رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۵۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب حجت» ثبت شده است

حدیث شماره ۲ باب همانا قرآن به سوی امام هدایت می کند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق علیه السلام درباره سخن خدای تعالى «همانا این قرآن بدانچه استوارتر است، راهنمائى کند. (۹ اسراء)» فرمودند: «به سوى امام راهنمائى مى کند.»

شرح:
مانند آیاتى که در ابواب گذشته و آینده بوجود امام علیه السلام تأویل شده است و نیز از نظر آیات مشکل و متشابه قرآن که وجود مفسر و شارح بصیرى را طلب مى کند و آن غیر از امام نتواند بود.

حدیث شماره 1 باب همانا قرآن به سوی امام هدایت می کند کتاب حجت اصول کافی


حسن بن محبوب گوید از حضرت رضا (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل پرسیدم «برای هر کس وارثانی قرار دادیم، که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند و (نیز) کسانی که با آنها پیمان بسته‏ اید. (33 نساء)» (بهره آنها را بدهید) حضرت فرمودند: «مقصود ائمه (علیهم السلام) باشند که خداى عزوجل پیمان شما را با ایشان بسته است.»

شرح:

ظاهر آیه شریفه و تفسیر آن، راجع به ارث بردن اولاد از پدر و مادر و خویشان و بستگان از یک دیگر است که در این سوره به تفصیل بیان شده است و از جمله روابطى که موجب ارث مى‏شود، عقد ایمان است که در آخر آیه شریفه ذکر شد و آن به معنى رابطه همسرى یا ضمان جریرة و یا امامت است که فقهاء در کتاب ارث تفصیل دادهد ‏اند و ارث بردن امام در صورتى است که براى میت هیچ گونه وارثى نباشد و اما تأویل و باطن آیه شریفه را که حضرت بیان می فرماید، تطبیق نمودن عقد ایمان است با حق معنوى امامت یعنى نظر به اینکه بین امام و مأموم رابطه ولایت و دست بیعت و پیمان فرمانبردارى هست، خداى تعالى می فرماید این حق امام را ادا کنید یعنى از او اطاعت و پیروى کنید.

حدیث شماره ۲ باب امام در قرآن دو قسم است؛ امامی که به خدا خواند و امامی که به دوزخ کشاند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ائمه در کتاب خداى عزوجل دو دسته اند: ۱.خداى تبارک و تعالى فرماید «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کردند. (۷۳ انبیاء)» نه به امر مردم. امر خدا را بر امر مردم مقدّم می کردند و حکم خدا را بر حکمشان.
۲. و فرموده است: «و ما آنها را پیشوایانی که دعوت به آتش (دوزخ) می کنند قرار دادیم. (۴۱ قصص)» ایشان امر مردم را بر امر خدا مقدم دارند و حکم مردم را بر حکم خدا. و بر خلاف آنچه در کتاب خداى عزوجل است، طبق هوس خویش رفتار کنند.»

حدیث شماره ۱ باب امام در قرآن دو قسم است؛ امامی که به خدا خواند و امامی که به دوزخ کشاند کتاب حجت اصول کافی


امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «چون آیه «روزى که هر گروه از مردم را با امامشان فراخوانیم. (71 اسراء)» نازل شد، مسلمین عرض کردند اى رسول خدا! مگر شما امام همه مردم نیستند؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: « من رسول خدا برای همه مردم هستم ولی پس از من و از خاندان من از سوی خداوند امامانی بر مردم خواهند بود که در میان مردم قیام می کند و تکذیب می شوند و پیشوایان کفر و گمراهی و پیروانشان به ایشان ستم می کنند. هر که آنها را دوست دارد و از آنها پیروى کند و تصدیقشان نماید، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد و آگاه باشید هرکس که به ایشان ستم کند و تکذیبشان نماید، از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم.»»

حدیث شماره ۴ باب کسانی که خداوند از میان بندگانش برگزیده و کتابش را ارث آنان قرار داده ائمّه علیهم السّلام هستند کتاب حجت اصول کافی

ابى ولاد گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کرده ایم، آن را به طوری که شایسته آن است قرائت می کنند. آنان اهل ایمان به آن (کتاب) هستند. (۱۲۱ بقره)» پرسیدم، فرمودند: «ایشان ائمه علیهم السلام باشند.» (و تلاوت شایسته آن است که الفاظش را شمرده و با تانى ادا کنند و در معانى آن تفکر نمایند و در نتیجه طبق آن عمل کنند.)

حدیث شماره ۳ باب کسانی که خداوند از میان بندگانش برگزیده و کتابش را ارث آنان قرار داده ائمّه علیهم السّلام هستند کتاب حجت اصول کافی

احمد بن عمر گوید از حضرت رضا(علیه السلام) درباره آیه «سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم. (۳۲ فاطر)» پرسیدم فرمودند: «اولاد فاطمه (علیهاالسلام) هستند و شتابنده به سوى نیکی ها امام است و معتدل امام شناس است و ستمگر به خویش کسى است که امام را نشناسد.»

حدیث شماره ۲ باب کسانی که خداوند از میان بندگانش برگزیده و کتابش را ارث آنان قرار داده ائمّه علیهم السّلام هستند کتاب حجت اصول کافی

سلیمان بن خالد گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى «سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم. (۳۲ فاطر)» پرسیدم، فرمودند: «شما در این باره چه می گوئید؟» عرض کردم ما می گوئیم این آیه درباره فرزندان فاطمه علیها السلام است. (ممکن است قصدش فرزندان امام حسن علیه السلام بوده) فرمودند: «چنین نیست که تو معتقدى، این آیه شامل کسى نیست که شمشیر کشد و مردم را به مخالفت دعوت کند.» عرض کردم پس «ستمگر به خویش» کیست؟ فرمود: «کسى است که در خانه خود نشیند و حق امام را نشناسد و «معتدل» کسى است که حق امام را شناسد و «شتابنده به نیکی ها» امام است.»

حدیث شماره ۱ باب کسانی که خداوند از میان بندگانش برگزیده و کتابش را ارث آنان قرار داده ائمّه علیهم السّلام هستند کتاب حجت اصول کافی

سالم گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم، (اما) از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند، و عدها ی میانه رو بودند، و عده‏ ای در نیکی ها از همه (پیشی) گرفتند (۳۲ فاطر)» پرسیدم، فرمودند: «آن‏که به خوبى ‏ها پیشى گرفته، امام است و آن‏که میانه ‏رو است، کسى است که امام را بشناسد، و ستم‏کار بر نفس خویش، آن است که امام را نمى ‏شناسد.»

حدیث شماره 5 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

محمد بن فضیل گوید: از آن حضرت درباره سخن خداى عز و جل «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» پرسیدم، فرمودند: «ایشان تنها ائمه (علیهم السلام) هستند.»

حدیث شماره 4 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

هارون بن حمزة گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که درباره آیه «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» می فرمودند: «آنها تنها ائمه (علیهم السلام) می باشند.»

حدیث شماره 3 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

ابوبصیر گوید امام باقر (علیه السلام) این آیه «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» را قرائت نمود و سپس فرمودند: «اى ابا محمد، به خدا سوگند که خدا نفرموده که این قرآن، آیه هایی است میان دو جلد قرآن» (تا مردمى گویند قرآن که‏ حجت خداست بر ما، همین آیات میان دو جلد یعنى از صفحه اول تا صفحه آخر است و محتاج به امامى که آن را تفسیر کند نمیباشیم) عرض کردم قربانت گردم ایشان (دانشمندانى که حقایق قرآن در سینه آنهاست) چه کسانی اند؟ فرمودند: «توقع می رود که جز ما چه اشخاصى باشند؟!»

حدیث شماره 2 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر سخن خدای عزوجل «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» فرمودند: «آنها ائمه (علیهم السلام) هستند.»

حدیث شماره 1 باب همانا به أئمّه علیهم السلام علم داده شده و در سینه هایشان تثبیت شده است کتاب حجت اصول کافی

 

ابوبصیر گوید از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که این آیه را قرائت مى فرمودند «بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است. (49 عنکبوت)» و با دست اشاره به سینه خود نمود.

حدیث شماره 3 باب راسخون در علم همان ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «راسخون در علم امیرالمؤمنین و امامان پس از وى (علیهم السلام) هستند.»


شرح :
تمام آیه شریفه 7 سوره مبارکه آل عمران چنین است: «اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است [که دارای کلماتی صریح و مفاهیمی روشن است] آنها اصل و اساس کتاب اند، و بخشی دیگر آیات متشابه است [که کلماتش غیر صریح و معانی اش مختلف و گوناگون است و جز به وسیله آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمی شود] ولی کسانی که در قلوبشان انحراف [از هدایت الهی] است برای فتنه انگیزی و طلب تفسیرِ [نادرست و به تردید انداختن مردم و گمراه کردن آنان] از آیات متشابهش پیروی می کنند، و حال آنکه تفسیر واقعی و حقیقی آنها را جز خدا نمی داند. و استواران در دانش [و چیره دستان در بینش] می گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه] از سوی پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکّر نمی شوند.»

مفسرین و دانشمندان اسلامى درباره محکم و متشابه به تفصیل بحث کرده و کتابه اى جداگانه در این موضوع نوشته اند که معروفترین آنها رساله سید مرتضى است، این دانشمندان در رسائل خود اقوال مختلفى را که راجع به معنى محکم و متشابه و تعیین مصداق آنها و علت آمدن آیات متشابه در قرآن است، بحث میکنند ولى آنچه مسلم است، آیات متشابه معنى واضح و روشنى چون آیات محکم ندارد، بلکه چند معنى شبیه بهم از آنها استفاده میشود و به  حکم آیه شریفه، مردمی که در دل خود خللى دارند، براى آشوبگرى و گمراه کردن مردم و تباهى دین، آیات متشابه را دست آویز خود قرار داده، طبق رأى و سلیقه خویش تأویل می کنند، در صورتیکه جز خدا کسى تأویل آن را نداند و طبق این سه روایت، خداى عزوجل تأویل قرآن را به پیغمبر و امام (علیهم السلام) آموخته است و اگر به آنها نمى آموخت، فایده اى نداشت که کلام مبهم و نامعلومى را بر آنها نازل کند و این منافات ندارد با اینکه بگوئیم: جز خدا کسى تأویل قرآن نمى داند، زیرا که ایشان هم شاگرد مکتب خدایند و علم ایشان همان علم خداست. این در صورتى که در مقام قرائت بر کلمه «الله » وقف کنیم و «الراسخون» را مبتدا بگیریم ولى بنابر قرائت دیگر که «والراسخون» را عطف بالله دانسته اند اشکالى در میان نیست و راسخ در علم، کسى است که در علم ریشه دارد و آن را خوب ضبط کرده و در آن استاد است که افراد کاملش همان پیامبر و امامان هدى (علیهم السلام) می باشند و بنابر روایت دوم شیعیان پاک و مخلص که تأویل قرآن را نمى دانند تصدیق اجمالى نموده و می  گویند: ما میدانیم که همه قرآن، چه محکم و چه متشابهش را پروردگار ما نازل کرده است و على (علیه السلام) هم در اول خطبه 89 نهج البلاغه این موضوع را بیان می کند. 

حدیث شماره 2 باب راسخون در علم همان ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

یکى از دو امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) درباره سخن خداى عزوجل «و جز خدا و راسخون در علم تأویل قرآن را نمی دانند. (7 آل عمران)» فرمودند: پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) بهترین راسخ در علم است.

خداى عز و جل همه آنچه را از تنزیل (معنى مطابقى و هماهنگ) و تأویل (معنى التزامى و ناهماهنگ) نازل فرمود به او آموخته است، چیزى را که خدا تأویلش را به او نیاموخت بر او نازل نفرمود و اوصیاء پس از وى هم تمام آن را می دانند، و کسانى که تأویل آن را نمی دانند (شیعیان) هر گاه عالمشان چیزى از روى علم بفرماید (ایمان مى‏آورند و) می پذیرند چنانچه خدا ایشان را پذیرفته و فرموده است «می گویند ایمان آوردیم، همه قرآن از جانب پروردگار ماست. (7 آل عمران)» و قرآن خاص و عام و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد و راسخون در علم همه را می دانند.

حدیث شماره 1 باب راسخون در علم همان ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مائیم راسخون در علم و ما تأویل آن را مى دانیم.»

حدیث شماره 2 باب کسانی که خدای تعالی در کتابش به علم وصفشان کرده ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

جابر از امام باقر (علیه السّلام) پیرامون این سخن خداى عزوجل «آیا کسانى که می دانند با کسانى که نمی دانند یکسانند؟ فقط خردمندانند که پند مى‏گیرند. (9 زمر)» روایت کرده که فرمودند: «ما هستیم کسانى که می دانند و دشمنانمان کسانی هستند که نمی دانند و خردمندان، شیعیان ما هستند.»

شرح:

درباره این  آیه شریفه دو تفسیر گفته اند که با یکدیگر منافات ندارد و ممکن است هر دو مقصود باشد. اول دانا با نادان برابر نیست و این مطلب را هر خردمندى میفهمد بنابراین سیاق آیه درباره تشویق به تحصیل علم و مجالست با علما و استفاده از محضر ایشان و کناره گیرى از جاهلان است. دوم کسانی که همه چیز را مى دانند با آنها که همه چیز را نمى دانند یکسان نیستند، در این صورت دانایان منحصر مى شود به ائمه هدى علیهم السلام، زیرا تنها ایشانند که گنجینه علمشان به خزانه علم خدا متصل است و براى تعلیم مردم انتخاب شده اند و مردم دیگر از دسته دوم مى باشند که همه چیز را نمى دانند و این مطلب را خردمندان و صاحبان عقل سالم درک مى کنند و مصداق آن شیعیان مى باشند؛ زیرا ایشان اعلم امت را امام می دانند و او را بر دیگران تفضیل می دهند، پس این آیه دلالت دارد بر امامت ائمه دوازده گانه ما زیرا که ایشان در هر عصرى از مدعیان خلافت و بلکه از همه مردم اعلم بوده اند و آیه هم دلالت دارد بر اینکه مناط امامت رجحان علم و دانش است.

حدیث شماره 1 باب کسانی که خدای تعالی در کتابش به علم وصفشان کرده ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر علیه السلام درباره سخن خداى عزوجل «آیا کسانى که می دانند با کسانى که نمی دانند یکسانند؟ فقط خردمندانند که پند مى‏گیرند. (9 زمر)» فرمودند: «ما هستیم کسانى که می دانند و آنها که نمی دانند دشمنان ما هستند و شیعیان ما خردمندانند.»

حدیث شماره ۹ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

محمد بن ابى نصر گوید به امام رضا (علیه السلام) نامه اى نوشتم که قسمتى از آن این بود خداى عز و جل فرماید: «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» و نیز فرموده است «شایسته نیست، مؤ منان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند، چرا از هر گروهی، طایفه‏ ای از آنان کوچ نمی‏کند (و طایفه‏ ای بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند. (۱۲۲ توبه)» بنابراین بر مردم پرسش واجب گشته و بر شما پاسخ واجب نیست؟ امام (علیه السلام) مرقوم فرمودند: «خداى تبارک و تعالى فرماید: «پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهاى خود را پیروى مى کنند و گمراه تر از کسی که از هوا نفسش پیروی کرده، کیست؟ (۵۰ قصص)»

شرح:
آیه شریفه وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً (۱۲۲ توبه) را علاوه بر مفسرین و محدثین، علماء اصول هم مورد بحث و تحقیق قرار داده و در باب حجیت خبر واحد به آن استدلال می کنند و به آیه نفر مشهور گشته است، این دانشمندان بزرگ در تفسیر آیه شریفه می گویند مورد نزول آیه در باره مسلمینى است که از محضر پیغمبر و امام صلوات اللَّه علیهم دورند و در شهر دیگر زندگى می کنند و چون تحصیل علم دین بر آنها لازم است و از طرفى هم ممکن نیست که همه مکلفین کوچ کنند و شهری را در اختیار کودکان غیر مکلف گذارند باید که از تمام مردم شهر، دسته‏اى کوچ کنند و خدمت امام برسند و معارف و احکام دین را یاد بگیرند و عذاب و عقابى که بر گناه مترتب مى‏شود از امامشان بشنوند، سپس به شهر خود مراجعت کرده و آنچه آموخته اند به همشهریان خود باز گویند و ایشان را از عواقب وخیم معاصى بیم دهند، شاید آنها بپذیرند.
بنابراین تحصیل علم بر همه واجب است، براى یک دسته با رفتن به خدمت امام و شنیدن از آن حضرت و براى دیگران با شنیدن از آن دسته هنگامى که برمی گردند، پس اصل تحصیل علم بر همه واجب است به وجوب عینى و مسافرت براى تحصیل علم بر چند نفرى به وجوب کفائى واجب است.
و البته از این آیه استفاده مى‏شود که پرسیدن مردم از امام لازم است، چنان که از آیه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ (۴۳ نحل) استفاده مى‏شود، پس مقصود محمد بن ابى نصر این است که طبق این دو آیه بر مردم لازم است که از شما بپرسند و شما می فرمائید که جواب دادن بر ما لازم نیست، این چگونه درست مى‏آید؟!! حضرت در پاسخ به آیه شریفه ۵۰ سوره قصص استشهاد می فرماید یعنى همچنان که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم پاسخ می داد ولى هوا پرستان نمی پذیرفتند و خداى تعالى آن آیه را نازل فرمود. تا اشاره داشته باشد به اینکه پاسخ دادن به هوا پرستان لازم نیست، ما امامان هم که جانشین پیغمبر هستیم، همان روش را داریم، پس یکى از جهات پاسخ ندادن ما این است که سئوال‏کننده قصد فهمیدن ندارد، بلکه هوا پرست و متمرد است.

حدیث شماره 8 باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام رضا از امام سجاد (علیهما السلام) نقل می فرمایند: «بر امامان چیزى واجب است که بر شیعیانشان واجب نیست و بر شیعیان ما چیزى واجب است که بر ما نیست. خداى عزوجل ایشان را امر فرموده که از ما بپرسند آنجا که می فرماید: «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» به ایشان فرمان داده که از ما بپرسند ولى پاسخ بر ما واجب نیست،اگر صلاح بدانیم پاسخ مى‌دهیم و اگر صلاح ندانیم سخنى نمى‌گوئیم.