رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۴۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

حکمت13نهج البلاغه: شکر، راه تداوم نعمت ها
(اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : إِذَا وَصَلَتْ إِلَیکمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکرِ.

و درود خدا بر او، فرمود: هرگاه گوشه هایى از نعمتهاى الهى به شما رسید پس متوجه باشید که با کمى شکرگزارى، دنباله و انتهاى آن نعمتها را از خود دور نسازید.


شرح حکمت:
خداوند در قران در مورد شکرگزاری از نعمت ها از قوم سبا یاد میکند که براثر ناسپاسی و کفران همه چیز را از دست دادند و کیفر نتیجه کفرانشان بود.


امام صادق علیه السلام : خداوند متعال به گروهى از مردم نعمت داد، اما آنها شکرش را به جا نیاوردند مجازات شدند و گروهى از مردم را به مصائبى گرفتار کرد لکن آنها صبر کردند و (شکرگزار بودند) در نتیجه مصیبت ها به نعمت ها تبدیل شد»
شکر سه مرحله دارد: مرحله قلبى که انسان از نعمت هاى خدا خشنود و راضى و سپاسگزار باشد و مرحله زبانى که آنچه را درون قلب اوست بر زبان جارى سازد; ولى از همه مهم تر مرحله عملى شکر است و آن به طور شفاف این است که از نعمت هاى الهى درست بهره بردارى کند و اهداف این مواهب را در نظر گیرد و به سوى آن اهداف حرکت کند; اگر خدا عقلى براى درک نیک و بد به او داده از این عقل در مسیر شیطنت استفاده نکند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

بعدا نوشت:

یکی از خواننده های محترم نظری دادن و بذهنم رسید این رو عرض کنم:

یه نکته ای که بذهنم رسید این هست شکر این که توفیق میابیم احادیث رو میخونیم و تفکر میکنیم این میتونه باشه که بیایم کلام ائمه رو نشر بدیم 
ان شاءالله توفیق این کار نصیب هممون بشه و انجامش بدیم
اللهم عجل لولیک الفرج

حکمت12نهج البلاغه : اهمیت دوستیابی و حفظ دوست
(اخلاقى، اجتماعى، تربیتى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.

و درود خدا بر او، فرمود: ناتوانترین مردم، کسى است که از به دست آوردن برادران و دوستان، عاجز باشد. و عاجزتر از او، آن است که دوستى را که به دست آورده نتواند نگاه دارد و او را از دست بدهد.


شرح حکمت:
در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم مى خوانیم: «کسى که دوست ندارد ذخیره اى ندارد».
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: « مقام دوست بسیار برجسته است تا آنجا که دوزخیان نیز با فریاد خود از او ـ پیش از آنکه از نزدیکان کمک بخواهد ـ سخن مى گویند همان گونه که خداوند در قرآن از آنها چنین خبر داده که مى گویند: امروز نه شفاعت کننده اى داریم نه دوست گرم و پر محبتى».
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هرچیزى زینتى دارد و زینت انسان دوستان اوست».
از بعضى از بزرگان سؤال شد: آیا برادر بهتر است یا دوست خوب. گفت: برادرى خوب است که دوست انسان باشد.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 11 نهج البلاغه: عفو و گذشت با وجود قدرت
(سیاسى، اخلاقى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ .

و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى عفو را شکرانه این پیروزى قرار ده.

شرح حکمت:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت خبر ندهم; عفو و گذشت از کسى که به تو ستم کرده و پیوند محبت با کسى که از تو بریده و نیکى به کسى که با تو بدى کرده و بخشیدن کسى که تو را محروم کرده است (اینها باارزش ترین اخلاق است)».
امیر مؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم آمی فرماید: «عفو تاج اخلاق والاى انسانى است».
در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «یکدیگر را عفو کنید تا کینه ها برچیده شود».
قرآن مجید نیز خطاب به مؤمنان مى فرماید: (باید مؤمنان عفو و گذشت پیشه کنند و از بدیها درگذرند، آیا دوست نمی‌دارید که خدا هم در حق شما مغفرت (و احسان) فرماید؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. 22 نور)
از آثار مهم عفو منقلب شدن فرد خطاکار است و تبدیل شدن رابطه وی به دوستی می شود.استثنا هم وجود دارد.جایی که دشمن عفو را نشانه ضعف ببیند عفو جایز نیست و بخشیدن فضیلت نیست بلکه بی تدبیری است.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 10 نهج البلاغه : معاشرت نیکو با مردم
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ .

و درود خدا بر او، فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوى شما آیند.



شرح حکمت:
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرماید: « با کسى که همنشین توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى».
در حدیث دیگرى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «با برادران نیکى کن و گناهانشان را ببخش».
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «ِآن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفیقش رفاقت نداشته باشد از ما نیست».
این دستورات که نمونه هاى فراوان دیگرى نیز در روایات دارد بر خلاف چیزى است که در دنیاى مادى امروز معمول است; نه در زندگى با دوستان خود عشق مى ورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ریزند، زیرا در دنیاى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خویشند.
در تاریخ اسلام نمونه هاى زیادى براى آنچه در بالا آمد دیده مى شود که بعد از مرگ افراد نیکوکار شهر آنها یکپارچه عزا شد و در حیاتشان دوستان پروانه وار گرد آنها بودند.

حکمت 9 نهج البلاغه: اقبال و ادبار دنیا
(اجتماعى، سیاسى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ .

و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى که دنیا به کسى روى آورد نیکى هاى دیگران را به او عاریت مى دهد و هنگامى که دنیا به کسى پشت کند نیکى هاى خودش را نیز از او مى گیرد.

شرح حکمت:
امام در این کلام عبرت آموز به دگرگونى حال مردم در برابر کسانى که دنیا به آنها روى مى کند یا پشت مى نماید اشاره کرده اند. این یک واقعیت است که شواهد فراوان تاریخى دارد; هنگامى که انسان هایى چه در امر حکومت و سیاست و چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى شدند بسیارى از کارهاى خوبى را که دیگران انجام داده بودند به آنها نسبت مى دادند.
به یقین یک جمعیت مؤمن و سالم و با انصاف از این امر برکنارند. اقبال و ادبار دنیا نسبت به افراد در نظر آنها تأثیرگذار نیست همیشه حق را مى گویند و از حق طرفدارى مى کنند.

حکمت 8 نهج البلاغه: شگفتی های خلقت انسان
(علمى، فیزیولوژى انسانى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ

و درود خدا بر او، فرمود: از ویژگى هاى انسان در شگفتى مانید، که: با پاره اى «پى» مى نگرد، با قطعه گوشتى سخن مى گوید، با استخوانى مى شنود و از شکافى تنفس مى کند!

حکمت 7نهج البلاغه: ایثار اقتصادى و آخرت گرایى
(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ (علیه السلام): الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ .

و درود خدا بر او، فرمود: صدقه دارویى است سودمند،و کردار بندگان در این جهان پیش روى چشم آنان در آن جهان است.

شرح حکمت:
در حدیث معروف نبوى(صلى الله علیه وآله) آمده است: «بیماران خود را با صدقه درمان کنید و درهاى بلا را با دعا ببندید».
شخصى خدمت امام کاظم(علیه السلام) آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بیمارند. امام فرمودند:«آنها را با صدقه درمان کن، زیرا چیزى سریع الاجابه تر و چیزى مفیدتر براى درمان بیماران از صدقه نیست».

در قرآن مجید نیز آیات فراوانى وجود دارد که ظاهر آن تجسم اعمال است مانند آنچه در آخر سوره «زلزال» آمده است: «(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ); هرکس به اندازه سنگینى ذره اى کار نیک کند آن را مى بیند و هرکس به قدر ذره اى کار بد کند نیز آن را خواهد دید».

حکمت 6 نهج البلاغه :حفظ اسرار و حسن رفتار

(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى):

وَ قَالَ (علیه السلام): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ. وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً [الْمُسَالَمَةُ خَبْءُ الْعُیُوبِ] الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ، وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ.

و درود خدا بر او، فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست. و یا فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.

شرح حکمت:
امام(علیه السلام) مى فرمایند: «سرّ تو اسیر توست و هنگامى که آن را افشا کنى تو اسیر آن خواهى شد».
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».

امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمودند: «هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: هنگامى که موسى(علیه السلام) نشسته بود شیطان نزد او آمد در حالى که جبّه زیباى رنگارنگى بر تن کرده بود. از او پرسید: این لباس را براى چه پوشیده اى؟ گفت: براى این که قلوب بنى آدم را بربایم. موسى گفت: «به من بگو گدام گناه است که اگر انسان مرتکب آن بشود به یقین بر او مسلط خواهى شد؟ شیطان گفت: «هنگامى که از خود راضى باشد و عمل نیک خویش را بسیار بشمرد و گناهش در نظرش کوچک شود».

حکمت 5 نهج البلاغه : ارزش علم و ادب و تفکر
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ .

و درود خدا بر او، فرمود: علم و دانش میراث گرانبهایى است، آداب (انسانى) لباس زیبا و کهنگى ناپذیر است و فکر آئینه صافى است.

شرح حکمت:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «پدرم من را به سه چیز ادب کرد» فرمود: «فرزندم کسى که با رفیق بد همنشین شود از آفات در امان نخواهد بود و کسى که سخنان خود را مهار نکند پشیمان مى شود و کسى که در محل هاى آلوده وارد گردد متهم و بدنام خواهد شد».
امام صادق(علیه السلام) به یکى از دوستان خود سفارش کرد که پیام او را به همه شیعیان و علاقه مندانش برساند و فرمود: ...... هرگاه کسى از شما در دینش ورع داشته باشد، راست بگوید، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق باشد؛ (مردم) مى گویند: «این جعفرى است و این سبب سرور و خوشحالى من مى شود ( و می گویند) کار اینها ادب جعفر بن محمد است».

خداوند در آیه 46 سوره سبا می فرماید: «من فقط شما را به یک چیز اندرز مى دهم و دعوت مى کنم و آن این که دسته جمعى یا به صورت فردى براى خدا برخیزید و فکر خود را به کار گیرید».
دلیل آن هم روشن است، زیرا ریشه تمام نیکى ها و پیشرفت ها و موفقیت ها در تفکر و اندیشه صحیح است.


حکمت 4 نهج البلاغه: ارزش صبر و زهد و ورع و رضا
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى .

و درود خدا بر او، فرمود: عجز و ناتوانی آفت است؛ و صبر، شجاعت؛ و زهد، ثروت؛ و تقوا و پرهیز گاری سپری است ( در برابر گناهان و خطرات شیطان و هوای نفس)؛ و رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است.



شرح حکمت:
از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در اصول کافی میخوانیم: « هنگامى که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلى و ناتوانى نیز به هم پیوستند و فرزند آنها فقر بود.»

امام صادق(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «تمام نیکى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... سپس فرمود: حلاوت ایمان بر دل و جان شما حرام است تا زمانى که دل هایتان زهد در دنیا پیشه کند»

در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله و سلم) مى خوانیم: هر چیز اساس و شالوده اى دارد و شالوده ایمان ورع است

در روایتى آمده است که موسى بن عمران(علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملى راهنمایى کن که اگر آن را انجام دهم رضاى تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من (گاه) در ناخوشنودى توست و طاقت آن را ندارى....
موسى بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده اى و پیش از من به کس دیگرى نداده اى و هنوز مرا به عملى راهنمایى نکرده اى که با آن رضا و خوشنودى ات را به دست آورم ; خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من در این است که تو راضى به قضاى من باشى.

حکمت 3 نهج البلاغه: نکوهش بخل و ترس و فقر
(اخلاقى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ.

و درود خدا بر او، فرمود: بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد و آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است.

شرح حکمت:
امام در حکمت (378) مى فرماید: «بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند».
امام رضا(علیه السلام) مى فرمایند: «بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد».
امام باقر(علیه السلام) مى فرمایند: «هیچ یک از کسانى که داراى بخل و حسد و جبن باشند به حقیقت ایمان نمى رسند و مؤمن ترسو و بخیل و حریص نخواهد بود».

حکمت 2 نهج البلاغه: از عوامل ذلت و خواری
(اخلاقى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ.

و درود خدا بر او، فرمود: هر کس طمع را پیشه کند خود را حقیر کرده و کسى که ناراحتى هایش را (نزد این و آن بدون هیچ فایده) فاش کند به ذلت خویش راضى شده و آن کس که زبانش را بر خود امیر کند شخصیتش حقیر خواهد شد.

شرح حکمت:
واژه «طمع» به معناى بیش از حق خود طالب بودن و گرفتن مواهب زندگى از دست دیگران است و تعبیر به «استشعر» که به معناى پوشیدن لباس زیرین است اشاره به این است که طمع را به خود چسبانده و از آن جدا نمى شود; بدیهى است که افراد طماع براى رسیدن به مقصود خود باید تن به هر ذلتى بدهند و دست سؤال به سوى هرکس دراز کنند و شخصیت خود را براى نیل به اهداف طمعکارانه خود بشکنند. منظور از امیر شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و هرچه بر زبانش آمد بگوید.

حکمت 1 نهج البلاغه: هوشیاری در فتنه ها
(اخلاقى، سیاسى)

قَالَ ( علیه السلام ) : کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.

درود خدا بر او، فرمود: در هنگام بحران و آشوب مانند شتر دو ساله باش که نه پشتی نیرومند برای سواری دارد و نه پستانی برای دوشیدن.

شرح حکمت:

هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود; باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.
به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(علیه السلام) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست; این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند». (9 حجرات)