حدیث شماره 2 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی
صفوان بن یحیى گوید ابوقره محدث از من خواست که او را به محضر امام رضا (علیه السّلام) ببرم. از آن حضرت اجازه ملاقات خواستم. به من اجازه داد. ابو قرّه به محضرش شرفیاب شد و از حلال و حرام و احکام دین پرسش کرد تا آنکه پرسش به توحید کشانده شد و عرض کرد براى ما چنین روایت کرده اند که خداوند، (توفیق) دیدار و هم سخنی خویش را میان دو پیغمبر تقسیم فرمود. قسمت هم سخنى را نصیب موسى و دیدار خویش را به محمد عطا کرد. حضرت فرمود: «پس آنکه از طرف خدا به جنّ و انس رسانید که «دیده ها او را درک نکند (103 انعام)»، «و آنان به او احاطه علمى ندارند (110 طه)» و «چیزی مانند او نیست (11 شوری)» چه کسی بود؟ مگر محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبود؟» عرض کرد آری، فرمود: «چگونه ممکن است مردى به سوى تمام آفریدگان آید و به آنها گوید که از جانب خدا آمده و آنها را به فرمان خدا، به سوی خدا خواند و بگوید: دیده ها او را درک نکند و آنان به او احاطه علمى ندارند و چیزی مانند او نیست؛ سپس همین مرد بگوید من با چشمم خدا را دیدم و بر او احاطه علمى پیدا کردم و او به شکل انسان است!!! (از این سخنان بی اساس) خجالت نمی کشید؟ زندیق ها نتوانستند چنین نسبتى به او دهند که او چیزى از جانب خدا آورد و سپس از راه دیگر خلاف آن را گوید.» ابوقره گفت خدا خود فرماید «و بی تردید یک بار دیگر هم او را دیده است. (13 نجم)» حضرت ابوالحسن (علیه اللسلام) فرمود: همانا بعد از این آیه، آیه ای است که دلالت دارد بر آنچه پیغمبر دیده، خدا می فرماید: «دل او آنچه را دید، دروغ نشمرد (11نجم)» یعنى دل محمد آنچه را چشمش دید، دروغ ندانست سپس خدا آنچه را محمد دیده خبر دهد و فرماید: « به راستی که (بخشی از) نشانه های بسیار بزرگ پروردگارش را دید. (18 نجم)» و آیات خدا غیر خداست، و باز خدا فرماید: «و آنان به او احاطه علمى ندارند (110 طه)»، در حالی که اگر دیدگان او را ببینند، دانششان او را فراگرفته و معرفت حاصل شده است. ابوقره عرض کرد پس روایات را تکذیب مى نمائید؟ فرمودند: «هرگاه روایات مخالف قرآن باشند، تکذیبشان کنم و آنچه مسلمین بر آن اتفاق دارند این است که احاطه علمى به او پیدا نشود، دیدگان او را درک نکنند و چیزى مانند او نیست.»