رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۲۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب توحید» ثبت شده است

حدیث شماره 1 باب نهی از جسم و صورت درباره خدا کتاب توحید اصول کافی

 

علی ابن ابى حمز گوید «به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می کرد که خداوند جسمی توپر، نورانى و شناختنش ضرورى است. به هر کس از آفریدگانش که خواهد منت گذارد. حضرت فرمودند: «منزه باد، آنکه کسى جز او نداند که او چگونه است، چیزى مانندش نیست و او شنوا و بیناست. محدود نگردد، به حس در نیاید، لمس نشود، حواس درکش نکنند و چیزى او را فرانگیرد. نه جسم است و نه صورت و نه قابل ترسیم است و نه محدود.»

حدیث شماره 12 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خداوند بزرگ و بلندمرتبه است. بندگان توانایی توصیفش ندارند و به حقیقت عظمتش نرسند. بینائی ها او را درک نکنند و او بینائی ها را درک کند و او لطیف و آگاه است. با چگونگی و مکان و جهت توصیف نشود. چگونه او را با چگونگی وصف کنم در حالی که او چگونگی را آفرید تا چگونگی شد و به وسیله چگونگی که برای ما قرار داد، چگونگی شناخته شد؛ یا چگونه او را با مکان توصیف کنم در حالی که او مکان را آفرید تا اینکه مکان، مکان گردید و به وسیله مکانی که برای ما قرار داد، معنای مکان را دریافتیم؛ یا چگونه با جهت توصیفش کنم در حالی که او جهت را آفرید تا اینکه جهت محقّق شد و ما با جهتی که برای ما قرار داد، جهت را فهمیدیم؛ پس خداى تبارک و تعالى در همه جا داخل و از همه چیز خارج است (علم و قدرتش به همه جا احاطه دارد و ذاتش غیر همه چیز است) بینائیها درکش نکنند و او بینائیها را درک کند (چشم در حالیکه همه چیز را مى بیند خودش را و دیدنش را و ابزار دیدنش را درک نمى کند اما خدا اینها را درک مى کند تا چه رسد به چیزهائیکه چشم مى بیند چنانچه در آیه دیگر فرماید نگاه خیانت آمیز را مى داند) شایسته پرستشى جز خداى فراز و بزرگ نیست و او لطیف و آگاه است.»

 

شرح:

اینکه گوئیم خدا بود و هیچ چیز با او نبود از جمله چیزها همین چگونگى و مکان و جهت است. چگونگى به معنى حالت و صفت و کیفیت است مثلا چون خدا انسان را آفرید چگونگی هائى به او داد مانند قامت راست، شعورى بیشتر از حیوان، استعداد سخن گفتن و عالم شدن، حواس پنجگانه با اثرهاى مخصوص و در جاهاى معین اینها و هزارها مانند آن، چگونگى هائى است براى انسان که بعد از آنکه انسان آفریده شد ما به این چگونگى پى بردیم. همچنین است چگونگیهاى همه چیز جهان، اما خداوند متعال وجود صرف هستى مطلق است و هیچ گونه چگونگى ندارد زیرا اگر او چگونگى داشته باشد باید دیگرى آن چگونگى را به او داده و او را آن گونه خلق کرده باشد در صورتی که او مخلوق دیگرى نیست بلکه خود او خالق همه چیز و چگونگی هاى آنهاست همچنین است موضوع مکان و جهت.

حدیث شماره 12 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « خداوند بزرگ و بلندمرتبه است. بندگان توانایی توصیفش ندارند و به حقیقت عظمتش نرسند. بینائی ها او را درک نکنند و او بینائی ها را درک کند و او لطیف و آگاه است. با چگونگی و مکان و جهت توصیف نشود. چگونه او را با چگونگی وصف کنم در حالی که او چگونگی را آفرید تا چگونگی شد و به وسیله چگونگی که برای ما قرار داد، چگونگی شناخته شد؛ یا چگونه او را با مکان توصیف کنم در حالی که او مکان را آفرید تا اینکه مکان، مکان گردید و به وسیله مکانی که برای ما قرار داد، معنای مکان را دریافتیم؛ یا چگونه با جهت توصیفش کنم در حالی که او جهت را آفرید تا اینکه جهت محقّق شد و ما با جهتی که برای ما قرار داد، جهت را فهمیدیم؛ پس خداى تبارک و تعالى در همه جا داخل و از همه چیز خارج است (علم و قدرتش به همه جا احاطه دارد و ذاتش غیر همه چیز است) بینائیها درکش نکنند و او بینائیها را درک کند (چشم در حالیکه همه چیز را مى بیند خودش را و دیدنش را و ابزار دیدنش را درک نمى کند اما خدا اینها را درک مى کند تا چه رسد به چیزهائیکه چشم مى بیند چنانچه در آیه دیگر فرماید نگاه خیانت آمیز را مى داند) شایسته پرستشى جز خداى فراز و بزرگ نیست و او لطیف و آگاه است.

 

شرح:

اینکه گوئیم خدا بود و هیچ چیز با او نبود از جمله چیزها همین چگونگى و مکان و جهت است. چگونگى به معنى حالت و صفت و کیفیت است مثلا چون خدا انسان را آفرید چگونگی هائى به او داد مانند قامت راست، شعورى بیشتر از حیوان، استعداد سخن گفتن و عالم شدن، حواس پنجگانه با اثرهاى مخصوص و در جاهاى معین اینها و هزارها مانند آن، چگونگى هائى است براى انسان که بعد از آنکه انسان آفریده شد ما به این چگونگى پى بردیم. همچنین است چگونگیهاى همه چیز جهان، اما خداوند متعال وجود صرف هستى مطلق است و هیچ گونه چگونگى ندارد زیرا اگر او چگونگى داشته باشد باید دیگرى آن چگونگى را به او داده و او را آن گونه خلق کرده باشد در صورتی که او مخلوق دیگرى نیست بلکه خود او خالق همه چیز و چگونگی هاى آنهاست همچنین است موضوع مکان و جهت.

حدیث شماره 11 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا خدا را نمی توان توصیف کرد. چگونه می توان توصیفش کرد در حالی که در کتابش می فرماید: «خدا را چنانکه شأن اوست، نشناختند.(67 زمر)» پس خدا با هیچ مقیاسى توصیف نشود جز آنکه بزرگتر از آن است.»

حدیث شماره 10 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

سهیل گوید در سال 255 به حضرت عسکرى علیه السلام نوشتم ای سرور من، اصحاب ما شیعیان در توحید اختلاف دارند. بعضی گویند او جسم است و برخی گویند صورت است. ای آقای من، اگر صلاح بدانید بر بنده خود لطف کنید و به من بیاموزید آنچه را که بر آن بایستم و از آن فراتر نروم. حضرت به خط خود نوشتند: «از توحید پرسیدی در حالی که این امر از شما برکنار است (وظیفه شما نیست). خداوند یگانه و یکتاست. نزاده و زاده نشده و چیزی همتای او نیست. آفریدگار است و آفریده نیست. خداى تبارک و تعالى هر چه خواهد از جسم و غیر جسم بیافریند در حالی که خود جسم نیست، آنچه خواهد صورتگرى کند و خودش صورت نیست، سپاسش بزرگ و نامهایش مقدس تر از آن است که برایش مانندى جز خود او باشد. چیزى مانندش نیست و او شنوا و بیناست.»

حدیث شماره 9 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

نیشابورى گوید به امام علیه السلام نوشتم که مردم زمان ما درباره توحید اختلاف دارند. بعضى گویند او جسم است و برخی گویند صورت است. حضرت به من نوشت: «پاک و منزّه است آنکه محدود نباشد و به وصف در نیاید. چیزى مانند او نیست و او به چیزى نماند و او شنوا و بیناست.»

حدیث شماره 8 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

سهل از قول محمد کاشانی گوید به امام علیه السلام نوشتم که معاصرین ما درباره توحید اختلاف دارند. حضرت نوشتند: «منزه است آنکه محدود نباشد و به وصف در نیاید. چیزى مانند او نیست و او شنوا و بیناست.»

حدیث شماره 7 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

مفصل گوید از حضرت ابوالحسن علیه السلام مطلبى از صفت خدا پرسیدم. فرمودند: «از آنچه در قرآن است فراتر نروید.»

حدیث شماره 6 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

محمد بن حکیم گوید امام موسى بن جعفر (علیه السلام) به پدرم نوشت: «همانا خداوند بالاتر و والاتر و بزرگتر از این است که حقیقت صفتش درک شود، پس او را به آنچه خود توصیف نموده بستائید و از غیر آن باز ایستید (از پیش خود چیزى نگوئید.)»

حدیث شماره 5 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

سهل از قول ابراهیم همدانى گوید به امام (علیه السلام) نامه نوشتم که دوستداران شما در این شهر در خصوص توحید اختلاف دارند و بعضی گویند او جسم است و برخی گویند صورت است. حضرت به خط خود نوشت: «منزه باد آنکه محدود نباشد و به وصف در نیاید. چیزى مانند او نیست و او شنوا و داناست (سهل گوید که همدانى گفت: دانا) یا گفت بینا.»

حدیث شماره 4 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

امام سجّاد (علیه السّلام) فرمودند: «اگر اهل آسمان و زمین گرد آیند که خدا را به عظمتش توصیف کنند، از عهده اش برنیایند.»

حدیث شماره 3 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

ابراهیم بن محمد خزّاز و محمد بن حسین گویند: خدمت حضرت رضا (علیه اسلام) شرفیاب شدیم و براى آن حضرت، روایتی نقل کردیم که: محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پروردگارش را به صورت جوان آراسته و خوش اندام سی ساله دیده است و (نیز) گفتیم: هشام بن سالم و صاحب طاق و میثمی می گوید: خداوند تا ناف، میان تهی و باقی بدن او توپر است. حضرت برای عظمت خداوند به سجده افتاد و فرمود: «تو پاک و منزّهی. تو را نشناختند و یگانه ات ندانستند؛ از این رو تو را این چنین وصف نمودند. تو از هر عیب و نقص دوری. اگر تو را می شناختند آنسان که خود را وصف کرده ای وصف می کردند. تو پاک و منزّهی. چگونه به خود اجازه دادند که تو را به دیگری تشبیه کنند. بارخدایا، من تو را جز به آنچه خود ستوده ای نستایم و به آفریده ات مانند نسازم. تو برای هر خیری سزاواری؛ مرا از مردم ستمگر قرار نده.» سپس به ما توجه نمود و فرمود: «هر چه بخاطرتان گذشت خدا را غیر آن دانید.» بعد فرمود: «ما آل محمد طریق معتدلى (صراط مستقیمى) باشیم که غلو کننده به ما نرسد و عقب افتاده از ما پیشی نگیرد. اى محمد هنگامی که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به عظمت پروردگارش نظر افکند جوان آراسته و در سن سى سالگى بود؟ اى محمد! پروردگار عزوجل من بزرگتر از آن است که در صفت آفریدگان باشد.» عرض کردم قربانت گردم، کى بود که دو پایش در سبزه بود؟ فرمود: «آن دو پاى محمد (صلّى اللّه علیه و اله و سلم) بود که چون از دل به پروردگار خود نگریست،خدا او را در نورى چون نور حجب (عقول) در آورد تا آنچه در حجاب است براى او هویدا گردد، نور خدا سبز و سرخ و سفید و رنگهاى دیگر دارد.اى محمد، ما به چیزی عقیده داریم که قرآن و سنت به آن گواهى دهد.»

حدیث شماره 2 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

ابوحمزه گوید امام سجاد (علیه السلام) به من فرمود: «اى اباحمزه! همانا خداوند به هیچ محدودیتى توصیف نشود، پروردگار ما بزرگتر از آن است که به وصف آید. چگونه به محدودیت وصف شود آنکه حدى ندارد، دیدگان او را درک نکنند و او دیدگان را درک کند و او لطیف و آگاهست.»

حدیث شماره 1 باب نهی از توصیف خدا به جز آنچه خود توصیف نموده کتاب توحید اصول کافی

 

ابن عتیک گوید: به امام صادق (علیه السلام) نامه نوشتم و توسط عبدالملک بن اعین فرستادم که مردمى در عراق خدا را با شکل و ترسیم وصف می‌کنند، خدا مرا قربانت کند، اگر صلاح دانید روش درست خداشناسى را برایم مرقوم دارید. حضرت به من چنین نوشت: «خدایت رحمت کند، از خداشناسى و عقیده مردم هم عصرت سوال کردى. خدا برتر است، آن خدایی که چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست. برتر است از آنچه توصیف کنند؛ توصیف کنندگانی که او را به آفریدگانش تشبیه نمایند و بر او تهمت زنند. خدایت رحمت کند، بدان که روش درست خداشناسی آن است که قرآن درباره صفات خدای بزرگ و والا به آن نازل شده است. بطلان و تشبیه را از خدای تعالی برکنار ساز. نه سلب (نفی خدا) و نه تشبیه (او به آفریدگانش) درست است. اوست خداى ثابت موجود، خداوند از آنچه توصیف کنندگان گویند، برتر است. از قرآن فراتر نروید که پس از توضیح حق، گمراه شوید.

حدیث شماره 12 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

هشام بن حکم گوید: تمام اشیاء با دو چیز درک شوند: حواس پنجگانه و دل. ادراک حواس بر سه قسم است: 1- ادراک با ورود 2- ادراک به وسیله تماس و لمس کردن 3- ادراک بدون ورود و تماس.
ادراک با ورود در صداها و بوئیدنی ها و چشیدنی ها است (که صوت وارد گوش شود و بوی خوش وارد بینى و چشیدنى وارد زبان). ادراک با تماس (لمس) در شناختن اشکال هندسى مانند مربع و مثلث و نیز در شناختن نرمى و زبرى و گرمى و سردى است. اما ادراک بدون ورود و تماس، با چشم است که چیزها را بدون تماس و ورود در جانب خود و نه در جانب آنها درمی یابد. ادراک با چشم راه و وسیله مخصوصى دارد، راهش هوا و وسیله اش روشنى است که چون راه بین چشم و هدف متصل شد و وسیله برجا بود، چشم آنچه را در دیدش باشد، مانند رنگ ها و پیکرها درک می کند. اگر چشم را به چیزى وادارند که راهى برایش نباشد برمى‌گردد و منعکس مى‌شود و پشت سرش را نشان مى‌دهد مانند کسى که در آینه نظر کند چون چشمش در آینه نفوذ نکند و راه نفوذ در آینه را ندارد، بازگشت کند و پشت سرش را نشان می دهد. همچنین کسی که در آب صاف بنگرد بینائیش برگردد و پشت سرش را نشان دهد زیرا راهى براى نفوذ چشمش نیست. و اما دل تسلطش به هوا و (فضاى) جهان است، و او آنچه را در فضاست درک کند و به خاطر گذراند. اگر دل را به آنچه در فضا نیست وادارند، برگشت کند و آنچه در فضاست، نشان دهد؛ بنابراین برای خردمند سزاوار نیست که دلش را بر آنچه در فضا نیست وادار کند و آن عبارت است از شناختن خدای شکوهمند و عزّتمند زیرا کسی که چنین کند، جز آنچه در فضاست درک نکند؛ همان طور که درباره چشم گفتیم. خداوند بزرگ تر از آن است که مانند آفریدگانش باشد.

توضیح:
این روایت سندش به امام(علیه السلام) نرسیده و تنها از قول هشام بن حکم که از اکابر اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) و بلکه شاگرد اول مکتب آن حضرت است نقل شده است.

حدیث شماره 11 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

ابوهاشم گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) آیه «لاتدرکه الابصار وهو یدرک الابصار» را عرض کردم، فرمودند: «اى ابا هاشم فکر و خیالی که در دلها پدید آید از بینایی چشم ها دقیق تر است، زیرا تو گاهى با خیال دلت، سند و هند و شهرهائی که به آنها نرفته اى را درک مى کنى ولى با چشمت درک نمی کنى، فکر و خیالی که در دل‌ها پدید آید خدا را درک نکنند تا چه رسد به بینائى چشم‌ها.»

حدیث شماره 10 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

ابوهاشم جعفری گوید به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم مى توان خدا را توصیف نمود؟ فرمودند: «مگر قرآن نمى خوانى؟» عرض کردم بله؛ فرمودند: «مگر سخن خدای تعالی را نخوانده ای (که فرمود) «دیدگان او را درنیابند ولی او دیدگان را دریابد (103 انعام)» ؟» گفتم: البته خوانده ام. فرمودند: «می دانید ابصار چیست؟» گفتم آری. فرمودند: «چیست؟ »گفتم دیدن با چشم ها. فرمودند: «وهم ها که در دلها پدید می آید از بینایی چشم ها بیشتر است. خیال‌ها او را درنیابند و او خیال‌ها را دریابد.»

حدیث شماره 9 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

ابن سنان گوید امام صادق (علیه السلام) درباره آیه «دیدگان او را در نیابند (103 انعام)» فرمود: «مقصود احاطه وهم است (در وهم نگنجد) مگر نمى بینى خداوند مى فرماید: «محققا براى شما از طرف پروردگارتان بصیرت‌هایى آمده است (104 انعام)» که مقصود بینائى با چشم نیست (و نیز) فرماید: «هر که بینا شد به سود خودش باشد (104 انعام)» که مقصود بینائى با چشم نیست. (سپس فرماید) «و هر که کور گشت به زیان خودش باشد (104 انعام)» به معنای کورى چشم نیست، همانا مقصود احاطه وهم است چنانکه مى گویند فلانی به شعر، فلانی به فقه، فلانی به سکّه پول و فلانی به لباس بینا است و خداوند برتر از آن است که با چشم دیده شود.»

حدیث شماره 8 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى فرمودند: «چون مرا به آسمان بردند، جبرئیل مرا بجائى رسانید که خودش هیچ گاه به آنجا گام ننهاده بود.» سپس از پیش دیده پیغمبر پرده بر داشته شد و خدا از نور عظمت خویش به آن حضرت آنچه دوست داشت، ارائه فرمود.» خداوند متعال می فرماید: «چشمها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد. (103 انعام)»

حدیث شماره 7 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

عاصم بن حمید گوید با امام صادق (علیه السلام) پیرامون آنچه راجع به دیدن خدا روایت کنند مذاکره می کردم. حضرت فرمودند: «این خورشید یک هفتادم نور کرسى است و کرسى یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نور ستر است. اگر آنها راست گویند چشم خود را به همین خورشید وقتی که پشت ابر نباشد، بدوزند.»

حدیث شماره 6 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «عالمى خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید و گفت اى امیرمؤمنان پروردگارت را هنگام پرستش او دیده اى! فرمود: «واى بر تو! من آن نیستم که پروردگارى را که ندیده ام بپرستم» عرض کرد چگونه او را دیده اى؟ فرمود: «واى بر تو! دیدگان او را با مشاهده نمی بینند ولی دل ها به حقایق ایمان او را می بینند.»»