رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۸۶ مطلب با موضوع «قرآن» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

در پست قبلی با توجه به آیه شریفه 25 سوره مبارکه بقره در مورد نتیجه هدایت صحبت کردیم. در ادامه آن آیه خداوند صحبت جالبی می کند که نکاتی در مورد اینکه چرا برخی از قرآن تاثیر نمی پذیرند از این آیات استنباط می شود و این گروه گمراه شده را قرآن فاسقین می داند. با توجه و دقت، آیات و مطالب را باهم می خوانیم:

فاسقین

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ﴿۲۶﴾

خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی‏کند (در این میان) آنها که ایمان آورده ‏اند می‏دانند حقیقتی است از طرف پروردگارشان، و اما آنها که راه کفر را پیموده‏ اند (این موضوع را بهانه کرده) و می‏گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری) خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده کثیری را هدایت می‏کند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‏ سازد.

الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۲۷﴾

(فاسقان آنها هستند که) پیمان خدا را پس از  بستنش، می‏شکنند، و پیوندهائی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع می ‏نمایند، و در جهان فساد می ‏کنند، اینها زیانکارانند.

در آیات قبلی(20-25) قرآن به عنوان حجت بر تمامی انسان‌ها معرفی شد. در آیه 26 عدم تأثیرپذیری خداوند متعال از حرف مؤمنان و کافران مطرح شده است که خود این مطلب نیز یکی از اعجاز‌های قرآن است. چرا که نویسندگان، برای محبوبیت نثر خود به ذائقه‌ی مخاطب دقت می‌کنند، لذا نثر آن‌ها تحت تأثیر مخاطب است، اما این آیه نشان می‌دهد که قرآن بر جامعه تأثیرگذار است، نه شرایط جامعه برآن.

در آیه 2، قرآن عامل هدایت برای متقین معرفی شد. در این آیه کافرین این شبهه را وارد می‌نمایند که به واسطه‌ی قرآن، بعضی هدایت و برخی گمراه می‌شوند، که خداوند متعال در جواب آنها می‌فرماید که تنها فاسقان گمراه می‌شوند. و خصوصیات آن‌ها را در آیه 27 بیان نموده است.

عهد شکن: کسانی که عهدشان به خداوند را بعد از محکم نمودنش، می‌شکنند.

قطع‌کننده روابط: آن‌چه را خداوند امر به وصل نمودنش کرده، قطع می‌کنند.

مفسد: در زمین فساد می‌کنند.

ضالین

از آنجا که تنها فاسقان گمراه می‌شوند، بنابراین با توجه به دسته‌بندی که در سوره حمد صورت گرفته است، می‌توان گمراهان را همان فاسقین دانست.

نکته: کافرین در زمین فساد به پا می‌کنند. در واقع منبع نشر فسادند در حالی که فاسقین انجام‌دهنده آن هستند.

نکته: با توجه به آیه که فرموده، کسانی که ایمان دارند، پس می‌دانند؛ ایمان حاصل شناخت است. همین‌طور کسانی که شناخت دارند، لزوماً دارای ایمان نیستند.

 

امیدوارم به برکت قرآن هیچ گاه جز فاسقین نباشیم ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

در پست دیروز عرض کردیم خداوند متعال قرآن را وسیله‌ی اتمام حجت بر تمامی مردم قرار داده است. پس از اتمام حجت بلافاصله جهنم به عنوان نتیجه تنبلی افراد مطرح می‌شود. الان میخواهیم ببینیم خدا به انها که گوش می دهند و تنبلی نمی کنند چه می دهد.

3. نتیجه هدایت

وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵﴾

به کسانی که ایمان آورده ‏اند و عمل صالح دارند، بشارت ده، که باغهائی از بهشت برای آنها است، که نهرها از زیر درختانش جاری است، هر زمانی که میوه ‏ای از آن به آنها داده شود، می‏ گویند این همان است که قبلا به ما روزی شده بود (ولی چقدر اینها از آنها بهتر و عالیتر است) و میوه‏ هائی که برای آنها می ‏آورند همه (از نظر خوبی و زیبائی) یکسانند، و برای آنها همسرانی پاک و پاکیزه است و جاودانه در آن خواهند بود.

خداوند متعال در آیه 25 به مؤمنینی که تنبلی نکرده و دستورات الهی را اجرا می‌کنند، بشارت بهشت را می‌دهد. بهشت با خصوصیات زیر معرفی می‌شود.

باغ‌هایی که نهرها در آن جاری است.

در آن زوج‌هایی پاکیزه برایشان است.

جاودانه در آنجایند.

نکته: هدایت آن چیزی است که هرگاه در این دنیا روزی انسان می‌شود، انسان نتیجه‌اش را در آخرت می‌بیند، شاید به همین دلیل بهره‌های آنجا را شبیه روزی‌هایش از هدایت در اینجا می‌بیند، لذا با دیدن بهره‌های باغ‌ها در بهشت می‌گویند، این همان چیزی است که از قبل روزیمان شده بود و آن‌ها را عمداً مشابه می‌آورند تا متوجه اعمالشان در دنیا و حقیقت وعده‌های الهی بشوند.

نکته: در بیان خصوصیات بهشت، تفاوتی بین زن و مرد قرار داده نشده است و آیه فرموده زوجی برایشان وجود دارد.

باشد که ما نیز از هدایت شوندگان بوده و تنبلی ننماییم ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

2. شک در قرآن

وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۲۳﴾

و اگر از آنچه بر بنده خویش فرو فرستاده ‏ایم، شک دارید، اگر راست مى ‏گویید سوره ‏اى همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند، یارى بخواهید.

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ ﴿۲۴﴾

اگر این کار نکردید و هرگز نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیزم آن بدن های مردم (گنهکار) و سنگ هایی است که برای کافران مهیا شده است.

در این آیه سؤال قبلی پاسخ داده می‌شود. اگر این آیات دروغ باشد، بنابراین حضرت رسول باید این حرف‌ها را از خود زده باشد و همچنین او نیز مانند بقیه انسان‌هاست. بر این ‌اساس حتماً کسی باید پیدا شود تا بتواند این‌گونه سخن بگوید، لذا این آیه می‌فرماید اگر به آن‌چه ما بر عبدمان نازل کردیم شک دارید، یک سوره مانند آن بیاورید(شما هم اگر می‌توانید این‌گونه سخن بگویید). همین‌طور برای این کار از هرکسی که می‌توانید کمک بگیرید به غیر از خدا، اگر صداقت دارید. اگر نتوانستید که نخواهید هم توانست، از آتشی که هیزمش انسان‌ها و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده است، بترسید.

نکته: در آیه 23 حضرت رسول با عنوان عبدنا خطاب شده اند، در واقع اگر کسی بخواهد خداوند متعال را عبادت نماید، باید مانند حضرت رسول عمل کند، لذا وجود حضرت به صورت غیرمستقیم به عنوان اسوه مطرح شده است.

نکته: خداوند متعال قرآن را وسیله‌ی اتمام حجت بر تمامی مردم قرار داده است. پس از اتمام حجت بلافاصله جهنم به عنوان نتیجه تنبلی افراد مطرح می‌شود.

 بچه ها محرم رسید، بنظر من تو جلسات محرم با واسطه قرار دادن امام حسین(عله السلام) راحت تر خدا مانو میبخشه و حاجاتمونو میده؛ این شبا رو از دست ندید؛ بگیرید دامن اهلبیت رو که ان شاءالله سعادتمند خواهیم شد!

خدایا به حق حسین و اهلبیت مظلومش ما رو هدایتن کن و در مسیر مستقیم خودت ما رو نگه دار!!

اللهم عجل لولیک الفرج!

راستی صاحب عزای اصلی این شبا امام زمان علیه السلام هستش، میشه تو مجلس عزا صاحب عزا نباشه!!

تو جلسات هواشونو داشته باشیم. آقا قلبش از این وقایع محرم شکسته و خونِ، دعا کنید برا امامتون که یقینا ایشونم در حق شماها دعا خواهد کرد و دعا چه کسی بهتر از دعای حجت حیِّ خدا روی زمین....

سلام؛ با توجه به پست عاشق... و بحث هایی که در قسمت نظرات شد مطلب کوتاه و عمیقی هست باهم میخوانیم:

"بارز ترین خصوصیت محبت، بدون دلیل بودن آن است. من دوست دارم چون دوست دارم که دوست داشته باشم. اگر انجام کاری با دلیل شد، دیگر محبت نیست بلکه معامله است. من کاری می کنم(چیزی می دهم) تا اتفاقی رخ دهد(چیزی بگیرم). البته سرچشمه همان کار نیز محبت به خود است. اما انسان با تربیت کردن خود به تدریج پا روی خواسته های خود می گذارد تا خواسته های خداوند برای او در اولویت قرار گیرد. لذا انسان به تدریج به این مقام می رسد. ابتدا عبادت غلامان را تجربه می کند، سپس عبادت تجار و در انتها به عبادت آزادگان می رسد.
شهید به این دلیل مقامش رفیع است که محبت به خداوند تمام وجودش را پر کرده و به مقام شهود رسیده است لذا از عزیزترین محبت به خود یعنی جانش برای خداوند متعال می گذرد."

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۲۲﴾

آنکس که زمین را بستر شما قرار داد و آسمان (جو زمین) را همچون سقفی بر بالای سر شما و از آسمان آبی فرو فرستاد، و بوسیله آن میوه‏ ها را پرورش داد، تا روزی شما باشد، بنابراین برای خدا شریکهائی قرار ندهید در حالی که می‏دانید (هیچ یک از این شرکاء و بتان نه شما را آفریده ‏اند و نه شما را روزی می ‏دهند).

در ادامه، آیه‌ی 22 خصوصیات دیگری را برای پروردگار عالم معرفی می‌نماید:

1. زمین را محل زندگی قرار داد.

2. آسمان را برفراز شما بنا نمود.

3. از آسمان باران نازل نمود.

4. به وسیله‌ی آن از زمین برای شما رزقتان را حاصل کرد.

حال با توجه به این خصوصیات که پروردگار خود را شناختید و دانستید که هر چیزی در اطراف شما از جانب اوست و به خواست او اتفاق می‌افتد، پس برایش مثل قرار ندهید در حالی که می‌دانید.

نکته: قرآن در معرفی پروردگار عالم، ابتدا انسان‌ها را به خلقت خود توجه داده، سپس به دنیای اطرافشان.

نکته: آیه صراحتاً اعلام می‌دارد که رزق و روزی در دست خداوند متعال است و نباید کسی را در این راستا مؤثر بالذات دانست.

سؤال: با توجه به آیات، منعمین و مغضوبین معرفی شدند و آیات بیان داشتند که برای خوشبختی خود باید دستورات پروردگار خود را با علاقه اطاعت نمود و پروردگار انسان‌ها همان خداوند یگانه است. حال از کجا معلوم این آیات درست بوده و قرآن راست بگوید؟

در اینجاست که خداوند در آیه بعدی انسان ها را به مبارزه و اوردن سوره ای مثل سوره های قرآن دعوت می کند که در پست بعدی در موردش توضیح خواهیم داد ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش اول داستان قوم بنی اسرائیل رو خوندیم و هنوز این داستان ادامه داره، اگه ایراد نداره اون 20 تا آیه ای که از اول سوره بقره جا انداختیم و نخوندیم رو الان بررسی کنیم و ان شاءالله بعدش هم به ادامه داستان بنی اسرائیل بپردازیم:

بندگی، لازمه تکامل

در آیات 1 الی 20 اوصاف متقین(منعمین) و کافرین(مغضوبین) بیان شد. در آیات 21 الی 25 انسان‌ها به یگانه‌پرستی برای رسیدن به رستگاری دعوت می‌شوند.

1. خالق

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۲۱﴾

ای مردم پروردگار خود را پرستش کنید، آن کس که شما و پیشینیان را آفرید، تا پرهیزکار شوید.

در این آیه رابطه‌ی هدایت و عبادت مشخص می‌شود. در واقع انسان با عبادت پروردگار می‌تواند امیدوار باشد که از جمله‌ی هدایت‌یافتگان قرار گرفته شود. عبادت پروردگار یعنی اطاعت با علاقه از دستورات کسی که دستوراتش باعث پرورش یافتن او می‌شود. بنابراین عبادت فرد هیچ سودی برای خداوند متعال نداشته بلکه تنها به سود خود شخص است. در واقع انسان‌ها با عبادت خداوند متعال تربیت می‌یابند و در صورت تربیت شاید جزءِ پرهیزگاران قرار گیرند. به عبارت دیگر انسان‌ها برای تربیت شدن و رشد یافتن به این دنیا آمده‌اند و در صورت رشد، رستگار می‌شوند.

اما تفاوت رشد با تکامل، به دلیل استعداد‌های ما انسانهاست؛ تکامل، تربیت کردن استعدادهاست، اما رشد تربیت کردن آن‌ها برای لقاءَالله است. به عنوان مثال مرتاضان هندی استعدادهای خود را به تکامل می‌رسانند و به قدرت درونی بالایی می‌رسند، اما زمینه مصرفی برای استعدادهای خود ندارند، در صورتی که یک مسلمان با اطاعت دستورات خداوند متعال، این استعدادهای تکامل‌یافته را نیز برای رضای او مصرف می‌نماید. به همین خاطر در آیه عبادت(اطاعت عاشقانه) مطرح شده نه اطاعت.

مثال واضحی از این موضوع داستان علامه طباطبایی با مرتاض هندی هستش که مرتاض جلو علامه میزنه و یه حیوونی (فکر کنم شیر بودش) رو با یه اشاره میمیراند بعد رو به علامه میکنه و میگه شما هم از اینکارو میتونی انجام بدی؟ علامه میگه این که چیزی نبود اگه تو قدرت داری این حیوون رو زنده کن، مرتاض روبه علامه میکنه و میگه: "مگه میشه مگه داریم" بعد علامه میره و دم گوش حیوون یه چیزی میگه و اون حیوون (شیر) زنده میشه!

فک کنم قضیه براتون افتاد و متوجه شدید تفاوت یکی که از اطاعت محض خدا به قدرت میرسه با یکی که فقط با ریاضت نفسانی به قدرت میرسه در چی هستش! داستان علامه با مرتاض رو میتونید در آپارات از زبان حجت الاسلام طائف بشنوید (من تا حالا نشنیدم ولی میدونم همچین چیزی تو آپارات هست!)

نکته: با توجه به این آیه می‌توان نتیجه گرفت که عبادت کردن پروردگار دلیل بر هدایت شدن انسان نمی‌باشد ولی برای هدایت یافتن باید با تمام وجود از دستورات الهی پیروی نمود. اصل خوف و رجا را می‌توان در بیان این آیه مشاهده نمود، زیرا انسان به عبادت خودش نباید مغرور شود و هم‌چنین نباید نسبت به رحمت الهی نیز مأیوس گردد.

نکته: منظور از عبادت در اینجا مسلماً عبادت اختیاری است.

نکته: دستورات کسی قابل اعتماد است که به نیازهای ما آگاهی داشته باشد، به تناسب این آگاهی اعتماد باید بیشتر شود، لذا آیه، پروردگار را با خلقت انسان و نوع بشر معرفی می‌نماید.

عاشقانه خدا رو عبادت نکردیم، بعد انتظار داریم با همین نماز دست و پا شکستمون به جایی هم برسیم و میگیم چرا دعاهامون مستجاب نمیشه!!

امید است ما نیز برا یک بار در عمرمون هم شده عاشقانه خالق هستی رو عبادت کنیم ان شاءالله!

نتیجه گیری

بعد از این همه نعمت(10تا) و عدم تقوای قوم بنی اسرائیل، خداوند متعال در آیه 74 می فرماید:

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۷۴﴾

سپس دلهای شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره‏ ای از سنگها می ‏شکافد و از آن نهرها جاری می ‏شود، و پاره ‏ای از آنها شکاف برمی‏ دارد و آب از آن تراوش می‏ کند، و پاره‏ ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می ‏افتد (اما دلهای شما نه از خوف خدا می‏ طپد و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

با توجه به آیات 47-74 روند رسیدن انسان ها به قساوت قلب مطرح شده است. به حدی که دیگر هیچ چیز در آنها تأثیرگذار نیست. همان طور که در این آیات مشخص است، خداوند متعال بارها و بارها با دلایل روشن آنها را به تقوا و پرهیزگاری و عدم ظلم به خویش دعوت می نماید، اما قوم بنی اسرائیل دست از تعدی و عصیان خویش برنداشتند تا جایی که به کفر رسیده و راه برگشتی برای خود باقی نمی گذارند. در حدی که خداوند قلب آنها را از سنگ سفت و سخت تر می داند.

الان بهتر میتونیم مفهوم آیات 6 و 7 سوره مبارکه بقره رو درک کنیم و بفهمیم این آدما چه کار کرده اند که خداوند درباره آنها فرمود:" کسانی که کافر شدند برای آنها تفاوت نمی‏کند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد(6)؛ خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشم های آنها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.(7)"

یه کم فکر کنید!!

ببینید اینا چکار کردند که خدا در موردشون میگه قلبشون انقدر سفت و سخته که از سنگ کوهها هم نفوذناپذیرتره، هم آنقدر خدا رو خسته کردند که خدا میگه من بر دلها و چشمای اینا مهر میزنم و بر چشماشون پرده افکنده ام!!

ان شاءالله خداوند خودش کمکمون کنه و نگذارد به چنین مرحله ای از قساوت قلب برسیم و همواره در برابر دستوراتش خاشع و خاضع باشیم و گردن کشی نکنیم!

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه آیات رو باهم میخونیم:

وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿۷۲﴾

و بخاطر بیاورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را مخفی داشته بودید آشکار می ‏سازد.

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴿۷۳﴾

سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند) خداوند این گونه مردگان را زنده می ‏کند و آیات خود را به شما نشان می ‏دهد شاید درک کنید.

همانطور که دیروز هم خدمتتون عرض کردم، داستان از این قرار بود که در قوم بنی اسرائیل قتلی صورت پذیرفت و آنها یکدیگر را به قتل متهم می کردند. نزد حضرت موسی آمده و از او خواستند تا حقیقت را آشکار نماید. حضرت موسی نیز به آنها می گوید گاوی را ذبح نمایند. خصوصیات گاو بیان می شود. آنها گاو مورد نظر را یافته و با اکراه ذبح می کنند. این اکراه شاید ناشی از وجود رگه های گوساله پرستی و یا شاید هم به خاطر قیمت زیاد آن گاو بوده است(که هر دو ضعف ایمان را می رساند). با قسمتی از بدن گاو(دم او) به مرده زده و زنده می شود. مرده نیز قاتل خود را معرفی می نماید. هدف مورد نظر این آیات قاتل و مرده نیست بلکه زنده شدن مرده آن هم توسط پاره ای از بدن یک گاو ذبح شده است. به همین دلیل آیات از گاو آغاز کرده، نه از مرده.

این مرده می توانست با اراده خداوند و بدون انجام هیچ یک از این مراحل زنده شود، اما چنین نشد. در پاسخ باید گفت شاید وجود بقایای گوساله پرستی در میان قوم بنی اسرائیل سبب این روش بوده است و همچنین تلاش و پرداخت هزینه برای زنده کردن مرده به نوعی سبب عدم تکرار این ماجرا می شده است.

نکته: زنده شدن مرده نیز به عنوان نعمتی برای این قوم بیان شده است، زیرا هر ذهن بیداری را به فکر واداشته و موجب افزایش ایمان او به روز واپسین می گردد(شاید اندیشه کنید).

در پست بعدی نتیجه آیات 47 تا 73 را از زبان قرآن ان شاءالله مطرح خواهیم کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه نعمت های هشتم و نهمی که خداوند به قوم بنی اسرائیل داده است را با هم میخونیم.. ین نعمتها فوق العاده جالب و تامل برانگیز هستش.

8. بالای سر بردن کوه طور

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۶۳﴾

و زمانی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم (وبه شما گفتیم) آنچه را از آیات و دستورات خداوند به شما داده ‏ایم با قدرت بگیرید، و آنچه را در آن هست بخاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا پرهیزگار شوید.

ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ﴿۶۴﴾

سپس شما بعد از این جریان روگردان شدید و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود از زیانکاران بودید.

این نعمت نیز عامل تقوا به حساب آمده. در آیه 40 که خداوند می فرماید به عهدتان وفا نمایید، شاید منظور از عهد همین پیمانی است که در این آیه ذکر شده است. چنان چه پیشتر در آیه 27 ذکر شده، زیانکاران، همان گمراهان هستند. بنابراین منظور از فضل و رحمت خداوند، در واقع هدایت گمراهان است. لذا در آیه 47 که خداوند خطاب به قوم بنی اسرائیل می فرماید شما را بر عالمیان فضیلت دادم، در واقع فرصت هدایت است. به عبارت دیگر تعداد نعمت هایی که خداوند به آنها داده بیشتر است (یا به تعبیر من خداوند فرصت های بازگشت بیشتری را به این قوم مرحمت داشته است). از آنجا که این نکته دقیقاً در نعمت هشتم ذکر شده است، شاید بتوان این نتیجه را گرفت که دیگر اقوام هفت بار فرصت هدایت می یافتند.

9. بوزینه شدن

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ﴿۶۵﴾

بطور قطع حال کسانی را از شما که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند دانستید، ما به آنها گفتیم بصورت بوزینه‏ های طرد شده ‏ای در آئید.

فَجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ ﴿۶۶﴾

ما این جریان را مجازات و درس عبرتی برای مردم آن زمان و کسانی که بعد از آنان آمدند، و هم پند و اندرزی برای پرهیزکاران قرار دادیم.

بنابراین نهمین نعمت، یعنی بوزینه شدن افراد متعدی، عامل تقوای دیگران بوده است.

 

بطور خلاصه همانطور که متوجه شدید در نعمت هشتم خداوند کوه طور را بلند می کند و بالای سر بنی اسرائیل میاره و از اونا عهد و پیمان میگیرد. (به تعبیر من خداوند بهشون گفته ایمان میارید یا این کوه رو بندازم روی سرتون)، باز در ادامه انها پیمان شکنی کردند. در آیه 65 و 66 هم انهایی که از دستور خدا در روز شنبه (کار نکردن در شنبه) سرپیچی کردند خداوند آنها را به بوزینه تغییر شکل می دهد و این عذاب خداوند نعمتی بوده برای دیگرانی که این قضیه را مشاهده کردند، نعمتی به این صورت که اگه شما هم مثه اینا تقوا پیشه نکنی اینجوری میشیا!

خلاصه خدا به هر طریقی بوده میخواسته این ناسپاسا رو ادمشون کنه ولی خودشون نمیخواستند که آدم بشند!

امیدوارم ما در عهد و پیمان هامون با خدا استوار و پایبند بمانیم و سرپیچی از دستوراتش نکنیم ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به آیات شرفه 49 تا 60 سوره مبارکه بقره که تا الان خواندیم قصد دارم یه برداشت و خلاصه ای از این آیات را خدمتتون عرض نمایم.

با فرض رعایت ترتیب در نعمت های قوم بنی اسرائیل که در آیات 49-60سوره بقره آمده، می توان با اندک دقتی سرگذشت آنان را متوجه شد. این قوم توسط آل فرعون تحت شکنجه و عذاب بودند، پس از نجات آنان توسط خدا از دست فرعونیان، آنها هجرت می کنند. در این هجرت حضرت موسی برای راز و نیاز با خداوند 40 شبانه روز به کوه می رود. در این مدت کتاب و فرقان برای هدایت مردم به حضرت موسی داده می شود اما در نبود حضرت موسی، قوم بنی اسرائیل گوساله پرست می شوند. خداوند طبق آنچه گفته شد از این خطای قوم بنی اسرائیل می گذرد. پس از آن مجدداً قوم بنی اسرائیل از حضرت موسی درخواست می کنند که خداوند سبحان را ببینند. در پی همین درخواست صاعقه ای زده می شود و همه آنها می میرند. خداوند متعال مجدداً آنها را زنده می نماید و آنها باید شکرگذار این فرصت دوباره می بودند. با قرار گرفتن در شرایط سخت بیابان، خداوند ابر را مأمور سایه افکنی برآنها کرده و خوراکی بسیار عالی(منّ و سلوی) را برای خوردن آنها نازل می کند. همین طور به تعداد طایفه های آنان دوازده چشمه را برای آنها می جوشاند تا تشنگی خود را برطرف کنند. آنها نه تنها شکر این نعمت ها را به جا نیاورده بلکه از حضرت موسی تقاضای سبزی و عدس و پیاز و ... می نمایند. خداوند متعال نیز به آنها می گوید به شهر وارد شده و هر چه می خواهید، کشت کرده و بخورید. به شرط اینکه در حین وارد شدن به شهر، از خداوند طلب بخشش و مغفرت نمایید تا خداوند متعال گناهکاران را بخشیده و بر درجه نیکوکاران بیافزاید. عده ای از آنها این کار را به سخره گرفته و انجام نمی دهند. از آسمان نیز بر آنها عذاب نازل می گردد.

نکته: در واقع منظور خداوند متعال از دادن نعمت به بندگان، فرصت هدایت و رشد است که رستگاری جاودانه را به همراه دارد. گاهی این نعمت منجر به ایمان بیشتر و گاهی منجر به عمل صالح می گردد. چنان چه از هر دو نعمت به خوبی بهره می گرفتند، به درجه و مرحله تقوا می رسیدند.

آنها نه تنها به نعمت های الهی کفر ورزیده بلکه سابقه کشتن فرستادگان الهی مانند حضرت اسحاق را دارند. آنها قومی عصیانکار و متعدیند، به همین خاطر از جمله مغضوبین گشتند. بنابراین آنجا که خداوند می فرماید انذار کردن و نکردن کافران فایده ای ندارد(آیه 6سوره بقره) به این دلیل است که کافران با انکار پیاپی نعمات واضح الهی آن قدر در سیاهی فرو رفته اند که دیگر فرصت تشخیص حق و باطل را از خود سلب نموده و راه بازگشتی برای خود نگذاشته اند. قوم بنی اسرائیل علاوه بر این که از جمله کافرانند و دچار غضب الهی گشته اند، خداوند متعال دو چیز را بر آنها حتمی و ضروری کرده است.

ذلت: آنها همیشه در میان همه جوامع و ملت ها ذلیل و حقیر هستند.

این قوم برای به دست آوردن دنیا از هیچ ذلت و پستی دوری نمی کنند. در واقع این قوم ،بندگانِ دنیا گشته اند و چه ذلتی پست تر از اینکه انسان بندگی چیزی را بکند که برای او آفریده شده است.

بی خانمانی: آنها هیچ گاه از خود صاحب کشور و جایگاهی نخواهند شد و هیچ جایی را نمی توانند از آن خود بدانند.

بنابراین عدم وجود کشوری با حکومت بنی اسرائیل، حکم الهی است. اشغال فلسطین توسط این قوم به نوعی مخالفت با این حکم است و مخالفت با قانون پروردگار یعنی ظلم. حمایت آشکار هرکشوری از آنها نیز به معنای حمایت از ظلم است و هیچ مشروعیتی به این کار نخواهد داد. به عنوان مثال اگر من از بچه ای دزدی کنم، تمام دنیا هم از من حمایت کنند، آن شیء ازآن من نبوده و من ظالم هستم. بنابراین اشغال فلسطین و حمایت کشورها از آنها، نشان از ظلمی آشکار بوده و از آنجا که یکی از شرایط ظهور امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) نیز آگاهی مردم و ظلم زیاد مستکبرین است، اشغال فلسطین نشان از قریب بودن ظهور دارد ان شاءالله.

سؤال: خداوند متعال به این قوم چرا مهلت داده و آنها را نابود نمی کند؟

پاسخ این سؤال را می توان در آیات مربوط به کافرین(6-19سوره بقره) یافت. چنان چه وجود کافران مانند شیطان وسیله تربیت مؤمنان است و مؤمنان بدین وسیله درجات بالاتری را فتح می نمایند. مهلت دادن به بنی اسرائیل را نیز نمی توان از این قانون مستثنی دانست.

نکته: فاسقان با تکرار پیوسته فسق خود، به کفر می رسند، چنان چه این فرصت را دارند با ترک فساد و انجام عمل صالح(آیه بعد) جزءِ متقین گردند.

هنوز 3نعمت دیگه مونده!

ادامه دارد ان شاءالله...

بسم الله الرحمن الرحیم

در دو آیه 60 و 61 سوره مبارکه بقره یک نعمت دیگر خداوند به بنی اسرائیل و متقابلا یک کفران نعمت دیگر از بنی اسرائیل را خواهیم خواند، پس لطفا به آیات و ترجمه های آن، با دقت توجه کنید:

7.دوازده چشمه

وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿۶۰﴾

و چون موسى براى قومش در طلب آب برآمد، به او گفتیم با عصایت به آن سنگ بزن ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید، بطوری که هر یک (از طوائف دوازده گانه بنی اسرائیل) چشمه مخصوص خود را می‏شناخت (و گفتیم) از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید و در زمین فساد نکنید و فساد را گسترش ‍ ندهید.

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ ﴿۶۱﴾

و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: ای موسی هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم، از خدای خود بخواه که از آنچه از زمین می‏روید، از سبزیجات خیار، سیر، عدس، و پیاز برای ما برویاند، موسی گفت: آیا غذای پستتر انتخاب می‏نمائید (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) وارد شهری شوید، زیرا هر چه خواستید در آنجا هست. خداوند (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانی آنها زد و مجددا گرفتار غضب پروردگار شدند، چرا که آنها نسبت به آیات الهی کفر می‏ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‏کشتند، اینها به خاطر آن بود که گناهکار و سرکش و متجاوز بودند.

 

نعمت داوزده چشمه جوشان به طور واضح در آیه 60 به آن اشاره شده، در آیه 61 بنی اسرائیل میان به جضرت موسی میگن ما غذای بهشتی (من و سلوی) نمیخایم و بگو خدا برای ما عدس و پیاز و ... از زمین برویاند، حضرت موسی میگه غذای (آماده) بهشتی رو میخاید ول کنید به اینا بچسبید!

در ادامه آیه هم که خداوند مهر خواری و بی خانمانی را به دلیل اعمال ناشایست بنی اسرائیل برای همیشه به پیشانی آنها می زند و میبینیم که تا قرن حاضر آن ها کشور مستقلی برای خود ندارند و این آیه دلیل بی خانمانی آنها را ذکر کرده است!

از دید من داره جذاب میشه، الان حدودا آخرای داستان بنی اسرائیل هستیم.

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

ترجمه آیات کاملا واضح هست و با اندک تفکری، نکات بسیار کاربردی در مورد ارتباط خودمون با خدا بدست میاد ان شاءالله!

4. زنده شدن پس از صاعقه

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿۵۵﴾

و (نیز به خاطر بیاورید) هنگامی که گفتید ای موسی ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم، در همین حال صاعقه شما را گرفت در حالی که تماشا می ‏کردید.

ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۵۶﴾

 آنگاه پس از مردنتان، شما را [دیگر بار] زنده کردیم، تا سپاس بگزارید.

بنی اسرائیل به حضرن موسی گفتند تا خدا رو نبینیم ایمان نمی آوریم، در همین هنگام عذاب الهی (صاعقه) آنها را فرا گرفت و همگی مردند. سپس خداوند دوباره زنده کردشون تا شاید سپاسگذار بشند (آدم بشند).

5. نزول منّ و سلوی

وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۵۷﴾ 

و ابر را بر شما سایبان ساختیم، و با من (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوی (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) از شما پذیرائی به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمتهای پاکیزه ای که به شما روزی دادیم بخورید (ولی شما کفران کردید) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می‏ نمودند!

این آیه اشاره میکنه به زمانی که خداوند با غذاهای آماده بهشتی (من و سلوی) از بنی اسرائیل پذیرایی می کرد.

6. حطۀ

وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ ﴿۵۸﴾ 

و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتیم در این قریه (بیت المقدس) وارد شوید و از نعمتهای فراوان آن هر چه می‏خواهید بخورید، و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگوئید خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم، و به نیکوکاران پاداش بیشتری نیز خواهیم داد.

فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ  (59) 

اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند ( و به جای آن جمله استهزاء آمیزی می‏گفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانی عذابی از آسمان فرستادیم.

این آیه هم اشاره میکنه به یکی از فرصتایی که خدا برای بخشش به بنی اسرائیل داد ولی باز یه سری از اونا بازی دراوردند.

مثه بعضی از مسلمونا که اعمال دین رو مثه نماز، روزه، حج، زکات، خمس و.. رو مسخره می کنند.

ادامه دارد...

2. ادامه بخشش گوساله پرستی

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿۵۴﴾

و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم کردید پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید و [خطاکاران] خودتان را به قتل برسانید که این [کار] نزد آفریدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذیرفت که او توبه ‏پذیر مهربان است.

سؤالی که پیش می آید اینه بخشش زمانی معنا می دهد که کسی جزای کارش رو نپرداخته باشد، نه زمانی که هزینه عملش را بپردازد. بنابراین بخشش خداوند بعد از اینکه به آنها دستور داد خطاکاران را بکشند، چه معنایی می دهد؟ اینا که مسببای اصلی رو کشتند!

اولاً همین قدر که خداوند به آنها فرصتی دوباره داده ولو با جنگ و کشتن خطاکاران، خود جای شکر گذاری دارد. به عنوان مثال کسی را که به دلیل قتل حکمش اعدام است، اگر صاحب خونِ مقتول، به پرداخت دیه راضی شود و قاتل را ببخشد، مسلما قاتل با علاقه دیه را پرداخت می نماید، زیرا جان ارزشمندتر از پول است. یک دلیل دیگر گرفتن دیه هم برای درس عبرت گرفتن قاتل و عدم تکرار این عمل از سوی اوست.

دوماً همان طور که در آیه 21 سوره بقره بیان شده، هدف انسان در زندگی باید عبادت پروردگار باشد تا در زندگی جاودانه رستگار شود. بنابراین چگونگی بازگشت به سوی خداوند مهم است نه زمان آن. با این دید جان، پول و ... همه وسیله ای برای عبادت هستند. بنابراین هنگامی که خداوند امکان رشد و تعالی روح را به کسی که اشتباهی بزرگ مرتکب شده می دهد، در واقع او را بخشیده است. اما برای تربیت کردنش(با توجه به صفت خداوند که رب العالمین یعنی تربیت کننده و پرورش دهنده عالمیان است) او را به وسیله ی جانش(عزیزترین داراییش) امتحان می نماید. او نیز با دادن جان به سوی پروردگار خویش بازگشته و رستگار می شود.(اگر البته این کار رو انجام بده و با بهانه و دلیل که بچه ام یتیم میشه زنم بی کس میشه و اینا، دستور خدارو نپیچونه!)

نتیجه ای که من از این آیه گرفتم اینه که اگر خدا در قبال خطا ما یه جزایی ولو سنگین بنظر ما میذاره اولا خودش عادل ترین عادلهاست و حکم رو متناسب با جرممون داده دوما برا اینه که این راه اشتباه رفته رو که موجب دورشدنمون از خدا شده رو بتونیم جبران کنیم.

3. کتاب و فرقان

وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۵۳﴾

 و آنگاه که موسى را کتاب و فرقان [=جداکننده حق از باطل] دادیم شاید هدایت‏ یابید.

این  نعمت بین آیات مربوط به گوساله پرستی ذکر شده، زیرا کتاب و فرقان در آن چهل شب به حضرت موسی داده شد و همین طور فلسفه این نعمت نیز مانند قرآن هدایت است.

باشد که با انجام دستورات خدا هدایت یابیم ان شاءالله!

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

قرار شد بیایم نعمتایی که خداوند به بنی اسرائیل داده رو برسی کنیم، به دلیل زیاد بودن تعداد این نعمتها احتمالا در چند پست آنها را ذکر خواهیم کرد:

1. نجات از آل فرعون

وَإِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿۴۹﴾

و (نیز به خاطر بیاورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهائی بخشیدیم که همواره شما را به شدیدترین وجهی آزار می‏دادند: پسران شما را سر می‏بریدند و دختران شما را (برای کنیزی) زنده نگه می‏داشتند و در این، آزمایش سختی از طرف پروردگار برای شما بود.

وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿۵۰﴾

 و یاد کنید که دریا را براى شما شکافتیم و شما را رهانیدیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نظاره مى‏ کردید

2. بخشش گوساله پرستی

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ﴿۵۱﴾

و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم (و او به میعادگاه برای گرفتن فرمانهای الهی آمد) سپس شما گوساله را (معبود خود) انتخاب نمودید در حالی که با این کار (به خود) ستم می‏کردید.

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۵۲﴾

 سپس شما را بعد از آن بخشیدیم، شاید شکر این نعمت را بجا آورید.

بخشش قوم بنی اسرائیل بعد از گوساله پرستی یکی از نعمت هایی است که خداوند به آنها داده، زیرا مجدداً فرصت رشد و تعالی یافتند و باید با اطاعت عاشقانه(عبادت) پروردگار خویش، شکر این نعمت را به جا آورند. (و یا بجا می آوردند!)

پس اگه ما توبه کردیم و خدا توبه ما را پذیرفت باید شکر این نعمت را بجا آوریم که بنظر من میتونه بخشی از این شکر گذاری ادای حقوق ضایع شده (مثه حق الناس یا نماز و روزه قضا) باشه!

ادامه دارد....

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات 44 تا 46 در واقع توصیه هایی است که خداوند متعال به قوم بنی اسرائیل می کند تا توانایی انجام دستورات را بیابند. که اندکی این آیات رو در مطلب "نماز بی حضور قلب و ایمان ضعیفم به دردی هم می خوره؟!" بررسی کردیم. آیات شریفه 47 و 48 سوره مبارکه بقره را با هم می خواتیم:

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿۴۷﴾

ای بنی اسرائیل نعمتهائی را که به شما ارزانی داشتیم به خاطر بیاورید و نیز به یاد بیاورید که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم.

سوالی که پیش می آید این است که چه نعمت یا نعمتهایی به بنی اسرائیل داده شده که سبب برتری آنها بر دیگر اقوام است؟!

وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ ﴿۴۸﴾

و از روزى بترسید که کسى به داد کسى نمی رسد و از کسى شفاعتى پذیرفته نمی شود و نه غرامت و بَدَل قبول خواهد شد و نه یاری می‏شوند.

 

در زندگی انسان، زمان هایی برایش خاص است همچون تاریخ تولد تاریخ عقد و ازدواج و.. و این زمان ها را به یاد دارد و با توجه به اهمیت آن زمان ممکن است برای آن روز تدارک خاصی هم ببیند.

خاص ترین زمان در طول زندگی جاودانه تمامی انسان ها، روز قیامت است. این روز  به حدی مهم هست که خداوند متعال در سوره حمد احاطه خود را با مالکیت این روز بیان می دارد. از خصوصیات متقین نیز یقین داشتن به آخرت است، به همین سبب خداوند در آیه 48 فرموده نسبت به این روز تقوا پیشه کنید. در این روز سرنوشت زندگی جاودانه انسان ها مشخص می شود، در آیه 48 خداوند متعال خصوصیات این روز را بیان می کند. با اندک تفکری در این خصوصیات ضرورت آمادگی بیشتر برای این روز روشن می شود.

کسی چیزی از دیگری دفع نمی کند

در دنیا دیده شده افرادی در قبال دیگری جان فشانی می کنند، مثل پدر و مادر برای فرزند دلیل این نوع حرکتا میتونه به واسطه محبت زیاد، به امید دریافت پاداش از خداوند و یا به امید دریافت پاداش از همان شخص باشه ولی در روز قیامت که دنیا تموم شده، پرونده اعمال بسته است و هر کسی هم استرس برپایی دادگاه خودش رو داره طبیعتا کسی اون وسط نمیاد گناهای من رو به گردن خودش بگیره!

نپذیرفتن شفاعت آنها

شاید منظور از شفاعت، ادعای یکی بودن  یه نفر با کسی است که در دنیا با او زندگی کرده است. به عنوان مثال دوستی، برادری، آشنایی از بودن با دیگری تجربه خوبی دارد و می خواهد که در آخرت نیز با او باشد، اما خداوند می فرماید این ادعا پذیرفتنی نیست.

نپذیرفتن فدیه یا غرامت

در دنیا انسان ها با پرداخت هزینه ی خسارتی که وارد نموده اند، عمل خود را جبران کرده و رضایت طرف مقابل را جلب می کنند. در روز قیامت در واقع هیچ عملی قابل جبران نیست، پس بیشتر باید مراقب اعمال خودمون باشیم.

یاری نشوند

در دنیا برخی از انسان ها به یکدیگر در انجام امور کمک کنند، به عنوان مثال کمک به ایتام، نیازمندان و ... از این نوع است. این به شرط توانایی افراد است. اما همانطور که قبل عرض کردم در روز قیامت همه به دنبال انجام امور خودشون هستند و توانایی یاری رساندن به دیگری را ندارند.

در ادامه آیات، خداوند متعال نعماتی را که به قوم بنی اسرائیل ارزانی داشته را بیان می کنه که ان شاالله در پست بعدی ذکر خواهیم کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

از آیات 40 به بعد سوره مبارکه بقره خداوند متعال نکاتی از سرگذشت قوم بنی اسرائیل، برتری ها و کاستی های آنها و در ادامه نیز دستوراتی که در راستای خواسته های خداوند از آنها بوده است، را بیان می نماید. در آیه 4 سوره مبارکه بقره از جمله خصوصیات متقین ایمان به همه ی کتب آسمانی دانسته، بنابراین آن چه را که خداوند به قوم بنی اسرا ئیل دستور می دهد، دستور به همه ی امت های بعد از آنها نیز هست و هرکس که بخواهد جزءِ متقین قرار گیرد باید به این دستورات ایمان داشته و عمل نماید. مثلاً اگر خداوند یادآوری نعمات را دستور می دهد، پس طبیعتا ما هم باید به زندگی خودمون نگاه کنیم و نعمتهای خدا را یادآوری کنیم.

در آیات 40 تا 43 دستوراتی که خداوند به بنی اسرائیل می دهد را به سه دسته می توان تقسیم نمود که این دستورات را با شماره در ترجمه آیات مشخص کردم. آیات را با هم می خوانیم:

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾

ای فرزندان اسرائیل (1) نعمتهائی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید، و به پیمانی که با من بسته‏ اید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم، (و در راه انجام وظیفه و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید.

وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ وَلاَ تَکُونُواْ أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ ﴿۴۱﴾

و (2) به آنچه نازل کرده ‏ام (قرآن) ایمان بیاورید که نشانه‏ های آن با آنچه در کتابهای شما است کاملا مطابقت دارد، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید (به خاطر در آمد مختصری نشانه ‏های قرآن و پیامبر اسلام را که در کتب شما موجود است پنهان نکنید) و تنها از من (و مخالفت دستور من) بترسید (نه از مردم).

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲﴾

و حق را با باطل نیامیزید، و حقیقت را با اینکه می‏دانید کتمان نکنید.

وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ ﴿۴۳﴾

و(3) نماز را بپا دارید و زکات را ادا کنید، و همراه رکوع کنندگان رکوع نمائید (و نماز را با جماعت بگذارید).

 

به نظر من یکی از مفاهیم حق در آیه 42 همان آیات خداوند است که خدا در آیه 41 و 42 به آنها می گوید آیات خداوند را کتمان نکرده و نپوشانید. لازمه ی انجام ترک محرمات ترس از عقوبت الهی است، لذا بعد از دستورات دو بخش اول خداوند بلافاصله قوم بنی اسرائیل را تهدید نموده و در بخش اول فرموده است تنها از من بترسید و سپس در بخش دوم نیز گفته است تنها نسبت به من پرهیزگار باشید. به عنوان مثال پدر برای تربیت فرزند سرکش خود، او را تهدید به کتک می کند و چه بسا در بعضی موارد استفاده از این اهرم را لازم بداند. پس در واقع ترساندن از عقوبت انجام کار اشتباه قانونی مؤثر در تربیت افراد است.

دستورات بخش سوم در واقع انجام عمل صالح است. عمل صالح در ارتباط با خود(نماز)، دنیا(زکات) و خلق(نماز جماعت). این آیات برای انجام کار خوب تهدید ننموده است. بنابراین نباید کسی را مجبور به انجام کار نیک نمود بلکه باید او را دلسوزانه تشویق به انجام آن کرد. کما اینکه لحن آیات بعد از این آیه نیز تغییر می نماید.

در آیات بعدی خداوند توصیه هایی به قوم بنی اسرائیل می کند تا توانایی انجام دستورات را بیابند که ان شاءالله در پست بعدی آنها را ذکر خواهیم کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطور که عرض کردم خداوند برای روشن تر شدن وضعیت کافرین برای ما، مثالی زده که این مثال جای تامل داره. ترجمه آیات رو سعی کردم که از ترجمه های واضح و راحت انتخاب کنم. پس برای کمتر شدن طول مطلب، من فقط نکاتی که از دکتر یاد گرفتم رو می نویسم و شما هم به قدر کافی به این مثالهای خداوند توجه کنید. با هم آیات شریفه 17تا 20 سوره مبارکه بقره را می خوانیم:

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ ﴿۱۷﴾

آنها (منافقان) همانند کسی هستند که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند) ولی هنگامی که آتش اطراف خود را روشن ساخت خداوند (طوفانی می‏فرستد و) آن را خاموش می‏کند، و در تاریکی وحشتناکی که چشم کار نمی‏کند آنها را رها می‏سازد.

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ ﴿۱۸﴾

آنها کر، گنگ و کورند بنابراین از راه خطا باز نمی‏گردند.

أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ ﴿۱۹﴾

یا همچون بارانی که در شب تاریک توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد، آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود می‏گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند، و خداوند به کافران احاطه دارد و در قبضه قدرت او هستند.

یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿20﴾

روشنائی خیره کننده برق نزدیک است چشم آنها را بِرُباید، هر لحظه ‏ای که برق جستن می‏کند (صفحه بیابان را) برای آنها روشن می‏ سازد (چند قدمی) در پرتو آن راه می‏روند و هنگامی که خاموش می‏شود توقف می‏کنند، و اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بین می‏برد، خداوند بر هر چیز توانا است.

 

در آیه 18 در مورد این افراد به جای قلب، زبان مطرح شد، زیرا زبان این‌ها به جای گفتن حقیقت دروغ می‌گوید، پس این زبان نسبت به گفتن حقیقت لال است. در ضمن همان‌طور که گفته شد رابطه‌ی مستقیمی بین قلب مریض و زبان دروغ برقرار است. نکته جالبی که از این ایات به دست میاد اینه که چشم و گوش ورودی‌های ذهن هر انسانی است، لذا اگر انسان نتواند درست ببیند و یا درست بشنود، در نتیجه تصمیم درستی نمی‌تواند بگیرد.

نکته ای که از ایات 19 و 20 برام بدست اومد اینه که خداوند متعال نسبت به این افراد احاطه کامل دارد، لذا این‌ها تنها خود را به دردسر می‌اندازند. پس اگر این‌ها مهلت می‌یابند تا چنین اعمالی را انجام دهند خواست خداوند متعال است، چرا که اگر خداوند اراده می‌کرد شنوایی و بینایی آن‌ها را از بین می‌برد تا نتوانند هیچ عملی صورت دهند. پس به نوعی لزوم تکامل مؤمنین، وجود چنین افرادی را ایجاب می‌کند.

امیدوارم که من شامل اون دسته از ادمایی که این مثالا واسشون صدق میکنه نباشم!

در پست بعدی ان شاءالله کارهای قوم بنی اسرائیل و دلیل اینکه و چکار کردند که خدا انقدر از انها ناراحت و عصبانی شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیات گذشته از این سه خصوصیت منافقین اطلاع پیدا کردیم:

1 .مدعیان دروغ اصلاح 2. سفیهان پر ادعا 3. مسخره کنندگان

در ظاهر این سه حالت متفاوت است، در حالی که حالت اول به عمل آنها اشاره نموده و دروغ را عامل این حالت دانسته است. حالت دوم به ایمان اشاره کرده و قلب مریض آنها باعث این امر شده است و حالت سوم ترکیب این موارد است. و خداوند اشاره می کند اینها ایمان نداشته و عمل هم ندارند (اشاره به مسخره کردن مومنین توسط آنها).

نکته دیگری که از آیات برداشت می کنیم این است که مرض قلبشان در اثر دروغگویی زیاد می‌شود و دروغگوییشان نیز از مرض قلبشان ناشی می‌شود، در واقع این دو همانند ایمان و عمل صالح هم‌افزایی دارند.

آیه 16 سوره بقره اشاره غیر مستقیمی دارد که کافرین (متعصبین و منافقین) همان مغضوبین هستند، با هم این آیه شریفه را می خوانیم:

أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ ﴿۱۶﴾

آنها کسانی هستند که گمراهى را به [بهاى] هدایت‏ خریدند و (این) تجارت برای آنها سود[ى به بار] نیاورد و هدایت ‏یافته نبودند.

چیزی که آنها به خیال خودشان معامله می‌کنند، هدایت است. این نیز به خاطر قلب مریضشان است که فکر می‌کنند هدایت را می‌توان معامله نمود.

 خدا چه قشنگ تو این آیه اشاره می کنه و میگه این افراد از اول هم هدایتی نداشته‌اند، که بخواهند آن را معامله کنند .

در واقع غضبی که این افراد دچارش هستند، محروم شدن از هدایت است. با توجه به دسته‌بندی سوره حمد و این آیات، مغضوبین را می‌توان کافرین متعصب و منافقین دانست.

معمولا وقتی مبحث سنگین می شود از مثال استفاده می کنیم تا مبحث جا بیافتد، خداوند نیز در آیات 17 تا 20 مثالی برای روشن تر شدن موضوع می زند، که اگر خوانندگان عزیز مایلند این آیات رو نیز با هم مرور کنیم در نظرات خودشون اعلام نمایند و گرنه بفرمایند تا برویم سراغ بررسی کارهایی که این کافرین انجام می دادند.

بسم الله الرحمن الرحیم

خب داشتیم آیات مربوط  به منافقین رو می خوندیم، همانطور که قبلا فهمیدیم نتیجه ایمان، عمل صالح است، از آیات گذشته نیز دریافتیم که یکی از نتایج دروغگویی منافقین، عمل فاسد است. و در آیه 11 نه تنها از آنها عمل صالح نخواسته، بلکه ترک عمل فاسد را خواستار است که آنها مجدداً به دروغ خود را مصلح معرفی می‌کردند. بقیه آیات رو با هم می خوانیم:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَکِن لاَّ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾

و هنگامی که به آنها گفته شود همانند سایر مردم ایمان بیاورید می‏گویند: آیا همچون سفیهان ایمان بیاوریم؟ بدانید اینها همان سفیهانند ولی نمی‏دانند.

در فرهنگ معین سفیه به معنای نادان و احمق آمده است، در آیه فوق به عدم ایمان آنها اشاره نموده و نشانه‌اش را تکبر آنها می‌داند. این افراد بدون دلیل خود را برتر از مردم پنداشته و مردم را سفیه می‌نامند. در حالی که خداوند سفیه واقعی را خود این افراد می داند و این کارشان به خاطر قلب مریضشان است.

نکته: کسانی که عامل فساد در جهان می‌شوند در واقع سفیه اند، نه کسانی که ایمان می‌آورند.

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿۱۴﴾

و چون با مؤمنان روبرو شوند، گویند ایمان آورده ‏ایم، و چون با پیشوایان(شیاطین) خویش تنها شوند، گویند ما با شما هستیم، ما (آنها) را ریشخند (مسخره) می‏کنیم.

اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾

خدا [است که] ریشخندشان مى‏کند و آنان را در طغیانشان فرو مى‏ گذارد تا سرگردان شوند.

در این حالت زبان دروغشان باعث دروغگویی به مؤمنان شده و قلب مریضشان باعث مسخره کردن آنها در خلوت می‌شود، آیه 14 به صفت بارز منافق یعنی دورویی اشاره واضحی دارد. آنها به خیال خود اداء مومنان را در می اورند و درحالی که خود می دانند ایمان ندارند و فکر می کنند که با این کار دو طرف را دارند، در صورتی که نمی‌دانند خودشان مورد استهزاء خداوند متعال قرار گرفته‌اند و تا ابد در این طغیان و حماقت خود سرگردان خواهند بود.

نکته کاربردی که این آیه برای من یکی داشت این بود که اگر من دارم به دستور خدا و پیامبرش عمل می کنم (مثل: خواندن نماز، رعایت محرم و نامحرمی، رفتن به مسجد، رعایت حجاب، رفتن به حج تمتع در صورت مستطیع بودن و عدم منع حاکمان شرع از رفتن به حج) و این عمل من به دستورات اسلام مورد مسخره اطرافیانم قرار می گیرد بدانم که اینجور افراد مسخره کننده از اول خلقت و آفرینش بوده اند و خدا هم صدایش از دست اینجور ادمها بلند شده است. پس بهتر است که با توکل به خدا به دستورات اسلام عمل نمایم و از سرزنش بقیه دلسرد نگردم!

یه هشدار جدی هم از این آیات دستگیر من شد اونم اینکه وای به حال این مسخره کنندگانی که دارند نه تنها در خلوتهای خودمونیشون بلکه در برابر مومنان هم، آنها رو مسخره می کنند، خدا به این منافقین که پشت سر دارند مسخره می کنند چنین خشمگین است وای بر حال این ها!

ان شاأالله که من جز مسخره کنندگان نباشم!

در پست بعدی امیدوارم ان شاءالله یک جمع بندی خوبی از صفات و اعمال منافقین رو خدمتتون ارائه بدهم.

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطور که در پست گذشته عرض کردم آیات 6 و 7 سوره مبارکه بقره در مورد دسته ای از کافرین به نام متعصبین بود . امشب قصد داریم آیات مربوط به دسته دیگری از کافرین یعنی منافقین رو با هم بخونیم. به دلیل اینکه آیات 8 تا حدود 20 سوره بقره در مورد منافقین هست سعی می کنیم این آیات رو در دو پست بیارم و ان شاءالله در پست های بعد از آن نیز، اعمال گروه متعصبین که منجر به مهر خوردن بر قلبهایشان شده است رو مورد بررسی قرار خواهیم داد. آیات زیر از سوره مبارکه بقره را با هم می خوانیم:

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ ﴿۸﴾

در میان مردم کسانی هستند که می ‏گویند به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ‏ایم در حالی که ایمان ندارند.

یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿۹﴾

می‏ خواهند خدا و مؤ منان را فریب بدهند (ولی) جز خودشان را فریب نمی‏ دهند (اما نمی‏ فهمند).

فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ﴿۱۰﴾

در دلهای آنها یک نوع بیماری است، خداوند بر بیماری آنها می ‏افزاید و عذاب دردناکی به خاطر دروغهائی که می‏ گویند در انتظار آنهاست.

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾

و هنگامی که به آنها گفته شود، در زمین فساد نکنید می‏گویند ما فقط اصلاح کننده ‏ایم.

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾

 آگاه باشید اینها همان مفسدانند ولی نمی‏ فهمند.

 

ویژگی منافقین رو بخواهیم از آیات بالا به صورت خلاصه دربیاریم به شرح زیر می شود:

1. ایمان ندارند؛ 2. قصد کلک زدن به خدا و دیگران را دارند در حالی که دارند به خودشون کلک می زنند؛ 3. در قلبهایشان مرض است و دلیل این مرض هم انجام دادن مورد 1و2 هست و خدا بر این مرضشان می افزاید؛ 4. یکی دیگر از دلایل این مرضشان و افزایش آن توسط خدا، بخاطر دروغ هایی است که می گویند (پس دروغ یکی دیگر از نشانه های نفاق است) 5. نه تنها عمل صالحی انجام نمی دهند بلکه در زمین فساد نیز می کنند، به عبارتی یکی از ویژگی های مومنان که انجام عمل صالح است را اینها ندارند.

پس به راحتی با یک قیاس ساده از این آیات و بررسی اعمال اطرافیانمان می توانیم منافقین و کفار را شناسایی کنیم.

همان هایی که به اسم اصلاح به سرزمین های دیگر یورش می برند و زنان و کودکان را به خاک و خون می کشند.

منتظر باشید تا ان شاءالله در پست بعدی نیز صفات دیگر آتان را با هم بررسی نماییم.

خدایا امروز نیز مولا و سرورمان نیامد خودت در سوره مبارکه توبه فرموده ای:

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ﴿۳۳﴾

او کسی است که رسولش را با هدایت و آئین حق فرستاد تا او را بر همه آئین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.

پس ما نیز به درگاهت می گوییم:

اَللّـهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَة کَریمَة تُعِزُّ بِهَا الإسلام وَاَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَة

خدایا به سوى تو مشتاقیم‏ براى یافتن دولت کریمه‏ اى که اسلام و اهلش را به آن عزیز گردانى،و نفاق و اهلش را به وسیله آن خوار سازى، و ما را در آن دولت از دعوت‏ کنندگان به سوى طاعتت،و رهبران به سوى راهت قرار دهى و کرامت دنیا و آخرت را از برکت آن‏، روزیمان فرمایى.

پس خدایا هرچه سریع تر ظهورش را نزدیک بگردان!

آمین!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!