رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۲۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهارده معصوم» ثبت شده است

حدیث شماره 1 باب نام اشخاصی که امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را دیده اند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

 

حمیرى گوید من و شیخ ابو عمرو (عثمان بن سعید عمرى نایب اول)- رحمه اللَّه- نزد احمد ابن اسحاق گرد آمدیم، احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که از او درباره جانشین (امام حسن عسکرى علیه السلام) از شیخ بپرسم، من به او گفتم، اى اباعمرو! من می خواهم از شما چیزى بپرسم که نسبت به آن شک ندارم، زیرا اعتقاد و دین من این است که زمین هیچ گاه از حجت خالى نمی ماند، مگر چهل روز پیش از قیامت (یعنى ایامى که مقدمات قیامت مانند خروج دابه و مانند آن به ظهور می رسد) و چون آن روز برسد، حجت برداشته و راه توبه بسته شود «آنگاه کسى که از پیش ایمان نیاورده و یا در دوران ایمانش کار خیرى نکرده، ایمان آوردنش سودش ندهد. (158 انعام)» و ایشان بدترین مخلوق خداى عزوجل باشند و قیامت علیه ایشان بر پا مى‌شود، ولى من دوست دارم به یقینم افزوده شود، همانا حضرت ابراهیم (علیه السلام) از پروردگار عزوجل درخواست کرد که به او نشان دهد. چگونه مردگان را زنده می کند « فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟! عرض کرد: آری، ولی می‏خواهم قلبم آرامش ‍ یابد. (260 بقره)»

حدیث شماره 5 باب اشاره و نص بر امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کتاب حجت اصول کافی

 

احمد بن محمد بن عبد اللَّه گوید چون زبیرى (لعنه اللَّه) کشته شد، از طرف امام حسن عسکرى‏ (علیه السلام) چنین جملاتى صادر شد: «این است کیفر کسى که بر خدا نسبت به اولیائش گستاخى کند، او گمان می کرد مرا خواهد کشت و بدون نسل می مانم، چگونه نیروى حق را درباره خود مشاهده کرد؟!» و براى آن حضرت در سال 256 پسرى متولد شد که نامش را «م ح م د» گذاشت.

 

شرح:

زبیرى لقب یکى از اشقیاء زمان آن حضرت و از اولاد زبیر بوده است که آن حضرت را تهدید به قتل می کرده و خدا او را به دست خلیفه وقت یا دیگرى کشته است، بعضى آن را به فتح «ز» و کسر «ب» قرائت کرده ‏اند که بدون یاء نسبت، به معنى مرد زیرک و مکار است و گفته اند: مقصود خود مهتدى عباسى است که به دست ترکان دربارى کشته شد و تقطیع حروف اسم مبارک امام زمان (علیه السلام) که همنام جدش پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) است، به جهت این است که نام او را بردن جایز نیست. و اما راجع به سال ولادت آن حضرت که در این روایت 256 ذکر شده است، خود مرحوم کلینى در باب مولد امام علیه السلام در سال 255 ذکر می کند، ولى این یک سال اختلاف بجهت اینست که چون هجرت پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) در ماه ربیع الاول بوده بعضى همان سال را سال اول هجرى دانسته و بعضى هجرت را از محرم سال بعد به حساب آورده‏ اند، چنانچه شهادت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) را هم بعضى به سال 60 و بعضى به سال 61 گفته‏ اند.

حدیث شماره 4 باب اشاره و نص بر امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کتاب حجت اصول کافی

 

حمدان قلانسى گوید به عَمرى (نامش عثمان بن سعید است و او اولین فرد از نواب أربعه امام زمان علیه السلام است) گفتم امام حسن عسکرى (علیه السلام) درگذشت؟ به من گفت: او درگذشت ولى جانشینى در میان شما گذاشت که گردنش به این حجم است- و با دست اشاره کرد-.

 

شرح:

علامه مجلسى (ره) گوید یعنى انگشت ابهام و سبابه از هر دو دست را گشود و میان آنها را باز کرد تا اشاره به اندازه حجم گردن آن حضرت کند، چنانچه در میان عرب و عجم مرسوم است و مقصودش این است که گردن آن حضرت قوى و زیباست (و ممکن است با همین اشاره سن آن حضرت را هم تا حدى معین کرده باشد).

حدیث شماره ۳ باب اشاره و نص بر امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کتاب حجت اصول کافی

عمرو أهوازى گوید امام حسن عسکرى (علیه السلام) پسرشان را به من نشان داد و فرمودند: «این است صاحب شما بعد از من.»

حدیث شماره ۲ باب اشاره و نص بر امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کتاب حجت اصول کافی

ابوهاشم جعفرى گوید به امام حسن عسکرى (علیه السلام) عرض کردم جلالت و بزرگى شما مرا از پرسش از شما بازمى‏دارد، اجازه مى ‏فرمائید از شما سؤالى کنم؟ فرمودند، «بپرس»، عرض کردم آقاى من! شما فرزندى دارید؟ فرمودند: «آرى»، عرض کردم اگر حادثه ای براى شما روی داد کجا دنبال او بگردم؟ فرمودند: «در مدینه».

شرح‏:

شاید امام (علیه السلام) می دانستند که ابوهاشم می تواند آن حضرت را در مدینه ببیند یا خبرش را از آنجا بشنود و ممکن است مقصود از مدینه همان شهر سامره باشد.

 

حدیث شماره 1 باب اشاره و نص بر امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کتاب حجت اصول کافی

 

محمد بن على بن بلال گوید از جانب امام حسن عسکرى (علیه السلام)، دو سال پیش از وفاتشان پیامى به من رسید که از جانشین بعد از خود به من خبر داد، بار دیگر سه روز پیش از وفاتشان پیامى رسید و از جانشین بعد از خود به من خبر داد.

حدیث شماره ۱۲ باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی


شاهویه بن عبد اللَّه گوید امام هادى (علیه السلام) در نامه ای به من نوشتند: «تو می خواستى بعد از وفات ابى جعفر درباره جانشین امام بپرسى، و از آن جهت در اضطراب بودى. غم مخور، زیرا خداى عز و جل «هیچ مردمى را پس از آنکه هدایتشان کرده گمراه نکند تا چیزهائى را که باید از آن بپرهیزند، برایشان بیان کند. (۱۱۵ توبه)» صاحب تو بعد از من پسرم ابومحمد (علیه السلام) است، هر چه احتیاج دارید نزد اوست (هر چه می خواهید از او بپرسید) خدا آنچه را خواهد مقدم دارد و آنچه را خواهد مؤخر گذارد (و خودش فرماید) «هر آیه‏اى را که نسخ کنیم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانند آن را بیاوریم. (۱۰۶ بقره)» و آنچه را در آن بیان کافی بود برای خردمند بیدار نوشتم.»

حدیث شماره ۱۱ باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی


ابوبکر فهفکى گوید امام هادى (علیه السلام) به من نوشتند: «پسرم ابومحمد، از جهت طبع خیرخواهترین افراد آل محمد و از نظر حجت و برهان معتبرترین ایشان است، او پسر بزرگتر و جانشین من است‏ رشته ها و احکام امامت به او می رسد، پس هر چه میخواهى از من بپرسى از او بپرس که تمام احتیاجات شما نزد اوست»

حدیث شماره ۱۰ باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

ابو هاشم جعفرى گوید بعد از وفات ابوجعفر، پسر امام هادى (علیه السلام)، خدمت آن حضرت بودم، و با خود فکر می کردم و می خواستم به زبان آورم که قصه ابو جعفر و ابو محمد (پسران امام هادى علیه السلام) مانند قصه ابو الحسن موسى بن جعفر و اسماعیل پسران جعفر بن محمد علیهم السلام است، زیرا بعد از ابو جعفر، امامت ابو محمد علیه السلام انتظار می رفت، (چنانچه بعد از وفات اسماعیل هم موسى بن جعفر علیه السلام امام شد) ولى پیش از آنکه من چیزى به زبان آورم امام هادى (علیه السلام) به من متوجه شد و فرمودند: «آرى اى ابوهاشم، خدا حکم فرمود (یا از براى او بدا حاصل شد)، در باب ابومحمد، بعد از ابوجعفر، آنچه از براى او معروف نبود (که مردم آن را نمى شناختند)، چنانچه از براى او بدا شد در باب امام موسى (علیه السلام) بعد از وفات اسماعیل آنچه به سبب آن، حال او را ظاهر ساخت. و این مطلب چنان است که در خاطر تو گذشت، اگر چه اهل باطل بدشان آید، پسرم ابومحمد پس از من جانشین من است، هر چه مردم احتیاج دارند، علمش نزد او و ابزار امامت همراه اوست.»

حدیث شماره 9 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

محمد بن یحیى گوید بعد از وفات ابى جعفر، خدمت امام هادى (علیه السلام) رسیدم و او را تسلیت گفتم، ابومحمد (امام حسن عسکرى علیه السلام) هم نشسته بود و گریه می کرد، امام هادى (علیه السلام) به او متوجه شد و فرمودند: ««به درستى که خداى تبارک و تعالى در تو خَلَفى از او قرار داد، پس خداى عزّوجلّ را حمد کن».

حدیث شماره 8 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

سعد بن عبد اللَّه از جماعتى از بنى هاشم که یکى از آنها حسن بن حسن افطس است روایت میکند که گویند: روز وفات محمد بن على بن محمد (پسر بزرگتر امام هادى علیه السلام) در منزل حضرت ابو الحسن بودند و او را تعزیت می گفتند، در صحن منزل براى حضرت فراشى گسترده و مردم گردش نشسته بودند، که غیر از خادمان و دیگر مردم، در حدود یک صد و پنجاه تن از خاندان ابو طالب و بنى هاشم و قریش بودند که ناگاه نظر کردیم به سوى حسن بن على علیه السلام، در حالى که آمد با گریبان چاک تا در جانب آن حضرت ایستاد و ما او را نمى‏شناختیم. و امام على نقى علیه السلام بعد از ساعتى به سوى او نظر نمود، و فرمودند: پسر جان! شکر خداى عز و جل را تازه کن که او آن امر را در تو پدید آورد. جوان گریست و خدا را شکر کرد و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ گفت و فرمودند: «ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و من از خدا می خواهم نعمتش را بر ما به بقای شما تمام کند.و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏» ما پرسیدیم او کیست؟ گفتند او حسن پسر امام هادى علیهما السلام است و او در آن وقت به نظر ما 20 سال یا اندکى زیادتر داشت، در آن روز ما او را شناختیم و فهمیدیم که امام هادى علیه السلام به امامت و جانشینى او اشاره فرمود.

حدیث شماره 7 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

على بن عمرو عطار گوید خدمت حضرت ابو الحسن عسگرى (امام هادی علیه السلام) رسیدم، و هنوز پسرش ابوجعفر (محمد) زنده بود و من گمان می کردم او امام است، عرض کردم جانم به فدایت کدام یک از فرزندانتان را امام بدانم؟ فرمودند: «تا امر من به شما نرسد، هیچ یک را به امامت مخصوص ندانید.» عطار گوید پس از مدتی به حضرت نوشتم: امر امامت در که خواهد بود؟ حضرت برایم نوشت:‏ «در فرزند بزرگ من» و ابو محمد (امام حسن عسگرى علیه السلام) بزرگتر از ابى جعفر بود.

حدیث شماره 6 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

على بن مهزیار گوید به حضرت ابى الحسن (امام هادی علیه السلام) عرض کردم اگر پیش آمدى کند- و من از آن به خدا پناه می برم-  بفرمایید که امامت با کیست و به سوى که پناه بریم؟ فرمودند: «وصیّت من به سوى بزرگترین فرزندان من است.»

حدیث شماره 5 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

عبدالله مروان انبارى گوید هنگام وفات ابى جعفر محمد بن علی حاضر بودم که ابو الحسن (امام هادی علیه السلام) وارد شدند، براى حضرت تختى گذاشتند و بر آن نشستند و اهل بیتش گردش بودند و ابو محمد (امام حسن عسگرى علیه السلام) در گوشه اى ایستاده بودند، امام هادى (علیه السلام) چون از امر ابى جعفر فارغ شد، متوجه ابو محمد (علیه السلام) شد و فرمودند: ای پسرم! شکر خداى تبارک و تعالى را تازه کن که آن ام را در تو پدید آورده است.»

حدیث شماره 4 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

على بن جعفر گوید من در زمان وفات محمد پسر امام هادى (علیه السلام) نزد آن حضرت حاضر بودم حضرت به امام حسن عسگرى (علیه السلام) فرمودند: «اى فرزند عزیز من، از براى خدا شکر تازه به جا آور که امر بزرگى را در باب تو به پدید آورده.» (یعنى چون برادر بزرگترت وفات کرد، امامت براى تو مسلم و قطعى گشت و شیعه از تردید و اختلاف نجات یافتند.)

حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

عبد اللَّه بن محمد اصفهانى گوید امام هادى (علیه السلام) فرمودند: «صاحب شما بعد از من کسى است که بر من نماز خواند» و ما تا آن روز ابا محمد (امام حسن عسگرى علیه السلام) را نمی شناختیم، (پس از وفات‏ امام هادى علیه السلام) ابا محمد (علیه السلام) بیرون آمد و بر جنازه آن حضرت نماز خواند.

حدیث شماره 2 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

على بن عمر نوفلى گوید در صحن منزل امام هادى (علیه السلام) خدمتش بودم که پسرش محمد از نزد ما گذشت. به حضرت عرض کردم قربانت گردم، بعد از شما، او صاحب ماست؟ فرمودند: «نه صاحب شما بعد از من حسن (علیه السلام) است.»

حدیث شماره 1 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

 

یحیى بن یسار قنبرى گوید حضرت ابو الحسن (امام على النقى علیه السلام) چهار ماه قبل از وفاتشان به پسرش حسن (علیه السلام) وصیت کرد و مرا با جماعتى از دوستان گواه گرفت.

حدیث شماره 3 باب اشاره و نص بر امامت امام هادی علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

واسطى گوید از احمد بن ابى خالد خادم ابى جعفر (امام جواد علیه السلام) شنیدم که آن حضرت او را بر این وصیت نوشته شده گواه گرفته است:

گواهى دهد احمد بن ابى خالد خادم ابى جعفر بر اینکه: ابى جعفر محمد بن على بن موسى بن جعفر ابن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب (علیهم السلام)، او را شاهد گرفت که آن حضرت، پسر خویش امام على نقى را وصىّ نمود در امور خود و خواهرانش (و در نسخه اى از کافى برادرانش) و امر موسى را چون به حدّ بلوغ رسد، به خودش مفوّض نمود، (امام جواد علیه السلام سه دختر و یک پسر دیگر به نام موسى مبرقع داشت که امر آنها را به امام هادی علیه السلام وصیت فرمود) و عبد اللَّه بن مساور را سرپرست املاک و اموال و مخارج و بردگان و سایر ترکه خود نمود. تا زمانى که على بن محمد (علیهماالسلام) بالغ شود (این عمل از نظر تقیه بود و مقصود این است که به حد امامت برسد- مرآت-)، و آنگاه عبد اللَّه بن مساور آنها را به او تحویل دهد تا او کار خود و خواهرانش به عهده بگیرد و کار موسى را به خود او واگذارد تا او هم پس از آن دو ‏( على النقى علیه السلام و ابن مساور)، در کار خود مستقل شود طبق شرطی که پدر آنها در صدقات و اوقافی که وقف نموده مقرر داشته، به تاریخ روز یک شنبه سوم ذى الحجه سنه 220.

احمد بن ابى خالد گواهیش را با دست خود نوشت و حسن بن محمد بن عبد اللَّه بن حسن بن على بن حسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام معروف به جَوّانى گواهى خود را مثل گواهى احمد بن ابى خالد در بالاى این مکتوب نوشت و آن را با دست خود هم نوشت، و نصر خادم هم گواهى داد و گواهیش را با دست خود نوشت.

حدیث شماره 2 باب اشاره و نص بر امامت امام هادی علیه السلام کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

چون حضرت ابى جعفر ( امام جواد علیه السلام) درگذشت، پدرم گوید: من هنوز از منزل بیرون نرفته بودم که قریب چهار صد نفر به امامت حضرت على النقى (علیه السلام) یقین کرده بودند و رؤساء شیعه نزد محمد بن فرج (که از موثقین اصحاب حضرت رضا و حضرت جواد و امام هادی علیهم السلام بود) انجمن کرده، راجع به این امر گفتگو می کردند. محمد بن فرج به پدرم نامه اى نوشت و او را از انجمن آنها نزد خود آگاه ساخت و نیز نوشت اگر بیم انتشار خبر نبود، خودش هم با ایشان نزد او مى‏آمد و از وى می خواست که به منزلش رود، پدرم سوار شد و نزد او رفت، دید مردم نزد او گرد آمده اند. آنها به پدرم گفتند: درباره این امر چه می گوئى؟ پدرم به کسانى که نامه ها نزدشان بود گفت: نامه ها را بیاورید، ایشان آوردند، پدرم گفت: این است همان مطلبى‏ که به آن مأمور بودم، بعضى از آنها گفتند: ما دوست داشتیم که تو در این موضوع شاهد دیگرى هم می داشتى پدرم گفت: آن را هم خداى عزوجل درست کرده است، این ابو جعفر اشعرى است که به شنیدن این پیام گواهى می دهد و از او خواست که گواهى خود را بگوید: احمد انکار کرد که در این باره چیزى شنیده باشد پدرم او را به مباهله طلبید و ملزمش ساخت، آنگاه احمد گفت: من این پیام را شنیدم و این شرافتى بود که من می خواستم به مردى از عرب برسد نه به عجم، پس همه آن جمعیت به حق معتقد شدند. و در نسخه صفوانى هم چنین است.