتى است که با گذشت شبانه روزها سپرى شود، و چون وقتش رسد آشکار گردد و امر یکى شود (اختلاف از میان مردم رخت بر بندد).

به خدا سوگند که فرمان خدا جارى شده که میان مؤمنین اختلافى نباشد و به همین جهت ایشان را گواه مردم قرار داده است، بدین ترتیب که محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) گواه ما باشد و ما گواه شیعیان خود و شیعیان ما گواه مردم دیگر. خداى عزوجل هرگز نخواسته که در حکم او اختلافى باشد و میان اهل علمش تناقضى وجود داشته باشد.» سپس امام (علیه السلام) فرمودند: «برترى مؤمنى که‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» را با تفسیرش باور کند، بر کسى که در ایمانش به آن سوره، چون او نیست، مانند برترى انسان است بر چهارپایان‏.  و به درستى که خداى عزّوجلّ به وساطت آنها که به این (سوره) ایمان دارند، (در دنیا عذاب را) دفع مى‏ کند از کسانى که این (سوره) را انکار دارند، تا عذاب آخرت کامل باشد براى آن کسى که خدا می داند که توبه نخواهد کرد از این جماعت منکرین. به اندازه آنچه به سبب آنان که‏ در راه خدا جهاد می کنند، از آنان که تخلّف ورزیده و به جهاد نمی روند، دفع می نماید و عذاب نمی فرماید. و (چون سخن از جهاد به میان آمد.) من در این زمان جهادى جز حج و عمره و همسایگى خوب سراغ ندارم.

 

شرح:

مراد از همسایه، کسى است که در منزل با او همسایگى دارد و یا هر آشنا و نزدیکى که با او معاشرت دارد و خوبى با همسایه این است که حق او را رعایت کند و بر اذیت او شکیبائى ورزد و بر عهد و پیمان و امان خویش محافظت داشته باشد و در حقیقت حج و عمرة و خوش همسایه دارى جهاد نفسى است که بجاى جهاد با شمشیر گذاشته شده- حاصل کلام مجلسى ره-.

حدیث شماره ۷ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «خداى- جل ذکره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیى که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید (وجود آنها را مقدر ساخت) و حکم فرمود که در هر سالى شبى باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبى در سال آینده فرود آید، هر که آن شب را انکار کند، علم خداى عز و جل را رد کرده، زیرا که پیغمبران و رسولان و محدّثان برپا نمی باشند، مگر این‏که بر ایشان حجّتى باشد به وساطت آنچه به ایشان می رسد در این شب، یا حجّتى که جبرئیل علیه السلام (در غیر آن شب) دیگر به نزد ایشان می آورد.» (زیرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست می آورند) راوى گوید عرض کردم جبرئیل یا ملائکه دیگر نزد محدثان هم می آیند؟ فرمودند: «اما نسبت به پیغمبران و رسولان (صلّى اللَّه علیهم) که شکى نیست و نسبت بغیر ایشان، ناچار باید از نخستین روز آفرینش زمین، تا پایان جهان حجتى براى اهل زمین بوده باشد که خداى تعالى تفسیر امور را درآن شب بر محبوبترین بندگانش نازل فرماید. به خدا سوگند که روح و ملائکه در شب قدر آن امر را براى آدم آوردند و به خدا سوگند که آدم نمرد، جز اینکه براى او وصیى بود. و براى همه پیغمبران پس از آدم امر خدا در آن (شب قدر) می آمد، و براى وصى پس از او هم مقرر شد. به خدا سوگند که هر پیغمبرى از آدم تا محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) در آن شب مأمور می گشت که به فلان کس وصیت کند (شخصى را وصى خود کند).
و خداى عز و جل در کتابش به والیان امر بعد از محمد (صلى الله علیه و آله)، بخصوص فرموده که «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده می دهد که آنها را قطعا خلیفه روی زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید. -تا آنجا که فرماید- (و دین و آئینی را که برای آنها پسندیده پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آنچنانکه تنها مرا می پرستند و چیزی را برای من شریک نخواهند ساخت. و کسانی که بعد از آن کافر شوند) فاسقند. (۵۵ نور)» یعنى شما را برای علم و دین و عبادتم پس از پیامبرتان جانشین می کنم، چنان که اوصیاء آدم علیه السلام پس از او جانشین می شدند تا پیغمبر بعد مبعوث می گشت. «مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نسازند» یعنى مرا عبادت کنند با ایمان به اینکه پیغمبرى بعد از محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیست، کسانى که جز این گویند «آنان فاسقانند»...

حدیث شماره ۶ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 

قسمت دوم

امام (علیه السلام) فرمودند «خدا ابا فرموده از آن‏که پرستیده شود مگر از روى پنهانى، تا برسد هنگام و زمانى که دینش آشکار شود، چنان که (سالهاى اول بعثت) پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله با خدیجه در نهان پرستش خدا می کرد تا زمانى که مأمور به اعلان گشت.» مرد سائل گفت آیا صاحب این دین باید آن را نهان کند؟ امام فرمودند: «مگر على بن ابى طالب علیه السلام از روزى که با رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله اسلام آورد آن را نهان نکرد تا زمانى که امرش ظاهر گشت؟» سائل گفت بله. امام فرمودند: «کار ما نیز همچنین است تا نوشته خدا مدتش برسد.» (و هنگام ظهور امام زمان علیه السلام و آشکار شدن دین فرا رسد.)

شرح:
جمله «فهل کان نذیر» بنظر ما «فهل کان له بد» بوده و تصحیف شده است، لذا همان طور ترجمه کردیم و حاصل استدلال امام علیه السلام به آیه شریفه (۲۴ سوره فاطر) این است که خداى تعالى می فرماید در هر امتى بیم رسانى بوده است و این امت هم بیم رسانى لازم دارد، پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله تا زمانى که زنده بود، بیم رسان خدا بود نسبت به مردم مکه و مدینه و به سایر بلاد و شهرها از جانب خود اشخاصى را می فرستاد که نمایندگان او و بیم‏رسانان از طرف او بودند، پس در صورتى که پیغمبر در زمان حیاتش نایب و نماینده‏ اى معین کند، چگونه براى پس از وفاتش نماینده اى معین نکند.
در اینجا مجلسى (ره) اضافه می کند که نماینده در زمان حیات لازم نیست معصوم باشد، زیرا خود پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله موجود است، هر گاه نماینده خلافى مرتکب شود، عزلش مى‏کند ولى نماینده بعد از وفات پیغمبر، باید معصوم باشد. زیرا اگر معصوم نباشد و گناهى از او سر زند، امت حق عزل او را ندارند.

حدیث شماره ۶ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 
قسمت اول

حضرت ابی جعفر (علیه السلام) فرمودند: «اى گروه شیعه با سوره «انا انزلناه» (با اهل سنت) مخاصمه و مباحثه کنید تا پیروز شوید، به خدا که آن سوره پس از پیغمبر حجت خداى- تبارک و تعالى- است بر مردم و آن سوره سرور دین شماست (بزرگترین دلیل مذهب شماست) و نهایت دانش ماست (زیرا کاشف از شب قدر است و در آن شب مکنونات علمى براى ما هویدا می گردد) اى گروه شیعه با آیات «حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (۱-۳ دخان» مخاصمه کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله است.
اى گروه شیعه! خداى- تبارک و تعالى- می فرماید: «هیچ امتى نیست مگر آنکه بیم رسانى در میان آنها بوده است. (۲۴ فاطر)»» شخصى گفت: اى ابا جعفر بیم رسان امت، محمد صلّى اللَّه علیه و آله است. امام فرمودند: «راست گفتى، پس آیا نذیرى بود در حال حیات آن حضرت از جهت فرستادن یا از فرستادگان او در اطراف زمین؟» سائل گفت: نه امام فرمودند: «به من بگو مگر فرستاده پیغمبر بیم رسان او نیست چنان که خود پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده خداى عزوجل و بیم رسان او بود؟» گفت: چرا، فرمود:« پس همچنین پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله براى پس از مرگ خود هم فرستاده و بیم رسان دارد، اگر بگوئى ندارد، لازم آید که پیغمبر آنهائى را که در صلب مردان امتش بودند، ضایع کرده (و بدون رهبر گذاشته) باشد.»
آن مرد گفت: مگر قرآن براى آنها کافى نیست؟ فرمودند: «چرا در صورتى که مفسرى براى قرآن‏ داشته باشند.» گفت: مگر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله قرآن را تفسیر نفرموده است؟ فرمود: «چرا تنها براى یک مرد تفسیر کرد و شأن آن مرد را که على بن ابى طالب است به امت خود گفت.»
مرد سائل گفت: اى ابا جعفر، این مطلبى است خصوصى که عامه از مردم زیر بار آن نروند...

حدیث شماره ۵ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 



على (علیه السلام) غالبا می فرمود که: «هر گاه تیمى و عدوى (ابوبکر و عمر) خدمت پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) بودند و آن حضرت سوره «انا انزلناه» را با خشوع و گریه تلاوت می فرمود، می گفتند چقدر در این سوره دلت می سوزد، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) می فرمود: «براى آنچه چشمم (فرشتگان را در شب قدر) دیده و دلم (بیان هر امر محکم را در آن شب) فهمیده و نیز براى آنچه دل این شخص (على علیه السلام) پس از من در می یابد» (نسبت به على علیه السلام نفرمود که با چشم مd ‏بیند، زیرا چنان که در سابق ذکر شد، امام علیه السلام ملائکة را در شب قدر به چشم نمى‏بیند، بلکه تنها صداى آنها را می شنود) آنها می گفتند مگر شما چه دیده اى و او چه می بیند؟ حضرت براى آنها روى خاک می نوشت تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سپس مى‏فرمود: «پس از اینکه خداى عزوجل فرماید «هر امرى» دیگر چیزى باقى می ماند؟» می گفتند نه، می فرمود: «می دانید آنکه هر امرى بر او نازل می شود کیست؟» می گفتند: تو هستى اى رسول خدا، می فرمود: «آرى، اما شب قدر بعد از من هم می باشد؟» می گفتند: آرى، می فرمود: «در شبهاى قدر پس از من هم آن امر نازل می شود؟» می گفتند: آرى. می فرمود: «به چه کسى نازل می شود؟» می گفتند: نمی دانیم، پیغمبر دست بر سر من می گذاشت و می فرمود: «اگر نمی دانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد است،» سپس آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) می شناختند، به واسطه هراس سختى که در دل آنها می افتاد.»