رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

سلام عزاداری هاتون قبول باشه ان شاء الله!

در کاشان رسم هست که هیئات ابوالفضلی علاوه بر تاسوعا در روز پنجم محرم هم میرند بازار و اقامه عزا می کنند. همین موضوع باعث شد تا این پست رو در مورد حضرت عباس علیه السلام بنویسم، زیاد کاری به مناسبت این روز و چقدر از لحاظ تاریخی صحت داره، ندارم. یادمه بچه بودم میوندار هیئت ما میگفت تو این روز حضرت عباس علیه السلام در دشت کربلا رجز خونده و گفته حسین تنها نیست و من مثه کوه پشتشم، من عباس ابن علی پسر حیدر کرار هستم! یه نگاه به این عکس خیمه گاه بندازید. اون گنبد وسطیِ بزرگ بزرگه، خیمه امام حسین علیه السلام بوده و اون گنبد بزرگ در ورودی خیمه گاه رو که مشاهده می کنید خیمه حضرت عباس علیه السلام بوده!

 خیمه گاه حسینی

از تصویر بالا و از تصویری که قبلا گذاشتم (در آن تصویر خندق های اطراف خیمه گاه مشخص هست) متوجه میشیم که عبور از خیمه حضرت عباس تنها راه ورود به خیمه گاه هست. اما چرا؟؟؟؟ چون عباس علمداره، چون عباس یل ام البنین هست، چون عباس اعتماد همه است، چون عباس اعتماد بچه هاست. وقتی خیمه عباس جلوه و همه باید از زیر نظر عباس بگذرند تا بیاند تو خیمه، خودِ این موجب میشه که بچه های حرم با خیال راحتی سرشونو بذارند زمین و بخوابند! چون عمو عباس هست! با وجود عمو میدونند هیچ خطری تهدیدشون نمی کنه! با وجود عباس امید دارند! امید دارند که همه چیزا خوب میشه و این سختیها با وجود عموعباس موقتی هست!

خیلی سخته یه سری آدم خصوصا اگه بچه هم باشند چنین اعتماد و انتظاری ازت داشته باشند ولی بری و ببینی هیچ کاری از دستت در نهایت بر نیومد! سخته وقتی یه بچه بهت امید بسته، سخته وقتی بدونی یه حرم به آب آوردن تو امید بسته اند، سخته وقتی یاد این جمله ها موقع رفتند سمت شریعه از بچه ها میافتی که بهم می گفتند: آخ جون عمو رفت اب بیاره، حتما به زودی سیراب میشیم، مگه میشه عمو بره و دست خالی برگرده!

سخته وقتی افتادی زمین با یه مشک خالی و تو اون حالت جان دادن، یاد شورو شوقی که تو چشایه بچه ها بود میافتی! یاد جملات امیدوار کننده ای که بهم میدادند میافتی! عمو رفت آب بیاره، بچه ها تشنگی دیگه تموم شد! الان سیراب میشیم، اخه عمو عباس رفته، مگه میشه کاری از دست عمو برنیاد!!!

یا ابالفضل.....

همه اینا و خجالت عباس بعد از پاره شدن مشک یه طرف، اما از اون سخت تر لحظه برگشت و ورود اباعبدالله به خیمه گاه هست. تصور لحظات طی کردن مسیر فاصله محل شهادت حضرت عباس تا خیمه توسط امام حسین برا من که خیلی سخته، نمیدونم این چند دقیقه برابر چند ساعت به امام گذشت، چشاش لابد سیاهی میرفته از این داغ و غم! و دانستنِ اینکه همه در ورودی خیمه گاه منتظر عباس هستند تا سیراب بشند، غمها و مشکلاتت رو چندین برابر میکنه!

بچه ها دم خیمه گاه یهو میبینند یه آقای قد خمیده داره میاد!!!

کیه یعنی؟!!

بابا حسینِ که ! بابا چرا اینطور شدی؟! بابا عمومون کو؟

چقد اون لحظه برا حسین سخت بوده! اصلا برام قابل درک نیست!

حسین هم با کشیدن عمود خیمه عباس و بدون زدن حرفی جواب بچه ها رو میده!!

خدایا بحق عباس ابن علی و بچه های حرم اباعبدالله، امید هیچ کس رو نا امید نکن!

 ورودی حرم حضرت عباس علیه السلام

این عکس همیشه با دل من بد بازی کرده!

لا اقل جلو حرم و ضریح عباس نمی زدند!

آخه عباس زمان شهادتش با دیدن این مشک پاره کم خجالت نکشید!

اللهم عجل لولیک الفرج!

التماس دعا!

بر اساس آیه هفتم سوره حمد می فهمیم که بر اساس نتیجه اعمال، افراد را می توان به سه دسته منعمین، ضالین و مغضوبین تقسیم بندی کرد. با اندکی تفکر در آیات سوره بقره که در پست های ابتدایی توضیح دادیم متوجه می شویم که این سه دسته متناظرند با متقین، فاسقین و کافرین که این نوع دسته بندی بر اساس نوع اعمال می باشد. شایان ذکر است که کافرین نیز خود در سوره بقره به دو دسته منافقین و متعصبین تقسیم بندی می شوند. پس یعنی (منعمین و متقین)، (ضالین و فاسقین)، (مغضوبین و کافرین) یکی هستند!

که خداوند در آیات شریفه 2تا 5 سوره مبارکه بقره، منعمین (متقین)؛

در آیات شریفه 6تا20 سوره مبارکه بقره، مغضوبین (منافقین (کافرین))؛

و در آیات شریفه 26 و 27 سوره مبارکه بقره، ضالین (فاسقین)

تفاوت های کافرین و فاسقین:
1- فاسقین با تکرار مکرر اشتباهات، به درجه کفر می رسند و مستحق صم بکم عمی می شوند.
2- سردمداران گمراهی کفار و منافقین هستند. در واقع زمینه فساد برای فساق را فراهم می کنند. مانند تصویب قانون ازدواج همجنس ها.
3- فساق قابل هدایت هستند، اما کفار خیر.
4- با کفار و پیروان او باید قتال کرد و جنگید، اما در مورد فساق باید برای هدایتشان تلاش نمود.
نکته: در جامعه امروز مصداق کفار، استکبار جهانی، سردمداران اسرائیل و ... هستند و مردم عادی را می توان جزء گمراهان قلمداد نمود(اکثرهم لایعقلون).
نکته: در قرآن منظور از کفار را نمی توان منکرین خداوند متعال قلمداد نمود. چنان چه در آیات جلوتر می خوانیم شیطان نیز از کفار شد در حالی که هیچ گاه منکر وجود خداوند متعال نبوده است. زیرا خداوند متعال بزرگ تر و منزه تر از آن است، که بخواهد انکار شود. و اگر کسی هم پروردگار بلندمرتبه را منکر می شود، کفر ورزیده اما کافر نیست بلکه گمراه است. به این معنا که این شخص به سبب نادانی خویش صاحب و ولی نعمت اصلی خویش را نمی بیند، کفر ورزیده اما طبق قرآن خداوند رحمان او را جزء مغضوبین قرار نداده و امکان بازگشت دارد.
نکته: دانستن، یکی از لوازم پاداش و یا عقاب است. به این معنی که هر سه دسته متقین، فاسقین و کافرین، بابت آنچه آگاهانه انجام می دهند، پاداش و یا مجازات می شوند.

بسم الله الرحمن الرحیم

در پست قبلی با توجه به آیه شریفه 25 سوره مبارکه بقره در مورد نتیجه هدایت صحبت کردیم. در ادامه آن آیه خداوند صحبت جالبی می کند که نکاتی در مورد اینکه چرا برخی از قرآن تاثیر نمی پذیرند از این آیات استنباط می شود و این گروه گمراه شده را قرآن فاسقین می داند. با توجه و دقت، آیات و مطالب را باهم می خوانیم:

فاسقین

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ﴿۲۶﴾

خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی‏کند (در این میان) آنها که ایمان آورده ‏اند می‏دانند حقیقتی است از طرف پروردگارشان، و اما آنها که راه کفر را پیموده‏ اند (این موضوع را بهانه کرده) و می‏گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری) خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده کثیری را هدایت می‏کند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‏ سازد.

الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۲۷﴾

(فاسقان آنها هستند که) پیمان خدا را پس از  بستنش، می‏شکنند، و پیوندهائی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع می ‏نمایند، و در جهان فساد می ‏کنند، اینها زیانکارانند.

در آیات قبلی(20-25) قرآن به عنوان حجت بر تمامی انسان‌ها معرفی شد. در آیه 26 عدم تأثیرپذیری خداوند متعال از حرف مؤمنان و کافران مطرح شده است که خود این مطلب نیز یکی از اعجاز‌های قرآن است. چرا که نویسندگان، برای محبوبیت نثر خود به ذائقه‌ی مخاطب دقت می‌کنند، لذا نثر آن‌ها تحت تأثیر مخاطب است، اما این آیه نشان می‌دهد که قرآن بر جامعه تأثیرگذار است، نه شرایط جامعه برآن.

در آیه 2، قرآن عامل هدایت برای متقین معرفی شد. در این آیه کافرین این شبهه را وارد می‌نمایند که به واسطه‌ی قرآن، بعضی هدایت و برخی گمراه می‌شوند، که خداوند متعال در جواب آنها می‌فرماید که تنها فاسقان گمراه می‌شوند. و خصوصیات آن‌ها را در آیه 27 بیان نموده است.

عهد شکن: کسانی که عهدشان به خداوند را بعد از محکم نمودنش، می‌شکنند.

قطع‌کننده روابط: آن‌چه را خداوند امر به وصل نمودنش کرده، قطع می‌کنند.

مفسد: در زمین فساد می‌کنند.

ضالین

از آنجا که تنها فاسقان گمراه می‌شوند، بنابراین با توجه به دسته‌بندی که در سوره حمد صورت گرفته است، می‌توان گمراهان را همان فاسقین دانست.

نکته: کافرین در زمین فساد به پا می‌کنند. در واقع منبع نشر فسادند در حالی که فاسقین انجام‌دهنده آن هستند.

نکته: با توجه به آیه که فرموده، کسانی که ایمان دارند، پس می‌دانند؛ ایمان حاصل شناخت است. همین‌طور کسانی که شناخت دارند، لزوماً دارای ایمان نیستند.

 

امیدوارم به برکت قرآن هیچ گاه جز فاسقین نباشیم ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

در پست دیروز عرض کردیم خداوند متعال قرآن را وسیله‌ی اتمام حجت بر تمامی مردم قرار داده است. پس از اتمام حجت بلافاصله جهنم به عنوان نتیجه تنبلی افراد مطرح می‌شود. الان میخواهیم ببینیم خدا به انها که گوش می دهند و تنبلی نمی کنند چه می دهد.

3. نتیجه هدایت

وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵﴾

به کسانی که ایمان آورده ‏اند و عمل صالح دارند، بشارت ده، که باغهائی از بهشت برای آنها است، که نهرها از زیر درختانش جاری است، هر زمانی که میوه ‏ای از آن به آنها داده شود، می‏ گویند این همان است که قبلا به ما روزی شده بود (ولی چقدر اینها از آنها بهتر و عالیتر است) و میوه‏ هائی که برای آنها می ‏آورند همه (از نظر خوبی و زیبائی) یکسانند، و برای آنها همسرانی پاک و پاکیزه است و جاودانه در آن خواهند بود.

خداوند متعال در آیه 25 به مؤمنینی که تنبلی نکرده و دستورات الهی را اجرا می‌کنند، بشارت بهشت را می‌دهد. بهشت با خصوصیات زیر معرفی می‌شود.

باغ‌هایی که نهرها در آن جاری است.

در آن زوج‌هایی پاکیزه برایشان است.

جاودانه در آنجایند.

نکته: هدایت آن چیزی است که هرگاه در این دنیا روزی انسان می‌شود، انسان نتیجه‌اش را در آخرت می‌بیند، شاید به همین دلیل بهره‌های آنجا را شبیه روزی‌هایش از هدایت در اینجا می‌بیند، لذا با دیدن بهره‌های باغ‌ها در بهشت می‌گویند، این همان چیزی است که از قبل روزیمان شده بود و آن‌ها را عمداً مشابه می‌آورند تا متوجه اعمالشان در دنیا و حقیقت وعده‌های الهی بشوند.

نکته: در بیان خصوصیات بهشت، تفاوتی بین زن و مرد قرار داده نشده است و آیه فرموده زوجی برایشان وجود دارد.

باشد که ما نیز از هدایت شوندگان بوده و تنبلی ننماییم ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

عزاداری هاتون قبول باشه ان شاءالله، اول یه پیشنهاد داشتم خیلیامون که میریم هیئت در حین (احیانا) گوش دادن به منبر و روضه در حالت ایده آلش بیکار نشستیم (اگه که با گوشی و بقل دستی و اینا....) پیشنهاد من اینه که در این زمان که حدودا بیش از یک ساعت شما همین جور بیکار نشستید و گوش میدید همزمان زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بخوانید، بردن یه تسبیح یا صلوات شمار فک نکنم زیاد زحمتی داشته باشه، زیارت عاشورا رو هم تا سر لعن ها میتونید تو خونه بخونید یا اگه تو گوشیتونه که می تونید در مجلس هم بخونید!! خلاصه این وقت گرانبها و مکان مقدس که توش هستید رو مفت از دست ندید!

در عکس زیر نحوه قرار گیری سپاه عمر سعد و محل های شهادت امام حسین علیه السلام (گودی قتلگاه که همان حرم امام حسین می باشد) و حضرت عباس علیه السلام در آن مشخص است. دایره سبز پشت حرم امام حسین نیز تل زینبیه بوده که نزدیک به خیمه گاه اهل بیت و سپاه حضرت اباعبدالله الحسین می باشد. البته الان شریعه فرات به این نزدیکی به حرم حضرت عباس علیه السلام نیست و به مرور زمان و تغییرات جغرافیایی و شهرسازی، مسیر شریعه تغییر کرده و از حرم فاصله گرفته است.

کربلا سال 61 هجری

با توجه به عکس و محل های مشخص شده در آن بهتر روضه ها رو متوجه میشید و البته خودم هم شاید در آینده نزدیک با استفاده از این عکس مطلب یا مطالبی رو بذارم.

التماس دعا

بعدا نوشت:

این مطلبی که لینکشو در آخر گذاشتم در مورد آثار و احادیث وارده در مورد زیارت عاشورا است که در وبلاگ بق بقو خوندم، گفتم اگه شماها هم علاقمندید بخونید.

زیارت عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم

2. شک در قرآن

وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۲۳﴾

و اگر از آنچه بر بنده خویش فرو فرستاده ‏ایم، شک دارید، اگر راست مى ‏گویید سوره ‏اى همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند، یارى بخواهید.

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ ﴿۲۴﴾

اگر این کار نکردید و هرگز نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیزم آن بدن های مردم (گنهکار) و سنگ هایی است که برای کافران مهیا شده است.

در این آیه سؤال قبلی پاسخ داده می‌شود. اگر این آیات دروغ باشد، بنابراین حضرت رسول باید این حرف‌ها را از خود زده باشد و همچنین او نیز مانند بقیه انسان‌هاست. بر این ‌اساس حتماً کسی باید پیدا شود تا بتواند این‌گونه سخن بگوید، لذا این آیه می‌فرماید اگر به آن‌چه ما بر عبدمان نازل کردیم شک دارید، یک سوره مانند آن بیاورید(شما هم اگر می‌توانید این‌گونه سخن بگویید). همین‌طور برای این کار از هرکسی که می‌توانید کمک بگیرید به غیر از خدا، اگر صداقت دارید. اگر نتوانستید که نخواهید هم توانست، از آتشی که هیزمش انسان‌ها و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده است، بترسید.

نکته: در آیه 23 حضرت رسول با عنوان عبدنا خطاب شده اند، در واقع اگر کسی بخواهد خداوند متعال را عبادت نماید، باید مانند حضرت رسول عمل کند، لذا وجود حضرت به صورت غیرمستقیم به عنوان اسوه مطرح شده است.

نکته: خداوند متعال قرآن را وسیله‌ی اتمام حجت بر تمامی مردم قرار داده است. پس از اتمام حجت بلافاصله جهنم به عنوان نتیجه تنبلی افراد مطرح می‌شود.

 بچه ها محرم رسید، بنظر من تو جلسات محرم با واسطه قرار دادن امام حسین(عله السلام) راحت تر خدا مانو میبخشه و حاجاتمونو میده؛ این شبا رو از دست ندید؛ بگیرید دامن اهلبیت رو که ان شاءالله سعادتمند خواهیم شد!

خدایا به حق حسین و اهلبیت مظلومش ما رو هدایتن کن و در مسیر مستقیم خودت ما رو نگه دار!!

اللهم عجل لولیک الفرج!

راستی صاحب عزای اصلی این شبا امام زمان علیه السلام هستش، میشه تو مجلس عزا صاحب عزا نباشه!!

تو جلسات هواشونو داشته باشیم. آقا قلبش از این وقایع محرم شکسته و خونِ، دعا کنید برا امامتون که یقینا ایشونم در حق شماها دعا خواهد کرد و دعا چه کسی بهتر از دعای حجت حیِّ خدا روی زمین....

سلام؛ با توجه به پست عاشق... و بحث هایی که در قسمت نظرات شد مطلب کوتاه و عمیقی هست باهم میخوانیم:

"بارز ترین خصوصیت محبت، بدون دلیل بودن آن است. من دوست دارم چون دوست دارم که دوست داشته باشم. اگر انجام کاری با دلیل شد، دیگر محبت نیست بلکه معامله است. من کاری می کنم(چیزی می دهم) تا اتفاقی رخ دهد(چیزی بگیرم). البته سرچشمه همان کار نیز محبت به خود است. اما انسان با تربیت کردن خود به تدریج پا روی خواسته های خود می گذارد تا خواسته های خداوند برای او در اولویت قرار گیرد. لذا انسان به تدریج به این مقام می رسد. ابتدا عبادت غلامان را تجربه می کند، سپس عبادت تجار و در انتها به عبادت آزادگان می رسد.
شهید به این دلیل مقامش رفیع است که محبت به خداوند تمام وجودش را پر کرده و به مقام شهود رسیده است لذا از عزیزترین محبت به خود یعنی جانش برای خداوند متعال می گذرد."

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۲۲﴾

آنکس که زمین را بستر شما قرار داد و آسمان (جو زمین) را همچون سقفی بر بالای سر شما و از آسمان آبی فرو فرستاد، و بوسیله آن میوه‏ ها را پرورش داد، تا روزی شما باشد، بنابراین برای خدا شریکهائی قرار ندهید در حالی که می‏دانید (هیچ یک از این شرکاء و بتان نه شما را آفریده ‏اند و نه شما را روزی می ‏دهند).

در ادامه، آیه‌ی 22 خصوصیات دیگری را برای پروردگار عالم معرفی می‌نماید:

1. زمین را محل زندگی قرار داد.

2. آسمان را برفراز شما بنا نمود.

3. از آسمان باران نازل نمود.

4. به وسیله‌ی آن از زمین برای شما رزقتان را حاصل کرد.

حال با توجه به این خصوصیات که پروردگار خود را شناختید و دانستید که هر چیزی در اطراف شما از جانب اوست و به خواست او اتفاق می‌افتد، پس برایش مثل قرار ندهید در حالی که می‌دانید.

نکته: قرآن در معرفی پروردگار عالم، ابتدا انسان‌ها را به خلقت خود توجه داده، سپس به دنیای اطرافشان.

نکته: آیه صراحتاً اعلام می‌دارد که رزق و روزی در دست خداوند متعال است و نباید کسی را در این راستا مؤثر بالذات دانست.

سؤال: با توجه به آیات، منعمین و مغضوبین معرفی شدند و آیات بیان داشتند که برای خوشبختی خود باید دستورات پروردگار خود را با علاقه اطاعت نمود و پروردگار انسان‌ها همان خداوند یگانه است. حال از کجا معلوم این آیات درست بوده و قرآن راست بگوید؟

در اینجاست که خداوند در آیه بعدی انسان ها را به مبارزه و اوردن سوره ای مثل سوره های قرآن دعوت می کند که در پست بعدی در موردش توضیح خواهیم داد ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش اول داستان قوم بنی اسرائیل رو خوندیم و هنوز این داستان ادامه داره، اگه ایراد نداره اون 20 تا آیه ای که از اول سوره بقره جا انداختیم و نخوندیم رو الان بررسی کنیم و ان شاءالله بعدش هم به ادامه داستان بنی اسرائیل بپردازیم:

بندگی، لازمه تکامل

در آیات 1 الی 20 اوصاف متقین(منعمین) و کافرین(مغضوبین) بیان شد. در آیات 21 الی 25 انسان‌ها به یگانه‌پرستی برای رسیدن به رستگاری دعوت می‌شوند.

1. خالق

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۲۱﴾

ای مردم پروردگار خود را پرستش کنید، آن کس که شما و پیشینیان را آفرید، تا پرهیزکار شوید.

در این آیه رابطه‌ی هدایت و عبادت مشخص می‌شود. در واقع انسان با عبادت پروردگار می‌تواند امیدوار باشد که از جمله‌ی هدایت‌یافتگان قرار گرفته شود. عبادت پروردگار یعنی اطاعت با علاقه از دستورات کسی که دستوراتش باعث پرورش یافتن او می‌شود. بنابراین عبادت فرد هیچ سودی برای خداوند متعال نداشته بلکه تنها به سود خود شخص است. در واقع انسان‌ها با عبادت خداوند متعال تربیت می‌یابند و در صورت تربیت شاید جزءِ پرهیزگاران قرار گیرند. به عبارت دیگر انسان‌ها برای تربیت شدن و رشد یافتن به این دنیا آمده‌اند و در صورت رشد، رستگار می‌شوند.

اما تفاوت رشد با تکامل، به دلیل استعداد‌های ما انسانهاست؛ تکامل، تربیت کردن استعدادهاست، اما رشد تربیت کردن آن‌ها برای لقاءَالله است. به عنوان مثال مرتاضان هندی استعدادهای خود را به تکامل می‌رسانند و به قدرت درونی بالایی می‌رسند، اما زمینه مصرفی برای استعدادهای خود ندارند، در صورتی که یک مسلمان با اطاعت دستورات خداوند متعال، این استعدادهای تکامل‌یافته را نیز برای رضای او مصرف می‌نماید. به همین خاطر در آیه عبادت(اطاعت عاشقانه) مطرح شده نه اطاعت.

مثال واضحی از این موضوع داستان علامه طباطبایی با مرتاض هندی هستش که مرتاض جلو علامه میزنه و یه حیوونی (فکر کنم شیر بودش) رو با یه اشاره میمیراند بعد رو به علامه میکنه و میگه شما هم از اینکارو میتونی انجام بدی؟ علامه میگه این که چیزی نبود اگه تو قدرت داری این حیوون رو زنده کن، مرتاض روبه علامه میکنه و میگه: "مگه میشه مگه داریم" بعد علامه میره و دم گوش حیوون یه چیزی میگه و اون حیوون (شیر) زنده میشه!

فک کنم قضیه براتون افتاد و متوجه شدید تفاوت یکی که از اطاعت محض خدا به قدرت میرسه با یکی که فقط با ریاضت نفسانی به قدرت میرسه در چی هستش! داستان علامه با مرتاض رو میتونید در آپارات از زبان حجت الاسلام طائف بشنوید (من تا حالا نشنیدم ولی میدونم همچین چیزی تو آپارات هست!)

نکته: با توجه به این آیه می‌توان نتیجه گرفت که عبادت کردن پروردگار دلیل بر هدایت شدن انسان نمی‌باشد ولی برای هدایت یافتن باید با تمام وجود از دستورات الهی پیروی نمود. اصل خوف و رجا را می‌توان در بیان این آیه مشاهده نمود، زیرا انسان به عبادت خودش نباید مغرور شود و هم‌چنین نباید نسبت به رحمت الهی نیز مأیوس گردد.

نکته: منظور از عبادت در اینجا مسلماً عبادت اختیاری است.

نکته: دستورات کسی قابل اعتماد است که به نیازهای ما آگاهی داشته باشد، به تناسب این آگاهی اعتماد باید بیشتر شود، لذا آیه، پروردگار را با خلقت انسان و نوع بشر معرفی می‌نماید.

عاشقانه خدا رو عبادت نکردیم، بعد انتظار داریم با همین نماز دست و پا شکستمون به جایی هم برسیم و میگیم چرا دعاهامون مستجاب نمیشه!!

امید است ما نیز برا یک بار در عمرمون هم شده عاشقانه خالق هستی رو عبادت کنیم ان شاءالله!

نتیجه گیری

بعد از این همه نعمت(10تا) و عدم تقوای قوم بنی اسرائیل، خداوند متعال در آیه 74 می فرماید:

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۷۴﴾

سپس دلهای شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره‏ ای از سنگها می ‏شکافد و از آن نهرها جاری می ‏شود، و پاره ‏ای از آنها شکاف برمی‏ دارد و آب از آن تراوش می‏ کند، و پاره‏ ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می ‏افتد (اما دلهای شما نه از خوف خدا می‏ طپد و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

با توجه به آیات 47-74 روند رسیدن انسان ها به قساوت قلب مطرح شده است. به حدی که دیگر هیچ چیز در آنها تأثیرگذار نیست. همان طور که در این آیات مشخص است، خداوند متعال بارها و بارها با دلایل روشن آنها را به تقوا و پرهیزگاری و عدم ظلم به خویش دعوت می نماید، اما قوم بنی اسرائیل دست از تعدی و عصیان خویش برنداشتند تا جایی که به کفر رسیده و راه برگشتی برای خود باقی نمی گذارند. در حدی که خداوند قلب آنها را از سنگ سفت و سخت تر می داند.

الان بهتر میتونیم مفهوم آیات 6 و 7 سوره مبارکه بقره رو درک کنیم و بفهمیم این آدما چه کار کرده اند که خداوند درباره آنها فرمود:" کسانی که کافر شدند برای آنها تفاوت نمی‏کند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد(6)؛ خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشم های آنها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.(7)"

یه کم فکر کنید!!

ببینید اینا چکار کردند که خدا در موردشون میگه قلبشون انقدر سفت و سخته که از سنگ کوهها هم نفوذناپذیرتره، هم آنقدر خدا رو خسته کردند که خدا میگه من بر دلها و چشمای اینا مهر میزنم و بر چشماشون پرده افکنده ام!!

ان شاءالله خداوند خودش کمکمون کنه و نگذارد به چنین مرحله ای از قساوت قلب برسیم و همواره در برابر دستوراتش خاشع و خاضع باشیم و گردن کشی نکنیم!

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه آیات رو باهم میخونیم:

وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿۷۲﴾

و بخاطر بیاورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را مخفی داشته بودید آشکار می ‏سازد.

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴿۷۳﴾

سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند) خداوند این گونه مردگان را زنده می ‏کند و آیات خود را به شما نشان می ‏دهد شاید درک کنید.

همانطور که دیروز هم خدمتتون عرض کردم، داستان از این قرار بود که در قوم بنی اسرائیل قتلی صورت پذیرفت و آنها یکدیگر را به قتل متهم می کردند. نزد حضرت موسی آمده و از او خواستند تا حقیقت را آشکار نماید. حضرت موسی نیز به آنها می گوید گاوی را ذبح نمایند. خصوصیات گاو بیان می شود. آنها گاو مورد نظر را یافته و با اکراه ذبح می کنند. این اکراه شاید ناشی از وجود رگه های گوساله پرستی و یا شاید هم به خاطر قیمت زیاد آن گاو بوده است(که هر دو ضعف ایمان را می رساند). با قسمتی از بدن گاو(دم او) به مرده زده و زنده می شود. مرده نیز قاتل خود را معرفی می نماید. هدف مورد نظر این آیات قاتل و مرده نیست بلکه زنده شدن مرده آن هم توسط پاره ای از بدن یک گاو ذبح شده است. به همین دلیل آیات از گاو آغاز کرده، نه از مرده.

این مرده می توانست با اراده خداوند و بدون انجام هیچ یک از این مراحل زنده شود، اما چنین نشد. در پاسخ باید گفت شاید وجود بقایای گوساله پرستی در میان قوم بنی اسرائیل سبب این روش بوده است و همچنین تلاش و پرداخت هزینه برای زنده کردن مرده به نوعی سبب عدم تکرار این ماجرا می شده است.

نکته: زنده شدن مرده نیز به عنوان نعمتی برای این قوم بیان شده است، زیرا هر ذهن بیداری را به فکر واداشته و موجب افزایش ایمان او به روز واپسین می گردد(شاید اندیشه کنید).

در پست بعدی نتیجه آیات 47 تا 73 را از زبان قرآن ان شاءالله مطرح خواهیم کرد.

امروز 24 ذی الحجه مصادف با دو رویداد مهم در صدر اسلام می باشد.

 1. مباهله

در روز مباهله بنا بر این بود که مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا آن طرفی که دروغگوست را عذاب کند. آیه مربوط به این واقعه را با هم می خوانیم:

فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿۶۱ آل عمران﴾

هر گاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده، (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

باید افزود تمامی سرچشمه‌های شیعه و سنی متفق القولند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم، علی، فاطمه، حسن و حسین صلوات الله علیهم را با خود به میعادگاه برد و مسیحیان نیز وقتی دیدند وی به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که جزیه بپردازند.

مباهله و خاتم بخشی امیرالمومنین علی علیه السلام

2. خاتم بخشی امام علی (علیه السلام)

اتفاق تاریخی دیگر این روز انفاق امیرالمومنین علی علیه السلام در حال رکوع به فقیر می باشد، که آیه مربوط به ای رویداد را نیز باهم می خوانیم:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵ مائده﴾

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پيامبر او، و آنها كه ايمان آورده‏اند و نماز را بر پا مي‏دارند و در حال ركوع زكات مي‏پردازند.

در شأن نزول آيه آمده است: سائلى وارد مسجد شد و از مردم درخواست كمك كرد. كسى چيزى به او نداد. حضرت على عليه السلام در حالى كه به نماز مشغول بود، در حال ركوع، انگشتر خود را به سائل بخشيد. در تكريم اين بخشش، اين آيه نازل شد. ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب پيامبر مانند ابن عباس، عمّار ياسر، جابر بن عبد اللّه، ابو ذر، أَنس بن مالك، بلال و ... نقل كرده‏ اند و شيعه و سنّى در اين شأن نزول، توافق دارند.

 

این روز رو خدمت همه دوستان تبریک عرض می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم

قصد داریم دهمین نعمتی که خداوند به بنی اسرائیل مرحمت نمود را (به دلیل زیادب ودن آیات در دو پست) بررسی نماییم. ضرب المثل "طرف بهانه بنی اسرائیلی می گیرد" بنظر من از این داستان نشئت گرفته است.

برای اینکه در جریان داستان قرار بگیرید برای مقدمه عرض می کنم قضیه از این قرار است که در بنی اسرائیل قتلی صورت گرفته بود و برای پیدا کردن قاتل غوغایی برپا شده بودکه ادامه داستان را از زبان قرآن باهم می خوانیم:

10. زنده شدن مرده

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۶۷﴾

(و بخاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت خداوند به شما دستور می‏دهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعه ای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد) گفتند آیا ما را مسخره می ‏کنی؟ (موسی گفت) به خدا پناه می‏برم از اینکه از جاهلان باشم!

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ ﴿۶۸﴾

گفتند (پس) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این ماده گاو چگونه ماده گاوی باشد؟ گفت خداوند می‏ فرماید ماده گاوی که نه پیر و از کار افتاده، و نه بکر و جوان، بلکه میان این دو باشد، آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید.

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ﴿۶۹﴾

گفتند: از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد چه رنگی داشته باشد؟ گفت: خداوند می‏ گوید: گاوی باشد زرد یک دست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد!

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿۷۰﴾

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند که آن چگونه [گاوى] باشد زیرا [چگونگى] این ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضیحات بیشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدایت ‏خواهیم شد.

قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِیرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِیَةَ فِیهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفْعَلُونَ ﴿۷۱﴾

گفت وى مى ‏فرماید در حقیقت آن ماده گاوى است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیارى کند،  از هر عیبی بر کنار و حتی هیچ گونه رنگ دیگری در آن نباشد، گفتند: الان حق مطلب را برای ما آوردی! سپس (چنان گاوی را پیدا کردند) و آن را سر بریدند ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند!

بنابراین خصوصیات گاو به شرح زیر است:

1. نه پیر و نه جوان؛

2. زرد یکدست و درخشنده؛

3. نه رام برای شخم زدن و نه رام برای زراعت و آبکشی؛

4. سالم و بدون عیب.

بنی اسرائیل سه بار خصوصیات گاو را از حضرت موسی خواستند و در مرتبه سوم با گفتن «ان شاء الله» خداوند آنها را به مقصود رساند و هدایت نمود.

گاهی انسان به دستور خداوند آگاهی دارد، اما آن را با اکراه اجرا می نماید. اجرای با اکراه دستور خداوند نشان از ضعف ایمان شخص دارد چرا که این اکراه تنها می تواند ناشی از ضعف اعتماد به دستور خداوند باشد.

 

نکته قابل توجهی که از آیه 67 به دست می آید اینه که مسخره کردن، عمل جاهلان است.

نکته نگراشی قابل توجه هم نحوه درست نوشتن «ان شاء الله» است که امید است رعایت نماییم.

امیدوارم ما در برابر دستورات خداوند و اسلام از این بهانه های بنی اسرائیلی نگیریم.

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه نعمت های هشتم و نهمی که خداوند به قوم بنی اسرائیل داده است را با هم میخونیم.. ین نعمتها فوق العاده جالب و تامل برانگیز هستش.

8. بالای سر بردن کوه طور

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۶۳﴾

و زمانی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم (وبه شما گفتیم) آنچه را از آیات و دستورات خداوند به شما داده ‏ایم با قدرت بگیرید، و آنچه را در آن هست بخاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا پرهیزگار شوید.

ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ﴿۶۴﴾

سپس شما بعد از این جریان روگردان شدید و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود از زیانکاران بودید.

این نعمت نیز عامل تقوا به حساب آمده. در آیه 40 که خداوند می فرماید به عهدتان وفا نمایید، شاید منظور از عهد همین پیمانی است که در این آیه ذکر شده است. چنان چه پیشتر در آیه 27 ذکر شده، زیانکاران، همان گمراهان هستند. بنابراین منظور از فضل و رحمت خداوند، در واقع هدایت گمراهان است. لذا در آیه 47 که خداوند خطاب به قوم بنی اسرائیل می فرماید شما را بر عالمیان فضیلت دادم، در واقع فرصت هدایت است. به عبارت دیگر تعداد نعمت هایی که خداوند به آنها داده بیشتر است (یا به تعبیر من خداوند فرصت های بازگشت بیشتری را به این قوم مرحمت داشته است). از آنجا که این نکته دقیقاً در نعمت هشتم ذکر شده است، شاید بتوان این نتیجه را گرفت که دیگر اقوام هفت بار فرصت هدایت می یافتند.

9. بوزینه شدن

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ﴿۶۵﴾

بطور قطع حال کسانی را از شما که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند دانستید، ما به آنها گفتیم بصورت بوزینه‏ های طرد شده ‏ای در آئید.

فَجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ ﴿۶۶﴾

ما این جریان را مجازات و درس عبرتی برای مردم آن زمان و کسانی که بعد از آنان آمدند، و هم پند و اندرزی برای پرهیزکاران قرار دادیم.

بنابراین نهمین نعمت، یعنی بوزینه شدن افراد متعدی، عامل تقوای دیگران بوده است.

 

بطور خلاصه همانطور که متوجه شدید در نعمت هشتم خداوند کوه طور را بلند می کند و بالای سر بنی اسرائیل میاره و از اونا عهد و پیمان میگیرد. (به تعبیر من خداوند بهشون گفته ایمان میارید یا این کوه رو بندازم روی سرتون)، باز در ادامه انها پیمان شکنی کردند. در آیه 65 و 66 هم انهایی که از دستور خدا در روز شنبه (کار نکردن در شنبه) سرپیچی کردند خداوند آنها را به بوزینه تغییر شکل می دهد و این عذاب خداوند نعمتی بوده برای دیگرانی که این قضیه را مشاهده کردند، نعمتی به این صورت که اگه شما هم مثه اینا تقوا پیشه نکنی اینجوری میشیا!

خلاصه خدا به هر طریقی بوده میخواسته این ناسپاسا رو ادمشون کنه ولی خودشون نمیخواستند که آدم بشند!

امیدوارم ما در عهد و پیمان هامون با خدا استوار و پایبند بمانیم و سرپیچی از دستوراتش نکنیم ان شاءالله!

فردا چهارشنبه است و روز زیارتی امام کاظم (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام).

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی (علیه السلام)

این عکس من رو یاد خداحافظیام با آقا میندازه!

هر وقت که میخواستم برم از حرم، تو صحن مسجد گوهرشاد پشت اون در حجره وای میسادم و ضریح آقا رو از پشت در میدیدم و عقب عقب میرفتم تا میرسیدم به این خروجی مسجد به سمت صحن قدس دوباره با آقام خداحافظی می کردم.

مگه میشه ازش دل کند..

مگه بجز ایشون کسی رو تو ایران داریم

من که نمیتونم همش برم پیش ارباب بی دستم عباس

من که نمی تونم همش برم پیش موالام علی

من که نمیدونم قبر مادرت کجاست!

تازه بدونمم مگه اون بی حیاها میذارن برم!

فقط تو رو دارم آقا....

دلخوشیم به تو هست اقا

آقا میخامت

آقا میخامت برا خودت

عاشقت شدم

آقا خودت میدونی ...........

آقا..

آقا یادش بخیر بعد از نمازای عشا، تو صحنِ مسجد گوهرشاد، برمیگشتیم سمت ضریحت و با مداح زیارت امین الله رو می خوندیم!....

 السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی (علیه السلام)

آقا...

 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه!

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به آیات شرفه 49 تا 60 سوره مبارکه بقره که تا الان خواندیم قصد دارم یه برداشت و خلاصه ای از این آیات را خدمتتون عرض نمایم.

با فرض رعایت ترتیب در نعمت های قوم بنی اسرائیل که در آیات 49-60سوره بقره آمده، می توان با اندک دقتی سرگذشت آنان را متوجه شد. این قوم توسط آل فرعون تحت شکنجه و عذاب بودند، پس از نجات آنان توسط خدا از دست فرعونیان، آنها هجرت می کنند. در این هجرت حضرت موسی برای راز و نیاز با خداوند 40 شبانه روز به کوه می رود. در این مدت کتاب و فرقان برای هدایت مردم به حضرت موسی داده می شود اما در نبود حضرت موسی، قوم بنی اسرائیل گوساله پرست می شوند. خداوند طبق آنچه گفته شد از این خطای قوم بنی اسرائیل می گذرد. پس از آن مجدداً قوم بنی اسرائیل از حضرت موسی درخواست می کنند که خداوند سبحان را ببینند. در پی همین درخواست صاعقه ای زده می شود و همه آنها می میرند. خداوند متعال مجدداً آنها را زنده می نماید و آنها باید شکرگذار این فرصت دوباره می بودند. با قرار گرفتن در شرایط سخت بیابان، خداوند ابر را مأمور سایه افکنی برآنها کرده و خوراکی بسیار عالی(منّ و سلوی) را برای خوردن آنها نازل می کند. همین طور به تعداد طایفه های آنان دوازده چشمه را برای آنها می جوشاند تا تشنگی خود را برطرف کنند. آنها نه تنها شکر این نعمت ها را به جا نیاورده بلکه از حضرت موسی تقاضای سبزی و عدس و پیاز و ... می نمایند. خداوند متعال نیز به آنها می گوید به شهر وارد شده و هر چه می خواهید، کشت کرده و بخورید. به شرط اینکه در حین وارد شدن به شهر، از خداوند طلب بخشش و مغفرت نمایید تا خداوند متعال گناهکاران را بخشیده و بر درجه نیکوکاران بیافزاید. عده ای از آنها این کار را به سخره گرفته و انجام نمی دهند. از آسمان نیز بر آنها عذاب نازل می گردد.

نکته: در واقع منظور خداوند متعال از دادن نعمت به بندگان، فرصت هدایت و رشد است که رستگاری جاودانه را به همراه دارد. گاهی این نعمت منجر به ایمان بیشتر و گاهی منجر به عمل صالح می گردد. چنان چه از هر دو نعمت به خوبی بهره می گرفتند، به درجه و مرحله تقوا می رسیدند.

آنها نه تنها به نعمت های الهی کفر ورزیده بلکه سابقه کشتن فرستادگان الهی مانند حضرت اسحاق را دارند. آنها قومی عصیانکار و متعدیند، به همین خاطر از جمله مغضوبین گشتند. بنابراین آنجا که خداوند می فرماید انذار کردن و نکردن کافران فایده ای ندارد(آیه 6سوره بقره) به این دلیل است که کافران با انکار پیاپی نعمات واضح الهی آن قدر در سیاهی فرو رفته اند که دیگر فرصت تشخیص حق و باطل را از خود سلب نموده و راه بازگشتی برای خود نگذاشته اند. قوم بنی اسرائیل علاوه بر این که از جمله کافرانند و دچار غضب الهی گشته اند، خداوند متعال دو چیز را بر آنها حتمی و ضروری کرده است.

ذلت: آنها همیشه در میان همه جوامع و ملت ها ذلیل و حقیر هستند.

این قوم برای به دست آوردن دنیا از هیچ ذلت و پستی دوری نمی کنند. در واقع این قوم ،بندگانِ دنیا گشته اند و چه ذلتی پست تر از اینکه انسان بندگی چیزی را بکند که برای او آفریده شده است.

بی خانمانی: آنها هیچ گاه از خود صاحب کشور و جایگاهی نخواهند شد و هیچ جایی را نمی توانند از آن خود بدانند.

بنابراین عدم وجود کشوری با حکومت بنی اسرائیل، حکم الهی است. اشغال فلسطین توسط این قوم به نوعی مخالفت با این حکم است و مخالفت با قانون پروردگار یعنی ظلم. حمایت آشکار هرکشوری از آنها نیز به معنای حمایت از ظلم است و هیچ مشروعیتی به این کار نخواهد داد. به عنوان مثال اگر من از بچه ای دزدی کنم، تمام دنیا هم از من حمایت کنند، آن شیء ازآن من نبوده و من ظالم هستم. بنابراین اشغال فلسطین و حمایت کشورها از آنها، نشان از ظلمی آشکار بوده و از آنجا که یکی از شرایط ظهور امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) نیز آگاهی مردم و ظلم زیاد مستکبرین است، اشغال فلسطین نشان از قریب بودن ظهور دارد ان شاءالله.

سؤال: خداوند متعال به این قوم چرا مهلت داده و آنها را نابود نمی کند؟

پاسخ این سؤال را می توان در آیات مربوط به کافرین(6-19سوره بقره) یافت. چنان چه وجود کافران مانند شیطان وسیله تربیت مؤمنان است و مؤمنان بدین وسیله درجات بالاتری را فتح می نمایند. مهلت دادن به بنی اسرائیل را نیز نمی توان از این قانون مستثنی دانست.

نکته: فاسقان با تکرار پیوسته فسق خود، به کفر می رسند، چنان چه این فرصت را دارند با ترک فساد و انجام عمل صالح(آیه بعد) جزءِ متقین گردند.

هنوز 3نعمت دیگه مونده!

ادامه دارد ان شاءالله...

بسم الله الرحمن الرحیم

در دو آیه 60 و 61 سوره مبارکه بقره یک نعمت دیگر خداوند به بنی اسرائیل و متقابلا یک کفران نعمت دیگر از بنی اسرائیل را خواهیم خواند، پس لطفا به آیات و ترجمه های آن، با دقت توجه کنید:

7.دوازده چشمه

وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿۶۰﴾

و چون موسى براى قومش در طلب آب برآمد، به او گفتیم با عصایت به آن سنگ بزن ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید، بطوری که هر یک (از طوائف دوازده گانه بنی اسرائیل) چشمه مخصوص خود را می‏شناخت (و گفتیم) از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید و در زمین فساد نکنید و فساد را گسترش ‍ ندهید.

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ ﴿۶۱﴾

و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: ای موسی هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم، از خدای خود بخواه که از آنچه از زمین می‏روید، از سبزیجات خیار، سیر، عدس، و پیاز برای ما برویاند، موسی گفت: آیا غذای پستتر انتخاب می‏نمائید (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) وارد شهری شوید، زیرا هر چه خواستید در آنجا هست. خداوند (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانی آنها زد و مجددا گرفتار غضب پروردگار شدند، چرا که آنها نسبت به آیات الهی کفر می‏ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‏کشتند، اینها به خاطر آن بود که گناهکار و سرکش و متجاوز بودند.

 

نعمت داوزده چشمه جوشان به طور واضح در آیه 60 به آن اشاره شده، در آیه 61 بنی اسرائیل میان به جضرت موسی میگن ما غذای بهشتی (من و سلوی) نمیخایم و بگو خدا برای ما عدس و پیاز و ... از زمین برویاند، حضرت موسی میگه غذای (آماده) بهشتی رو میخاید ول کنید به اینا بچسبید!

در ادامه آیه هم که خداوند مهر خواری و بی خانمانی را به دلیل اعمال ناشایست بنی اسرائیل برای همیشه به پیشانی آنها می زند و میبینیم که تا قرن حاضر آن ها کشور مستقلی برای خود ندارند و این آیه دلیل بی خانمانی آنها را ذکر کرده است!

از دید من داره جذاب میشه، الان حدودا آخرای داستان بنی اسرائیل هستیم.

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

ترجمه آیات کاملا واضح هست و با اندک تفکری، نکات بسیار کاربردی در مورد ارتباط خودمون با خدا بدست میاد ان شاءالله!

4. زنده شدن پس از صاعقه

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿۵۵﴾

و (نیز به خاطر بیاورید) هنگامی که گفتید ای موسی ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم، در همین حال صاعقه شما را گرفت در حالی که تماشا می ‏کردید.

ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۵۶﴾

 آنگاه پس از مردنتان، شما را [دیگر بار] زنده کردیم، تا سپاس بگزارید.

بنی اسرائیل به حضرن موسی گفتند تا خدا رو نبینیم ایمان نمی آوریم، در همین هنگام عذاب الهی (صاعقه) آنها را فرا گرفت و همگی مردند. سپس خداوند دوباره زنده کردشون تا شاید سپاسگذار بشند (آدم بشند).

5. نزول منّ و سلوی

وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۵۷﴾ 

و ابر را بر شما سایبان ساختیم، و با من (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوی (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) از شما پذیرائی به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمتهای پاکیزه ای که به شما روزی دادیم بخورید (ولی شما کفران کردید) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می‏ نمودند!

این آیه اشاره میکنه به زمانی که خداوند با غذاهای آماده بهشتی (من و سلوی) از بنی اسرائیل پذیرایی می کرد.

6. حطۀ

وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ ﴿۵۸﴾ 

و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتیم در این قریه (بیت المقدس) وارد شوید و از نعمتهای فراوان آن هر چه می‏خواهید بخورید، و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگوئید خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم، و به نیکوکاران پاداش بیشتری نیز خواهیم داد.

فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ  (59) 

اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند ( و به جای آن جمله استهزاء آمیزی می‏گفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانی عذابی از آسمان فرستادیم.

این آیه هم اشاره میکنه به یکی از فرصتایی که خدا برای بخشش به بنی اسرائیل داد ولی باز یه سری از اونا بازی دراوردند.

مثه بعضی از مسلمونا که اعمال دین رو مثه نماز، روزه، حج، زکات، خمس و.. رو مسخره می کنند.

ادامه دارد...

2. ادامه بخشش گوساله پرستی

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿۵۴﴾

و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم کردید پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید و [خطاکاران] خودتان را به قتل برسانید که این [کار] نزد آفریدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذیرفت که او توبه ‏پذیر مهربان است.

سؤالی که پیش می آید اینه بخشش زمانی معنا می دهد که کسی جزای کارش رو نپرداخته باشد، نه زمانی که هزینه عملش را بپردازد. بنابراین بخشش خداوند بعد از اینکه به آنها دستور داد خطاکاران را بکشند، چه معنایی می دهد؟ اینا که مسببای اصلی رو کشتند!

اولاً همین قدر که خداوند به آنها فرصتی دوباره داده ولو با جنگ و کشتن خطاکاران، خود جای شکر گذاری دارد. به عنوان مثال کسی را که به دلیل قتل حکمش اعدام است، اگر صاحب خونِ مقتول، به پرداخت دیه راضی شود و قاتل را ببخشد، مسلما قاتل با علاقه دیه را پرداخت می نماید، زیرا جان ارزشمندتر از پول است. یک دلیل دیگر گرفتن دیه هم برای درس عبرت گرفتن قاتل و عدم تکرار این عمل از سوی اوست.

دوماً همان طور که در آیه 21 سوره بقره بیان شده، هدف انسان در زندگی باید عبادت پروردگار باشد تا در زندگی جاودانه رستگار شود. بنابراین چگونگی بازگشت به سوی خداوند مهم است نه زمان آن. با این دید جان، پول و ... همه وسیله ای برای عبادت هستند. بنابراین هنگامی که خداوند امکان رشد و تعالی روح را به کسی که اشتباهی بزرگ مرتکب شده می دهد، در واقع او را بخشیده است. اما برای تربیت کردنش(با توجه به صفت خداوند که رب العالمین یعنی تربیت کننده و پرورش دهنده عالمیان است) او را به وسیله ی جانش(عزیزترین داراییش) امتحان می نماید. او نیز با دادن جان به سوی پروردگار خویش بازگشته و رستگار می شود.(اگر البته این کار رو انجام بده و با بهانه و دلیل که بچه ام یتیم میشه زنم بی کس میشه و اینا، دستور خدارو نپیچونه!)

نتیجه ای که من از این آیه گرفتم اینه که اگر خدا در قبال خطا ما یه جزایی ولو سنگین بنظر ما میذاره اولا خودش عادل ترین عادلهاست و حکم رو متناسب با جرممون داده دوما برا اینه که این راه اشتباه رفته رو که موجب دورشدنمون از خدا شده رو بتونیم جبران کنیم.

3. کتاب و فرقان

وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۵۳﴾

 و آنگاه که موسى را کتاب و فرقان [=جداکننده حق از باطل] دادیم شاید هدایت‏ یابید.

این  نعمت بین آیات مربوط به گوساله پرستی ذکر شده، زیرا کتاب و فرقان در آن چهل شب به حضرت موسی داده شد و همین طور فلسفه این نعمت نیز مانند قرآن هدایت است.

باشد که با انجام دستورات خدا هدایت یابیم ان شاءالله!

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

قرار شد بیایم نعمتایی که خداوند به بنی اسرائیل داده رو برسی کنیم، به دلیل زیاد بودن تعداد این نعمتها احتمالا در چند پست آنها را ذکر خواهیم کرد:

1. نجات از آل فرعون

وَإِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿۴۹﴾

و (نیز به خاطر بیاورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهائی بخشیدیم که همواره شما را به شدیدترین وجهی آزار می‏دادند: پسران شما را سر می‏بریدند و دختران شما را (برای کنیزی) زنده نگه می‏داشتند و در این، آزمایش سختی از طرف پروردگار برای شما بود.

وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿۵۰﴾

 و یاد کنید که دریا را براى شما شکافتیم و شما را رهانیدیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نظاره مى‏ کردید

2. بخشش گوساله پرستی

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ﴿۵۱﴾

و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم (و او به میعادگاه برای گرفتن فرمانهای الهی آمد) سپس شما گوساله را (معبود خود) انتخاب نمودید در حالی که با این کار (به خود) ستم می‏کردید.

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۵۲﴾

 سپس شما را بعد از آن بخشیدیم، شاید شکر این نعمت را بجا آورید.

بخشش قوم بنی اسرائیل بعد از گوساله پرستی یکی از نعمت هایی است که خداوند به آنها داده، زیرا مجدداً فرصت رشد و تعالی یافتند و باید با اطاعت عاشقانه(عبادت) پروردگار خویش، شکر این نعمت را به جا آورند. (و یا بجا می آوردند!)

پس اگه ما توبه کردیم و خدا توبه ما را پذیرفت باید شکر این نعمت را بجا آوریم که بنظر من میتونه بخشی از این شکر گذاری ادای حقوق ضایع شده (مثه حق الناس یا نماز و روزه قضا) باشه!

ادامه دارد....