حدیث شماره 1 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی
قسمت اول
سلیم بن قیس گوید: به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم. من از سلمان و مقداد و ابوذر چیزى از تفسیر قرآن و احادیثى از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ام که با آنچه در نزد مردم است، فرق دارد؛ و سپس از شما شنیده ام که آنچه را از آنان شنیده بودم درست می دانید، و در دست مردم مطالبى از تفسیر قرآن و احادیث پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى بینم که شما با آنها مخالفید و همه را باطل مى دانید، آیا عقیده دارید مردم عمدا بر رسول خدا دروغ مى بندند و قرآن را به رأى خود تفسیر مى کنند؟ سلیم گوید حضرت به من توجه کرد و فرمود: «سئوالى کردى اکنون پاسخش را بفهم.»
همانا نزد مردم حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ, عام و خاص، محکم و متشابه و خاطره درست و نادرست هر دو هست، و در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم بر حضرت دروغ بستند، تا آنکه میان مردم به سخرانى ایستاد و فرمود: «اى مردم همانا دروغ بندان بر من زیاد شده اند هر که عمدا به من دروغ بندد باید جاى نشستن خود را دوزخ داند.» سپس بعد از وی هم از این کار دست برنداشتند و بر او دروغ بستند. همانا حدیث از چهار طریقى که پنجمى ندارد به شما می رسد.
اول منافقی که اظهار ایمان کند و اسلام او ظاهرسازی است و به عمد از دروغ بستن به پیغمبر پروا ندارد و آن را گناه نمى شمارد، اگر مردم بدانند که او منافق و دروغگوست از او (حدیث) نمى پذیرند و تصدیقش نمى کنند ولی مردم می گویند این شخص همدم پیغمبر بوده و او را دیده و از او شنیده است. مردم احادیث را از او اخذ می گیرند و از حالش آگاهى ندارند. در صورتى که خداوند پیامبرش را از حال منافقین خبر داده و ایشان را توصیف نموده و فرموده است: « چون آنان را ببینی جسم و ظاهرشان [از آراستگی و وقار] تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند [به علت شیرینی و جذابیّت کلام] به سخنانشان گوش فرا می دهی. (4 منافقون)» منافقین پس از پیغمبر زنده ماندند و به حاکمان گمراهى و کسانی که با باطل و دروغ و تهمت مردم را به جهنم می برند، پیوستند. و حاکمان نیز به آنها پستهاى حساس دادند و بر گردن مردم سوارشان کردند و به وسیله آنها دنیا را به دست آوردند، زیرا مردم همراه زمامداران و دنبال دنیادارانند جز آن کس را که خدا نگهدارد این بود یکى از چهار نفر.