رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۲۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب توحید» ثبت شده است

حدیث شماره 5 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

مردى از خوارج خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید و عرض کرد اى اباجعفر چه چیز را مى پرسى؟ امام فرمودند: «خداى تعالى را»، گفت او را دیده ای؟ فرمودند: «چشم هاى ظاهر او را نبینند ولى دل ها او را با حقیقت ایمان دیده اند، با سنجش شناخته نگردد و با حواس درک نشود و با مردم مانند نیست. با آیه هایش توصیف شده و با نشانه ها شناخته شده است. در داوریش ستم روا ندارد. او خدا است و شایسته پرستشی جز او نیست.» مرد بیرون رفت در حالی که می گفت: خدا بهتر می داند رسالت خویش را کجا قرار دهد.

حدیث شماره 4 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

احمد بن اسحاق گوید به امام هادی (علیه السلام) نامه نوشتم و از دیدن خدا و اختلاف مردم در آن پرسیدم. آن حضرت نوشتند: «تا وقتی که میان ناظر (بیننده) و منظور (دیده شده) هوایی نباشد که در آن نفوذ کند، دیدن صورت نپذیرد. اگر چنین هوایی از میان ناظر و منظور از بین رود، دیدن درست نشود و در صورت درستى هم، مانند شدن ناظر به منظور است، زیرا ناظر وقتى برابر منظور قرار گرفت به اعتبار رابطه جریان رؤیتى که در میان آنها لازم است باید همانند باشند و این همان تشبیه ممتنع است که خدا را مانندى باشد) خداست به خلق،زیرا اسباب و شرائط‍‌ باید به مسببات خود متصل باشند (تا نتیجه مطلوب بدست آید.)

 

شرح:
دانشمندان علوم طبیعى بر این باورند که اگر چیزى بخواهد در چشم منعکس شود باید سه شرط‍‌ در آن رعایت شود. 1. اجسام لطیف مانند هوا و فرشته و جن در چشم منعکس نمى‌شود زیرا باید جسم کثیف و مادى باشد  تا بتواند نور را منعکس و پراکنده کند. 2. میان جسم و چشم باید فاصله‌اى معین باشد. 3. میان آن دو هواى لطیفى موجود باشد تا حامل جسم شعاعى گردد و امام به این مسائل اشاره کرده است. و فرموده است اگر خدا دیده شود باید در آن شرایط باشد زیرا رابطه بین شرط و مشروط و سبب و مسبب حتمى است و اگر بر فرض محال این شرایط موجود شد لازم مى آید که خدا هم مانند مخلوق خود باشد زیرا که هدف دید قرار گرفته است و هدف دید چنانچه گفتیم باید جسم کثیف باشد و خدا بزرگتر از این است که جسم باشد.

حدیث شماره 3 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

محمد بن عبید گوید به حضرت رضا (علیه السّلام) نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه و خاصه روایت کرده اند سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد. حضرت (در پاسخ) با خط خود نوشتند همه اتفاق دارند و میان آنها اختلافی نیست که شناختن از راه دیدن ضروری است؛ پس اگر درست باشد که خدا (با چشم) دیده شود، به طور قطع شناختن او تحقّق یابد. آن گاه این شناختن، از دو حال خارج نیست یا ایمان است یا ایمان نیست. اگر این شناسایى از راه دیدن، ایمان باشد پس شناسائى در دنیا که از راه کسب دلیل است، ایمان به شمار نیاید؛ زیرا این شناخت ضد آن است. پس باید در دنیا مؤمنى وجود نداشته باشد چرا که ایشان خدا را (که یاد او دوست داشتنی است) ندیده اند و اگر شناخت از راه دیدن، ایمان به شمار نیاید؛ شناسائى از راه کسب دلیل بیرون از آن نیست که یا در معاد نابود شود (و یا نابود نشود) و نباید نابود شود، این دلیل است بر اینکه خداى عز وجل به چشم دیده نشود  چون دیدن با چشم به آنچه بیان کردیم می انجامد.

 

شرح:
هر چند استدلال در روایت سابق با وجود قوت و استحکامش ساده و روشن بود، استدلال در این روایت مشکل و پیچیده است به طوری که فهم آن براى شارحین ایجاد سختی کرده است، ولى مرحوم علامه مجلسى (ره) مى گوید شناسائى خدا از راه اکتساب دلیل و راهنمائى قرآن و حدیث به این نتیجه می رسد که خدا جسم نیست، مانند ندارد پس دیدنش به چشم محال است و اگر فرض شود کسى او را به چشم ببیند قطعاً او را نشناخته است ولى این شناسائى مخالف و ضد شناسائى از راه دلیل است، پس اگر دیدن به چشم ایمان باشد شناسائى از راه دلیل ایمان نیست در صورتى قرآن ایشان را مؤمن خوانده است.

حدیث شماره 2 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

صفوان بن یحیى گوید ابوقره محدث از من خواست که او را به محضر امام رضا (علیه السّلام) ببرم. از آن حضرت اجازه ملاقات خواستم. به من اجازه داد. ابو قرّه به محضرش شرفیاب شد و از حلال و حرام و احکام دین پرسش کرد تا آنکه پرسش به توحید کشانده شد و عرض کرد براى ما چنین روایت کرده اند که خداوند، (توفیق) دیدار و هم سخنی خویش را میان دو پیغمبر تقسیم فرمود. قسمت هم سخنى را نصیب موسى و دیدار خویش را به محمد عطا کرد. حضرت فرمود: «پس آنکه از طرف خدا به جنّ و انس رسانید که «دیده ها او را درک نکند (103 انعام)»، «و آنان به او احاطه علمى ندارند (110 طه)» و «چیزی مانند او نیست (11 شوری)» چه کسی بود؟ مگر محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبود؟» عرض کرد آری، فرمود: «چگونه ممکن است مردى به سوى تمام آفریدگان آید و به آنها گوید که از جانب خدا آمده و آنها را به فرمان خدا، به سوی خدا خواند و بگوید: دیده ها او را درک نکند و آنان به او احاطه علمى ندارند و چیزی مانند او نیست؛ سپس همین مرد بگوید من با چشمم خدا را دیدم و بر او احاطه علمى پیدا کردم و او به شکل انسان است!!! (از این سخنان بی اساس) خجالت نمی کشید؟ زندیق ها نتوانستند چنین نسبتى به او دهند که او چیزى از جانب خدا آورد و سپس از راه دیگر خلاف آن را گوید.» ابوقره گفت خدا خود فرماید «و بی تردید یک بار دیگر هم او را دیده است. (13 نجم)» حضرت ابوالحسن (علیه اللسلام) فرمود: همانا بعد از این آیه، آیه ای است که دلالت دارد بر آنچه پیغمبر دیده، خدا می فرماید: «دل او آنچه را دید، دروغ نشمرد (11نجم)» یعنى دل محمد آنچه را چشمش دید، دروغ ندانست سپس خدا آنچه را محمد دیده خبر دهد و فرماید: « به راستی که (بخشی از) نشانه های بسیار بزرگ پروردگارش را دید. (18 نجم)» و آیات خدا غیر خداست، و باز خدا فرماید: «و آنان به او احاطه علمى ندارند (110 طه)»، در حالی که اگر دیدگان او را ببینند، دانششان او را فراگرفته و معرفت حاصل شده است. ابوقره عرض کرد پس روایات را تکذیب مى نمائید؟ فرمودند: «هرگاه روایات مخالف قرآن باشند، تکذیبشان کنم و آنچه مسلمین بر آن اتفاق دارند این است که احاطه علمى به او پیدا نشود، دیدگان او را درک نکنند و چیزى مانند او نیست.»

حدیث شماره 1 باب ابطال دیدن خدا کتاب توحید اصول کافی

 

یعقوب بن اسحاق گوید به امام حسن عسکرى علیه السلام نوشتم که چگونه بنده پروردگارش را پرستد در صورتی که او را نمی تواند بیند؟ آن حضرت نوشت: «اى ابایوسف سرور و مولا و ولیّ نعمت من و پدرانم، والاتر از آن است که دیدگان او را ببیند.» گوید از آن حضرت پرسیدم آیا پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پروردگارش را دیده است؟ در پاسخ نوشت: «خداى تبارک و تعالى از نور عظمت خود آنچه دوست داشت بر دل پیامبرش ارایه فرمود.»

حدیث شماره 10 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

ابن عتیک گوید درباره صفت خدا از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم حضرت دستش به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: «والاست خداى جبار، والاست خداى جبار، هر که به آنچه آنجاست دست درازى کند هلاک گردد.»

حدیث شماره 9 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «یک یهودى که نامش «سبحت» بود خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا آمده ام تا درباره پروردگارت از تو سؤال کنم. اگر پاسخ مرا دادى مى پذیرم و گرنه بر مى گرددم. پیامبر فرمودند: «از آنچه خواهى بپرس.» گفت: پروردگارت در کجاست؟ فرمودند: «او در همه جاست و در جاى محدودى نیست.» گفت: او چگونه است؟ فرمودند: «چگونه توانم پروردگارم را با چگونگى توصیف کنم در حالی که چگونگى مخلوق است و خدا با مخلوقش توصیف نشود.» گفت: از کجا بدانیم تو پیغمبر خدائى؟ وقتی این را گفت هر سنگ و چیز دیگری که در اطرافش بود با لغت عربی گویا گفتند ای سبحت! او فرستاده خداست. سبحت گفت: تا امروز مطلبى واضح تر از این ندیده ام. سپس گفت: گواهی دهم که معبودى جز خدا نیست و تو فرستاده خدایی.»

حدیث شماره 8 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «اى پسر آدم! اگر دل تو را پرنده‌اى بخورد، سیرش نکند و  اگر سر سوزنى بر دیده‌ات نهند آن را بپوشاند و کور کند، و تو می خواهى با این دو (عضو کوچک) سلطنت آسمانها و زمین را بشناسى، اگر راست مى گوئى آن خورشید است که مخلوقى از مخلوقات خداست، اگر توانستى چشمت را به آن بدوزى، پس چنانست که تو مى گوئى.»

حدیث شماره 7 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «از تفکر درباره خدا بپرهیزید، ولى اگر خواستید در عظمتش بیندیشید، به عظمت خلقش نظر کنید.»

حدیث شماره 6 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پادشاه عظیم الشأنی در مجلس خود نسبت به پروردگار متعال سخن ناروا گفت، پس از آن گم گشت و معلوم نشد کجا رفت.»

حدیث شماره 5 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر که درباره خدا فکر کند که او چگونه است، هلاک گردد.»

حدیث شماره 4 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) به زیاد فرمود: «اى زیاد از گفتگوهایی که باعث دشمنى می شود بپرهیز که باعث شک می شود و عمل نیک تو را تباه کند و صاحبش را هلاک می نماید و ممکن است (در آن میان) کسی سخنی بگوید که آمرزیده نشود. در زمان گذشته مردم علمى را که به آنها داده شده بود، ترک کردند و به دنبال علمى که از آن نهى شده بودند، رفتند؛ تا آنجا که سخنشان به خدا رسید و سرگردان شدند و کارشان (در حیرت و سردرگمی) به جائى رسید که مردى را از پیش او صدا مى زدند و او به پشت سرش جواب مى داد و از پشت سرش صدا مى کردند و او به پیش رو پاسخ مى گفت.» و در روایت دیگر است: «تا آنجا که در زمین سرگردان شدند.»

حدیث شماره 3 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السّلام) به محمد بن مسلم فرمودند: «اى محمد! مردم همواره از هر درى سخن گویند تا آنجا که درباره خدا هم به سخن پردازند؛ پس وقتی آن را شنیدید، بگویید: شایسته پرستش جز خدای یکتای بی مانند نیست.»

حدیث شماره 2 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: «خداى عزوجل مى فرماید: «و اینکه پایان (همه امور) به سوی پروردگارتوست. (42 نجم)» پس چون سخن به خدا رسید، باز ایستید.»

حدیث شماره 1 باب نهی از سخن گفتن در چگونگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام باقر علیه السلام فرمودند: «درباره آفریدگان خدا سخن گوئید و درباره خدا سخن نگوئید؛ زیرا سخن راجع به خدا، جز سرگردانی برای گوینده، چیزی نیفزاید.» و در روایت دیگرى از حریز آمده است: «درباره هر چیزى سخن گوئید ولى درباره ذات خدا سخن نگوئید.»

حدیث شماره 4 باب خویشاوندی کتاب توحید اصول کافی

 

عبدالعزیز گوید از حضرت رضا (علیه السلام) راجع به توحید پرسیدم، فرمود: «هر که «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را بخواند و به آن ایمان آورد توحید را شناخته است.» عرض کردم آن را چگونه بخواند؟ فرمودند: «همان طور که مردم مى خوانند و خود حضرت این جمله را افزود کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی چنین است پروردگارم.

حدیث شماره 3 باب خویشاوندی کتاب توحید اصول کافی

 

از امام سجاد (علیه السلام) درباره توحید پرسش شد، فرمودند: «خداى عزوجل می دانست که در آخرالزمان مردمى محقق و موشکاف خواهند آمد، از این رو «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و آیاتی از سوره حدید تا «وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» را نازل فرمود، پس هر کس براى شناخت خداوند راهى غیر از این پوید، هلاک خواهد شد.»

 

شرح:
مرحوم مجلسى (ره) علت نزول  آیات را براى مردم کنجکاو سه چیز دانسته‌اند:

1. افکار مردم در معانى دقیق این آیات به کار افتند.

2. در خداشناسى به اندیشه‌هاى خود تکیه نکنند بلکه به آیات توجه داشته باشند.

3. این آیات معیارى قرار دهند که اندیشه‌هاى خود را با آنها بسنجند.

ترجمه آیات ابتدایی سوره حدید بدین شرح است: « به نام خداوند رحمتگر مهربان * آنچه در آسمان‌ها و زمین است خدا را تسبیح می‌گویند، و او عزیز و حکیم است. (1) مالکیت (و حاکمیت) آسمانها و زمین از آن او است، زنده می‏کند و می‏میراند، و او بر هر چیز قادر است. (2) اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز آگاه است. (3)  او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید، سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت) آنچه را در زمین فرومی رود می‏داند و آنچه را از آن خارج می‌شود، و آنچه از آسمان نازل می‌گردد و آنچه به آسمان بالا می‌رود، و او با شماست هر جا که باشید و خداوند نسبت به آنچه انجام می‌دهید بیناست. (4) مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، و همه امور به خدا باز گردانده می شود. (5) شب را در روز در می آورد و روز را در شب در می آورد، و او به نیّات و اسرار سینه ها داناست. (6)»

حدیث شماره 2 باب خویشاوندی کتاب توحید اصول کافی

 

حماد نصیبى گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره «قُلْ‌ هُوَ اَللهُ أَحَدٌ» پرسیدم. امام فرمودند: «نسبت خدا به آفریده اش است. خدا یکتا است، بی نیاز است؛ همیشگی است؛ آفریده ها به او نیازمندند، دست آویزى نخواهد که نگاهش دارد، او است که در سایه خود همه چیز را در رشته هستى دارد. مجهول را شناسد و نزد هر نادانی، شناخته شده است. یکتاست، نه آفریده اش در او و نه او در آفریده اش باشد، محسوس نیست و به لمس درنیاید. دیدگان او را درنیابند و بالاست تا آنجا که نزدیک است و نزدیک است تا آنجا که دور است. نافرمانى شود و بیامرزد. اطاعت شود و پاداش دهد. زمینش او را فرانگیرد و آسمان هایش حامل او نگردند. او با قدرتش همه چیز را برداشته، بى پایان و بى آغاز است. فراموش نکند و بیهوده گرى ننماید. غلط نرود و بازى نکند. برای خواستش منعى نیست. داوریش، پاداش و فرمانش جاریست. فرزند ندارد تا ارثش برند و زائیده نشده تا شریکش باشند و هیچ کس همتاى او نیست.

حدیث شماره 1 باب خویشاوندی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «یهود از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) پرسیدند نسب و نژاد پروردگار خود را براى ما بیان کن. حضرت سه روز درنگ کرد و پاسخشان نداد، سپس سوره «قُلْ‌ هُوَ اَللهُ أَحَدٌ» تا آخرش نازل شد.»

حدیث شماره 8 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود یکى از دانشمندان یهود نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت اى امیرمؤمنان پروردگارت از چه زمانی بوده؟ فرمودند: «واى بر تو! از چه زمانى بوده را به چیزى گویند که زمانى نبوده؛ ولى به آنچه بوده، نگویند از کى بوده، او بدون پیشى، پیش از هر پیش است و بدون بعدى، پس از هر بعدى است و او را نهایت و پایانى نیست تا پایانش به انتها برسد، عرض کرد: آیا تو پیغمبرى؟ فرمود: «مادرت مرگت را بیند، همانا من بنده اى از بندگان رسول خدا هستم.»