رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۰۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصول کافی» ثبت شده است

حدیث شماره 1 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون برآن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت دوم

 

عرض کردم قربانت گردم، رهائى و آسودگیم بخشیدى، خداوند گشایش و آسودگیت نصیب فرماید. فرمودی خدا لطیف و آگاه است؛ آن را برایم تفسیر کن، همان طور که یکتایی او را توضیح دادی. من می‌دانم که لطف او غیر از لطف مخلوق است به جهت فرق (میان خالق و مخلوق) ولى دوست دارم برایم شرح دهید. امام فرمودند: «اى فتح اینکه گوئیم خدا لطیف است به جهت آفریدن چیز لطیف و دانائی او به چیز لطیف است، خدایت توفیق دهد و استوارت دارد، مگر نمی‌بینی اثر ساخت و هنر او را در گیاه لطیف و غیر لطیف و در آفرینش لطیف مثل جاندار کوچک و پشه و کوچک آن و کوچکتر از آن که به چشم درنیاید بلکه به واسطه کوچکى نر و ماده و نوزاد و پیش زاد آن تشخیص داده نشود و ما چون کوچکى این حیوان را با لطافتش دیدیم و نیز رهبری شدنش به نزدیکی با ماده و گریز از مرگ و گردآوری منافع خویش و جاندارانی که در گرداب های دریا و پوست های درختان و کویرها و بیابان‌ها و فهمانیدن بعضی از آن‌ها سخنش را به دیگری و آنچه به بچه های خود می‌فهماند و خوراک برایشان می برد و با رنگ آمیزی آنها، سرخ با زرد و سفید با سرخ و اینکه از خردی اندام به چشم ما دیده نشوند، چشمان ما آن را نبیند و دست‌های ما آن را لمس نکند، از ملاحظه تمام این‌ها دانستیم که آفریدگار این آفریدگان لطیف، در آفرینش آنچه نام بردیم، بدون رنج بردن و ابزار و آلات لطافت به کار برده‌است و نیز دانستیم که هرکه چیزی سازد از ماده‌ای سازد؛ ولی خداوند آفریدگار لطیف و شکوهمند، خلقت و ساختنش از ماده‌ای نبوده‌است.»

حدیث شماره 1 باب دیگری که از باب اول است، جز این که فرق میان معانی نام های خدا و نام های آفریدگان را افزون برآن دارد کتاب توحید اصول کافی

 قسمت اول

جرجانى گوید شنیدم که حضرت ابوالحسن علیه السلام مى فرمود: «خدا لطیف، آگاه، شنوا، بینا، یگانه، یکتا و بى نیاز است، نزاده و زاده نشده و هیچکس همتاى او نیست. اگر او چنان باشد که مشبهه گویند نه خالق از مخلوق شناخته شود و نه آفریننده از آفریده ولى اوست آفریننده، میان او و کسى که جسم و صورتش داده و ایجادش کرده فرق است، زیرا چیزى مانند او نیست و او مانند چیزى نباشد.» عرض کردم آرى خدایم قربانت گرداند ولى شما فرمودید او یکتا و بى نیاز است و فرمودید چیزى مانند او نیست در صورتیکه خدا یکتا است و انسان هم یکتا است، مگر یکتائى او شبیه یکتائى انسان نیست؟ فرمودند: «اى فتح محال گفتى، خدایت پا برجا دارد، همانا تشبیه در معناهاست ولی در نام ها همه یکی هستند و بر صاحب نام دلالت کنند.  بیانش این است که چون گفته شود انسان یکى است این گفته خبر دادن از آن است که انسان یک پیکر است و دو پیکر نیست ولى خود انسان یکى نیست زیرا اعضاء و رنگهایش مختلف است، کسی که رنگهایش مختلف است یکى نیست، اجزاءش قابل تقسیم است، یکنواخت نیست، خونش غیر گوشتش و گوشتش غیر خونش باشد، عصبش غیر رگهایش و مویش غیر پوستش و سیاهیش غیر سفیدى او است همچنین است مخلوقهاى دیگر، پس انسان اسمش یکى است، معنایش یکى نیست، و خداى جل جلاله یکتاست، یکتائى جز او وجود ندارد، در او اختلاف و تفاوت و زیادى و کمى نیست، اما انسان مخلوق و مصنوع است، از اجزاء مختلف و مواد گوناگون ترکیب شده، جز این که با جمع اجزا یک چیز است.»

حدیث شماره 12 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

ابوهاشم گوید از امام جواد علیه السلام پرسیدم معنى خدا یکتاست چیست؟ فرمودند: «اتفاق همه زبان ها بر یکتائى اوست؛ چنانچه خودش می فرماید: «و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنها را آفریده است؟ یقیناً می گویند خدا. (87 زخرف)»»

حدیث شماره 11 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

جوالیقى گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم معنای گفته خداى عز و جل «سبحان الله» را پرسیدم؟ فرمودند: «تنزیه اوست. (برکنار داشتن او از هر عیب و نقص)»

حدیث شماره 10 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

هشام بن حکم گوید از حضرت صادق (علیه السلام) درباره «سبحان الله» پرسیدم، فرمودند: «برکنار داشتن او، از هر عیب و نقص است.»

حدیث شماره 9 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

جمیع گوید امام صادق (علیه السلام) از من پرسیدند: «معنى الله اکبر چیست؟» عرض کردم خدا بزرگتر از همه چیز است، فرمودند: «مگر آنجا چیزى بود که خدا بزرگتر از آن باشد؟» عرض کردم پس چیست؟ فرمودند: «خدا بزرگتر از آن است که وصف شود.»

حدیث شماره 8 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

مردى خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: الله اکبر (خدا بزرگتر است) امام فرمودند: «خدا از چه بزرگتر است؟» عرض کرد خدا از همه چیز بزرگتر است. فرمودند: «خدا را محدود ساختى.» عرض کرد: پس چه بگویم؟ فرمودند: «بگو خدا بزرگتر از آن است که به وصف آید.»

حدیث شماره 7 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 قسمت دوم

 

... آن مرد عرض کرد (اگر الفاظ از بین رود) پس چگونه پروردگار خود را شنوا مى نامیم؟ امام فرمودند: «از آن جهت که آنچه با گوش درک شود بر خدا پوشیده نیست ولى او را به گوشى که در سر فهمیده مى شود توصیف نمى کنیم. همچنین او را بینا مى نامیم از آن جهت که آنچه (با چشم) درک شود مانند رنگ و شخص و غیر اینها بر او پوشیده نیست ولى او را به بینائى نگاه چشم توصیف نکنیم و همچنین او را لطیف نامیم براى آنکه به هر لطیفى (چیز کوچک و دقیق) داناست، مانند پشه و کوچکتر از آن و محل رشد او، شعور و شهوت جنسى او و مهرورزى به اولادش و سوار شدن بعضى بر بعضی دیگر و حمل خوراک و آشامیدنى براى اولادش در کوه ها و کویرها و رودخانه ها و خشک زارها. از اینجا دانستیم که خالق پشه لطیف است بدون کیفیت، کیفیت تنها براى آفریدگان است که چگونگى دارند. همچنین پروردگار خود را توانا نامیم نه از جهت توانائى مشت کوبى که میان آفریدگان معروف است، اگر توانائى او توانائى مشت کوبى معمول میان مخلوق باشد به آفریدگان تشبیه مى شود و امکان زیادی دارد و آنچه امکان زیادی دارد، ممکن است کاهش یابد و آنچه کاستی دارد، قدیم نباشد و چیزی که قدیم نباشد، ناتوان است؛ پس پروردگار ما تبارک و تعالى؛ مانند، ضد، همتا، چگونگى، پایان دیدن با چشم ندارد، بر دلها تحریم شده است که تشبیهش کنند و بر خاطرها که محدودش کنند و بر اندیشه ها که پدید آمده اش دانند. او از ابزار آفریدگانش و نشانه های آفریده اش بالا و بر کنار است، و از آن برترى بسیارى دارد.

حدیث شماره 7 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 قسمت اول

 

ابوهاشم جعفری گوید خدمت حضرت جواد( علیه السلام) بودم که مردى از آن حضرت پرسید به من بفرمائید آیا اسماء و صفاتی که در قرآن براى پروردگار هست، آن اسماء و صفات، خود پروردگار است؟ حضرت فرمودند: «سخن تو دو معنى دارد، اگر مقصود تو که گوئى اینها خود او هستند این است که خدا از تعدد و تکثر برخوردار است که خداوند برتر از آن است (که متکثر باشد) و اگر مقصودت این است که این نام ها و صفات ازلى (همیشگى) مى باشند، ازلى بودن دو معنا دارد: 1. اگر بگوئى خدا همیشه به آنها علم داشته و سزاوار آنها بوده، صحیح است. 2. اگر بگوئى تصویر آنها و الفباى آنها  و تک تک حروف آنها همیشگی بوده است، پس پناه مى برم به خدا که با خدا چیز دیگرى در ازل بوده باشد، بلکه خدا بود و مخلوقى نبود، سپس این اسماء و صفات را پدید آورد تا میان او و آفریدگانش واسطه باشند و به وسیله آنها به درگاه خدا تضرع کنند و او را پرستش نمایند و آنها ذکر او باشند. خدا بود و ذکرى نبود و آن که با ذکر یاد شود، خداوند قدیم است که همیشه بوده و نام ها و صفت ها آفریده شده اند و معانی آن ها و آنچه از آنها مقصود است، همان خدایی است که جدایی و به هم پیوستگی سزاوارش نیست. چیزی که جزء دارد اختلاف و بهم پیوستگى دارد (نه خداى یگانه یکتا) پس نباید گفت: خدا بهم پیوسته است و نه خدا کم است و نه زیاد است بلکه او به ذات خود قدیم است، زیرا هر چیز که یکتا نباشد تجزیه پذیر و خدا یکتاست و تجزیه پذیر نیست و با کمی و زیادی تصوّر نشود و هر چیز که تجزیه پذیرد و کم و زیادى نسبت به او تصور شود مخلوقى است که بر خالق خویش دلالت کند، اینکه گوئى خدا تواناست خبر داده اى که چیزى او را ناتوان نکند و با این کلمه ناتوانى را از او برداشته اى و ناتوانى را غیر او قرار داده اى و نیز اینکه گوئى خدا عالم است، با این کلمه جهل را از او برداشته اى و جهل را غیر او قرار داده اى و چون خدا همه چیز را نابود کند، صورت تلفظ و تک تک حروف را هم نابود کند و همیشه باشد آنکه علمش همیشگى است.» 

حدیث شماره 6 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

چون از امام صادق (علیه السلام) درباره اول و آخر فرمودند: «اولى است که پیش از او اولى نبوده و آغازى او را سبقت نگرفته (از چیزى پیش از خود پدید نیامده) و آخری است که آخریتش از ناحیه پایان نیست چنانکه از صفت آفریدگان فهمیده مى شود (چنانکه گوئیم جمعه آخر هفته است که آخر بودن جمعه از ناحیه پایان هفته بودنش مى باشد) ولى خدا قدیم، اول و آخر است، همیشه بوده و همیشه خواهد بود، بدون آغاز و بدون پایان؛ پدید آمدن شامل او نشود و از حالی به حالی نگردد و او آفریدگار همه چیز است.»

حدیث شماره 5 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

ابن ابى یعفور گوید از حضرت صادق (علیه السلام) درباره فرمایش خدا که «او اول و آخر است (3 حدید)» پرسیدم و گفتم معناى اول را فهمیدم، ولی تفسیر آخر را شما برایم بیان فرمایید. حضرت فرمودند: «هر چیز، جز پروردگار جهانیان نابود شود و دگرگون گردد یا یک نوع دگرگونی و زوال بر او راه یابد یا از رنگی به رنگی و از شکلی به شکلی و از صفتی به صفتی دیگر عوض شود و از زیادی به کمی و از کمی به زیادی گراید. تنها او است که همیشه در یک حالت بوده و خواهد بود. او اوّل و پیش از هرچیزی و آخر برای همیشه است. صفات و نام های مختلف به خود نگیرد، چنانکه بر غیر او وارد شود، مانند انسان که گاهى خاک و گاهى گوشت و خون و زمانی استخوان پوسیده و نرم شده است و مانند غوره خرما که گاهى نیم رس و گاهى بسر (خارک) و گاهى خرماى تازه و گاهى خرماى خشک است که نام ها و صفات مختلف بر آن وارد شود و خداى عز وجل به خلاف آن است.»

حدیث شماره 4 باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

ابن هلال گوید از حضرت رضا (علیه السلام) درباره فرمایش خداوند که «خدا نور آسمان ها و زمین است (35 نور)» را پرسیدم. امام فرمودند: «خدا هدایت کننده اهل آسمان ها و هدایت کننده اهل زمین است.» و در روایت برقی آمده است: هدایت کرد هرکه در آسمان و در زمین است.

حدیث شماره ۳ باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

از حضرت کاظم (علیه السّلام) درباره معنای اللّه پرسیده شد، فرمودند: «خداوند بر هر چیز کوچک و بزرگ تسلط دارد.» (چون استیلاء و تسلط بر همه موجودات لازمه معنى الوهیت است حضرت بلازم معنى پاسخش داد.)

حدیث شماره ۲ باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

هشام حکم گوید از حضرت صادق (علیه السّلام) درباره نام های خدا و اشتقاق آنها پرسیدم که اللّه از چه مشتق است؟ فرمودند: «ای هشام! اللّه از «اله» مشتق است و اله، مألوهی (آنکه پرستیده شود) لازم دارد؛ و نام غیر صاحب نام است. پس کسی که نام را بدون صاحب نام بپرستد، به طور قطع کافر و چیزی را نپرستیده است و کسی که نام و صاحب نام را بپرستد باز هم کافر است و دو چیز را پرستیده است و هر که صاحب نام را پرستد نه نام را، این یگانه پرستى است. ای هشام! فهمیدی؟» عرض کردم بیشتر بفرمایید. فرمودند: «همانا خداوند نود و نه نام دارد. اگر هر نامی، همان صاحب نام باشد، باید هرکدام از نام ها خدایی جداگانه باشد؛ ولی خداوند معنایی است که این نام ها بر او دلالت کنند و همه نام ها غیر خود او باشند. ای هشام! نان، نامی برای چیزی است که خورده می شود و آب نامی برای چیزی است که نوشیده می شود و لباس، نامی برای چیزی است که پوشیده می شود و آتش، نامی برای چیزی است که می سوزاند. ای هشام! طوری فهمیدی که بتوانی دفاع کنی و در مبارزه با دشمنان ما و کسانی که همراه خدای بزرگ و والا چیزی دیگری می پرستند (و برای او شریک می گیرند) پیروز شوی؟» عرض کردم آری. فرمودند: «ای هشام! خدایت بدان سود دهد و پایدارت بدارد.» هشام گوید به خدا سوگند از زمانی که از آن مجلس برخاستم تا امروز کسی در بحث های توحید بر من چیره نشده است.


 

حدیث شماره ۱ باب معانی نام ها و اشتقاق آنها کتاب توحید اصول کافی

 

ابن سنان گوید از امام صادق (علیه السلام)  تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» را پرسیدم فرمودند: «باء بهاء (روشنى) خدا و سین سناء (رفعت) خداست و میم مجد (بزرگوارى) خداست و بعضى روایت کرده اند که میم ملک (سلطنت) خداست و الله معبود هر چیزیست؛ رحمن، مهربان به تمام آفریدگانش و رحیم، مهربان نسبت به مؤمنان است.»

 

حدیث شماره 4 باب پدید آمدن نام ها کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اسم خدا غیر خود اوست و هر آنچه نام «چیز» بر آن صدق نماید، مخلوق است جز خدا و اما آنچه با زبان تعبیر شود (کلمه الله که به زبان آید) یا با دست‌ها انجام گیرد (با خط نوشته شود) آن مخلوق است و خدا مقصودى از مقاصد او است (یعنى آنکه لفظ «الله» را گوید یا نویسد مقصودش ذات خداست که به وسیله لفظ و خط به او متوسل مى شود. لفظ «الله» یکى از علامات به سوى خداست.) زیرا هدف توصیف می شود و هرچیز که توصیف گردد، ساخته شده است، ولى سازنده همه چیز به هیچ حدى که قابل ذکر باشد توصیف نشود. پدید آورده نشده تا چگونگى پدید آمدنش با ساخته شده ای جز او شناخته شود. مردم در شناخت او به هر پایانی که رسند، او جز آن است. کسی که این حقیقت را بفهمد، نلغزد. این است توحید خالص، با اجازه خدا آن را بجوئید (نگهدارید) و باور کنید و درست بفهمید. هر که گمان کند خدا را با حجاب یا شکل یا مثال شناخته است، مشرک است زیرا که حجاب و مثال و شکل، غیر خود اوست زیرا او یگانه و یکتاست، پس چگونه او را شناخته باشد کسى عقیده دارد او را به غیر او شناخته است. کسی که خدا را به خدا شناسد او را شناخته است و کسى که او را به خود او نشناسد او را نشناخته است بلکه غیر او را شناخته، میان خالق و مخلوق چیز دیگرى نیست (چیزى نیست که نه خالق باشد نه مخلوق) خدا خالق همه چیز است بدون ماده و مایه. و خدا با نام‌هایش نامیده و خوانده شود، او غیر نام‌هایش و نام‌هایش غیر اوست.

حدیث شماره 3 باب پدید آمدن نام ها کتاب توحید اصول کافی

 

ابن سنان گوید از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم اسم خدا چیست؟ فرمودند: «صفتى است براى موصوف» (اسماء خدا بر صفاتی که بر خدا صادق آید دلالت کنند.)

 حدیث شماره 2 باب پدید آمدن نام ها کتاب توحید اصول کافی

 

ابن سنان گوید از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم آیا خداى عز و جل پیش از آن که آفریدگان را پدید آورد به ذات خود شناخت داشت؟ فرمودند: «آری». عرض کردم آن را مى دید و مى شنید؟ (خودش نام خود را مى گفت و خودش مى شنید؟) فرمودند: «نیازى به آن نداشت زیرا نه از آن پرسشى داشت و نه خواهشى؛ او خودش و خودش او بود. قدرتش نفوذ داشت، پس نیازى نداشت که ذات خود را نام ببرد؛ ولى براى خود نام هائى برگزید تا دیگران او را به آن نام ها بخوانند، زیرا اگر او با نام خود خوانده نمى شد، شناخته نمى شد و نخستین اسمى که براى خود برگزید الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ بود، زیرا او برتر از همه چیز است. معناى او الله است و اسم او على عظیم است که اول نام هاى اوست و برتر از همه چیز است.» (پس کلمه الله به اعتبار ذاتست و اسماء دیگر به اعتبار صفات)

اصول کافی کتاب توحید باب پدید آمدن نام ها

حدیث شماره 1


امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «خداى تبارک‌وتعالی اسمى آفرید با حروفی که صدا ندارد، با لفظی که ادا نشود و با شخصی که کالبد ندارد و با تشبیهی که موصوف نگردد و با رنگی که آمیخته نباشد. ابعاد و اضلاع از آن دور و حدود و اطراف از آن برکنار است؛ حسّ هر خیال کننده ای به او دست نیابد؛ بی پرده نهان است. خداوند آن را یک کلمه تمام قرار داد داراى چهار جزء مقارن که هیچ یک پیش از دیگرى نیست، سپس سه اسم آن را که خلق به آن نیاز داشتند هویدا ساخت و یک اسم آن را نهان داشت و آن همان اسم مکنون و مخزون است. و آن سه اسمى که هویدا گشت، ظاهرشان «الله» تبارک‌وتعالی است؛ و خداوند منزّه برای هر نامی از این نام ها چهار رکن مقرّر ساخت که جمعاً دوازده رکن می‌شود. سپس برای هر رکنی سی نام آفرید که به آن‌ها منسوب هستند و آن‌ها عبارت‌اند از: رحمن رحیم، ملک، قدوس (پیراسته)، خالق، پدیدآورنده، صورتگر، زنده، جاودان، بی چرت و بی خواب، دانا، آگاه، شنوا، بینا، حکیم، عزیز (شکست ناپذیر)، جبار (نیرومند)، متکبر (شایسته عظمت)، على (والا)، عظیم (بزرگ)، مقتدر، قادر (توانا)، سلام، مؤمن (بی عیب)، مهیمن (ایمنی بخش)، منشى، بدیع، رفیع، جلیل، کریم، رزاق، زنده کننده، میراننده، باعث، وارث، هست. این اسماء با اسماء حسنى تا 360 اسم کامل شوند که فروع این سه اسم می‌باشند و آن سه نام رکن هستند و آن یک نام ذخیره شده در گنجینه به سبب این سه نام پنهان شده است و این است معنای سخن خداوند «بگو «الله» را بخوانید، یا «رحمن» را، هر کدام را بخوانید (ذات یکتای او را خوانده اید)، نیکوترین نام ها فقط ویژه اوست. (110 اسراء)»

توضیح:
 مرحوم مجلسى رحمت الله علیه گوید این حدیث از احادیث متشابه و اسرار غامض است که جز خدا و راسخین در علم تأویل آن ندانند پس بهتر این ست که نسبت به آن سکوت کنیم و اقرار نماییم که فهم ما عاجز از درک آن است.

اصول کافی کتاب توحید باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل

 

خلاصه سخن در صفات ذات و صفات فعل

هر دو صفتی که بتوانی خداوند را با آنها توصیف کنی و هر دو در وجود فراهم آمده باشند، صفت فعل (خدا) هستند. توضیح این جمله آن است که تو در عالم وجود ثابت می کنی آنچه را که می خواهد و آنچه را که نمی خواهد و چیزی که خشنودش می کند و چیزی را که به خشمش می آورد و آنچه را که دوست دارد و آنچه را که دشمن می دارد. (اراده هم مانند این صفات از صفات فعل به شمار می آید)؛ زیرا اگر اراده هم مانند علم و توانایی از صفات ذات باشد، آنچه خدا اراده ندارد، ناقض این سخن می شود و نیز اگر آنچه را دوست دارد از صفات ذات باشد، آنچه دشمن می دارد، ناقض آن خواهد بود. مگر نمی بینی که ما در عالم وجود، چیزی را خدا نداند و آنچه را خدا بر آن توانایی ندارد، نمی یابیم و هم چنین است صفات ذات ازلی او که ما نمی توانیم او را به توانایی و ناتوانی و خواری وصف کنیم؛ ولی درست است که بگوییم اطاعت کننده اش را دوست دارد و نافرمانش را دشمن می دارد. اطاعت کننده اش را یاری و با نافرمانش دشمنی کند و این که خدا خشنود شود و خشم کند. در دعا گفته می شود خدایا، از من خشنود باش و بر من خشم نکن و یاریم کن و با من دشمنی نورز و درست نیست گفته شود می تواند بداند و نمی تواند نداند.
می تواند سلطان باشد و نمی تواند سلطان نباشد. می تواند عزّتمند و سنجیده کار باشد و نمی تواند عزّتمند و سنجیده کار نباشد. می تواند سخاوتمند باشد و نمی تواند سخاوتمند نباشد. می تواند آمرزنده باشد و نمی تواند آمرزنده نباشد و هم چنین درست نیست گفته شود که اراده کرد پروردگار، قدیم، عزتمند، حکیم، مالک، دانا و توانا باشد؛ زیرا اینها صفات ذاتند و اراده صفت فعل است.
مگر نمی بینی که گفته می شود خدا این را خواست و آن را نخواست؛ در صورتی که در برابر هر صفت ذات، ضد آن صفت از خدا نفی می شود. گفته می شود زنده، دانا، شنوا، بینا، عزّتمند، حکیم، بی نیاز، سلطان، بردبار، دادگر و کرامتگر.
پس جهل ضد علم، ناتوانی ضد توانایی، مرگ ضد زنده بودن، خواری ضد عزّتمندی، اشتباه ضد حکمت، بی شکیبایی و نادانی ضد بردباری و جور و ستم ضد دادگری است.