رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۳۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

حدیث شماره ۳ باب اموری که امامت امام (علیه السلام) را ثابت مى کند کتاب حجت اصول کافی

به امام صادق (علیه السلام) عرض شد امام با چه دلیلی شناخته می شود؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «با وصیت معروف و فضیلت. همانا هیچ کس نمى‏ تواند نسبت به امام درباره دهان و شکم و عورت طعنی زند و یا اینکه بگوید او دروغگوست و مال مردم را می خورد و مانند اینها.»

حدیث شماره ۲ باب اموری که امامت امام (علیه السلام) را ثابت مى کند کتاب حجت اصول کافی

عبد الاعلى گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم کسى که منصب امامت را غصب کرده و به ناحق ادعا می کند، چه دلیلى بر رد اوست؟ فرمودند: «راجع به حلال و حرام از او بپرسند (درست پاسخ نگفتنش دلیل بر ادعاى دروغش مى‏باشد) سپس به من رو کرد و فرمود: سه دلیل است که در کسی گرد نمی آید مگر اینکه صاحب امر امامت باشد: ۱- سزاوارترین مردم است نسبت به امام پیش از خود (از لحاظ خویشاوندى، صفات کمالیه، و اخلاق و رفتار) ۲- و سلاح نزد اوست ۳- و وصیت امام سابق در باره او مشهور است به طورى که چون در شهر امام وارد شوى و از عموم مردم و کودکان هم که بپرسى: فلان امام به چه شخصى وصیت کرده؟ می گویند به فلان پسر فلان.

حدیث شماره ۱ باب اموری که امامت امام (علیه السلام) را ثابت مى کند کتاب حجت اصول کافی

ابن ابى نصر گوید به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: چون امام بمیرد، امام پس از وى با چه دلیلی شناخته مى‏شود؟ فرمودند: «امام را علاماتی است: از جمله آنها این است که بزرگترین فرزند پدرش مى‏باشد و داراى فضیلت و وصیت است، به طورى که جماعت مسافرین مى‏آیند و مى‏پرسند: فلان امام (که وفات کرد) به چه شخصى وصیت کرد؟ همه مى‏گویند به فلان کس، و سلاح در میان ما، مانند تابوت است در بنى اسرائیل، امامت همراه سلاح است هر کجا که باشد.

 

شرح:

موضوع بزرگترین فرزند دو استثنا دارد: 1- درباره امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) 2- در صورتى که فرزند بزرگتر را عیبى باشد چنان که در حدیث 743 بیاید. و مقصود از فضیلت، کمال علم و شجاعت و سخاوت و سایر صفات کمالیه است که امام باید از همه مردم در آن صفات کاملتر باشد.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت پنجم

شرح :

جمله اخیر اشاره بموضوع رجعت دارد و آن یکى از مسائل مذهبى است که در کتب اعتقادیه ذکر مى شود و مقصود از رجعت بازگشت بعضى از ائمه و جمعى از مؤمنین و کافران است به دنیا پیش از قیامت، تا مؤمنین از آنها انتقام گیرند و به دولت حقه شادمان باشند.

موضوع رجعت از عقاید مخصوص به امامیه است که بر آن اتفاق دارند، اخبار در این باره متواتر است و برخى از آیات قرآن هم بر آن دلالت دارد، علامه مجلسى (ره) در جلد 13 بحار الانوار بیش از دویست حدیث از چهل و چند اصل معتبر در اثبات رجعت ذکر مى کند، مجلسى (ره) مى گوید: اصل موضوع رجعت مورد اتفاق علماء شیعه است، ولى درباره خصوصیات آن، أخبارش اختلاف دارد، مثل اینکه: آیا رجعت همزمان باظهور امام قائم (علیه السلام) است یا جلوتر و یا عقب تر است و نیز در مدت رجعت هر یک اختلاف است ولى تحقیق این خصوصیات لزومى ندارد و ایمان اجمالى به آن کافى است - انتهى -.

روایتى که در موضوع رجعت ما را با استدلالى متین و دندان شکن مواجه مى کند این است: ابوبصیر (الصباح) گوید: امام باقر (علیه السلام) بمن فرمود: «درباره باز گشتنها از من سؤال مى کنى؟» گفتم آرى، فرمود: «آن از قدرت است و جز قدریه منکر آن نباشند، چنین قدرتى را انکار مکن» چنانچه در موضوع معاد و زنده شدن روز قیامت آیات شریفه آخر سوره یس قدرت خدا را دلیل آن مى داند، در این روایت هم دلیل رجعت را همان قدرت خدا ذکر مى کند، یعنى خداوندى که آن قدرت و توانائى داشت که انسان را در ابتدا بدون هیچ سابقه و نمونه اى خلق کند، مى تواند او را رجعت دهد و یا در قیامت دوباره زنده کند.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی
قسمت سوم

«سپس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را بخواند و چنانچه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را آگاه کرده بود، آنان را آگاه ساخت. ایشان هم مانند او جواب بدادند. سپس آن وصیت با چند مهر از طلا که آتش به آن نرسیده بود (ساخته دست بشر نبود) مهر شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحویل داده شد.»

ابوموسى گوید من به موسى بن جعفر (علیه السلام) عرض کردم پدر و مادرم بقربانت، نمى فرمائى در آن وصیت نامه چه نوشته بود؟ فرمودند: «سنت هاى خدا و سنتهاى رسولش بود.» عرض کردم: طغیان جستن و مخالفت آنها (که بعد از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله طغیان کردند) بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن وصیتنامه نوشته بود؟ فرمود: آرى، بخدا، یک به یک و حرف به حرف، مگر نشنیده اى سخن خداى عزوجل را «همانا ماییم که مردگان را زنده می کنیم و آنچه را که از پیش فرستاده اند و آثارشان را می نویسیم و همه چیز را در کتاب راهنمای روشنگری بر شمرده ایم. (12 یس)» (پس نوشته شدن همه چیز در وصیتنامه استبعادى ندارد) بخدا که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) به امیرالمومنین و فاطمه (علیهماالسلام) فرمود: «مگر چنین نیست که آنچه را بشما وصیت کردم و دستور دادم فهمیدید و پذیرفتید؟ گفتند: چرا، و بر آنچه ما را ناراحت کند و به خشم آورد صبر کنیم»» و در نسخه صفوانى زیاده بر این است:

شرح:

این جمله سخن یکى از روات مرحوم کلینى است، زیرا کتاب کافى چند نسخه داشته و رواتش مختلفند، یکى همین صفوانى است که نامش محمد بن احمد بن عبداللّه بن قضاعة بن صفوانست که مردى مورد اعتماد و فقیه و فاضل بوده است. و دیگر از روات کافى محمد بن ابراهیم نعمانى و هارون بن موسى تلعکبرى است. و میان نسخه هاى کافى اختلافى بوده و شیخ صدوق و شیخ مفید و أمثال اینها رحمةالله علیهم نسخه هاى کافى را جمع کرده و مورد اختلاف را در کتابهاى خود ذکر نموده اند و چون این خبر شریف در نسخه صفوانى اضافه اى را که اکنون ذکر می شود داشته و در نسخ دیگر نبوده، با این جمله به آن اشاره شد. و آن اضافه در قسمت چهارم آورده می شود ان شاءالله

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

سپس پیامبر فرمودند: اى على! این عهد پروردگار پاک و والایم با من و شرطش بر من و امانت او است. من رسانیدم و خیر خواهى کردم و ادا نمودم. على علیه السلام گفت (پدر و مادرم بفدایت) من در این رسانیدن و خیر خواهى و تصدیق آنچه گفتى گواه توأم و گوش و چشم و گوشت و خونم براى تو گواهى مى دهد. جبرئیل (علیه السلام) گفت: من هم در این موضوع گواه شما هستم، پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود، اى على! وصیت مرا گرفتى و آن را فهمیدى و وفاء بمضامینش را براى خدا و من ضمانت کردى؟ على علیه السلام گفت: بله پدر و مادرم به فدایت! ضمانت آن به گردن من است. و خدا یار و توفیق دهنده من بر آن باشد. رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: ای علی! می خواهم برای وفایت به من در روز قیامت شاهد بگیرم. و علی علیه السّلام گفت: بله، شاهد بگیر. پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگریم، على علیه السلام گفت: آرى گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ایشان را گواه مى گیرم.

پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) ایشان را گواه گرفت. و از جمله آنچه پیغمبر بر على به دستور جبرئیل و فرمان خداى عزوجل شرط کرد، این بود که به او گفت: اى على! وفا مى کنى به آنچه در این وصیت است. از دوست داشتن کسانى که خدا و رسولش را دوست دارند و بیزارى و دشمنى نسبت به کسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند، و بیزاری از آنان با صبر از جانب تو و فروخوردن خشم بر از بین بردن حقّت و غصب خمس و بی حرمتی ات وفا می کنی؟ گفت: آرى حاضرم، اى رسول خدا! سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و جان را پدید آورد که من از جبرئیل علیه السلام شنیدم که به پیغمبر صلى اللّه علیه و آله مى گفت: اى محمد! على را آگاه کن که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است دریده مى شود، و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم، فریادى زدم و به رو بر زمین افتادم و گفت: آرى قبول دارم و راضى هستم. اگرچه پرده احترام دریده شود و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره شود و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود: همواره شکیبائى کنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

ابو موسى ضریر (نابینا) گوید: موسى بن جعفر (علیهما السلام) به من فرمود که: «من به امام صادق (علیه السلام) گفتم مگر امیرالمؤمینین (علیه السلام) نویسنده وصیت و پیامبر املاکننده و جبرئیل و فرشتگان مقرّب (علیهم السّلام) شاهدها نبودند؟ حضرت مدتى سر به زیر انداخت و سپس فرمودند: «چنان بود که گفتى، اى ابوالحسن؛ ولى زمانی که امر به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) نازل شد، وصیت از جانب خدا در مکتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداى تبارک و تعالى فرود آورد. آن گاه جبرئیل عرض کرد: ای محمّد! فرمان بده که هرکس در نزد تو است به جز وصی ات بیرون بروند. تا او آن را از ما تحویل بگیرد و تو ما را به دادن آن به او گواه بگیری و او ضامن آن شود. (و)مقصودش علی علیه السّلام بود. پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) به اخراج هر که در خانه بود، جز على (علیه السلام) دستور داد و فاطمه (علیها السلام) در میان در و پرده بود.

آنگاه جبرئیل گفت: اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند و مى فرماید: این همان مکتوب است که (در شب معراج) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، و ای محمّد! همین که من شاهد باشم کافی است. بندهاى استخوان پیغمبر به لرزه در آمد و گفت: اى جبرئیل! پروردگار من خودش سلام است (یعنى سلامتى از هر عیب) و سلام از جانب اوست و سلام به سوى او باز مى گردد. خداى عزوجل راست فرموده و احسان کرده است، مکتوب را بده، جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تسلیم کند و به او گفت: آن را بخوان، حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد.»

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

حمران به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد قربانت گردم به من خبر دهید که موضوع نهضت على و حسن و حسین (علیهم السلام) و قیام ایشان براى دین خداى عزوجل و مصیبتهائى که دیدند، از کشته شدن به دست طغیانگران و پیروزى آنها بر ایشان تا آنجا که کشته شدند و مغلوب گشتند چگونه بود؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: «اى حمران؛ خداى تبارک و تعالى آن مصیبات را بر ایشان مقدر کرد و حکم فرمود و امضاء نمود و حتمى ساخت، و سپس اجرا کرد (پس همه آن مصیبات با علم و اجازه خدا بوده) و على و حسن و حسین (علیهم السلام) از روى بصیرت و دانشى که قبلا از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) دریافته بودند قیام کردند، و هرکس از ما خانواده هم که خاموشى گزیند از روى علم است.»

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خداى عزوجل پیش از وفات پیغمبر، مکتوبى بر او نازل کرد و فرمود: «اى محمد! این است وصیت من به سوى نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو» پیغمبر گفت: «ای جبرئیل نجیبان کیانند؟» فرمود: «على بن ابیطالب و اولادش علیهم السلام.» و بر آن مکتوب چند مهر از طلا بود، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) آن را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داد و دستور فرمود که یک مهر آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس آن را به پسرش حسن (علیه السلام) داد، او هم یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس او آن را به حسین (علیه السلام) داد، او یک مهر را گشود و در آن دید نوشته است: با مردمى به طرف شهادت برو، براى آنها شهادتى جز با تو نیست، و خود را به خداى عزوجل بفروش، او هم انجام داد. سپس آن را به على بن الحسین (علیه السلام) داد. او نیز یک مهر گشود و دید در آن نوشته است: سر بزیر انداز و خاموشى گزین و در خانه ات بنشین، و پروردگارت را عبادت کن تا مرگت فرا رسد، او هم انجام داد. سپس آن را به پسرش محمد بن على (علیه السلام) داد، او یک مهر را گشود، دید نوشته است: مردم را حدیث گو و فتوى ده و جز از خداى عزوجل مترس؛ هیچکس علیه تو راهى نیابد، او هم عمل کرد و سپس آن را به پسرش جعفر (علیه السلام) داد، او هم یک مهر گشود، دید در آن نوشته است، مردم را حدیث گو و فتوى ده و علوم اهل بیت خود را منتشر کن و پدران نیکوکارت را تصدیق نما و جز از خداى عزوجل مترس که تو در پناه و امانى، او هم عمل کرد و سپس آن را به پسرش موسى (علیه السلام) داد (یعنى من هم عمل کردم و سپس آن را به پسرم موسى (علیه السلام) خواهم داد، راوى عبارت را تغییر داده است) و همچنین موسى به امام بعد از خود مى دهد و تا قیام حضرت مهدى (صلى اللّه علیه و آله) اینچنین است.»

حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

 

معاذبن کثیر گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امر وصیت از آسمان در مکتوبى بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، و مکتوب سر به مهر جز راجع به وصیت بر محمد (صلى اللّه علیه و آله) نازل نگشت. جبرئیل (علیه السلام) عرض کرد «یا محمد؛ این است وصیت تو درباره امتت نزد اهل بیتت» رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمودند: «اى جبرئیل کدام اهل بیتم؟» گفت «برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او (على و اولادش علیهم السلام) و این وصیت براى این است که علم نبوت را از تو ارث ببرند، چنانکه ابراهیم (علیه السلام) به ارث گذاشت و میراث این علم براى على (علیه السلام) و ذریه تو از پشت او است.»»

آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آن مکتوب چند مهر داشت، على (علیه السلام) مهر اول را گشود و به آنچه در آن بود عمل کرد، سپس حسن (علیه السلام) مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مأمور شده بود عمل کرد، چون حسن وفات کرد و درگذشت، حسین (علیه السلام) مهر سوم را گشود، دید در آن نوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوى و مردمى را براى شهادت با خود ببر، براى ایشان شهادتى جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن، مکتوب را به على بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است: «سکوت کن و چون علم در پرده شده سر بزیر انداز» (نسبت به علمى که پوشیده شده سر بزیر انداز) چون او خواست وفات کند و در گذرد، آنرا به محمد بن على (علیه السلام) داد، او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خداى تعالى را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما (مثل او خاموشى گزین) و ارث (امامت) را به پسرت بده، و امت را نیکو تربیت کن، و به حق خداى عزوجل قیام کن (آشکار ساز)، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس» او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد.» معاذ گوید من عرض کردم قربانت گردم، آن شخص شمائید؟ فرمودند: «اى معاذ؛ من از چیزى باک ندارم جز اینکه بروى و علیه من روایت کنى.» (یعنى آرى منم، اما این خبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائى که این مقام را از پدرانت به تو رسانیده است، خواستارم که تا پیش از وفات شما، مانند آن را به اولادت عطا کند، فرمودند: «اى معاذ چنین کرده است.» عرض کردم او کیست قربانت گردم؟ فرمودند «این شخص خوابیده» و با دست خود اشاره به عبد الصالح (موسى بن جعفر علیه السلام) کرد که خوابیده بود.

حدیث شماره 4 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

عمرو بن مصعب گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «شما گمان می کنید هر کس از ما امامان که وصیت می کند به هر کس می خواهد وصیت می کند؟ نه به خدا، چنین نیست، بلکه امر وصیت عهد و فرمانی است از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) به مردى پس از مردى- تا به خودش (امام ششم) رسید- (یعنى شش مرتبه فرمود: به مردى پس از مردى- مرآت-).»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

سخت ترین امتحان امت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) چیست؟

به مناسبت رحلت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 3 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

معاویة بن عمار گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امامت عهد و پیمان است از جانب خداى عزوجل که براى مردانى نامبرده بسته شده است، امام حق ندارد آن را از امام بعد از خود دور دارد و بگرداند، همانا خداى تبارک و تعالى به داود علیه السلام وحى کرد که از خاندان خود وصی اى انتخاب کن، زیرا در علم من پیشى گرفته که هیچ پیغمبرى را مبعوث نسازم جز اینکه براى او وصی اى از خاندانش باشد. و داود فرزندان بسیارى داشت و در میان آنها جوان نورسى بود که مادرش نزد داود بود و داود آن زن را دوست مى‏داشت، چون این وحى به داود رسید، نزد آن زن آمد و به او گفت خداى عزوجل به من وحى فرستاده و امر کرده است که از خاندان خودم وصی اى انتخاب کنم، همسرش به او گفت: خوب است پسر من باشد. داود گفت: من هم همین را خواستارم، ولى در علم پیشین و حتمى خدا گذشته بود که وصى او سلیمان باشد. پس خداوند پاک و والا به داود وحی کرد که تا فرمان من نیامده شتاب نکن. دیرى نگذشت که دو مرد نزد داود آمدند و درباره گوسفندان و باغ انگور مرافعه کردند، (زیرا گوسفندان یکى، باغ انگور دیگرى را خورده بود) خداى عزوجل به داود وحى کرد که پسرانت را جمع کن، هر که در این قضیه حکم درست دهد، او وصى بعد از تو است. داود پسرانش را جمع کرد، چون دو طرف نزاع قصه خود گفتند سلیمان (علیه السلام) گفت: اى صاحب باغ! گوسفندان این مرد، کى به باغ تو ریخته‏اند؟ گفت: شب در آمده‏اند، سلیمان گفت: اى صاحب گوسفند! من حکم دادم که بچه‏ها و پشم امسال گوسفندان تو مال صاحب باغ باشد، داود به او گفت: چرا حکم نکردى که خود گوسفندان را بدهد، با اینکه علماء بنى- اسرائیل آن را قیمت کرده‏اند و بهاى انگور با قیمت گوسفندان برابر است؟ سلیمان گفت: تاکها از ریشه کنده نشده و تنها بار آن خورده شده است و سال آینده بار می دهد.

خداى عزوجل بداود وحى فرستاد: حکم در این قضیه همان است که سلیمان صادر کرد، اى داود تو چیزى را خواستى و ما چیز دیگرى را (تو آن پسرت را براى جانشینى خواستى و ما سلیمان را) داود نزد همسرش آمد و گفت: ما چیزى را خواستیم و خداى عزوجل چیز دیگرى را خواست و جز آنچه خدا خواهد، نشود. ما نسبت به امر خداى عزوجل راضى و تسلیمیم (پس از نقل این داستان امام فرمود:) و همچنین است امر اوصیاء و امامان، ایشان هم حق ندارند از امر خدا تجاوز کنند و امامت را از صاحبش به دیگرى دهند.»

مرحوم کلینى گوید: معنى حدیث اول (راجع به حکم سلیمان) این است که اگر گوسفندان در روز داخل باغ می شدند بر صاحب گوسفندان جریمه‏ اى نبود، زیرا صاحب گوسفند حق دارد که در روز آنها را رها کند و بچراند و بر صاحب باغ است که باغش را حفظ کند ولى در شب صاحب گوسفند باید آنها را در بند کند و صاحب باغ باید در خانه ‏اش بخوابد.

حدیث شماره 2 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

عمرو بن اشعث گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «شما گمان می کنید هر کس از ما امامان که وصیت می کند، به هر کس می خواهد وصیت می کند؟! نه بخدا، چنین نیست، بلکه امر امامت عهد و فرمانى است از جانب خدا و رسولش (صلّى اللَّه علیه و آله) براى مردى پس از مردى (از ما خانواده) تا به صاحبش برسد.» (یعنى تا برسد به امام دوازدهم و یا اینکه امر امامت به دست خدا و رسولست تا به اهل و مستحقش برسد)

حدیث شماره 1 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که نام اوصیاء را بردند و من هم اسماعیل را نام بردم. حضرت فرمودند: «نه، به خدا سوگند، اى ابا محمد، تعیین امام به اختیار ما نیست، این کار تنها بدست خداست که درباره هر یک پس از دیگرى فرو می فرستد.»

 

شرح:

اسماعیل فرزند ارشد امام صادق (علیه السلام) است که در زمان حیات امام وفات یافت، با وجود این طایفه اسماعیلیه او را امام می دانند، در این مجلس هم ابوبصیر امامت را براى او نام برد و حضرت صادق رد فرمود.

حدیث شماره 7 باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عالمى (امامى) نمیرد تا خداى عزوجل به او بیاموزد که به چه کسی وصیت کند..»

حدیث شماره 6 باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امام، امام بعد از خود را می شناسد و به او وصیت می کند.»

حدیث شماره ۵ باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امام نمی میرد تا امام بعد از خود را بشناسد و به او وصیت کند.»

حدیث شماره ۴ باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

معلى بن خنیس گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل «خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش برسانید. (۵۸ نساء)» پرسیدم فرمودند: «خدا امام پیشین را دستور می دهد که هر چه (از علائم امامت) نزد اوست به امام بعد از خود رد کند.»

 

حدیث شماره ۳ باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام رضا (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش برسانید. (۵۸ نساء)» فرمودند: «ایشان ائمه هستند. هر امامى باید آن را به امام بعد از خود بسپارد، به دیگرى ندهد و ا او هم دریغ ندارد.»