حدیث شماره 7 باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «مشیت پدید شده است.»
حدیث شماره 7 باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «مشیت پدید شده است.»
حدیث شماره 6 باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
هشام بن حکم گوید از جمله سوالات فرد کافری از امام صادق (علیه السلام) این بود که خدا خشنودى و خشم دارد؟ حضرت فرمودند: «آرى ولى خشم و خشنودى او طبق آنچه در مخلوقین پیدا مى شود نیست، زیرا که خشنودى حالتى است که به انسان وارد مى شود و او را از حالى به حالى بر مى گرداند؛ چرا که آفریده توخالی، ساخته شده و به هم آمیخته است، هرچیز در انسان راه ورودی دارد و آفریدگار ما را راه دخولى بر اشیاء نیست؛ زیرا او یکتاست، ذاتش یگانه و صفتش یگانه است، پس خرسندى او پاداش او و خشمش کیفرش مى باشد بدون اینکه چیزى در او تأثیر گذارده و او را برانگیزاند و از حالى به حالى گرداند، زیرا این تغییرات از صفات مخلوقین ناتوان نیازمند است.»
حدیث شماره 5 باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
یکى از شیعیان از محضر امام باقر (علیه السلام) شرفیاب شد که عمرو بن عبید وارد شد و گفت قربانت گردم، خداى تبارک و تعالى که فرماید: «و هرکس که خشم من بر او فرود آید، به راستى نابود شود. (81طه)» معنى این خشم چیست؟ فرمودند: «آن کیفر است، اى عمرو! کسی که گمان کند خدا از حالى به حال دیگر درآید، او را با صفت آفریدگان توصیف نموده است و خداى تعالى را چیزى از جا نکند تا تغییرش دهد (او مخلوق است که غضب از جایش بکند و تغییرش دهد.)»
حدیث شماره 4 باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خداوند مشیت را به خود مشیت آفرید سپس چیزها را با مشیت آفرید.»
حدیث شماره 3 باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
صفوان گوید به حضرت ابوالحسن (علیه السلام) عرض کردم اراده خدا و اراده مخلوق را برایم بیان کنید. فرمودند: «اراده مخلوق، ضمیر و آهنگ درونى او است و آنچه پس از آن از او سر مى زند، و اما اراده خداى تعالى همان پدید آوردن اوست نه چیز دیگر، زیرا او (مانند انسان) تأمّل نمی کند و از روی برنامه کار نمی کند و نیاز به تفکر ندارد. این صفات در او نیست و صفات مخلوقست، پس اراده خدا، همان فعل او است نه چیز دیگر، به هر چه خواهد موجود شود، گوید «باش پس وجود یابد و باشد» و این کار بدون به کارگیری لفظ و سخن گفتن با زبان و همّت و تفکّر صورت پذیرد و (باید دانست که) اراده خدا چگونگی ندارد، همان طور که ذاتش چگونگی ندارد.»
حدیث شماره ۲ باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
ابن اعین گوید خدمت امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم علم و مشیت خدا با هم فرق دارند یا یک چیزند؟ فرمودند: «علم غیر مشیت است. (دانستن غیر خواستن است) مگر نمیبینی که خودت مى گوئى این کارخواهم کرد و اگر خدا بخواهد و نمیگویی این کارخواهم کرد اگر خدا بداند، پس اینکه گوئى اگر خدا بخواهد، دلیل بر این است که خدا نخواسته و وقتی خواست آنچه را خواست همان طور که خواست، روی دهد و علم خداوند، پیش از مشیت اوست.»
حدیث شماره ۱ باب اراده از صفات فعل است و سایر صفات فعل کتاب توحید اصول کافی
عاصم گوید خدمت امام صادق (علیهالسلام )عرض کردم خدا همیشه مرید (بااراده) است؟ فرمود:« مرید نمیباشد مگر با بودن مراد (اراده شده) با او، خدا همیشه عالم و قادر است و سپس اراده کرده است (هنگامیکه خواست چیزى خلق کند).»
حدیث شماره 2 باب دیگری که از باب اول است کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السّلام) به کافری که از آن حضرت پرسید آیا خدا شنوا او بیناست؟ فرمودند: «خدا شنوا و بیناست. شنواست بدون عضو، بیناست بدون ابزار. به ذات خود مى شنود و به ذات خود مى بیند و اینکه گویم به ذات خود مى شنود معنیش این نیست که او چیزیست و ذات چیز دیگر، ولى چون تو از من پرسیدى برای تفهیم مطلب به تو خواستم آنچه که در ذهن من است به عبارت درآورم، پس مى گویم خدا مى شنود به تمام ذاتش ولى نه به آن معنى که ذاتش بعض و پاره داشته باشد چنانکه تمام ما داراى بعض است بلکه مقصودم فهمانیدن به تو و تعبیر از ضمیرم بود و بازگشت سخنم به این است که او شنوا، بینا، دانا و آگاهست بدون آنکه ذات و صفتش اختلاف و کثرت پیدا کند.»
حدیث شماره ١ باب دیگری که از باب اول است کتاب توحید اصول کافی
محمد مسلم گوید امام باقر (علیه السّلام) درباره صفت قدیم (بودن خدا) فرمود: «همانا خداوند یگانه، بینیاز است و همه به او نیازمند. یکتا معناست و معانی زیاد و مختلفی ندارد.» عرض کردم مردمى از اهل عراق معتقدند که او میشنود بهوسیله غیر آنچه میبیند و میبیند بهوسیله غیر آنچه میشنود. فرمود:«دروغ گفتند و از دین منحرف شدند و خدا را تشبیه کردند. خدا برتر از آن است خدا شنوا و بیناست، میشنود به آنچه میبیند و میبیند به آنچه میشنود» عرض کردم عقیده دارند که خدا بینا است با همان معنایی که آنها از بینایی میفهمند. فرمود:«خداوند برتر است. هر چیز که صفت آفریده دارد به عقل آید و خداوند چنین نیست.» (معنائی که آنها از بینائى تعقل میکنند این است که دیدن با عضوى مانند چشم صورت گیرد. و قوه بینائى انسان غیر از خود انسان است ولى بینائى خدا اینگونه نیست زیرا اولاً خدا از عضو و ترکیب منزه است و ثانیاً قوه بینائى او هم عین ذات خود اوست.)
حدیث شماره ۶ باب صفات ذات کتاب توحید اصول کافی
فضیل گوید خدمت امام باقر (علیهالسلام) عرض کردم، قربانت گردم، اگر مصلحت بدانید به من بفهمانید که آیا خدای-جلّ وجهه-پیش از این که آفریدگان را بیافریند، می دانست یکتاست؟ زیرا دوستان شما اختلاف دارند.
بعضی گویند: پیش از آن که آفریده ای بیافریند، می دانست و برخی گویند: همانا «می داند» به معنای «می آفریند» است؛ پس خداوند امروز می داند که پیش از آفرینش چیزها تنها بوده است و اینان گویند که اگر ثابت کنیم که او در ازل عالم به وحدت خود بوده، لازم می آید که چیزی را در ازل با او ثابت کرده باشیم. ای مولای من، اگر صلاح بدانید به من چیزی را یاد دهید که از آن فراتر نروم.
حضرت نوشتند: «خدا همیشه عالم بوده است. یاد او فرخنده و فرازمند است.»
حدیث شماره ۵ باب صفات ذات کتاب توحید اصول کافی
جعفر بن محمد بن حمزه گوید خدمت امام صادق (علیهالسلام) نوشتم و پرسیدم که دوستان شما درباره علم خدا اختلاف دارند. و برخی گویند: ما نمی گوییم: خدا همیشه عالم است؛ زیرا «می داند» به معنای «انجام می دهد» است، پس اگر علم ازلی و همیشگی برای او ثابت کنیم، لازم می آید که چیزی را در ازل با او بوده ثابت کرده باشیم. خدایم قربانت کند؛ اگر صلاح می دانید، نسبت به این موضوع چیزی به من بیاموزید تا بر آن بایستم و فراتر از آن نروم.حضرت با خطّ خویش نوشت: «خدا همیشه عالم بوده است. یاد او فرخنده و فرازمند است.»
حدیث شماره ۴ باب صفات ذات کتاب توحید اصول کافی
ایوب بن نوح گوید نامهای خدمت حضرت ابوالحسن (علیه السّلام) نوشتم و پرسیدم آیا خدای بزرگ و والا قبل از آفرینش اشیاء به آنها عالم بود، یا آنکه در حال آفریدن به آنها علم پیدا کرد؟ حضرت با خط خویش مرقوم فرمودند:« علم خداوند به اشیاء ازلی است و علم خداوند به آنها قبل از آفرینش آنها مانند علم وی به آنها بعد از آفرینش است.»
حدیث شماره ۳ باب صفات ذات کتاب توحید اصول کافی
کاهلی گوید درباره جمله "خدا را سپاس تا نهایت علمش" که در دعایی است، خدمت حضرت ابوالحسن (علیه السّلام) نوشتم و پرسیدم. حضرت در جواب نوشتند: «البته نگو نهایت علمش؛ زیرا برای علمش نهایتی نیست، بلکه بگو نهایت خشنودیاش».(زیرا که رضایت او مربوط به اعمال صالح بندگان است که محدود و متناهى است).
حدیث شماره دو باب صفات ذات کتاب توحید اصول کافی
امام باقر(علیهالسلام) فرمودند: «خداى عزوجل بود و چیزى با او نبود و همیشه عالم بود به آنچه پدید مى آید؛ علم او به آن پیش از بودنش، مانند علم او به آن بود پس از بودنش.»
شرح:
به عنوام مثال هیچکس نمى داند فردا چه پیش مى آید، ممکن است شخص در یک موضوع کوچک سیاسى یا اجتماعى حدسى بزند که به احتمال 90 درصد آن درست باشد ولى علم خدا به همه امور کلى و جزئى جهان از زمان یکه خود او بوده و چیزى با او نبوده تا این زمان و هر زمان که بیاید صد در صد مطابق است.
حدیث شماره ۱ باب صفات ذات کتاب توحید اصول کافی
ابوبصیر گوید شنیدم که امام صادق (علیهالسلام) میفرمود: «خداى عزوجل همیشه پروردگار ما بوده است. آنگاهکه معلومى وجود نداشت علم عین ذاتش بوده، زمانی که شنیده شدهای وجود نداشت شنیدن عین ذاتش بوده، آنگاهکه دیده شدهای وجود نداشت بینائى عین ذاتش بوده و زمانی که مقدورى نبود قدرت عین ذاتش بوده است. پس چون اشیاء را پدید آورد و معلوم موجود شد علمش بر معلوم، شنیدنش بر شنیدهشده، بینائیاش بر دیدهشده و قدرتش بر مقدور منطبق گشت.» ابوبصیر گوید عرض کردم پس خداوند همیشه در حال حرکت است؟ فرمودند: «خداوند برتر از آن است. همانا حرکت، صفتی است که با فعل پدید آید.» عرض کردم پس خداوند همیشه در حال سخن گفتن است؟ فرمودند: «همانا کلام، صفتی است که حادث می شود و ازلی و همیشگی نیست. خدای بزرگ و والا وجود داشت و هنوز متکلّم نبود.»
حدیث شماره ۸ باب نهی از جسم و صورت درباره خدا کتاب توحید اصول کافی
محمد بن حکیم گوید براى حضرت ابوالحسن (علیه السلام) گفتار هشام جوالیقى را که خدا به صورت جوان آراسته است و نیز گفتار هشام بن حکم را بیان کردم. حضرت فرمودند: «بیشک چیزی مانند خدا نیست.»
حدیث شماره ۷ باب نهی از جسم و صورت درباره خدا کتاب توحید اصول کافی
حسن حمّانی گوید به امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) عرض کردم همانا هشام بن حکم، خدا را جسمی پنداشته است که چیزی مانند او نیست. او دانا، شنوا، بینا، توانا، متکلّم و ناطق است. کلام، توانایی و دانش او به یک روش جاری میشود (عین ذاتند) و چیزی از آنها آفریده نیست. حضرت فرمودند: «خداوند او را بکشد. مگر نمیداند که جسم محدود است و کلام غیر از متکلّم است. به خدا پناه میبرم و از این سخن بیزاری میجویم. خدا جسم و صورت و اندازهپذیر نیست. هر چیز جز او مخلوق است. بهمحض اراده و خواست او، بدون هیچ سخن و یا حرکتی موجود شود.»
حدیث شماره ۶ باب نهی از جسم و صورت درباره خدا کتاب توحید اصول کافی
یونس ظبیان گوید خدمت امام صادق (علیه السّلام) رسیدم و عرض کردم همانا هشام بن حکم سخن بزرگی میگوید که من چند جمله از آن را خلاصهوار خدمتتان عرض میکنم او گمان کرده که خدا جسم است زیرا که چیزها دو قسماند: جسم و کار جسم. درست نیست که سازنده چیزها کار باشد ولى رواست که کننده کار باشد. حضرت فرمودند: «واى بر او مگر نمیداند که جسم محدود و پایان پذیر و صورت هم محدود و پایان پذیر است. پس وقتی جسم محدود شد، فزونی و کاهش پیدا می کند و وقتی فزونی و کاهش پیدا کرد، آفریده خواهد بود.» عرض کردم پس من چه عقیده داشته باشم؟ فرمود:« بگو نه جسم است و نه صورت و اوست که جسم ها را جسم گردانیده و صورتها را صورتگری کرده است. جزء و نهایت ندارد و افزایش و کاهش نیابد. اگر حقیقت چنان باشد که آنها گویند، میان آفریننده و آفریده و پدیدآورنده و پدیده فرقی نباشد؛ ولی او پدیدآورنده است. میان او و کسی که کالبدش داده و صورت گری کرده و پدیدش آورده، فرق است؛ زیرا چیزی مانند او نیست و او به چیزی نماند.»
حدیث شماره ۵ باب نهی از جسم و صورت درباره خدا کتاب توحید اصول کافی
محمد رخّجی گوید خدمت حضرت ابوالحسن (علیه السّلام) نامهای نوشتم و درباره قول هشام حکم که خدا جسم است و گفتار هشام سالم که او صورت است، پرسیدم. حضرت نوشتند : «سرگردانی سرگشته را وارهان و از خود دور ساز و از شیطان به خدا پناه ببر. این سخنان، گفتار آن دو هشام نیست.»
حدیث شماره 3 باب نهی از جسم و صورت درباره خدا کتاب توحید اصول کافی
محمد بن زید گوید خدمت حضرت رضا (علیه السّلام) شرفیاب شدم و درباره توحید پرسیدم، حضرت برایم دیکته کرد: «ستایش خدا را که همهچیز را بدون نقشه پدید آورد و به قدرت و حکمت خویش اختراعشان کرد. آنها را از روی چیزى نیافرید تا اختراع اطلاق نشود و علت و سببی در میان نبود تا اطلاقِ ابتکار، درست نباشد. آنچه را خواست چنانچه خواست به تنهایی به جهت اظهار حکمت و حقیقت ربوبیتش آفرید. خردها او را ضبط نتوانند کرد و خیال ها و اندیشه ها به او نتوانند رسید. دیدگان او را درنیابند و اندازه او را فرانگیرد. عبارت و سخن در وصف او درمانده و دیدگان در آستان او واماندهاند. هرگونه ستایشی در مقام او نارسا است. بیپرده ،نهان و بى پوشش، پوشیده است. نادیده، شناختهشده و بى تصور، توصیف گردیده و بى جسم، وصف شده. نیست خدایی جز او که بزرگ است و متعال.»