حدیث شماره 7 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی
قسمت اول
ابوهاشم جعفری گوید خدمت حضرت جواد( علیه السلام) بودم که مردى از آن حضرت پرسید به من بفرمائید آیا اسماء و صفاتی که در قرآن براى پروردگار هست، آن اسماء و صفات، خود پروردگار است؟ حضرت فرمودند: «سخن تو دو معنى دارد، اگر مقصود تو که گوئى اینها خود او هستند این است که خدا از تعدد و تکثر برخوردار است که خداوند برتر از آن است (که متکثر باشد) و اگر مقصودت این است که این نام ها و صفات ازلى (همیشگى) مى باشند، ازلى بودن دو معنا دارد: 1. اگر بگوئى خدا همیشه به آنها علم داشته و سزاوار آنها بوده، صحیح است. 2. اگر بگوئى تصویر آنها و الفباى آنها و تک تک حروف آنها همیشگی بوده است، پس پناه مى برم به خدا که با خدا چیز دیگرى در ازل بوده باشد، بلکه خدا بود و مخلوقى نبود، سپس این اسماء و صفات را پدید آورد تا میان او و آفریدگانش واسطه باشند و به وسیله آنها به درگاه خدا تضرع کنند و او را پرستش نمایند و آنها ذکر او باشند. خدا بود و ذکرى نبود و آن که با ذکر یاد شود، خداوند قدیم است که همیشه بوده و نام ها و صفت ها آفریده شده اند و معانی آن ها و آنچه از آنها مقصود است، همان خدایی است که جدایی و به هم پیوستگی سزاوارش نیست. چیزی که جزء دارد اختلاف و بهم پیوستگى دارد (نه خداى یگانه یکتا) پس نباید گفت: خدا بهم پیوسته است و نه خدا کم است و نه زیاد است بلکه او به ذات خود قدیم است، زیرا هر چیز که یکتا نباشد تجزیه پذیر و خدا یکتاست و تجزیه پذیر نیست و با کمی و زیادی تصوّر نشود و هر چیز که تجزیه پذیرد و کم و زیادى نسبت به او تصور شود مخلوقى است که بر خالق خویش دلالت کند، اینکه گوئى خدا تواناست خبر داده اى که چیزى او را ناتوان نکند و با این کلمه ناتوانى را از او برداشته اى و ناتوانى را غیر او قرار داده اى و نیز اینکه گوئى خدا عالم است، با این کلمه جهل را از او برداشته اى و جهل را غیر او قرار داده اى و چون خدا همه چیز را نابود کند، صورت تلفظ و تک تک حروف را هم نابود کند و همیشه باشد آنکه علمش همیشگى است.»