حدیث شماره ۵ باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
على (علیه السلام) غالبا می فرمود که: «هر گاه تیمى و عدوى (ابوبکر و عمر) خدمت پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) بودند و آن حضرت سوره «انا انزلناه» را با خشوع و گریه تلاوت می فرمود، می گفتند چقدر در این سوره دلت می سوزد، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) می فرمود: «براى آنچه چشمم (فرشتگان را در شب قدر) دیده و دلم (بیان هر امر محکم را در آن شب) فهمیده و نیز براى آنچه دل این شخص (على علیه السلام) پس از من در می یابد» (نسبت به على علیه السلام نفرمود که با چشم مd بیند، زیرا چنان که در سابق ذکر شد، امام علیه السلام ملائکة را در شب قدر به چشم نمىبیند، بلکه تنها صداى آنها را می شنود) آنها می گفتند مگر شما چه دیده اى و او چه می بیند؟ حضرت براى آنها روى خاک می نوشت تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سپس مىفرمود: «پس از اینکه خداى عزوجل فرماید «هر امرى» دیگر چیزى باقى می ماند؟» می گفتند نه، می فرمود: «می دانید آنکه هر امرى بر او نازل می شود کیست؟» می گفتند: تو هستى اى رسول خدا، می فرمود: «آرى، اما شب قدر بعد از من هم می باشد؟» می گفتند: آرى، می فرمود: «در شبهاى قدر پس از من هم آن امر نازل می شود؟» می گفتند: آرى. می فرمود: «به چه کسى نازل می شود؟» می گفتند: نمی دانیم، پیغمبر دست بر سر من می گذاشت و می فرمود: «اگر نمی دانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد است،» سپس آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) می شناختند، به واسطه هراس سختى که در دل آنها می افتاد.»