رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب و رسول

1. رسول

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ ﴿۸۷﴾

ما به موسی کتاب (تورات) دادیم، و بعد از او پیامبرانی پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسی بن مریم دلائل روشن بخشیدیم، و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم، آیا هر زمان پیامبری بر خلاف هوای نفس شما آمد در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خود داری نمودید و به این قناعت نکردید بلکه) عده ‏ای را تکذیب نموده و جمعی را به قتل رساندید؟!

وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾

(و آنها از روی استهزاء) گفتند دلهای ما در غلاف است (و ما از گفته تو چیزی نمی‏فهمیم!) (آری همینطور است) خداوند آنها را بخاطر کفرشان از رحمت خود دور ساخته (بهمین دلیل چیزی درک نمی‏کنند) و کمتر ایمان می‏آورند.

آیه 87 سیره قوم بنی اسرائیل را در طول تاریخ بیان می نماید. در واقع این رفتار مخصوص یک برهه از زمان یا یک عده یا نسل از آنها نیست. لذا شنیدن این که آنها بگویند دل های ما در غلاف است و یا خداوند متعال آنها را لعنت کرده باشد جای تعجبی ندارد.

نکته: استکبار بنی اسرائیل در آیه 87 مشابه استکبار شیطان در آیه 34 است. استکبار شیطان سبب کفر او شد، استکبار این قوم نیز در آیه 88 عامل کفر این قوم و در غلاف رفتن قلب هایشان و دچار لعنت خدا شدن، گردیده است. آیه 88 را می توان با آیه 7 نیز مقایسه نمود و متوجه شد که چرا پروردگار عالمیان می فرماید بر قلب های کافران مهر زده شده است.

خدایا من هم وضعم از بنی اسرائیل بهتر نیست، بحق پیامبرانت؛ اهدنا الصراط المستقیم!

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیه 40 خداوند متعال خطاب به قوم بنی اسرائیل فرمود: نعمت هایی که به شما ارزانی داشتم را یاد کرده و به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا نمایم.

در ادامه آیات 47 تا 79 نعمت هایی را که در گذشته و حال به قوم بنی اسرائیل عرضه شد را خواندیم و دانستیم که چگونه این قوم کفران نعمت نمودند.

در آیات 80 تا 86، پروردگار عالمیان در راستای دستور داده شده در آیه 40، عهدهای بین خود و بنی اسرائیل را می فرماید.

این عهدها را در پست های اخیر با یکدیگر مرور کردیم. در این میان شایسته است به نکاتی توجه شود.

1- در آیات 2 تا 5 این سوره مبارکه خصوصیات متقین ذکر گردید. یکی از این خصوصیات ایمان به کتب آسمانی بود. طبیعتاً تورات نیز یکی از این کتب است و یقیناً عهدهای خداوند و بنی اسرائیل در تورات بدون تحریف ذکر گردیده است. به عبارت دیگر به واسطه ایمان متقین به تمامی کتب آسمانی، عهدهای خداوند و بنی اسرائیل به او نیز واجب می گردد. لذا بر تمامی موحدین لازم است که برای رسیدن به رستگاری به این عهدها وفا نمایند.(تنها متقین رستگارند(آیه 5))

2- در آیه 80، بنی اسرائیل ادعا می کنند که آنها را آتش لمس نخواهد نمود مگر ایامی اندک(این ادعا بسیار شبیه ادعای شیعیان بدون عمل است). خداوند در پاسخ این ادعا دو دلیل مطرح می کند که بر همگان حجت است و غیر قابل انکار.

الف) خطای هرکسی او را احاطه خواهد نمود. به عبارت دیگر مسلمان، شیعه، مسیحی یا یهودی تفاوتی ندارد. هرکس خطایی انجام دهد، آن خطا به صورت عینی در وجود او تأثیر گذاشته و موجبات عذاب او را فراهم می نماید.(آیه 81)

ب) شرط رستگاری، ایمان و عمل صالح است. به عبارت دیگر هیچ کس بدون عمل صالح نمی تواند ادعایی داشته باشد.(آیه 82)

در میان عهدهای بنی اسرائیل هیچ چیز عجیب و غریب یا دور از ذهنی وجود ندارد. به عبارت دیگر بنا نیست برای رسیدن به رستگاری رازی وجود داشته باشد و تنها عده ای معدود بدانند و یا خداوند متعال عهدی فوق توان این قوم از آنها نگرفته است. این عهدها شاید برای بسیاری از ماها پیش پا افتاده ترین اعمال است که به آنها توجهی نداریم. (مانند احترام به والدین و یا با ادب صحبت کردن(آیه 83)) در حالی که اینها به عنوان شروط رستگاری قوم بنی اسرائیل مطرح شده است.

ان شاءالله با عمل به این دستورات ما نیز جز رستگاران قرار گیریم.

گویند که امشب (شبِ پنجم صفر) شبِ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیهاست!

خانم ها، آقایان هممون تو خونه هامون دیدیم چه رابطه ای بین باباهامون با دختراش هست (خانم ها بهتر درک میکنند)....

.

.

آخه بی همه چیز سر بریده بابا رو چطور تونستی پیش دختر کوچیکش ببری........

خرابه

نمیتونم چیزی بنویسم

این روضه ای که متنش رو پایین گذاشتم بدجوری دلم رو سوزوند...

گشتم(خوندم) و دیدم که حسین یه دختر سه ساله داشت    توی چشماش رو دست و پاش بنفشه داشت و لاله داشت

دختری که شبا همش رو دست باباش میخوابید                    به زیر سایه ی عموش، چهرشو خورشید نمیدید

انگاری دارم میبینم گردِ یتیمی رو سرش                              خشت خرابه بالش و خاک خرابه بسترش

نگاش به سمت آسمون ستاره هارو می رشمرد                   خسته میشد ، بلند میشد ، زخمای پارو میشمرد

یکی دوتا و هفت تا زخم، دستی رو پاهاش میکشید               زخمای پا تموم میشد ، زخمای دستاشو میدید

به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی                        یاد عموم بخیر، که تو مثلِ عموجونِ منی

آه ماه، راستی تو از تو آسمون ببین بابای من کجاست           بهش بگو که دخترش ساکنِ تو خرابه هاست

بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی                      جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی

عمه دیگه خسته شده، میخوام یه جای دور برم                    بگو بابام خودش بیاد، قرآن بگیره رو سرم

بگو خزون رنگِ گله،  سرخابی رو زرد میکنه                          بابا ، از اون شبی که گم شدم هنوز دلم درد میکنه

هنوز سرم درد میکنه

هنوز گوشم درد میکنه

هنوز چشمام درد میکنه

هنوز پاهام درد میکنه

هنوز شونه ام درد میکنه

هنوز دلم درد میکنه

پهلوم هنوز درد میکنه ....

من را ببخش اگرچه، لکنت زبان گرفتم                               آخر شکسته دستی دندان شیری‌ام را

لینک دانلود همین روضه

بین الحرمین

بین الحرمین

ضریح حضرت رقیه سلام الله علیها

ضریح این خانم سه ساله در دمشق

عروسک های روی ضریح حضرت رقیه سلام الله علیها

مردم با این عروسکایی که رو ضریح انداختند میخوان بگن خانم ما میدونیم برا دختر کوچیک باید عروسک برد نه سر باباش رو....

زیارت نامه حضرت رقیه سلام الله علیها

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،

درود بر تو ای بزرگ ما رقیه که بر تو باد احترام و سلام و عنایات و برکات خداوندگار ما،

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ،

به تو ادای احترام می‌کنم ای دخت پیامبر خدا، سلام بر تو ای دختر امیر المومنین علی بن ابی طالب،

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ،

در برابر عظمتت تعظیم می نمایم ای دختر فاطمه زهرا که مادرت بزرگ زنان دو جهان است،


اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ،

تسلیم مقام توام ای دختر یادگار خدیجه کبری، که بر مردان و زنان با ایمان سمت مادری داشت،

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ،

سلام بر تو ای دختر ولی خدا، درود بر تو ای خواهر دوست خدا،

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ،

سلامی بر تو ای دخت حسین شهید، سلام بر تو که هستی راستگو و حاضر در دینت،

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ،

سلام بر تو ای که از راهت راضی بودی و خدا از مسیرت خشنود، در برابرت خاضعم ای پرهیزکار و پاکیزه‌تن،

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ،

تحیت بر تو ای تزکیه شده برتر، تسلیم مقام توام، ای که بودی در مظالم، و با ارزشت همه را تحمل کرده و افشا نمودی ،

 

صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ،

صلوات خداوند بر تو و بر روح و جسمت ،خداوند تبارک و تعالی خانه و زندگی تو را در بهشت قرار داده در کنار پدران و اجداد پاک و گرامی معصومت ،

 

الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ،

درود بر شما به آنچه که صبر کردید. پس چه زندگی زیبایی در انتظار شماست،

 

وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،

و نیز به فرشتگان پاسدار حرمت که نگهبان مقامات می‌باشند سلام می‌کنم،

 

وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً برَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

و در خاتمه با تمام وجود به خاندان معظم رسول خدا محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) دعا کرده و الطاف و مراحم الهی را مسئلت می‌کنم.

+ برا دیدن عکس های بیشتری از حرم این بانو می تونید به اینجا و اینجا بروید.

+می دونم بخش اعظم پست های بلند رو باید در ادامه مطلب گذاشت، ولی دلم نذاشت این کار رو با این پست بکنم.

بسم الله الرحمن الرحیم

در بخش عهد بنی اسرائیل با خداوند بودیم و آیات مربوط به آن رو دیروز خوندیم. طبق آیات پست قبلی عهدهایی که قوم بنی اسرائیل با خداوند متعال بسته اند به صورت زیر است:

عبادت تنها خداوند

نیکی به والدین، خویشاوندان، یتیمان و مسکینان

به نیکی برای مردم صحبت کردن

به پا داشتن نماز

پرداخت زکات

خون یکدیگر را نریختن

اخراج نکردن یکدیگر از محل زندگی

همان طور که در آیات مطرح شده عده کمی از آنها به عهد خود وفا نموده اند، بنابراین ادعای آنها مبنی بر لمس نشدن توسط آتش جهنم مگر مدت کم، ادعایی پوچ و بی اساس است.

لازم به ذکر است عهد اول و عهد های 6 و 7، دستور سوم خداوند به سران بنی اسرائیل که در آیه 43 مطرح شد را پوشش می دهد. خاطر نشان می شود که طبق آیه 23 نمونه عبد، پیامبر مکرم اسلام معرفی شده است و آنها در این زمان اگر بخواهند خداوند متعال را عبادت نمایند باید مانند پیامبر عمل کنند، چنان چه در آیه 43 به آنها دستور داده شد که همراه رکوع کنندگان رکوع کنند. از آن جا که نماز یهودیان رکوع ندارد و نماز مسلمانان دارای رکوع است، منظور نماز خواندن مانند مسلمانان است. به همین سبب عهد اول، این دستور را پوشش می دهد.

تذکر: همان گونه که در مقدمه این بخش بیان شد، عهد های قوم بنی اسرائیل بر ما نیز لازم است.

با توجه به عهد دوم و سوم اطرافیان هر فرد به پنج دسته تقسیم شده اند و نحوه رفتار با آنها بیان شده است. احسان به والدین به طور مجزا مطرح شده، سپس به ترتیب: نیکی به نزدیکان، یتیمان و مسکینان تکلیف شده است. در عهد سوم رعایت ادب و بیان سخنان نیک برای مردم دستور داده شده است. لازم به توجه است که منظور از نیکی تنها کمک اقتصادی نیست و شامل همه جوانب می شود.

کسانی که به قسمتی از دین ایمان آورده و قسمتی را نادیده می گیرند، در واقع هدفشان سوءِ استفاده از دین برای رسیدن به دنیاست. خداوند متعال نتیجه این عمل را به روشنی در آیه 85 مطرح می نماید. نتیجه این عمل خواری در حیات دنیا و عذاب شدید در آخرت است. هرکس اندکی عقل داشته باشد از این عمل دوری خواهد نمود، با توجه به این امر که خداوند متعال از عمل او غافل نیست. لازم به ذکر است که فروش حیات دنیا به آخرت از خصوصیات منافقین است و چنان چه در خصوصیات مربوط به منافقین مطرح شد، آنها متوجه هیچ گونه حقی نمی شوند، لذا آیه 86 تخفیف عذاب را از آنها منتفی می داند.

ان شاءالله از عاملانِ به همه دستورات قرآن کریم باشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

عهد بنی اسرائیل با خداوند

چون آیات و توضیحات مربوط به این بحش طولانی بود، برا همین آیات رو در این پست و توضیحات مربوط بهش رو در پست بعدی ان شاءالله می گذارم.

توجه: در نظر داشته باشید این آیات خطابش تنها به بنی اسرائیل نیست، بلکه مخاطب اصلی ما مسلمانانیم.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿۸۳﴾

و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید، و به مردم نیک بگوئید، نماز را بر پا دارید و زکات بدهید سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما جز عده کمی سرپیچی کردید (و از وفای به پیمان خود) رویگردان شدید.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿۸۴﴾

و هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر نریزید، و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، و شما اقرار کردید (و بر این پیمان) گواه بودید.

ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِّنکُم مِّن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن یَأتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۸۵﴾

اما این شما هستید که یکدیگر را به قتل می ‏رسانید، و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون می‏ کنید و در این گناه و تجاوز به یکدیگر کمک می‏ کنید (و اینها همه نقض ‍ پیمانی است که با خدا بسته‏ اید) و چون کسانى از شما اسیر مى ‏شوند آنان را [بر وفق حکم تورات‏] باز مى ‏خرید، حال آنکه راندن [و کشتن‏] آنان بر شما حرام است آیا به بخشى از کتاب [در باب بازخرید اسیران‏] ایمان مى ‏آورید، و به بخشى دیگر [در باب تحریم کشتار] ایمان نمى ‏آورید؟! برای کسی که‏این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین خدا) را انجام دهد جز رسوائی در این جهان، و باز گشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز، چیز دیگری نخواهد بود، و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ ﴿۸۶﴾

اینها همان کسانند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته ‏اند لذا در مجازات آنها تخفیف داده نمی ‏شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیه شریفه 3 سوره مبارکه بقره یکی از ویژگی های متقین اقامه نماز (برپاداشتن نماز) بود. در آیه شریفه 177 همین سوره مبارکه یکی از اعمالی که باید انجام داد تا جزء متقین قرار گرفت باز برپایی نماز است. داستان پیشوا و ولی نعمتمون امام رضا علیه السلام نمی دونم شنیدین یا خیر؟

«در مناظره ای که عمران صابی در باب توحید با امام رضا (علیه السلام) داشت، هنگام نماز شد، ایشان فرمود «الصَّلَاةُ قَدْ حَضَرَتْ»؛ وقت نماز شده است. عمران گفت: مولاى من، سؤال مرا قطع نکن، دلم نرم شده است (داره رئیس یه فرقه ای مسلمان میشه از صحبتای امام!)، فرمودند: نماز می گذاریم و باز مى گردیم. ایشان پس از ادای نماز به مناظره ادامه دادند.»

این چنین حرکاتی یعنی برپاداشتن نماز!

پس برپایی نماز هم ویژگی است و هم عمل؛ برپایی نماز یعنی چی؟ از دید من با توجه به این داستان امام رضا علیه السلام یعنی اینکه صدا اذان میاد و تو یه جمعی هستی بلند شی بری نماز رو بخونی!

سوال: ما در همین نماز در هنگام قرائت سوره حمد به خداوند می‌گوییم تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌خواهیم. اما از طرفی خود خداوند در آیات شریفه 45 و 153 سوره مبارکه بقره می فرمایند:

" اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ  "

مگه در سوره حمد نمی خونیم تنها از خودت یاری میجوئیم، چرا خداوند در این آیات سوره بقره میفرمایند از صبر و نماز یاری بجوئید!!

یعنی چی؟

در این دستور چند نکته وجود دارد:

1. یاری خواستن از خداوند به معنای جدایی پدیده‌ها از خداوند نیست، بلکه انسان باید برای قرب الهی از وسایلی که خداوند دستور داده کمک بگیرد مانند نماز.

2. خداوند متعال بی‌نیاز است و به نماز ما نیازی ندارد. این ما هستیم که برای حرکت در مسیر هدایت الهی به برپایی نماز نیاز داریم.

بنابراین این‌ نکته رو هم میشه دریافت که وقتی ما از ائمه‌ی اطهار برای رسیدن به قرب الهی کمک می‌گیریم، به خاطر دستور خود خداوند است.

پنچ شباهت امیر المومنین(علیه السلام) و نماز:

1-هردو ستون دین اسلام هستند.

 پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: «على عمود الدین» [1]

2-هردو معیار و میزان سنجش اعمال هستند.

«السلام علیک یا میزان الاعمال» [2]

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: «الصلاة میزان» [3]

3-نماز با معرفت و زیارت با معرفت آن حضرت مایۀ آمرزش الهى است.

 «من اتى الصلاة عارفا بحق‌ها غفر له‌» [4]

در روایت است زیارت با معرفت امام على علیه السّلام موجب مغفرت است.

4-نماز و ولایت على علیه السّلام دژ محکم الهى است.

قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: قال اللّه تعالى: «ولایة على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» [5]

قال على علیه السّلام: «الصلوة حصن من سطوات الشیطان»

5-نماز و ولایت حضرت على علیه السّلام مایۀ پذیرفتن سایر اعمال انسان است.

«لا یقبل اللّه من عبد حسنة حتى یسأله عن حبّ على» [6]

«ان قبلت قبلت ما سوا‌ها» [7]

 

چه کسی از ائمه علیهم السلام به خداوند نزدیکتر هست؟ جا داره با توسل به این ائمه بزرگوار ازشون بخواهیم که دست ما رو مثه همیشه بگیرند و هدایتمون کنند. خوبه اگه بتونیم هر روز دعای توسل رو بخونیم. دعا بسیار کوتاه و آسانی هست در مورد فواید و آثار مداومت بر این دعا می توانید به اینجا و اینجا مراجعه کنید.

یکی از دوستان وبلاگی طرحی رو برا خواندن دعا توسل ارائه دادند که میتونید به این مطلب و طرح خوبشون مراجعه کنید.

باشد که تا پایان عمر دست از دامان اهلبیت علیهم السلام نکشیم ان شاءالله!

 

[1] کافی. ۲۹۴/۱

[2] مفاتیح الجنان/زیارت حضرت علی

[3] بحار-٨۴/٢۶۴

[4] خصال-٢/۶٢٨

[5] بحارالانوار ۲۴۹/۳۹

[6] بحارالانوار ۳۱۸/۱۶

[7] کافى /٣

بسم الله الرحمن الرحیم

عهد خداوند با بنی اسرائیل

وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۸۰﴾

و گفتند هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید، بگو آیا پیمانی نزد خدا گرفته ‏اید؟! چون خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمی ‏ورزد، یا اینکه چیزی به خدا نسبت می ‏دهید که به آن علم ندارید؟!

بَلَى مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۸۱﴾

آرى کسانى که بدى کنند و گناهشان بر آنان چیره شود، دوزخى ‏اند و در آن جاودانه مى ‏مانند.

وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴿۸۲﴾

و آنها که ایمان آورده ‏اند و اعمال صالح انجام داده‏ اند اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.

با توجه به بخش دوم آیه 40 که خداوند متعال می فرماید «به عهد من وفا نمایید تا به عهدتان وفا کنم»، در این آیات عهد خداوند با قوم بنی اسرائیل مشخص می شود. در واقع خداوند عهد نموده است که اگر قوم بنی اسرائیل به عهدشان وفا کنند، آنها را جاودان در بهشت قرار دهد. حال عهدهایی که خداوند از قوم بنی اسرائیل گرفته است، چیست؟

نکته: انسان به وسیله ی خطاهایش احاطه می شود و در واقع همین خطاها هستند که عامل آتش جهنمند. از طرفی این خطاها انسان را در دنیا نیز احاطه می نماید، به همین خاطر است که در صورت تکرار خطا انسان دیگر توانایی دیدن و یا شنیدن حقیقت را نخواهد داشت. همین طور با احاطه شدن توسط خطاها انسان در دنیا هم آرامش نخواهد داشت.

 

در آیات بعد ان شاءالله عهد بنی اسرائیل با خداوند را بررسی خواهیم کرد.

ان شاءالله ما از ناقضان عهد و پیمان با خداوند جهانیان نباشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه از اعمال و گناهانی که سران بنی اسرائیل همچنان در حال انجام آن هستند را با هم میخوانیم:

أَوَلاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿۷۷﴾

آیا نمى ‏دانند که خداوند آنچه پنهان و آنچه آشکار مى‏ دارند مى‏ داند؟

وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ ﴿۷۸﴾

و پاره ‏ای از آنها عوامانی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها [و لقلقه زبان‏] نمى‏ دانند و فقط گمان مى‏ برند.

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُونَ ﴿۷۹﴾

پس واى بر کسانى که کتاب [تحریف ‏شده ‏اى] با دستهاى خود مى‏ نویسند و سپس براى آنکه آن را به بهاى ناچیزى بفروشند مى‏ گویند این از نزد خداوند است، پس واى بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته و واى بر ایشان از آنچه [از این راه] به دست مى‏آورند.

با توجه به آیه، تحریف کتاب مایه ی گمراهی نادانان می شود، لذا اینها با تحریف کتاب منشإ گمراهی می شوند. بنابراین نادانیِ عده ای از افراد زمینه سوءِ استفاده مغضوبین را فراهم نموده است.

نکته: خداوند متعال به خاطر نادانان، تحریفگران را دو بار تهدید می نماید. در واقع این امر به نوعی رحمت الهی را نشان می دهد. نکته اینجاست که با توجه به این عصیان خداوند متعال هنوز اختیار انسان را از او صلب نکرده و یا آنها را نابود ننموده است و به آنها علی رغم عصیانشان فرصت می دهد.

 

اصلا بازی بازی، با خدا هم بازی؟!!

آخه اینا چی پیش خودشون فکر کردند!

خدا ان شاءالله همه را من جمله ما رو به صراط مستقیم هدایت بنماید.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَآجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿۷۶﴾

و [همین یهودیان] هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند می‏گویند ایمان آوردیم، ولی هنگامی که با هم خلوت می‏کنند (بعضی به بعضی دیگر اعتراض می‏کنند و) می‏ گویند چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد به مسلمانان بازگو می‏کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال کنند؟ آیا نمی ‏فهمید؟

این آیه یادآور خصوصیات منافقین است. چنان چه در ویژگی های مربوط به منافقین ذکر شد، این افراد به خاطر قلب مریضشان متوجه حقیقت نمی شوند، ولو آن حقیقت آشکار باشد. در این آیه نیز همان طور که بیان می کنند، حقیقت را می دانند اما آن را انکار می نمایند بنابراین می توان گفت که شاید خطاب «آیا نمی اندیشید» در آیه مذکور مربوط به آیه قبل و مؤمنین است. در آیه قبل طمع برای ایمان آوردن آنها مطرح شده بود، لذا این آیه با بیان ویژگی منافقانه این افراد، تکلیف مؤمنین را روشن می نماید.

نکته: در این آیه می توان پاسخ افرادی را که به دنبال مذاکره با رژیم غاصب صهیونیستی و حامیان آن هستند، یافت. در واقع این رژیم تا زمانی که در موضع قدرت است، به هیچ عنوان دست از تعدی برنخواهد داشت، چنان چه در آیات قبل ذکر شد. اینها تنها زمانی که مجبور شوند(کوه بالای سرشان قرار گیرد)، دست از عصیان بر می دارند.

بنابراین قوم بنی اسرائیل طبق آیات فوق به این بخش از دستورات هم عمل ننموده و عصیان می کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطور که عرض کردم خداوند در آیات 40-43 سوره مبارکه بقره دستوراتی رو در سه بخش به بنی اسرائیل می دهد ودر آیات 44 تا 46 توصیه هایی است که خداوند متعال به قوم بنی اسرائیل می کند تا توانایی انجام دستورات را بیابند. و پس از آن در آیات 47 تا 74، 10 نعمتی را که خداوند به بنی اسرائیل ارزانی داشته و کفران نعمت هایی که آنها متقابلا  انجام داده اند را خواندیم. این 10 نعمت را با هم مرور می کنیم:

1. نجات از آل فرعون (49،50)

2. بخشش گوساله پرستی (51،52،54)

3. کتاب و فرقان (53)

4. زنده شدن پس از صاعقه (55،56)

5. نزول منّ و سلوی (57)

6. حطه (58،59)

7. دوازده چشمه (60)

8. بالای سر بردن کوه طور (63،64)

9. بوزینه شدن (65،66)

10. زنده شدن مرده (67الی71)

همانطور که در این آیات خواندیم خداوند قوم بنی اسرائیل را به خاطر 3 نعمت پایانی بر  جهانیان برتری داده است. یعنی خداوند این 3فرصت بازگشت را تنها به قوم بنی اسرائیل داد ولی باز آنها کفران نعمت کردند. (با اندکی تفکر در آیات 40 و 64 این فرصت مجدد را در می یابیم.)

در آیات 75 تا 80 که خواهیم خواند که بزرگان بنی اسرائیل از زمان حضرت موسی تاکنون با علم به همه این مسائل و حقایق، از روی آگاهی همچنان با خداوند ستیزه می جویند. یک بار دیگر آیه 75 را با هم میخوانیم:

أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾

[اى مؤمنان‏] آیا امید دارید که [یهودیان‏] به [حقانیت‏] شما ایمان آورند، و حال آنکه گروهى از آنان کلام الهى را مى‏ شنیدند و پس از آنکه آن را در مى ‏یافتند آگاهانه دگرگونش مى ‏ساختند.

خداوند متعال در آیات شریفه 40-43 سوره مبارکه بقره دستوراتی به قوم بنی اسرائیل داد، که بخش دوم دستورات به صورت زیر بیان شد:

«به آن چه می دانید صحیح است ایمان آورده و آن را انکار نکنید(حق را کتمان نکنید) و همچنین آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید(حق را با باطل نپوشانید).»

أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾

[اى مؤمنان‏] آیا امید دارید که [یهودیان‏] به [حقانیت‏] شما ایمان آورند، و حال آنکه گروهى از آنان کلام الهى را مى‏ شنیدند و پس از آنکه آن را در مى ‏یافتند آگاهانه دگرگونش مى ‏ساختند.

نکته: با توجه به آیه طمع برای ایمان آوردن مردم به خداوند متعال فعل بدی نیست، اما این امر در مورد قوم بنی اسرائیل کار بیهوده ای است.

ان شاءالله ما از تحریف کنندگان آیات الهی نباشیم.

امشب به روایتی شب شهادت امام سجاد علیه السلام هست. نمیخام شبیه پست شب شهادت امام باقر علیه السلام بنویسم، ولی حقیقتا آدم که یاد بقیع و غربت مرقد این بزرگواران میافته، قلبش میسوزه. شما نگاه کنید با اینکه 15 روز از شهادت امام حسین علیه السلام میگذره ببینید کربلا چه خبره! ولی امشب بقیع....

اصلا بین الحرمین مدینه رو با بین الحرمین کربلا مقایسه کنید!

ساکت......

خاموش......

هـــعــــی....

امشب شب شهادت امامی هست که امام صادق علیه السلام در مورد ایشون می فرمایند: «علی بن الحسین(علیه السلام) به یاد عاشورا بیست سال گریست و هرگز طعامی نمی خورد مگر این که گریه می کرد».(1) امامی که بهش گفتند بسه چقدر گریه میکنی! در جواب، حضرت مصایب جانگداز کربلا را بازگو می کرد و می فرمود: «مرا ملامت نکنید. به درستی یعقوب(علیه السلام) پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آن قدر گریست تا از غصّه چشم هایش سفید شد. در حالی که یقین به مرگ فرزندش نداشت. ولی من به چشم خود در نصف روز دیدم که چهارده نفر از اهل بیت مرا سربریدند.»(2) الان اگه ما برا امام حسین علیه السلام گریه میکنیم به لطف زحماتی هست که ایشون در طول 35سال امامتشون کشیدند و همه شیعیان را به گریه بر پدرشان ترغیب می کردند و وقایع روز عاشورا رو یآوری می کردند، هستیم. الان چند نفر هستند که امشب برا خود این امام گریه می کنند!

صلوات خاصه این حضرت رو با هم میخونیم تا ارادت خودمون رو به این وسیله حداقل دراین شب به ایشون نشون بدیم:

صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ‏

 پروردگارا درود فرست بر حضرت على بن الحسین سید و بزرگ اهل عبادت


الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‏

 آنکس که تو او را براى خود خالص گردانیدى و از نسل پاکش پیشوایان هدایت را که آنها خلق را به حق هدایت کنند و به حق باز رجوع کنند قرار دادى


اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً

 و او را براى خویش اختیار فرمودى و او را از هر رجس و ناپاکى پاک و مطهر ساختى و او را برگزیدى و هادى خلق بسوى خدا و هدایت یافته به حق قرار دادى

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ‏

 پروردگارا پس درودى و رحمتى بر او فرست که بهترین درودهایى باشد که بر ذریه پیغمبرانت فرستادى


حَتَّى یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‏

 تا به آن درود در دنیا و آخرت دیده‏اش روشن فرمایى که تو اى خداى مقتدر کامل و به حقایق امور آگاهى.

1. بحارالانوار، مجلسی، ج 46، ص 108.

2. امالی شیخ صدوق، ص 140.

+ احادیث از سایت حوزه برداشته شده است.
+ متن و ترجمه صلوات از سایت اهل البیت برداشته شده است.

سلام در حین داستان قوم بنی اسرائیل که داشتم مینوشتم، به دلایل خودم تفسیر آیه شریف 62 سوره مبارکه بقره رو جا انداختم که الان آیه رو با توضیحات جناب آقای دکتر با هم میخونیمش.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾

کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‏اند، و یهود و نصاری و صابئان (پیروان یحیی یا نوح یا ابراهیم) آنها که ایمان بخدا و روز رستاخیز آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هیچگونه ترس و غمی برای آنها نیست (و هر کدام از پیروان ادیان که در عصر و زمان خود بر طبق وظائف و فرمان الهی عمل کرده‏اند ماجورند و رستگار).

با توجه به آیه 38، کسانی که از هدایت پروردگار تبعیت می نمایند، هیچ ترس و غمی بر آنها نیست و در آیه 5 هدایت نتیجه اعمال متقین بود. با توجه به آیه 20 کسانی که عبادت پروردگارشان را به جا می آورند، ممکن است جزءِ متقین قرار گیرند. بنابراین می توان نتیجه گرفت ایمان به خداوند و روز قیامت و در پی آن انجام عمل صالح، همان عبادت پروردگار است. لذا اینکه انسان جزءِ کدام یک از دسته ها و فرقه ها هست، تفاوتی ندارد. مهم ایمان و عمل صالح اوست. در آیه 23 نیز نمونه بارز عابد پروردگار معرفی شده است، وتمام فرقه ها باید مانند او عمل نمایند تا جزءِ متقین قرار گیرند.

نکته: با توجه به نعمت ها، یهودیانی که در زمان حضرت مو سی نبوده اند، هیچ یک از این نعمت ها را ندیده اند. لذا جزءِ مغضوبین قرار نگرفته اند و امکان هدایت دارند. اما تا زمانی که یهودی هستند در واقع از هدایت خدا پیروی نکرده و باید ذلیل و بی خانمان باشند.

سوال: من در اینجا یه شبهه و سوالی رو از دکتر به این صورت پرسیدم:

با توجه به این تفسیر پس گفتن ان الدین عندالله الاسلام در سوره آل عمران چه معنایی داره؟

مثلا کسی که یهودی باشه و ایمان و عمل صالحش رو انجام بده پس لزومی نداره مسلمان بشه!

 

دکتر بهم جواب داد:

سؤال خودت جلوتر جواب داده شده

به عبارت دیگر ایمان و عمل صالح حاصل تسلیم پروردگار بودن است. در واقع منظور از دین الهی این است که انسان تسلیم پروردگار خویش باشد. کما اینکه در انتهای همین جزء خصوصیت بارز حضرت ابراهیم چنین معرفی می شود.

و حضرت تسلیم بودن را برای خود و فرزندانش از خداوند متعال طلب می نماید. همچنین ایشان به عنوان برگزیده بر عالمیان معرفی می شود و ...

ان شاءالله همه ما به معنای واقعی مسلمان یعنی تسلیم اوامر الهی (و پیامبران الهی) بوده و باشیم ان شاءالله.

خدایا خودت ما را و نسل ما را و جامعه و دنیای ما را مسلمان بدار ان شاءالله.

توبه

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿۳۷﴾

سپس آدم از پروردگار خود کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت، خداوند تواب و رحیم است.

نکته: پذیرفته شدن توبه حضرت آدم به واسطه‏ ی کلمات، شاید نشان از این دارد که انسان‏ها نیز باید برای پذیرفته شدن اعمالشان واسطه داشته باشند.

نکته: ظلم قابل جبران است اما کفر نه.

سؤال: حضرت آدم بنا بود که در زمین خلیفه قرار داده شود، بنابراین ناراحتی حضرت آدم بابت قرار گرفتن در زمین و برخورداری از آن تا زمان معین نمی‏تواند باشد. پس مقصود از هبوط حضرت آدم چیست؟

خلاصه

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾

فرمودیم جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد.

وَالَّذِینَ کَفَرواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴿۳۹﴾

و[لى] کسانی که کافر شوند و آیات ما را تکذیب کنند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.

در آیات شریفه 1 الی 39 سوره مبارکه بقره خصوصیات متقین(منعمین)، کافرین(مغضوبین) و فاسقین(گمراهان) و سرانجام آن‏ها مطرح شد. همچنین این آیات قرآن را نیز معرفی نموده و آن را حجت بر مردم قرار داده است. امتداد انسان و جزا و پاداش او نیز مطرح شده است. حیات و ممات انسان‏ها را نیز به عنوان حجت بر مردم مبنی بر عدم کفر به پروردگار مطرح نموده است. داستان خلقت حضرت آدم و سجده فرشتگان، توبه‏ ی حضرت آدم و هبوط همه‏ ی انسان‏ها نیز مطرح می‏شود. موضوع اصلی در میان همه‏ ی این مسائل، هدایت بود. آنجا که در سوره‏ ی حمد هدایت را از خداوند درخواست می‏کنیم، در ادامه هدایت، ملاکِ دسته‏ بندی انسان‏ها قرار گرفته و همچنین عبادت و عدم کفر وسیله ‏ای برای رسیدن به آن مطرح می‏شود. در پایان نیز مجدداً این هدایت است که عامل رستگاری معرفی می‏شود.

در واقع هدف و آرزوی انسان‏ها، هدایت از جانب پروردگار باید باشد و برای رسیدن به آن، پروردگار خویش را باید بندگی نمایند.

باشد که بندگی نماییم تا جز هدایت یافتگان شویم ان شاءالله.

بسم الله الرحمن الرحیم

در آخرین پست از این مبحث گفتیم که علم حضرت آدم به اثبات رسید، بنابراین نوبت به امتحان او گشت مبنی بر این‏که آیا با وجود علم آیا به دستور خداوند عمل می‏نماید. با هم آیات زیر از سوره مبارکه بقره را می خوانیم.

ظلم

وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ ﴿۳۵﴾

و گفتیم ای آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن، و از (نعمتهای) آن گوارا هر چه می‏خواهید بخورید (اما) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد!

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۳۶﴾

پس شیطان موجب لغزش آنها شد، و آنان را از آنچه در آن بودند (بهشت) خارج ساخت، و (در این هنگام) به آنها گفتیم  فرود آیید شما دشمن همدیگرید، و برای شما تا مدت معینی در زمین قرارگاه و وسیله بهره برداری است.

امتحان عملی حضرت آدم و همسرش این بود که به دستور خداوند نباید به یک درخت نزدیک شوند و در صورت عدم رعایت دستور از جمله ظالمین قرار خواهند گرفت.

نکته: در این مورد با توجه به سرپیچی از دستور خداوند، حضرت آدم و همسرش از کافرین نشده، بلکه از ظالمین می‏شوند. با توجه به مفهوم ظلم، آن‏ها که نمی‏توانند به خداوند ظلم کنند، بلکه به خود ظلم خواهند کرد.

پس شیطان آن دو را توانست به لغزش اندازد و از آن‏چه درونش بودند خارج سازد، در نتیجه خداوند متعال به آن‏ها گفت هبوط یابید، چرا که بعضی از شما با بعضی دیگر دشمنید، در نتیجه در زمین برای شما قرارگاه و بهره ‏ای تا زمان معین وجود خواهد داشت.

نکته: دلیل هبوط جمیع انسان‏ها دشمنی بعضی از آن‏ها با دیگران است. عامل این دشمنی همان کبر شیطان بود، بنابراین دشمنی‏ هایی که در آن منیت مهم است، عامل هبوط خواهد شد.

حضرت آدم می ‏دانست که نباید به این درخت نزدیک شود، (1) اما از طرفی شیطان توانست او را به لغزش اندازد. (2) ساده‏ لوحی حضرت آدم مبنی بر اعتمادش به شیطان،(3) طمع او نسبت به آن درخت و ضعف باور او نسبت به حُسنِ دستور پروردگار را می ‏توان دلیل این امر دانست. وقوع هر سه این موارد با هم نیز دور از واقعیت نیست. در واقع عدم اعتماد به حسن دستور پروردگار، تصور غلط حضرت آدم از آن درخت را نتیجه داد. بنابراین شیطان توانست از جانب قوه ‏ی خیال حضرت آدم(مبنی بر تصور اشتباه) به او ضربه بزند. مصداق بارز این موضوع را می ‏توان در خواسته‏ های دنیایی انسان‏ها قبل از رسیدن به آن تجربه نمود. زیرا آن‏ها همیشه بزرگ‏تر و زیباتر از آن چیزی که هستند، جلوه می‏کنند.

نتیجه این‏که حضرت آدم به خود ظلم نمود، نه کبر ورزید و نه عامِدانه سرپیچی کرد(در صورت عامدانه بودن، لغزش توسط شیطان معنا نداشت)، به همین دلیل او جزءِ مغضوبین قرار نگرفت، اما در نتیجه ‏ی دشمنی شیطان و اشتباه حضرت آدم، همگی هبوط یافته و در زمین تا زمانی معین مستقر گشتند.

من اینگونه برا خودم نتیجه گرفتم که هر گاه نسبت به دستورات خداوند از خودم ضعف نشان بدهم، راه را برای ورود شیطان و انجام گناه باز کرده ام. پس بهتره ایمان خودم را نسبت به دستورات خدا به حدی قوی کنم که  تا علاوه بر بستن راه ورود بر شیطان، نسبت به اوامر الهی هم همواره مطیع باشم.

بسم الله الرحمن الرحیم

ابلیس

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿۳۴﴾

و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید، همگی سجده کردند جز شیطان که سر باز زد و تکبر ورزید (و به خاطر نافرمانی و تکبر) از کافران شد!

بنابراین در راستای آشکار شدن آن‏چه که پنهان می‏دارند، خداوند دستور به سجده نمودن به حضرت آدم داد. همه سجده نمودند مگر ابلیس. سر باز زد و تکبر ورزید، بنابراین از جمله کافران گشت.

این‏که ابلیس با توجه به این همه عبادت، جزءِ مغضوبین گشت، می‏تواند به دو دلیل زیر باشد:

1. تکبر ورزیدن: بزرگی کردن (یا خودبزرگ بینی) بسته به این‏که در مقابل (چه کسی!) خداوند، حجت خداوند و مخلوقات خداوند صورت بپذیرد، متفاوت است. ابلیس در مقابل خداوند تکبر نورزید، به دلیل این‏که اگر می‏خواست این کار را بکند دیگر عبادت ذات اقدس اله را نمی‏ نمود و در ثانی کبر ورزیدن در مقابل خداوند آن‏قدر احمقانه است که با توجه به شناخت ابلیس از پروردگار چنین کاری از او بعید است. به عبارتی تنها حمقاء ممکن است مرتکب چنین جرمی شوند. بنابراین ابلیس در مقابل حضرت آدم کبر ورزید.

2. اهمیت دستور: در واقع شاید به نوعی ولایت داشتن حضرت آدم بر شیطان و عدم پذیرش این امر از جانب شیطان (پذیرش مقام خلافت انسان در زمین) به نوعی در میزان بزرگی مجازات او تأثیرگذار بوده است.

نکته: این امر را می‏توان با پذیرش ولایت امیرالمؤمنین بعد از وفات پیامبر مقایسه نمود و همین‏طور پذیرش ولایت را به طور پیوسته در هر برهه از زمان و برای هرکس شرط اولیه برای عدم غضب از جانب پروردگار دانست. همچنین می‏توان گفت تمام موچودات عالم توسط این موضوع امتحان خواهند شد، مگر حجت خدا که او نیز در راه رسیدن به این مقام نسبت به خلیفه قبلی امتحان گشته است.

 

این آیه من رو به یاد صحبت حاج آقا معتمدی تو مسجد صفاری کاشان انداخت که یه شب می فرمودند: شیطان بخاطر سجده نکردن بر مخلوف خدا اینگونه رانده شد!!!! وای بر آنی که بر خودِ خدا سجده نمی کند!!!! (اشاره غیرمستقیم به انسان های تارک الصلوه)

دعای تکراری هست ولی باز میگم: خدایا تو رو به خودت قسم نذار ما انقدر تو خودمون و زندگیمون گم بشیم که اینجوری متکبر و مغرور به خودت و آنچه که نباس بشیم، بشیم. ان شاءالله!

 

علم حضرت آدم به اثبات رسید، بنابراین نوبت به امتحان او گشت مبنی بر این‏که آیا با وجود علم آیا به دستور خداوند عمل می‏نماید؟ در پست بعدی در این مورد مفصلا صحبت خواهیم کرد ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

در آخرین پست قرآنی مون گفتیم که خداوند متعال به ملائکه می‌فرماید که همانا من در زمین خلیفه قرار دادم، ملائکه نیز انسان را با دو ویژگی مفسد بودن و سفاک بودن (خونریزی) معرفی کرده و خود را با دو خصوصیت تسبیح به ستایش پروردگار عالم و تقدیس او مطرح می‌نمایند. پروردگار نیز در جواب به آنان فرمود: من حقائقی را می‏ دانم که شما نمی‏ دانید.

حال ادامه داستان و این حقایقی که خداوند میدونه و ملائکه نمی دونند رو یا هم می خونیم:

علم

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۳۱﴾

سپس علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر راست می‏ گوئید اسامی اینها را برشمارید!

قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿۳۲﴾

فرشتگان عرض کردند: منزهی تو!، ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده‏ ای، نمی‏ دانیم تو دانا و حکیمی.

قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿۳۳﴾

فرمود ای آدم آنها را از (اسامی و اسرار) این موجودات آگاه کن، هنگامی که آنها را آگاه کرد خداوند فرمود: نگفتم من غیب آسمانها و زمین را میدانم، و نیز میدانم آنچه را شما آشکار می‏کنید یا پنهان می ‏داشتید.

در توضیحات این آیات از زبان دکتر دو سه تا نکته جالب برا من وجود داشت که اون نکات رو رنگی می نویسم.

در پاسخ ملائکه، خداوند متعال ادعای آن‏ها را اشتباه دانسته و از انسان دفاع نموده و می‏فرماید من می‏دانم آن‏چه را که شما نمی‏دانید.

آیه 31 به این موضوع اشاره دارد که خداوند به آدم اسم‏ های همه چیز را آموزش داد، سپس آن‏ها را به ملائکه عرضه داشت و فرمود مرا به اسماءِ این‏ها آگاه نمایید اگر راست می‏ گویید؟

نکته: انسان توانایی‏هایی دارد که به واسطه آنها لایق خلافت در زمین گشته است، در حالی که ملائکه این توانایی‏ها را ندارند. خداوند متعال این امر را به واسطه آموزش اسماء به حضرت آدم، به ملائکه اثبات می‏نماید. در واقع خداوند متعال در عین حال که قادر مطلق است این امر را نه با زور، بلکه با دلیل و به روشنی به ملائکه می‏فهماند.

آیه 32 ادعای ملائکه مبنی بر تسبیح به حمد پروردگار و تقدیس او را به خوبی نشان می ‏دهد. ملائکه به زیبایی به اشتباه خود اعتراف نموده و عدم ظرفیت و توانایی خود را ناشی از علم و حکمت پروردگار عالم دانسته ‏اند. پاک و منزه است پروردگار عالم که هیچ علمی نداریم مگر آن‏چه که به ما عنایت فرموده‏ ای. همانا تو دانا و حکیمی(می‏دانی که به چه کس، چه چیزی عطا باید نمود).

در آیه 33 خداوند متعال به حضرت آدم دستور داد که ملائکه را به اسماءشان آگاه نماید. حضرت آدم نیز آن‏ها را به اسماءشان آگاه نموده و از امتحان سربلند بیرون آمد. بنابراین ضعف ملائکه بر آن‏ها آشکار گشت و خداوند آگاهی خود نسبت به غیوب (نهان ها) آسمان‏ها و زمین و آن‏چه را که پنهان و آشکار می‏دارند، به ملائکه خاطرنشان کرد.

بله دوستان، اگر من ریاضیاتم خوبه یا نقاشیم خوبه یا دستخطم قشنگه و سایر امثال این موارد در زمینه های بالاتر و پایین تر همه اینها لطف خداست و میتونه در آن واحد همه اینا رو از من بگیره یا یه کسی رو جلومون بیاره که از ما همه فن حریف تر باشه و بهتر از ما بلد باشه!

حتی این موضوع در مورد این بحث رایج: چرا فلانی پولداره و من بدبخت و بی پولم، هم صدق میکنه!

پس دلیلی برای غرور بیخود وجود نداره!

خدایا بحق این آیاتت ما را از غرور و تکبر بیخود در برابر خودت و بندگانت محافظت بفرما ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

دو سال پیش حاج آقا تو هیئت دانشگامون یه جمله ای از مقتل گفت، هنوز که هنوزِ هر وقت یاد اون جمله میافتم حالم یه جوری میشه!

ایشون میگفتند وقتی امام حسین (علیه السلام) به بالین حضرت عباس (علیه السلام) رسیدند فرمودند: " داداش، مگه چند وقته ما از هم جدا شدیم که تو به این روز افتادی....."

امان از دل حسین (علیه السلام)........

پاشو عباس...

به چشات خواب برمیگردِ کاکا                      به شب، مهتاب برمیگردِ کاکا

شنیدی میگن مَردِ و قولش                         عمو با آب برمیگردِ کاکا

یه علمدار و آوردن مثلِ قُرصِ ماهِ خونی         قد سروش و شکستن، نمیدونی نمیدونی

یه علمدار و آوردن که دیگه نَفَس نداره          مثه عباسِ قیافَش ولی دوتا دست نداره

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

السلام علیک یا ابالفضل العباس

در این شب ها قلب امام زمان علیه السلام از این وقایع خون هست، صدقه برا سلامتی آقا کنار بذارید.

بسم الله الرحمن الرحیم

آدم

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾

هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند (پروردگارا آیا کسی را در زمین قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟ (زیرا موجودات زمینی دیگر که قبل از این آدم پا به عرصه وجود گذاشتند، به حکم طبع جهان ماده نیز آلوده فساد و خونریزی شدند، اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را به جا می ‏آوریم، پروردگار فرمود: من حقائقی را می‏ دانم که شما نمی‏ دانید.

خداوند متعال به ملائکه می‌فرماید که همانا من در زمین خلیفه قرار دادم، ملائکه نیز انسان را با دو ویژگی مفسد بودن و سفاک بودن (خونریزی) معرفی کرده و خود را با دو خصوصیت تسبیح به ستایش پروردگار عالم و تقدیس او مطرح می‌نمایند.

خلیفه

خداوند متعال جایگاه انسان را خلافت در زمین می‌داند. در آیاتی که خداوند متعال انسان را دعوت به بندگی رب العالمین می‌نماید(آیه 21) و از کفر ورزیدن نهی می‌کند(آیه 28)، در واقع جایگاه انسان و لیاقت او را تنها خود می‌داند نه بندگی آن‌چه که در زمین برای او آفریده است. در واقع آن‌چه که در زمین است برای انسان و رشد او خلق شده؛ نه انسان برای رشد زمین و آن‌چه که در آن است. برای گم نشدن این هدف و فراموش نکردن آن تنها راه، بندگی رب العالمین است. یعنی اگر به دستورات پروردگار عالم گوش جان بسپاریم، خود به خود به این امر نیز نایل خواهیم شد، گر چه در برابر آن، زمین دیگر بی‌ارزش است. البته این خلافت چنان با ارزش است که ملائکه برای رسیدن به آن انسان را کوبیده و خود را بالا می‌برند.

نکته: ملائکه نسبت به انسان آشنایی دارند بنابراین می‌توان گفت قبل از حضرت آدم نیز انسان بوده است. آن‌ها انسان را با دو ویژگی مفسد بودن(ناشی از شهوت) و سفاک بودن(ناشی از غضب) می‌شناسند. بنابراین انسان باید بسیار مراقب این دو خصیصه خود باشد، زیرا او را از انسانیت حقیقی دور می‌کند.

نکته: جوامع را می‌توان با توجه به این دو خصیصه سنجید. در واقع هر جامعه‌ای که خشونت و شهوت در آن بهتر کنترل شده باشد، دارای سطح آرامش و امنیت بیشتری بوده و طبعاً فضای بهتری برای زندگی است.

نکته: از آنجا که انسان جانشین خداوند در زمین است، باید صفات خداوند را در خود به ملسه ظهور برساند. به عنوان مثال باید نسبت به کافرین مغضوب باشد و آنها را لعن نماید و منعمین را دوست بدارد و الگوی خود قرار دهد.

ان شاءالله با الگوبرداری مناسبی از خدای خودمون، بتونیم خلیفه خوبی برایش در زمین باشیم!

بسم الله الرحمن الرحیم

کفر لازمه غضب

در آیه 21 خداوند متعال مردم را به عبادت دعوت نمود و خود را با خلقت انسانها و دنیای اطراف آنها معرفی کرد. بعد از آن داستان قرآن و اتمام حجت آن مطرح شد. در این آیات خداوند تبارک و تعالی خطاب به مردم آشکار بودن خود را مجدداً با حیات و ممات انسانها و خلقت و نظم دنیای اطراف آنها مطرح نموده و در ادامه داستان آدم و هبوط و توبه او را بیان میکند.

تعجب از کفر

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۸﴾

چگونه به خداوند کافر می‏ شوید در حالی که شما اجسام بی روحی بودید و او شما را زنده کرد، سپس شما را می ‏میراند، و بار دیگر شما را زنده می‏ کند، سپس به سوی او باز می‏گردید (بنابر این نه حیات و زندگی شما، از شما است و نه مرگتان، آنچه دارید از خدا است).

 

آیه 28 اشاره به حیات و ممات انسان دارد. در واقع این آیه برای تمامی انسانها 5 مرحله را ذکر میکند.

مرده بودند، خداوند آنها را زنده نمود، سپس جان آنها را گرفت، مجدداً آنها را زنده کرد و پس از آن به سوی او باز میگردند.

هرکسی میتواند با اندکی تأمل متوجه سه مرحله اول بشود، اما دو مرحله‌ی دیگر ادامهی داستان انسان پس از مرگ است. بنابر آیه، انسان با توجه به حیات خود و اینکه این حیات ورای جسم ظاهری است، نمیتواند منکر خداوند شود. این موضوع برای همهی انسانها قابل درک است، زیرا آیه با توجه به این امر انکار خداوند را با تعجب پرسیده است.

نکته: آیه سرانجام انسان را بازگشت به سوی پروردگار عالم میداند. از آنجا که هر رفتی، بازگشتی دارد، لذا انسان قبل از ورود به عالم دنیا نیز، نزد خداوند متعال بوده است.

 

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۲۹﴾

او خدائی است که همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفریده سپس به آسمان پرداخت، و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است.

آیه 29 مجدداً خداوند را با توجه به دنیای اطراف انسانها و عظمت آن معرفی مینماید.

1. آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید.

2. آفریدگار و تنظیمکننده‌ی هفت آسمان است و او بر هر چیز دانا است.

 

یاد این شعر دوران دبیرستان از حافظ افتادم:

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند / گرتو نمی پسندی تغییر کن قضا را

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی / کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد / دلبر که در کف او مومست سنگ خارا

 

باشد تا ما در برابر پروردگارمان سرکشی ننماییم ان شاءالله!