سلام عزاداری هاتون قبول باشه ان شاء الله!
در کاشان رسم هست که هیئات ابوالفضلی علاوه بر تاسوعا در روز پنجم محرم هم میرند بازار و اقامه عزا می کنند. همین موضوع باعث شد تا این پست رو در مورد حضرت عباس علیه السلام بنویسم، زیاد کاری به مناسبت این روز و چقدر از لحاظ تاریخی صحت داره، ندارم. یادمه بچه بودم میوندار هیئت ما میگفت تو این روز حضرت عباس علیه السلام در دشت کربلا رجز خونده و گفته حسین تنها نیست و من مثه کوه پشتشم، من عباس ابن علی پسر حیدر کرار هستم! یه نگاه به این عکس خیمه گاه بندازید. اون گنبد وسطیِ بزرگ بزرگه، خیمه امام حسین علیه السلام بوده و اون گنبد بزرگ در ورودی خیمه گاه رو که مشاهده می کنید خیمه حضرت عباس علیه السلام بوده!
از تصویر بالا و از تصویری که قبلا گذاشتم (در آن تصویر خندق های اطراف خیمه گاه مشخص هست) متوجه میشیم که عبور از خیمه حضرت عباس تنها راه ورود به خیمه گاه هست. اما چرا؟؟؟؟ چون عباس علمداره، چون عباس یل ام البنین هست، چون عباس اعتماد همه است، چون عباس اعتماد بچه هاست. وقتی خیمه عباس جلوه و همه باید از زیر نظر عباس بگذرند تا بیاند تو خیمه، خودِ این موجب میشه که بچه های حرم با خیال راحتی سرشونو بذارند زمین و بخوابند! چون عمو عباس هست! با وجود عمو میدونند هیچ خطری تهدیدشون نمی کنه! با وجود عباس امید دارند! امید دارند که همه چیزا خوب میشه و این سختیها با وجود عموعباس موقتی هست!
خیلی سخته یه سری آدم خصوصا اگه بچه هم باشند چنین اعتماد و انتظاری ازت داشته باشند ولی بری و ببینی هیچ کاری از دستت در نهایت بر نیومد! سخته وقتی یه بچه بهت امید بسته، سخته وقتی بدونی یه حرم به آب آوردن تو امید بسته اند، سخته وقتی یاد این جمله ها موقع رفتند سمت شریعه از بچه ها میافتی که بهم می گفتند: آخ جون عمو رفت اب بیاره، حتما به زودی سیراب میشیم، مگه میشه عمو بره و دست خالی برگرده!
سخته وقتی افتادی زمین با یه مشک خالی و تو اون حالت جان دادن، یاد شورو شوقی که تو چشایه بچه ها بود میافتی! یاد جملات امیدوار کننده ای که بهم میدادند میافتی! عمو رفت آب بیاره، بچه ها تشنگی دیگه تموم شد! الان سیراب میشیم، اخه عمو عباس رفته، مگه میشه کاری از دست عمو برنیاد!!!
یا ابالفضل.....
همه اینا و خجالت عباس بعد از پاره شدن مشک یه طرف، اما از اون سخت تر لحظه برگشت و ورود اباعبدالله به خیمه گاه هست. تصور لحظات طی کردن مسیر فاصله محل شهادت حضرت عباس تا خیمه توسط امام حسین برا من که خیلی سخته، نمیدونم این چند دقیقه برابر چند ساعت به امام گذشت، چشاش لابد سیاهی میرفته از این داغ و غم! و دانستنِ اینکه همه در ورودی خیمه گاه منتظر عباس هستند تا سیراب بشند، غمها و مشکلاتت رو چندین برابر میکنه!
بچه ها دم خیمه گاه یهو میبینند یه آقای قد خمیده داره میاد!!!
کیه یعنی؟!!
بابا حسینِ که ! بابا چرا اینطور شدی؟! بابا عمومون کو؟
چقد اون لحظه برا حسین سخت بوده! اصلا برام قابل درک نیست!
حسین هم با کشیدن عمود خیمه عباس و بدون زدن حرفی جواب بچه ها رو میده!!
خدایا بحق عباس ابن علی و بچه های حرم اباعبدالله، امید هیچ کس رو نا امید نکن!
این عکس همیشه با دل من بد بازی کرده!
لا اقل جلو حرم و ضریح عباس نمی زدند!
آخه عباس زمان شهادتش با دیدن این مشک پاره کم خجالت نکشید!
اللهم عجل لولیک الفرج!
التماس دعا!