رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۰۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصول کافی» ثبت شده است

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم

 

همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. همانا امامت ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آن است، کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات و اجراء حدود و احکام و نگهدارى مرزها و اطراف به وسیله امام است.  امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام کند و حدود خدا را بپا دارد و از دین خدا دفاع کند و با حکمت و اندرز و حجت رسا مردم را به طریق پروردگارش دعوت نماید. امام مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است به نحوى که دست ها و دیدگان به آن نرسد. امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‏ای است راهنما در شدت تاریکى‏ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنى زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم) امام آب گواراى زمان تشنگى و رهبر به سوى هدایت و نجات بخش از هلاکت است، امام آتش روشن روى تپه (رهنماى گمگشتگان) است، وسیله گرمى سرمازدگان و رهنما است در مواضع هلاکت، هر که از او جدا شود هلاک شود. امام ابری است بارنده، بارانی است شتابنده، خورشیدی است فروزنده، آسمانى است سایه بخش، زمینى است گسترده، چشمه‏ای است جوشنده و برکه و گلستان است.

امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است، امام امین خداست در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش‏ و دعوت‏کننده به سوى او و دفاع‏کننده از حقوق او است. امام از گناهان، پاک و از عیب ها برکنار است، در دانش ویژه و به خویشتن‌دارى نشانه‌دار است، موجب نظام دین و عزت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کافرین است، امام یگانه زمان خود است، کسى با او برابر نیست و دانشمندى با او همردیف نیست، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد، به تمام فضیلت مخصوص است بى‏آنکه خود در طلبش رفته و بدست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است.

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «... و فرمود: «همانا من تو را برای مردم امام قرار دادم. (124 بقره)» ابراهیم خلیل (علیه السلام) از نهایت شادیش به آن مقام عرض کرد «از فرزندان من هم؟» خداى تبارک و تعالى فرمودند: «عهد و فرمان من به ستمکاران و ظالمان نخواهد رسید.» پس این آیه امامت و رهبرى هر ظالمى را تا روز قیامت باطل کرد و آن را مخصوص برگزیدگان قرار داد. سپس خداى تعالى ابراهیم را شرافت داد و امامت را در فرزندان برگزیده و پاکش قرار داد و فرمود «و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطایی افزون، به او بخشیدیم و همه را افرادی شایسته قراردادیم. و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند، و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم، و آنها فقط مرا عبادت می کردند. (72،73 انبیاء)» پس امامت همیشه در ذریۀ او بود و از هم ارث مى‌بردند قرن‌به‌قرن تا خداى تعالى آن را به پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) به ارث داد و خدا جل و تعالى فرمود: «مسلماً نزدیک ترین مردم به ابراهیم (از جهت پیوند وانتساب معنوی) کسانی اند که (از روی حقیقت) از او پیروی کردند، و این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده اند (از همه به او نزدیک ترند) و خدا یاور و سرپرست مؤمنان است. (68 آل عمران)» پس امامت مخصوص آن حضرت گشت و ایشان به فرمان خداى تعالى و طبق آنچه خداوند واجب ساخته بود، آن را به علی (علیه السلام) واگذار نمود و سپس در میان فرزندان برگزیده او که خداود به ایشان علم و ایمان داده جارى گشت و خداوند فرموده: «کسانی که دانش و ایمان به آنان داده شده است می گویند: بی تردید شما (بر طبق قضا و قدر ثبت شده) در کتاب خدا (لوح محفوظ) تا روز قیامت درنگ کرده اید. (56 روم)» آنها تا قیامت فرزندان على (علیه السّلام) هستند زیرا پس از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبرى نیست این مردم نادان از کجا و به چه دلیل براى خود امام انتخاب می کنند؟ همانا امامت مقام پیامبران و میراث اوصیاء است، همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه اسلام) و میراث حسن و حسین (علیهما السلام) است...»

حدیث شماره ۱ باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

عبدالعزیز بن مسلم گوید ما در ایام امام رضا (علیه السلام) در مرو بودیم، در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم و در موضوع امر امامت که مورد اختلاف مردم بود گفتگو کردیم و من شرفیاب حضور امام رضا علیه السّلام شدم و گفتگوى مردم را در بحث امامت به سمع ایشان رسانیدم. امام (علیه السلام) لبخندى زدند و فرمودند: «اى عبدالعزیز این مردم نادانند و از رأى خود فریب خورده‌اند. همانا خداى عزوجل جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود را نگرفت تا دین را برای او کامل کرد و قرآن را بر او نازل فرمود که بیان هر چیز در آن است حلال و حرام و حدود و احکام و تمام احتیاجات مردم را در قرآن بیان کرده و فرموده: «ما در این کتاب چیزى را فروگذار نکردیم. (۳۸ انعام)» و در حجة الوداع که سال آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را براى شما پسندیدم. (۳ مائده)» و موضوع امامت از تمامی دین است (تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشین خود را معرفى نکند تبلیغش را کامل نساخته است) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا نرفت تا براى مردم همه معالم دین آنها را بیان کرد و راه آنان را بر ایشان روشن ساخت و آنها را بر جاده حق واداشت و على (علیه السلام) را به عنوان پیشوا و امام منصوب کرد و از چیزى که مورد نیاز امت باشد صرف نظر نکرد تا آن را بیان نمود پس هر که گمان کند خداى عزوجل دینش را کامل نکرده، قرآن را رد کرده و هر که قرآن را رد کند به آن کافر است.
مگر مردم مقام و منزلت امامت را در میان امت می دانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟ همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالی تر و مکانش منیع تر و عمقش گودتر از آن است که مردم با عقل خود به آن رسند یا به آرائشان آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامى منصوب کنند. همانا امامت مقامى‏ است که خداى عزوجل بعد از رتبه نبوت و خُلّت (که دوستى و آشنایى است)، در مرتبه سوم به حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) اختصاص داده و به آن فضیلت مشرفش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده ...

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام ارکان زمین هستند کتاب حجت اصول کافی

 

 امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «امیرالمؤمنین (علیه السلام) را این فضیلت است که هر چه آورده باید به آن عمل کرد و از هر چه نهى کرده بازایستاد؛ اطاعت او بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) همان اطاعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و فضیلت براى محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) است. هر که از او پیش افتد چون کسى است که از خدا و رسولش پیش افتاده و هرکه خود را از او برتر بداند چون کسى است که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) برترى جوید و هر که در امر کوچک یا بزرگى او را رد کند در مرز شرک به خداست، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) باب منحصر معرفت خدا بود، و راهى بود که هر که آن را پوید به خداى عزوجل رسد و همچنین است امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از وى و ائمه (علیهم السلام) یکى پس از دیگرى هم به همین روش هستند، خداى عزوجل ایشان را ارکان زمین مقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستون هاى اسلام و مرزدار راه هدایت ساخته. کسى جز با هدایت ایشان، هدایت نشود و کسى که از طریق هدایت خارج شده و گمراه گشته فقط به واسطه تقصیر در حق آنهاست. آنها بر علم و عذر و بیمى که خدا (در قرآنش) نازل کرده امین اند، و حجت رسا بر مردم روى زمینند، براى آخرین آنها از جانب خدا جارى شود مثل آنچه براى نخستین شان جارى بود (همگى در علم و وجوب اطاعت و سایر کمالات برابرند) و کسى جز به یارى خدا بدین درجه نرسد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «من در میان بهشت و دوزخ مقسم خدایم، کسى جز طبق‏ تقسیم من به بهشت یا دوزخ نرود، منم امام برای هرکس که پس از من است و ابلاغ کننده نسبت به هرکس پیش از من بوده است.، کسى جز احمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) بر من پیشى ندارد و من و او در یک روش باشیم، جز اینکه نبوت تنها به نام اوست، و به من شش فضیلت عطا شده است 1- علم مرگ و میر 2- علم بلاها 3- علم وصایا (آنچه اوصیاء پیغمبران می دانند) 4- فصل الخطاب (قرآن یا داورى میان حق و باطل و یا بیان و سخن واضح) 5- و من صاحب کرات (حمله‏هاى مشهور میدان جنگ یا عالم به حوادث و وقایع گذشته و آینده) و دولت حاکم بر همه دولت هایم 6- و من صاحب عصا و میسم و جنبنده‏اى که با مردم سخن گوید میباشم.»»

 

شرح:

مراد به عصا یا چوب دستى مخصوصى است که از پیغمبران به اوصیائشان رسیده و همان است که دست حضرت موسى (علیه السلام) بوده و دست به دست گشته تا بپیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و از او به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیده است و یا آنکه کلمه «عصا» کنایه از قدرت و تصرف است. و اما میسم در لغت به معنى آلت نشانه‏گذارى و آهنى است که با آن گوسفندان را داغ می کنند و نشانه می گذارند تا با گوسفندان دیگر اشتباه نشوند و بدین مناسبت بعضى از شراح گفته‏اند: مقصود از اینکه على (علیه السلام) صاحب عصا و میسم است این است که او سرپرست امت است بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و عصا و میسم از خصائص چوپان است و از روایاتى استفاده می شود که امیر المؤمنین (علیه السلام) در قیامت ابزارى در دست دارد که میان دو چشم اهل ایمان علامت «مؤمن» و میان دو چشم کفار علامت «کافر» می گذارد و اما جنبنده سخنگو اشاره دارد به این آیه شریفه «و چون فرمان بر آنها اجرا شود جنبنده‏ ای را از زمین برای آنها خارج می‏کنیم که با آنها تکلم می‏کند و می‏گوید: مردم به آیات ما ایمان نمی‏آورند. (82 نمل)» این جنبنده در روایات بسیارى تأویل به امیر المؤمنین (علیه السلام) شده است در زمانى که مؤمنین و کفار را نشانه‏ گذارى می کند.

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام ارکان زمین هستند کتاب حجت اصول کافی

سعید اعرج گوید من و سلیمان بن خالد خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم، حضرت آغاز سخن نمود و فرمودند: «اى سلیمان هر امرى که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیده باید اخذ شود و از هر چه نهى فرموده باید ترک شود، براى او همان فضیلت است که براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) را بر تمام مخلوق خدا فضیلت است، کسى که نسبت به چیزى از احکام او عیب گیرد مانند کسی است که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) عیب گرفته است و هر که او را در امرى کوچک یا بزرگ رد کند در مرز شرک به خداست. امیرالمؤمنین (علیه السلام) دری است که از غیر آن به خدا نتوان رسید و راه به سوى خداست که هر که جز آن پوید هلاک شود و همچنین است مقام ائمه (علیهم السلام) یکى پس از دیگرى، خدا ایشان را ارکان زمین قرار داد تا اهلش را نجنباند، و حجت رساى خویش نمود بر کسانى که روى زمین و زیر خاکند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «من از طرف خدا قسمت کننده میان بهشت و دوزخم (و همچنین بقیه روایت را مانند روایت پیش نقل می فرمایند.)»»

حدیث شماره ۱ باب ائمه علیهم السلام ارکان زمین هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آنچه على (علیه السلام) آورده انجام می دهم و از آنچه نهى فرموده باز میایستم، براى او همان فضیلت آمده که براى محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر همه خلق خداى عزوجل فضیلت دارد، خرده‏گیر بر حکمى که على(علیه السلام) آورده مانند خرده گیر بر خدا و رسولش باشد و کسى که در موضوعى کوچک یا بزرگ على (علیه السلام) را رد کند در مرز شرک به خداست، امیر المؤمنین (علیه السلام) همان باب ورود بر خدا است که جز از سوى وى روى بدو نتوان کرد، همان راه منحصرى است که هر که جز آن راه برود هلاک است و این امتیازات همچنین براى ائمه هدی (علیهم السلام) یکى پس از دیگرى جاری است. خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده تا اهلش را نجنباند (اختلال نظام و سرگردانى عمومى پیش نیاید) و حجت رساى خویش ساخت براى مردم روى زمین و زیر خاک (مردگان یا ساکنان آن طرف زمین) خود امیر المؤمنین (صلوات اللَّه علیه) بسیار می فرمودند: «من از طرف خدا قسمت‏کننده بهشت و دوزخم و من فاروق اکبرم (بزرگترین فرق گذارم؛ میان حق و باطل یا میان بهشتى و دوزخى) و من صاحب عصا و میسم هستم، تمام ملائکه و روح القدس و پیامبران به فضیلت من اقرار نمودند چنان که به فضیلت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کردند. مرا بر مسندى مانند مسند او نشانیده اند و آن مسند (هدایت و خلافت) خدائی است (مرکوب من در قیامت همان مرکوب پیغمبر و از جانب خداست‏) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (در قیامت) خوانده شود و جامه در بر شود من هم خوانده شوم و جامه در بر شوم، او بازپرسى شود و من هم بازپرسى شوم و طبق گفته او سخن گویم، به من خصلت هائى عطا شده که هیچ کس نسبت به آنها بر من پیشى نگرفته است. مرگ مردم و بلاها و نژادها و فصل الخطاب (قرآن یا تشخیص حق از باطل) را می دانم، آنچه پیش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نیست (از امور آینده) بر من پوشیده نیست، به اذن خدا بشارت می دهم و از جانب او اداى وظیفه می کنم، همه اینها از طرف خداست که او به علم خود مرا نسبت به آنها توانا ساخته است.»»

حدیث شماره ۶ باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

محمد بن فضیل گوید از حضرت ابو الحسن (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى «می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند. (۸ صف)» پرسیدم، فرمودند: «یعنى می خواهند ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با دهانشان خاموش کنند.» گفتم سپس خداى تعالى فرماید: «در حالی که خدا کامل کننده نور خود است. (۸ صف)» فرمودند: «یعنى خدا کامل‏ کننده امامت است و امامت همان نور است، این فرمایش خداى عزوجل است که «پس به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم، ایمان آورید. (۸ تغابن)» مقصود از نور، همان امام است.»

حدیث شماره 5 باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

 

صالح بن سهل همدانى گوید امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى (آیه شریفه 35 سوره مبارکه نور) فرمودند: ««خدا نور آسمانها و زمین است، حکایت نور او چون فانوسى است.» آن فانوس فاطمه (سلام الله علیها) است «که در آن فانوس چراغی است» آن چراغ حسن (علیه السلام) است «چراغ در آبگینه (حباب شیشه ای) است» آبگینه حسین (علیه السلام) است «آبگینه مانند اختر درخشانى است» آن اختر درخشان فاطمه (سلام الله علیها) است در میان زنان جهان «از درخت پر برکتى برافروزد» آن درخت حضرت ابراهیم (علیه السلام) است «درخت زیتونى که نه شرقی و نه غربی است» نه یهودى و نه نصرانى «که نزدیک است روغنش (از شدت پاکی و صافی) برافروزد» نزدیک است علم از آن بجوشد «گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری» از فاطمه امامى پس از امامى آید «خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند» هرکه را خدا خواهد به سوی امامان (علیهم السلام) هدایت می کند «و خدا براى مردم مثل ها می زند»» همدانى گوید عرض کردم (تأویل این کلمات را از آیه شریفه 40 سوره نور بفرمائید) «یا مانند تاریکی ها» فرمودند: «اولى و رفیقش باشند» «موجى او را فرا گرفت» فرمودند: «سومى است» «روى آن موجى بود» «اینها ظلماتى است» فرمودند: «آن موج دومى است» «که برخى زیر برخى متراکمند» فرمودند: «معاویه لعنه اللَّه و فتنه‏ هاى بنى امیه است» «چون کسى دستش را بیرون کند» فرمودند: «حال مؤمن است در تاریکى فتنه بنى امیه» (فجایع بنى امیه بر مؤمنین احاطه کند و آنها را سرگردان نماید) «نزدیک نیست که آن را ببیند و کسى که خدا براى او نورى مقرر نفرموده» فرمودند: «یعنى امامى از اولاد فاطمه (علیها السلام) ندارد» «هیچ نورى براى او نباشد» فرمودند: «روز قیامت امامى نداشته باشد.» و خداى تعالى می فرماید: « نورشان پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت مى کند. (12 حدید)» فرمودند: «روز قیامت ائمه مؤمنین از پیش رو و طرف راست مؤمنین می شتابند تا ایشان را به منازل اهل بهشت وارد سازند.»

 

شرح:

به اصطلاح محدثین و مفسرین، تفسیر قرآن با تأویل آن فرق دارد. تفسیر قرآن همان معنى ساده و روشن است که هر داناى بلغت عربى آن را می فهمد و اجازه دارد که آن معنا را استنباط کند و در آن بیندیشد و در کتاب تفسیر خود بنویسد ولى تأویل قرآن معنى باطنى و مکنون آن است که همه کس را اجازه دست درازى به سوى آن نیست. تأویل قرآن منحصر به پیامبر اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام) می باشد که قرآن در خانه آنها نازل شده و به وحى و الهام الهى به آن تأویل رهبرى شده اند، ایشان هر چه درباره قرآن گویند از تفسیر و تأویل حق است و مقبول، در صورتى که از دیگران کلمه اى هم در تأویل پذیرفته نیست، آنچه امام صادق (علیه السلام) درباره آیه شریفه نور که از آیات برجسته و تعابیر ابتکارى قرآن می باشد فرموده است، مربوط به تأویل قرآن است، دانشمندان شیعه براى تطبیق آیه شریفه با تأویل و بیان حضرت صادق (علیه السلام) بیانات مفصل و مختلفى دارند و بعضى رساله اى جداگانه در این موضوع نوشته اند که از حوصله این مختصر بیرون است. علاوه بر آنکه پس از اطمینان به صحت اصل حدیث نیاز مبرمى به فروع و حواشى آن نمی باشد.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

ابوخالد کابلى گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى «پس به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم، ایمان آورید. (۸ تغابن)» پرسیدم، فرمودند: «اى اباخالد به خدا، مقصود از نور، ائمه (علیهم السلام) است. اى اباخالد نور امام در دل مؤمنان از نور خورشید تابان در روز روشن‏تر است و ایشانند که دل هاى مؤمنین را منور کنند. و خدا از هر که خواهد نور ایشان را پنهان دارد پس دل آنها تاریک گردد و در ظلمت رود.»

حدیث شماره ۳  باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

ابى جارود گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم خدا به اهل کتاب خیر بسیارى داده است، فرمودند: «آن چیست؟» عرض کردم سخن خود خداى تعالى است «کسانى که پیش از آن به ایشان کتاب آسمانى داده بودیم، به آن ایمان مى‏آورند (۵۲ قصص)- تا آنجا که می فرماید- آنانند که به (پاس) آنکه صبر کردند دوبار پاداش خواهند یافت. (۵۴ قصص)» امام فرمودند: «خداوند به شما هم عطا کرده چنان که به ایشان عطا کرده است.» سپس تلاوت فرمودند: ««اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت‏ خویش شما را دو بهره عطا کند و براى شما نورى قرار دهد که به (برکت) آن راه سپرید. (۲۸ حدید)» یعنى امامى که به او اقتدا کنید.»

حدیث شماره ۲  باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى «کسانى که پیروى می کنند از رسول و پیامبرى که درس ناخوانده است و اوصافش را در تورات و انجیل نزدشان نوشته می یابند، آنان را به کارهای شایسته فرمان می دهد، و از اعمال زشت باز می دارد، و پاکیزه ها را بر آنان حلال می نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام می کند - تا آنجا که در آیه می فرماید- و از نورى که با او نازل شده، پیروى کنند، تنها ایشان رستگارانند. (۱۵۷ اعراف)» فرمودند: «مقصود از نور در اینجا علی امیرمؤمنان و ائمه (علیهم السلام) می باشند.»

حدیث شماره ۱ باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

ابوخالد کابلى گوید از امام باقر (علیه السلام) تفسیر سخن خداى عزوجل «پس به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم، ایمان آورید. (۸ تغابن)» پرسیدم، فرمودند: «اى اباخالد به خدا سوگند که مقصود از نور، ائمه از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) باشند تا روز قیامت، به خدا که ایشانند همان نور خدا که فرو فرستاده، به خدا که ایشانند نور خدا در آسمان ها و زمین، به خدا اى اباخالد، نور امام در دل مؤمنین از نور خورشید تابان در روز، روشن‏تر است، به خدا که ائمه دل هاى مؤمنین را منور سازند‌. و خدا از هرکس خواهد نور ایشان را پنهان دارد، پس دل آنها تاریک گردد، به خدا اى اباخالد بنده‏ اى ما را دوست ندارد و از ما پیروى نکند تا اینکه خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده‏ اى را پاکیزه نکند تا اینکه با ما خالص شده باشد و آشتى کرده باشد (یک رنگ شده باشد و سازگار) و چون با ما سازش کرد خدا از حساب سخت‏ نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنش سازد.»

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام جانشینان خدا عزوجل در زمین و درهای توجه اویند کتاب حجت اصول کافی

ابن سنان گوید از امام صادق (علیه السلام) تفسیر سخن خداى جل جلاله را که می فرماید: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین به خلافت گمارد، همان گونه که پیشینیان ایشان را به خلافت گماشت. (۵۵ نور)» پرسیدم، فرمودند: «ایشان ائمه (علیهم السلام) هستند.»

شرح:
در روایت است که این آیه در باره حضرت امام مهدى (عج الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ایشان است و اگر از دنیا نماند مگر یک روز خدا آن روز را دراز کند تا آن حضرت ظهور کند و در روى زمین فرمانروائى نماید و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد.

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام جانشینان خدا عزوجل در زمین و درهای توجه اویند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «جانشیان پیامبر همان درهای خداوند عزّتمند هستند که از آنها داخل می شوند. (که باید مردم از آن در به سوى خدا روند و از آن راه به معرفتش رسند و احکام آن را بدانند و راه بهشت پیمایند). و اگر ایشان نبودند، مردم خداى عزوجل را نمی شناختند و خداى تبارک و تعالى به وسیله ایشان بر خلقش احتجاج کند.»

حدیث شماره ۱ باب ائمه علیهم السلام جانشینان خدا عزوجل در زمین و درهای توجه اویند کتاب حجت اصول کافی

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «ائمه (علیهم السلام) خلفاء خداى عزوجل در زمینش هستند.»

حدیث شماره ۶ باب ائمه علیهم السلام والیان امر خدا و گنجینه های علم او هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خداى عزوجل ما را آفرید و آفرینش ما را نیکو ساخت و ما را صورتگرى کرد و نیکو تصویر نمود و ما را در آسمان و زمینش خزانه ‏دار ساخت و برای ما درخت به سخن آمد و به وسیله عبادت ما خداى عزوجل عبادت شد و اگر ما نبودیم، خداوند عبادت نمی شد.»

شرح‏:
مقصود از سخن گفتن درخت یا همان تکلم معمولى است که بهعنوان معجزه براى پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعضى از ائمه (علیهم السلام) رخ داده است و یا استنباط علوم و معارفى از درختان و برگ آنهاست که براى دیگران میسر نیست چنان که از بعضى اخبار استفاده مى ‏شود (مرآت العقول).

حدیث شماره ۵ باب ائمه علیهم السلام والیان امر خدا و گنجینه های علم او هستند کتاب حجت اصول کافی

 

ابن ابى یعفور گویدامام صادق (علیه السلام) به من فرمودند: «اى پسر ابى یعفور همانا خداوند یکتاست و در یکتائى یگانه است (بى‏شریک است و بسیط مطلق و حتى صفاتش زائد بر ذاتش نیست) در کار خود یکتاست پس مخلوقى را آفرید و ایشان را براى این کار (خلافت و امامت) سنجید و مقدر کرد و ما هستیم آن مخلوق اى پسر ابى یعفور، و ما هستیم حجت خدا در میان بندگانش و خزانه دار علمش و بهاین کار (امامت و خلافت) قیام کرده‏ ایم.»

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام والیان امر خدا و گنجینه های علم او هستند کتاب حجت اصول کافی

ابوحمزه از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «خداى تبارک و تعالى می فرماید: «حجت من بر اشقیاء امت تو کامل و تمام است، آن کسانى که ولایت على و اوصیاء بعد از تو (علیهم السلام) را ترک گفتند، زیرا روش و رفتار تو و پیغمبران پیش از تو در ایشان موجود است و نیز ایشان خزانه‏دار علم من بعد از تو هستند.»» سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «همانا جبرئیل نام ایشان و نام پدرانشان را به من خبر داد.»

شرح:
کسانى که رهبرانى چون على و اولادش (علیهم السلام) دارند که رفتار و گفتار آنها همان رفتار و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و هر چه از آنها بپرسند مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) جواب گویند، خدا تمام اسباب نجات و هدایت را برایشان آماده کرده است، اگر این مردم چنین امامان و رهبرانى را رها کنند و در خانه دیگران روند، شقى‏ترین مردمند، زیرا خدا حجت را برایشان تمام کرده و براى آنها جاى عذرى باقى نگذاشته است.

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام والیان امر خدا و گنجینه های علم او هستند کتاب حجت اصول کافی

سدیر گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم، جانم به فدایت، شما کیستید؟ فرمودند: «ما خزانه‏دار علم خدائیم، ما مترجم وحى خدائیم، ما حجت رسائیم بر هر که در زیر آسمان و روى زمین است.»

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام والیان امر خدا و گنجینه های علم او هستند کتاب حجت اصول کافی

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «به خدا که ما خزانه‏ دار خدائیم در آسمان و زمینش، نه آنکه خزانه دار طلا یا نقره باشیم، بلکه خزانه ‏دار علمش هستیم.»