رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۵۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب حجت» ثبت شده است

حدیث شماره 7  باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

محمد بن مسلم به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد کسانى نزد ما هستند که گمان مى‌کنند مقصود از سخن خداى عزوجل «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» یهود و نصارى هستند فرمودند: «در این‌صورت شما را به دین خود دعوت کنند.» راوی گوید حضرت در حالی که با دستش به سینه اش اشاره می کرد، فرمودند: «ما هستیم اهل ذکر و ما هستیم سؤال‏ شوندگان.»

حدیث شماره ۶ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

ابوبکر حضرمى گوید خدمت امام باقر (علیه السلام) شرفیاب بودم که ورد برادر کمیت (که از شعراء معروف عرب و مداح اهل بیت است) وارد شد و عرض کرد قربانت گردم،هفتاد مسئله آماده کرده بودم که از شما بپرسم و اکنون یکى هم بیاد ندارم.
 حضرت فرمودند: «اى ورد یکى را هم بخاطر ندارى؟!!» عرض کرد چرا یکى از آنها به خاطرم آمد فرمودند: «آن چیست؟» عرض کرد، سخن خداى تبارک و تعالى «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» ایشان‏ کیانند؟ فرمودند: «ما هستیم» عرض کرد بر ماست که از شما بپرسیم؟ فرمودند: «آرى»، عرض کردم بر شماست که به ما پاسخ گوئید؟ فرمودند: «اختیار پاسخ با ماست.»

حدیث شماره ۵ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق علیه السلام درباره آیه «و آن، ذکری برای تو و قوم تو است و به زودی سؤال می شوید (۴۴ زخرف)» فرمودند: «همانا ذکر، قرآن است و ما قوم اوییم و ماییم سؤال شوندگان.»

حدیث شماره ۴ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق علیه السلام درباره آیه «و به راستى که (قرآن) براى تو و براى قوم تو (مایه) تذکرى است و به زودى (در مورد آن) پرسیده خواهید شد. (۴۴ زخرف)» فرمودند: «رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلم) ذکر است و اهل بیتش (علیهم السلام) پرسش شوندگان و ایشان اهل ذکرند.»

حدیث شماره ۳ باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

وشاء گوید به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم قربانت گردم «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (۴۳ نحل)» یعنى چه؟ فرمودند: «مائیم اهل ذکر و مائیم پرسش ‏شوندگان» عرض کردم شما پرسش ‏شونده و ما پرسش ‏کننده‏ ایم؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم، بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمودند: «آرى» عرض کردم واجب است بر شما که ما را جواب فرمایید؟ فرمودند: «نه، اختیار با ماست، اگر خواستیم پاسخ دهیم و اگر نخواستیم پاسخ ندهیم، مگر نمی شنوى سخن خداى تبارک و تعالى را «این عطای بی حساب ماست، (به هر کس خواهی) بی حساب ببخش و (از هر کس خواهی) دریغ کن. (۳۹ ص)»

شرح:
آیه اخیر در باره حضرت سلیمان و راجع به اموال دنیاست که خداى تعالى او را سلطان و صاحب اختیار وسیعى نمود و طبق این آیه به او اختیار داده که آن اموال را به هر که خواهد بدهد و به هر که خواهد ندهد امام علیه السلام این آیه را در موضوع علم و اختیار پاسخ دادن و ندادن، استشهاد فرموده است و شاید اختیار حضرت سلیمان هم شامل بذل مال و علم هر دو بوده است، و معلوم است که پاسخ دهنده را لازم است که در مقام پاسخ، ملاحظه فهم و استعداد سئوال‏کننده و هدف و منظور او را از سؤال و سایر شرایط و اوضاع زمان و مکان را بنماید.
کسى که مطلبى را پرسد و استعداد فهم پاسخ آن را ندارد، جواب دادنش لازم نیست و همچنین کسى که در حضور جمعى که باید از آنها تقیه نمود سؤال کند، یا کسى که از مطلب بیهوده و غیر لازمى سؤال کند، نباید به او جواب داد، بلکه باید او را به پرسش از مطلب مهم و لازم متوجه ساخت، چنان که در قرآن کریم این گونه موارد پیش آمده است، مانند آیه شریفه: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‏ وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا «در باره روح از تو میپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما جز اندکى از دانش نداده اند. (۸۵ اسراء)» یعنى فهم حقیقت این سؤال از استعداد و وظیفه شما خارج است و باز مانند آیه شریفه مربوط به تعدد اصحاب کهف که با اجمال و به صورت تردید بیان شده است و نیز مانند آیاتى که راجع به سؤال جناب موسى از حضرت خضر است و نهى کردن شدید حضرت خضر از سؤال و مانند احادیث باب خیر و شر که در کتاب توحید گذشت.
پس وظیفه امام علیه السلام هم هنگامى که سؤالى از او مى‏شود، این است که اطراف و جوانب سؤال را ملاحظه کند و سؤالى را که وظیفه دارد و صلاح میداند، جواب گوید و نسبت به آنچه صلاح نمی داند، سکوت کند یا سر بسته جواب دهد.

حدیث شماره 2 باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

ابن کثیر گوید از امام صادق (علیه السلام) آیه «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (43 نحل)» را پرسیدم، فرمودند: «مقصود از ذکر محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است و ما هستیم اهل او که پرسیده می شویم.» به حضرت عرض کردم؛ خداى تعالى فرماید: «و به راستى که (قرآن) براى تو و براى قوم تو (مایه) تذکرى است و به زودى (در مورد آن) پرسیده خواهید شد. (۴۴ زخرف)» فرمودند: «تنها ما را قصد کرده، مائیم اهل ذکر و مائیم پرسش‏ شوندگان.»

حدیث شماره 1 باب اهل ذکری که خدا مردم را به پرسش از ایشان امر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (43 نحل)» از قول پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله وسلم) می فرمایند: «مقصود از ذکر من هستم و امامان اهل ذکر باشند.» و درباره سخن خداى عز و جل «و به راستى که (قرآن) براى تو و براى قوم تو (مایه) تذکرى است و به زودى (در مورد آن) پرسیده خواهید شد. (44 زخرف)» خود امام فرمودند: «ما قوم او هستیم و ماییم که مورد سوال قرار می گیریم.»

 

شرح:

مرحوم طبرسى در مجمع البیان اهل ذکر را سه گونه تفسیر کرده است: 1- دانشمندان به اخبار امت هاى گذشته، مؤمن باشند یا کافر 2- اهل کتاب (یهود و نصارى) و مقصود از آیه این است که: اى مشرکین مکه اگر شما نبوت این پیغمبر را قبول نمی کنید، از اهل تورات و انجیل بپرسید، زیرا مشرکین اخبارى را که یهود و نصارى از کتابهاى خود نقل می کردند؛ تصدیق می نمودند. 3- أهل قرآن و ائمه هدى علیهم السلام

اما راجع به آیه دوم (44 زخرف) مرحوم طبرسى گوید: یعنى قرآنى که به تو وحى شده، مایه شرف تو و دودمان قریش است و مقصود از بازخواست شدن، بازخواست از شکر این نعمت شرف است و بعضى گفته اند: مقصود بازخواست از مردم است نسبت به احترام قرآن و اداء حق آن که بر مردم لازم می باشد و مرحوم مجلسى «ره» گوید: معنى این است که اى پیغمبر تو و قوم تو تا آخر الزمان، از معنى آیات قرآن پرسش می شوید، یعنى مردم از شما تفسیر قرآن را می پرسند و خود قرآن مذکر (بیاد آوردنده) شماست و این معنى با خطابى که خدا در کلمه «تسألون» می فرماید، مناسب‏تر است- پایان کلام مجلسى ره.

ما در سابق بیان کردیم که از معجزات قرآن این است که: آیات آن به قالبى ریخته شده که تحمل معانى متعددى را دارد و بسا باشد که هر کسى به مقدار فهم و استعداد خویش، معنائى از آن می فهمد و غالبا آن معانى مختلف، با هم منافاتى هم ندارند و همین است معنى ظهر و بطن قرآن.

حدیث شماره ۷ باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم
ادامه شرح:
عباسى خلیفه کشور پهناور اسلام به هر منظورى که بود بزرگترین دانشمندان زمان خود را از نقاط دور و نزدیک کشور، جمع می کرد و ارکان و رجال دولت را طلب می نمود و مجالسى تاریخى و شاهانه ترتیب می داد و براى مناظره و مباحثه با این نوابغ بشر، امام هشتم شیعیان حضرت على بن موسى الرضا -علیه السلام و ارواحنا فداه- را دعوت می کرد، شاید مأمون گمان می کرد امام رضا علیه السلام در این مجالس حاضر نخواهد شد و اگر حاضر شود سکوت خواهد کرد و اگر سخن گوید از عهده جواب همه برنیاید، ولى خدا خواست که آن مجالس تاریخى باشکوه برگزار شود، بزرگ دانشمندان یهود و نصارى و مجوس هر چه در مدت عمر فرا گرفته بودند از حضرتش سؤال می کردند و پاسخ می شنیدند ولى همگى در برابر سؤالات کوتاه آن حضرت عاجز می شدند همه آن سؤالات و جوابها به تفصیل نوشته شده و براى قضاوت امروز ما باقى مانده است.
منِ نویسنده خدا را شاهد می گیرم که ایمانى که از مطالعه همین احادیث و اخبار و جوابهائى که ائمه (علیهم السلام) گفته اند و نوشته اند برایم حاصل می شود، راسختر و محکمتر از بیان هر معجزه و فضیلت است زیرا اگر همه چیز قابل جعل و تزویر باشد جواب علمى جعل بردار نیست زیرا تا جاعل به آن درجه اعلاى از علم و دانش نرسد که بتواند هر سؤال مشکلى را جواب گوید نمی تواند جعل کند و بنویسد، این است مقام علم امام و اما در مقام عمل از مبانى مذهبى ماست که امامان و رهبران ما از گناه و خطا معصومند یعنى با استعداد و لیاقتى که خدا نسبت به آنها می دانسته، ایشان را پاک و معصوم آفریده است و گناه و اشتباه از آنها سر نزند، همین مطلب را هم خود آنها فرموده‏اند تا اشاره کنند که اى بشر کنجکاو و خرده گیر، شما خود را می بینید که چگونه سراپا نقص و آلودگى دارید و در برابر مال و مقام و زیبائى عقل و دین خود را می بازید، عربده می کشید و شکم یک دیگر را پاره می کنید ولى ما صریحا می گوئیم که طلا و نقره زرد و سفید ما را نمی فریبد خلافت و سلطنت شما نزد ما بیه ک نعلین پاره نمی ارزد اگر تمام دنیا را به ما دهند که به مورى ستم کنیم، نمی پذیریم ما دروغ نمی گوئیم ما براى اطاعت حق، شهادت و زندان را بر تعدى و تجاوز ترجیح می دهیم؟ ما در میان شما و مانند شما ساخته شده ایم، اگر می توانید بر ما خورده اى بگیرید.
متجاوز از دویست سال این رهبران الهى در میان همین مردم بودند و با آنها ازدواج و معاشرت کردند و احدى نتوانست لغزشى- العیاذ باللَّه- بر آنها بگیرد، چگونه بشر می تواند بر آنها لغزشى بگیرد، در صورتى که معناى لغزش را آنها می دانند و خود آنها به بشر فهمانیده ‏اند.
پس از تأمل و دقت در آنچه گفتیم، روشن مى شود که چرا خدا مردم را به ایشان ارجاع داده و چرا اطاعت على و امامان پس از او را واجب کرده است و چرا على بن ابى طالب علیه السلام مقسم بهشت و جهنم است و چرا راه نجاتى جز در خانه ایشان نیست و چرا دشمنان ایشان در خسارت و زیانند و در آتش دوزخ به سر می برند و چرا باید ما از آنها بیزارى جوئیم و چرا ... و چرا ..

حدیث شماره 7 باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

ادامه شرح:

زیرا همچنان که امروز رهبر حاضر شما هستم و به وسیله منطق و زبانم شما را رهبرى می کنم، فردا هم رهبر غایب نسل آینده شما هستم و آنها را با سخنان نوشته ام به نام روایات و احادیث رهبرى می کنم. گاهى با دست اشاره به سینه نموده و می فرماید در اینجا علم فراوانی است بیائید و بپرسید. گاهى می فرماید صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه که علوم گذشته و آینده در آنهاست نزد ماست بیائید و بپرسید به هر لغت و زبانى که از ما سؤال کنید به همان لغت به شما پاسخ می گوئیم و ما کتاب تورات و انجیل و زبور را می دانیم بیائید و بپرسید اهل ذکرى که خدا در قرآنش دستور داده که از آنها بپرسید ما هستیم بیائید و بپرسید، راسخین در علم مائیم علامات و آیات و متوسمینى که خدا در قرآنش فرموده ما هستیم بیائید و بپرسید، علوم تمام پیغمبران و اوصیاء گذشته نزد ماست و روز به روز و ساعت به ساعت علم ما زیاد مى‏شود. خصوصا شبهاى جمعه و شبهاى قدر بیائید و بپرسید همه علوم قرآن را تنها ما می دانیم بیائید و بپرسید و باز خودشان می فرمودند «ممکن نیست که از امام چیزى بپرسند و او بگوید نمی دانم» آیا تاکنون بشرى روى زمین بوده که بگوید لا أدری «نمیدانم» در قاموس زندگى من نیست؟.

شیعه می گوید خدا را شکر که این نداى مقدس جامه عمل پوشید. دوازده نفر امام یکى پس از دیگرى بدون اینکه در مکتب بشر زانو بزنند، در جوانى و پیرى، در خانه و زندان، در سفر و حضر، در صلح و جنگ در مرأى و منظر مردم بودند، دانشمندان زمان، از دور و نزدیک به محضرشان رسیدند و هر گونه سؤالى از مشکل و آسان، از دنیا و عقبى، از زمین و آسمان، از محسوس و معقول، از گذشته و آینده، از حق و باطل از ایشان کردند و آنها نیز همه را پاسخ گفتند و قسمتى از آن پرسش و پاسخها نوشته شد و براى قضاوت امروز ما باقى ماند که تنها همین کتاب کافى مشتمل بر 15176 حدیث مفصل و کوتاه آن است.

ما در این ذخائر گرانبهاى خود مى‏بینیم که دانشمندان طبیعى و یهود و نصارى و مجوس و غیره بنام ابن ابى العوجاء و ابن مقفّع و جاثلیق و دیصانى و رأس الجالوت و بوحنیفه و امثالش، با مغزى متکبر و مغرور به محضر ائمه هدى علیهم السلام رسیده و انصافا سؤالاتى پر مغز و مشکل نموده اند ولى پاسخ امام علیه السلام گاهى آن مشکلات را گره به گره باز کرده و گاهى چون خورشیدى تابان طلوع کرده و ظلمت متراکم شک و شبهه را یک مرتبه محو و نابود کرده است و سئوال‏کنندگان مغرور بعضى تسلیم شده و ایمان آورده اند و برخى با سکوت و خاموشى و خجلت و شرمسارى از مجلس برخاسته اند...

حدیث شماره 7 باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

 قسمت اول

امام باقر علیه السلام (از قول پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم چنان که مجلسى گوید) فرمودند: «همانا نسیم رحمت و آسودگى و پیروزى و کمک و کامیابى و برکت و بزرگوارى و آمرزش و ایمنى و توانگرى و مژده و رضوان و تقرب و یارى و توانائى و امید و دوستى خداى عزوجل، براى کسى است که على (علیه السلام) را دوست بدارد و به او اقتدا کند و از دشمنش بیزارى جوید و به فضیلت او و جانشینانش معترف باشد، بر من است که ایشان را در شفاعتم درآورم و بر پروردگار- تبارک و تعالى- من است که شفاعت مرا نسبت به ایشان بپذیرد، زیرا آنها پیرو من هستند و هر که پیروى من کند از آن من است.»

 

شرح:

تصدیق و پذیرش این روایات، براى امامیه و شیعیانى که به اصول و مبانى مذهبى خود آشنائى دارند، بسیار ساده و آسان است، زیرا از مبانى مذهبى متقن و کامل شیعه از برکت روایات ائمة هدى که همین کتاب کافى بهترین مجموعه آن است، چنین استفاده مى‏شود که: نظام دقیق و متقن جهان هستى گواه صانع و مدبرى حکیم و قادر و مهربان است و او والاتر از این است که به چشم کوچک و محدود بندگانش دیده شود و از طرفى هم حکمت و رأفت او اقتضا می کند که این مخلوق ضعیف و جاهل را خودسر رها نکند و بدون سرپرست و رهنما نگذارد. بدین جهت از میان تمام مخلوق در هر عصرى فردى شایسته براى رهبرى آنها، به عنوان پیامبر یا امام انتخاب می کند و آن رهبر اولا انسان است و همجنس خود آنها، تا بتوانند با او بنشینند و راز دل گویند و با او انس و الفت‏ گیرند و مشکلات زندگى خود را با او در میان گذارند و ثانیا در مقام علم و عمل از همه آنها بهتر و بالاتر است تا بتواند به تمام سؤالات ایشان جواب گوید و مردم، با عقیده و ایمان از او بپذیرند. آن رهبر عالیقدر با صداى رسا به گوش تمام دانشمندان عصرش می رساند که برگزیده خدا باید از تمام مردم اعلم و داناتر باشد به طورى که هر چه از او بپرسند بتواند جواب گوید و منم آن برگزیده خدا «سلونى قبل ان تفقدونى» تا من زنده ام هر چه می خواهید بپرسید، می گوید اى بشر عاقل و متفکر شما همگى با میلیونها فکر و تجربه و دانش آموزى، یک طرف و من درس نخوانده تنها یک طرف، صریح و روشن بهی شما میگویم من برگزیده خدا و رهبر شمایم و برگزیده خدا باید هر چه از او بپرسند جواب گوید، بیائید و هر چه می خواهید از من بپرسید و سخنان مرا بنویسید...

حدیث شماره 6 باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: «هر که را خوش آید که چون من زندگى کند و چون من بمیرد و در بهشتى که خدا مرا وعده داده درآید و به شاخه‏اى که پروردگارم به دست قدرت خود کاشته دست آویزد، باید على بن ابى طالب و جانشینانش را اطاعت کند، زیرا آنان شما را به در گمراهی نبرده و از در هدایت بیرون نمی کنند. پس ایشان را تعلیم ندهید؛ زیرا که ایشان، از شما داناترند. من از پروردگارم خواستم که میان آنها و قرآن جدائى نیندازد تا هر دو در کنار حوض این چنین- دو انگشت (سبابه) خود را بهم چسبانید- نزد من آیند. پهناى آن حوض به اندازه مسافت میان صنعاء تا ایلة است و به عدد ستارگان جام هاى سیمین و زرین دارد.»

شرح:
مقصود از جدا نشدن ائمه (علیهم السلام) از قرآن این است که ایشان همیشه حافظ قرآن و مفسر قرآن و عمل‏کننده به قرآن و دعوت‏کننده مردم به سوى قرآن هستند و هیچ گاه از این روش تعدى و تجاوز نکنند و صنعاء شهرى است در یمن و ایله نام کوهى است میان مکه و مدینه و نیز نام شهری است در مصر و امکنه دیگر هم به این نام می باشد، ولى پیداست که مقصود روایت بیان بزرگى حوض است نه تحدید حقیقى آن، چنان که سنجیدن کاسه هاى آبخورى آن را به تعداد ستارگان نیز از این باب است.

حدیث شماره 5 باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) از قول رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) می فرمایند: «کسى که خواهد زندگى و مرگش همانند زندگى و مرگ من باشد و به بهشت برینى که پروردگارم به دست قدرت خود کاشته درآید باید پیروى على بن ابى طالب کند و با دوستش دوستى و با دشمنش دشمنى نماید و نسبت به اوصیاء پس از وى تسلیم باشد زیرا ایشان از خاندان من و از گوشت و خون من هستند و خدا فهم و علم مرا به ایشان عطا فرموده است. به خدا شکایت می کنم از حال آن امتم که فضیلت ایشان را منکر گشته و پیوند مرا با ایشان قطع کنند (رعایت قرابت آنها را که اجر رسالت من است نکنند) به خدا سوگند که دو فرزندم را می کشند خدا شفاعتم را به آنها نرساند.»

حدیث شماره 4 باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به راستى خداى تبارک و تعالى مى‌فرماید: «حجت من بر اشقیاء امت تو کامل و تمام است، آنهائى که ولایت على (علیه السلام) را ترک گفته و با دشمنانش دوستى نموده و فضیلت او و اوصیاء بعد از او را انکار کردند. زیرا فضیلت تو فضیلت ایشان است و اطاعت تو اطاعت ایشان، و حق تو حق ایشان و نافرمانى تو نافرمانى ایشان است و ایشان پیشوایان هدایت پس از تو هستند، روح تو در کالبد ایشان است و روح تو همان است که از طرف پروردگارت در کالبد تو دمیده‏ شده و ایشان عترت تو می باشند و از طینت و گوشت و خون تو سرشته شده‏اند. خداى عزوجل سنت و روش تو و پیامبران پیش از تو را در ایشان جارى داشته و ایشان پس از تو خزانه دار علم من هستند، اینها حقى است بر من که (به خودم سوگند) ایشان را برگزیدم و انتخاب کردم و پاک ساختم و پسندیدم، هر که ایشان را دوست دارد و از آنها پیروى کند و فضیلتشان را معترف باشد، نجات یافته است همانا جبرئیل علیه السلام نام ایشان و نام پدرانشان و دوستانشان و اعتراف کنندگان به فضیلت ایشان را براى من آورده است.»»

حدیث شماره 3 باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر که خواهد مانند پیامبران زندگى کند و مانند شهیدان بمیرد و در بهشتى که خداى رحمان کاشته، ساکن شود، باید از على پیروى کند و با دوست او دوستى کند و به امامان پس از وى اقتدا کند: زیرا ایشان عترت من هستند و از طینت من آفریده شده اند. خدایا فهم و علم مرا به ایشان روزى کن، واى بر آنها که از امت من مخالف ایشان باشند خدایا شفاعت مرا به آنها مرسان.» (خدایا ما را هم توفیق پیروى على و دوستى دوستانش و رسیدن به شفاعت رسولت عطا فرما).

حدیث شماره ۲ باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

ابن ابى نصر گوید از حضرت رضا (علیه السلام) درباره این سخن خداى عزوجل «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید. (۱۱۹ توبه)» پرسیدم فرمودند: «صادقان همان ائمه ‏اند و آنها که طاعت آنها را باور دارند و تصدیق کنند.»

حدیث شماره ۱ باب خداوند گرامی و رسولش همراهی با ائمّه علیهم السّلام را واجب کرده اند کتاب حجت اصول کافی

برید گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره این سخن خداى عزوجل «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید. (۱۱۹ توبه)» پرسیدم فرمودند: «مقصود ما هستیم.»

حدیث شماره 3 باب مقصود از آیات که خدای عزوجل در کتابش ذکر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

ابوحمزة گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم قربانت گردم، شیعه از شما تفسیر این آیه را می پرسند «درباره چه چیز از یکدیگر می پرسند؟ از خبر بزرگ (1 و 2 نبأ» فرمودند: «آن به من باز می گردد: اگر خواستم آگاهشان می کنم و اگر نخواستم آگاهشان نمی کنم.»  سپس فرمودند: «امّا تو را از تفسیر آن آگاه می کنم.» عرض کردم: «درباره چه چیز از یکدیگر می پرسند؟ (1 نبأ)» فرمودند: «این آیه درباره امیر المؤمنین (صلوات اللَّه علیه) است، آن حضرت علیه السلام می فرمودند: « برای خداوند آیه ای که بزرگ تر از من باشد، نیست. و برای خداوند خبری عظیم تر از من نیست.»

حدیث شماره 2 باب مقصود از آیات که خدای عزوجل در کتابش ذکر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «تمام آیات ما را تکذیب کردند. (42 قمر)» فرمودند: «مقصود از آیات، اوصیاء است.»

حدیث شماره 1 باب مقصود از آیات که خدای عزوجل در کتابش ذکر فرموده، ائمه علیهم السلام هستند کتاب حجت اصول کافی

 

داود رقى گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى تبارک و تعالى «این آیات (نشانه ها) و بیم دادن ها به حال گروهی که ایمان نمی آورند، سودی نمی دهد. (101 یونس)» پرسیدم، فرمودند: «آیات ائمه و بیم دادن ها پیامبران (علیهم السلام) می باشند. (واضح است که امامان علیهم السلام آیات اللَّه العظمى می باشند و وظیفه پیامبران بیم دادن مردم است از عواقب سوئى که بر گناهانشان مترتب مى‏ شود و وجود امامان و بیم دادن پیغمبران، براى اهل ایمان و افراد شایسته سودمند و براى مردم سر سختى که ایمان نیاورند سودى ندارد.)

حدیث شماره 3 باب ائمه علیهم السلام علاماتی هستند که خدای عزوجل در کتابش یاد فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

وشاء گوید از حضرت رضا (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى «و علاماتى قرار داد و آنها به وسیله ستاره هدایت می شوند. (۱۶ نحل)» پرسیدم فرمودند: «ما علامات هستیم و ستاره رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است.»

 

شرح:

خداى تعالى در آیاتى چند که پیش از این آیه شریفه است، نعمت ها و آیات قدرت خود را براى بشر بیان می کند و در یک آیه قبل می فرماید: «و در زمین کوه‏ های ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد، و نهرها ایجاد کرد، و راههائی تا شاید هدایت شوید. (15 نحل)» سپس می فرماید: «و علاماتى قرار داد و آنها به وسیله ستاره هدایت می شوند. (۱۶ نحل)» پیداست که تفسیر و معنى ظاهر آیه این است که براى راه هاى زمین علاماتى مانند کوه ها و پستی و بلندی ها قرار داد، تا مسافرین مقصد و هدف خود را گم نکنند و در شب هم ستاره ‏ها را چراغ و راهنماى این علامات قرار داد و این معنى بسیار مناسب است با تأویلى که امام (علیه السلام) براى راه دین و رهبرى پیغمبر و امامان (علیهم السلام) نسبت به آن راه می فرمایند.