حدیث شماره 2 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی
قسمت دوم
سپس او را دیدم و گفتم: ابن عباس! تو هیچ گاه مثل دیروز راست نگفتى، زیرا گفتى: على بن ابى طالب (علیه السلام) به تو فرمود: «شب قدر در هر سالى هست و امر آن سال (حکم خدا و مقدر بندگان) در آن شب نازل می شود و براى آن امر (که نازل می شود) والیانى بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) تعیین شده است.» تو گفتى آنها چه کسانند؟ على (علیه السلام) فرمود: من و یازده تن از صلب من که امامان محدّث اند، تو گفتى من عقیده ندارم که شب قدر جز با پیغمبر باشد (یعنى پس از وفات پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) امر خدا در شب قدر بر کسى نازل نشود) آنگاه فرشته اى که با او (علی علیه السلام) سخن می گفت، مجسم شد و گفت: اى عبداللَّه، دروغ گفتى، چشمهاى من دید آنچه را که على علیه السلام تو را به آن خبر داد و چشمهاى آن حضرت آن را ندید (یعنى: من آن فرشته که على را حدیث می کرد، دیدم و على (علیه السلام) او را ندید، ولیکن آنچه آن فرشته گفت در دل آن حضرت جا کرد و در گوش او قرار گرفت). بعد از آن، آن فرشته بال خویش را به تو زد و به این سبب کور شدى. ابن عباس گفت: در هر چه ما با یک دیگر اختلاف کنیم، حکمش با خداست. امام علیه السلام فرماید: من گفتم مگر خدا در هیچ یک از احکامش، دو گونه حکم می کند؟ (در حکم خدا اختلاف پیدا می شود؟) گفت: نه. گفتم: همین جاست که هلاک شدى و دیگران را هم هلاک کردى (یعنى چون علم بدون اختلاف که فقط به واقع و حقیقت ناظر است و متصل به وحى الهى است، تنها نزد ماست که جانشینان پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) می باشیم و علومى که در دست مردم است، همه متناقض و مختلف است، اگر تو هم به علم خویش متکى شوى، خودت هلاک گشته و دیگران را هلاک کرده اى)»
شرح:
علامه مجلسى (ره) گوید: مناظره بین امام باقر (علیه السلام) و ابن عباس لابد در زمان کودکى امام و حیات پدرش زین العابدین (علیهما السلام) بوده است، زیرا تولد امام باقر (علیه السلام) در سال 57 هجرى بوده و وفات ابن عباس در سال 68 و شهادت امام چهارم در سال 95 بوده است، و اما راجع به شب قدر میان امامیه خلافى نیست که بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) تا انقراض دنیا شب قدر و فضیلتش باقى است و در شب قدر هر سال ملائکه و روح نازل می شوند و بیشتر عامه هم چنین معتقدند.