حدیث شماره ۴ باب ضرورت وجود حجت کتاب حجت اصول کافی
قسمت سوم
شامی خطاب به هشام گفت :چه کسی نسبت به مخلوق خیر اندیش تر است، پروردگارشان یا خودشان؟
هشام: پروردگارشان از خودشان خیر اندیش تر است.
شامی: آیا پروردگار شخصی را گماشته تا ایشان را متحد کند، ناهمواری هایشان را هموار سازد و حق و باطل را به ایشان بازگوید؟
هشام: در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا امروز؟
شامى: در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که خود آن حضرت بود، امروز کیست؟
هشام: همین شخصى که بر مسند نشسته (اشاره به امام صادق علیه السلام کرد) و از اطراف جهان به سویش رهسپار گردند تا به میراث علمى که از پدرانش دست به دست گرفته خبرهاى آسمان و زمین را براى ما باز گوید.
شامى: من چگونه می توانم این را بفهمم؟
هشام: هر چه می خواهی از او بپرس.
شامى: عذرى برایم باقى نگذاشتى، بر من است که بپرسم.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:« اى شامى! می خواهى گزارش سفر و راهت را به خودت بدهم؟ چنین بود و چنان بود»
شامى با سرور و خوشحالى می گفت: راست گفتى، اکنون به خدا اسلام آوردم،
امام صادق (علیه السلام) فرموند:« نه، بلکه اکنون به خدا ایمان آوردى، اسلام پیش از ایمان است، به وسیله اسلام از یک دیگر ارث برند و ازدواج کنند و به وسیله ایمان ثواب برند.» (تو که قبلا به خدا و پیغمبر ایمان داشتى مسلمانى بودى که ثواب عبادت نداشتى و اکنون که مرا به امامت شناختى خدا برای عباداتت هم به تو ثواب خواهد داد)
شامى عرض کرد: درست فرمودى، گواهى دهم که جز خدا کسی شایسته عبادت نیست و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خداست و تو جانشین اوصیاء هستى.