رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب فضل علم» ثبت شده است

حدیث شماره 20 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

ابوحنیفه به حضور امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شد. حضرت فرمود: «به من خبر رسیده که تو قیاس مى کنى.» عرض کرد: آرى، حضرت فرمود: «قیاس نکن، زیرا نخستین کسى که قیاس کرد، شیطان بود، آنگاه که گفت: مرا از آتش آفریدى و آدم را از خاک، او بین آتش و خاک قیاس کرد و اگر نورانیت آدم را با نورانیت آتش قیاس مى کرد، امتیاز میان دو نور و پاکیزگى یکى را بر دیگرى مى فهمید.»

حدیث شماره 19 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی


زرارة گوید از امام صادق علیه السلام درباره حلال و حرام پرسیدم فرمود: «حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرامش همیشه تا روز قیامت حرام، غیر حکم او حکمى نیست و جز او پیغمبرى نیاید و على علیه السلام فرمود هیچ کس بدعتى ننهاد جز آنکه به سبب آن سنتى را ترک کرد.»

حدیث شماره 18 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی


امام صادق علیه السلام فرمود: «شیطان، خود را به آدم قیاس کرد و گفت: «مرا از آتش و او را از گل آفریدى. (12 اعراف)» و اگر گوهرى را که خدا آدم را از آن آفرید، با آتش قیاس مى کرد آن گوهر درخشنده تر و روشن تر از آتش بود.»

حدیث شماره 17 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی


 مسعدة گوید امام صادق از پدرش (علیهماالسلام) خبر داد که على (علیه السلام) فرموده است: «هرکس به سراغ رأى و قیاس برود عمرش تباه است،و هرکس به رأى و اجتهاد براى خدا دیندارى کند، همه عمرش در باطل فرو رفته است. و امام باقر (علیه السلام) فرمود: کسى که به رأى خویش به مردم فتوى دهد، ندانسته، خداپرستى کرده است و آنکه، ندانسته، خداپرستى کند مخالفت خدا را نموده چون آنچه را نمی دانسته حلال و حرام کرده است.»

حدیث شماره 16 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

عثمان بن عیسى گوید از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام درباره قیاس پرسیدم. فرمود: «شما را با قیاس چه کار؟! از خدا پرسش نشود چگونه چیزى را حلال و به چه علت حرام کرده است‌.»

حدیث شماره 15 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

حضرت صادق علیه السلام به ابان بن تغلب فرمود: «احکام اسلامى را نمى توان قیاس کرد، نمى بینى که زن حائض روزه اش را قضا می کند ولی نمازش را قضا نمی کند، اى ابان احکام اسلامى اگر قیاس شود دین از میان می رود.»

حدیث شماره 14 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمود: دانش ابن شبرمه در برابر جامعه (احکام) که به سخن پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دست خط على علیه السلام است، ناچیز می باشد، جامعه براى کسى جاى سخن نگذاشته، علم حلال و حرام در آن است، همانا اصحاب قیاس علم را به وسیله قیاس جستجو کردند لذا از راه حق دورتر شدند. همانا دین خدا با قیاس درست نمى شود.

 

پ.ن: راجع به جامعه در کتاب حجت توضیح بیشترى مى آید.

حدیث شماره 13 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

سماعه گوید: به امام هفتم عرض کردم: اصلحک الله ما انجمن مى کنیم و وارد مذاکره مى شویم، هر مطلبى که پیش آید، راجع به آن نوشته اى داریم، این هم از برکت وجود شماست که خدا به ما لطف کرده است، گاهى مطلب کوچکى پیش مى آید که حکمش را نمی دانیم و به یکدیگر نگاه مى کنیم و چون نظیر آن موضوع را داریم آن را به بهترین نظیرش قیاس مى کنیم. امام فرمود: «شما را با قیاس چه کار؟! همانا پیشینیان شما که هلاک شدند بواسطه قیاس هلاک شدند»، سپس فرمود: «چون مطلبى براى شما پیش آمد که حکمش را مى دانید بگوئید و چون آن چه را نمى دانید پیش آمد، با دست به لبهاى خویش اشاره فرمود (یعنى سکوت کنید یا حکمش را از دهان من جوئید)» پس فرمود: «خدا ابوحنیفه را لعنت کند که مى گفت على چنان گفت و من چنین گویم، اصحاب چنان گفتند و من چنین گویم»، پس فرمود: «در مجلسش بوده اى؟» گفتم: نه ولى این سخن اوست؟ پس گفتم اصلحک الله آیا پیغمبر احتیاجات مردم زمان خویش را کامل آورد؟ فرمود: «بلى و آنچه را هم تا قیامت محتاجند، (آورده است.)» گفتم: آیا چیزى هم از دست رفت؟ گفت: «نه، نزد اهلش محفوظ است.»

حدیث شماره 12 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر بدعتى گمراهى و هر گمراهى در آتش است.»

حدیث شماره 11 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

ابو بصیر گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم مطالبى براى ما پیش مى آید که حکمش را از قرآن نمى فهمیم و حدیثى هم نداریم که در آن نظر کنیم (مى توانیم به رأى و قیاس عمل کنیم؟) فرمود: «نه، زیرا اگر درست رفتى پاداش ندارى و اگر خطا کنى بر خدا دروغ بسته اى.»

حدیث شماره 10 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

یونس گوید به موسى بن جعفر علیه السلام عرض کردم: به چه وسیله خدا را به یگانگى پرستش کنم؟ فرمود: «اى یونس! بدعت گزار مباش، کسى که به رأی خود توجه کند هلاک شود، و هر که خانواده پیغمبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) را رها کند گمراه گردد، و کسى که قرآن و گفتار پیغمبرش را رها کند کافر گردد.»

حدیث شماره 9 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

محمدبن حکیم گوید: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم: قربانت شوم! ما در دین عالم شدیم و از برکت شما، خدا ما را از مردم بى نیاز کرد، تا آنجا که جمعى از ما در مجلسى باشیم، کسى از دوستش چیزى نمی پرسد چون آن مسأله و جوابش را در خاطر دارد به واسطه منتى که خدا از برکت شما بر ما نهاده است. اما گاهى مطلبى پیش می آید که از شما و پدرانت درباره آن سخنى به ما نرسیده است و ما به بهترین و مناسب‌ترین اخبار وارده نظر مى‌کنیم و به آنچه که موافق‌ترین راه به شماست عمل مى‌کنیم‌. امام فرمود: «چه دور است، چه دور است این راه از حقیقت، به خدا هر که هلاک شد از همین راه هلاک شد اى پسر حکیم سپس فرمود: خدا لعنت کند ابوحنیفه را که مى گفت: على چنان گفت و من چنین گویم.» ابن حکیم به هشام گفت به خدا من از این سخن مقصودى نداشتم جز اینکه مرا به قیاس اجازه دهد.

حدیث شماره 8 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام باقر و امام صادق علیه السلام فرمودند: هر بدعت و نوآورى گمراهى می آورد و هر گمراهى، راهش به سوى جهنم است.

حدیث شماره 7 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: «به راستی قیاس کنندگان، علم را از راه قیاس به دست آوردند و این قیاس، جز دورى از حق بر آنها لضلفه نکرد، همانا دین خدا با قیاس درست نمى شود.»

 

شرح:

قیاس یکى از ادله فقهیه ابو حنیفه است و فقهاء شیعه قیاس را در احکام شرعیه ممنوع مى‌دانند.

حدیث شماره 6 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: مبغوض ترین مردم نزد خدا دو نفرند:

1. کسی که خدا او را به حال خودش رها کرده و از راه راست منحرف گشته، شیفته سخن بدعت شده، از نماز و روزه دم می زند و مردم به وسیله او به فتنه افتاده اند؛ راه هدایت پیشینیان خود را گم کرده و در زندگى و پس از مرگش گمراه کننده پیروانش گشته؛ باربر خطاهاى دیگرى شده و در گرو خطاى خویش است.

2. مردى که نادانى را در میان مردم نادان، قماش خود قرار داده، اسیر تاریکی هاى فتنه گشته، انسان نماها او را عالم گویند در صورتیکه یک روز تمام را هم صرف علم نکرده، صبح زود برخاسته و آنچه را که کمش از زیادش بهتر است (مال دنیا یا علوم بی فایده) فراوان خواسته، چون از آب گندیده سیر شد و مطالب بی فایده را جمع کرد، بین مردم بر کرسى قضاوت نشست و متعهد شد که آنچه بر دیگران مشکل بوده حل کند، اگر با نظر قاضى قبلی مخالفت مى کند مطمئن نیست که قاضى بعدی حکم او را نقض نکند چنانکه او با قاضى پیشین کرد. اگر با مطالب مشکلى مواجه شود یک مشت نظریات پوچ خود را براى آن آماده دارد و آن را حکم قطعی شمارد؛ اوست که شبهه و مطالب مورد تردید را چون تار عنکبوت بهم بافته و نمى داند درست رفته یا خطا کرده. گمان نکند در آنچه او منکر است دانشى وجود داشته باشد و جز اعقادات خویش مذهب درستى را سراغ ندارد، اگر چیزى را به چیزى قیاس کند (و به خطا هم رود) نظر خویش را تکذیب نکند و اگر مطلبى بر او تاریک باشد، نادانی خود را پنهان سازد تا نگویند نمى داند، سپس گستاخى کند و حکمی را صادر می کند. او کلید تاریکی هاست (که درب نادانى بر مردم گشاید) شبهات را مرتکب شود، در نادانی ها کورکورانه گام بردارد، از آنچه نداند پوزش نطلبد تا سالم ماند و در علم و دانش عمیق و قاطع نیست تا از آن بهره برد. روایات را مانند یک گیاه خشکیده در هم مى شکند. ارث هایی را به ناحق پخش می کند و خونهاى به ناحق ریخته از او می نالند، زناشوئى حرام به حکم او حلال گردد، و زناشوئى حلال حرام شود، براى جواب دادن به مسائلى که نزدش می آیند سرشار از علم نیست و شایستگی ریاستی که در سایه علم دین به دست مى‌آید و او مدعى آن است را ندارد.

شرح:
فرق میان این دو نفر این است که اولى در اصول دین خرابکارى کند و بدعت گذارد و دومى مقام قضاء و فتوى را به ناحق غصب کند.

حدیث شماره 5 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «براى هر بدعتى که پس از من براى نیرنگ زدن به ایمان پیدا شود سرپرستى از خاندانم گماشته شده که از ایمان دفاع کند و به الهام خدا سخن گوید و حق را آشکار و روشن کند و نیرنگ نیرنگبازان را رد کند و زبان ناتوان باشد، اى هوشمندان پند گیرید و به خدا توکل کنید.»

حدیث شماره 4 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «خدا از قبول توبه بدعتگزار خوددارى فرموده است.» عرض شد چرا چنین است؟ فرمود: «زیرا دوستى آن بدعت به دلش نشسته است. (پس توبه کردنش، حقیقى نیست.)»

حدیث شماره 3 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

در حدیث آمده است: «کسى که پیش شخص بدعتگزارى برود و به او احترام بگذارد، در خرابى اسلام کوشیده است.»

 

شرح:

مسأله بدعت در اسلام در احادیث و روایات از آن به زشتى نام برده شده و بدعت‌گزار بشدت مورد انتقاد قرار گرفته است و علت این است که اگر موضوعى که خارج از اسلام است به عنوان یک مسأله اسلامى در فرهنگ بیاید و مردم سالها به آن خو گرفته باشند بسیار دشوار خواهد بود که این مطلب از ذهن مردم پاک کرد و به مردم فهماند که این مسائل اسلامى نیست به عنوان مثال بسیارى از مسائل خرافى بصورت مسائل اسلامى که اسلام آن را نپذیرفته وارد حوزه دینى و اسلامى شده و زن و مرد سالها با آن خو گرفته‌اند حال اگر عالمى بیاید و آن را خرافات و خارج از اسلام معرفى کند کمتر کسى است که از او بپذیرد و قبول کند.

حدیث شماره 2 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «زمانی که بدعت ها در امتم آشکار شد، بر عالم واجب است که علم خویش را آشکار کند. هر که نکند، لعنت خدا بر او باد!»

حدیث شماره 1 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

امیرالمؤمنین علیه السلام براى مردم سخنرانى کرد و فرمود: «اى مردم! همانا آغاز پیدایش آشوب ها، پیروی از هوس ها و بدعت هایی است مخالف قرآن که مردانى به دنبال مردان دیگر، آن را به دست گیرند. اگر باطل خود را برهنه نشان می داد بر اندیشمندان پنهان نبود و اگر حق پاک جلوه می کرد اختلافى پیدا نمى شد؛ ولى مقدارى از این و مقدارى از آن بردارند و به هم آمیزند و با هم به میدان آیند، اینجاست که شیطان بر دوستان خود مسلط می شود و کسانی که از خداوند سابقه نیکى داشته باشند موفق خواهند شد و نجات خواهند یافت.»