حدیث شماره 6 باب اشاره و نص بر امامت امام حسن مجتبی علیه السلام کتاب حجت اصول کافی
قسمت اول
یکى از اصحاب گوید چون امیر المؤمنین (علیه السلام) ضربت خورد، عیادتکنندگان گردش را گرفتند، به حضرت عرض شد اى امیر مؤمنان! وصیت نما، فرمودند: «براى من متکائى گذارید.» (تا بتوانم بنشینم و با شما سخن گویم) سپس فرمودند: «سپاس خدا را به اندازه شایستگیش، همه از فرمانش پیروىکنندهایم، چنان که دوست دارد او را می ستایم، و شایسته پرستشى جز خداى یگانه یکتاى بى نیاز نیست، چنان که خود را (در سوره توحید) نسبت داده است. اى مردم هر شخصى از آنچه مى گریزد، در حالت گریزش به آن می خورد. مدت زندگى میدان راندن جان است به سوى أجل؛ گریختن از آن (مرگ)، عین رسیدن به آن است. چقدر از روزها را گذراندم و از نهان این امر کنجکاوى نمودم، و خدا عز ذکره جز این نخواست که نهانش سازد،هیهات!علمى است سربسته و ناپیدا. اما وصیت من این است که چیزى را براى خداى- جل ثناؤه- شریک نگیرید و سنت محمد (صلی الله علیه و آله) را ضایع نکنید. این دو ستون را بپا دارید، و این دو چراغ را روشن نگهدارید، تا زمانى که پراکنده نشوید از سرزنش برکنار باشید، خدا هر کس را به اندازه توانائیش تکلیف کرده و بر نادانان سبک گرفته. شما پروردگارى مهربان، پیشوائى دانا و دینى محکم دارید، من دیروز همدم (امام) شما بودم و امروز براى شما درس پند و عبرتم و فردا از شما جدا می شوم. اگر جاى پا در این لغزشگاه (دنیا) استوار ماند، همان است مراد و مطلوب، (اگر زنده بمانم مطابق مقصود شماست و من هم به قضاء و قدر خدا خرسندم) و اگر قدم بلغزد، ما هم در سایه شاخه ها و زیر بال بادها و در سایه سار ابر درهم فشرده میان آسمان و زمین (جو) که از هم بپاشد و اثری نماند، بوده ایم. (پس اگر من مردم تعجب نکنید و بدانید که من هم یکى از اجزاء جهان بىثبات و زود گذرى بودهام که سایه و باد و ابر آن را توضیح دادم، بدانید که دنیا لغزشگاهست و آخرت پا برجا)...