رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب فضل علم» ثبت شده است

حدیث شماره 6 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: «کسى که مى داند ما جز حق نمی گوئیم، باید بدان چه از طرف ما مى‌داند اکتفاء کند و  اگر از ما خلاف آنچه را که می داند شنید، باید بداند که آن سخن برای دفاع ما از او است.»

حدیث شماره 5 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

 

زراره گوید: از امام باقر علیه السلام مطلبى پرسیدم و جوابم را فرمود، سپس مردى آمد و همان مطلب را از او پرسید و او برخلاف جوابی که به من داد به او گفت. سپس مرد دیگرى آمد و بر خلاف پاسخ من به او جواب داد؛ چون آن دو مرد رفتند، عرض کردم پسر رسول خدا، دو مرد عراقی از شیعیان شما آمدند و سؤالى کردند و شما به هریک برخلاف دیگری پاسخ دادید! فرمود: «اى زراره این گونه رفتار براى ما بهتر است و ما و شما را پایدارتر نماید و اگر سخن تان یکی باشد، مردم به وحدت و اعتقاد شما نسبت به ما پى مى‌برند و زندگى ما و شما متزلزل و ناپایدار مى‌شود.»

زراره گوید سپس به امام صادق علیه السلام عرض کردم: شیعیان شما چنانند که اگر آنها را به سوى سرنیزه و آتش برانید، مى روند و با این حال از شما جواب هاى مختلف مى شنوند. آن حضرت هم به مانند پدرش به من پاسخ داد.

حدیث شماره 4 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

 

ابو عبیده گوید: حضرت صادق (علیه السّلام) به من فرمود: ای زیاد! اگر ما از روی تقیّه به یکی از دوستداران خود فتوایی دهیم، چه می گویی؟» عرض کردم: قربانت گردم، شما داناترید. فرمود: «اگر به همان عمل کند، برایش بهتر است و از پاداش بزرگ تری برخوردار می گردد.» در روایت دیگر آمده است: «اگر به آن عمل کند، پاداش یابد و اگر ترک نماید، به خدا سوگند که گناه کرده است.»

حدیث شماره 3 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

 

منصور بن حازم گوید به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم چگونه است که از شما مسئله ای مى شما پاسخم را می گویید؛ سپس دیگری نزد شما می آید و به او پاسخ دیگری می فرمایید! امام فرمودند: «ما مردم را به زیاد و کم (به اندازه عقلشان) جواب مى گوییم.» عرض کردم، بفرمایید آیا اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از قول پیامبر راست گفته‌اند یا دروغ‌؟ فرمود: «راست گفته ‌اند.» عرض کردم پس چرا اختلاف پیدا کردند؟ فرمود: «مگر نمى دانى که مردى خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى آمد و از او مسأله اى مى پرسید و آن حضرت جوابش مى فرمود و بعدها به او جوابى مى داد که جواب اول را نسخ مى کرد پس بعضى از احادیث بعضى دیگر را نسخ کرده است.»

حدیث شماره 2 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

 

محمّد بن مسلم: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: چگونه می شود کسانی احادیثی را از فلان و فلان، از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کنند و دروغگو هم نیستند؛ امّا احادیثی بر خلاف آنها از شما نقل می شود؟ حضرت فرمودند: «حدیث هم مانند قرآن، نسخ می شود.»

حدیث شماره 1 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

قسمت سوم


اما من هر روز یک نوبت و هر شب یک نوبت بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مى شدم با من خلوت مى کرد و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چیزى از من پوشیده نداشت) اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى دانند که جز من، با هیچکس چنین رفتار نمى کرد، چه بسیار در خانه خودم بودم و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدم مى آمد، و بیشتر این همنشینى ها در خانه من بود. هرگاه در یکی از خانه های آن حضرت به خدمتش می رسیدم، خانه را برای من خلوت می کرد و از زنان خود می خواست تا ما را تنها بگذارند و آنجا را ترک نمایند و هرگاه براى خلوت به خانه من مى آمد، فاطمه و هیچ یک از پسرانم را بیرون نمى کرد، چون از او مى پرسیدم جواب مى داد و چون پرسشم تمام مى شد و خاموش مى شدم ایشان شروع مى فرمودند. هیچ آیه اى از قرآن بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشد جز اینکه برایم خواند و دیکته کرد و من با خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید، و از زمانى که آن دعا را درباره من کرد هیچ آیه اى از قرآن و هیچ علمى را که دیکته کرد و من نوشتم، فراموش نکردم و آنچه را که خدا تعلیمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آینده و نوشته اى که بر هر پیغمبر پیش از او نازل شده بود از طاعت و معصیت به من تعلیم فرمود و من حفظش کردم و حتى یک حرف آن را فراموش نکردم، سپس دستش را بر سینه ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حکم و نور پر کند، عرض کردم اى پیغمبر خدا پدر و مادرم قربانت از زمانى که آن دعا را درباره من کردى چیزى را فراموش نکردم و آنچه را هم ننوشتم از یادم نرفت، آیا بیم فراموشى بر من دارى؟ فرمودند: نه بر تو بیم فراموش و نادانى ندارم.»

حدیث شماره 1 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

قسمت دوم


دوم: کسى که چیزى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده و آن را درست نفهمیده و  به اشتباه افتاده ولى قصد دروغ نداشته، آن حدیث در دست او است، به آن معتقد است و عمل مى کند و به دیگران مى رساند و مى گوید من این را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم. اگر مسلمین بدانند که او دچار اشتباه شده، نپذیرند و اگر خودش هم بدند اشتباه کرده، آن را رها می کند.

سوم: شخصى که چیزى از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده که به آن امر مى فرمود سپس پیغمبر از آن نهى فرموده و او آگاه نگشته؛ یا نهى چیزى را از پیغمبر شنیده و سپس آن حضرت به آن امر فرموده و او اطلاع نیافته؛ پس او منسوخ را حفظ کرده و ناسخ را حفظ نکرده اگر او بداند منسوخ است ترکش کند و اگر مسلمین هنگامی که از او مى شنوند بدانند منسوخ است، آن حدیث را ترکش کنند.

چهارم: شخصى که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغ نبسته و از ترس خدا و احترام پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغ را دشمن می دارد و حدیث را هم فراموش نکرده، بلکه آنچه شنیده چنانکه بوده حفظ کرده و همچنانکه شنیده نقل کرده، به آن نیفزوده و از آن کم نکرده و ناسخ را از منسوخ شناخته، به ناسخ عمل کرده و منسوخ را رها کرده، زیرا امر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ (و خاص و عام) و محکم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دو طریق سخن مى فرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عزوجل در کتابش فرموده: «و [از اموال و احکام و معارف دینی] آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید. (7 حشر)»، کسى که مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درک نکند، بر او مشتبه شود. و چنان نبود که هرکدام از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی از او می پرسیدند، می فهمیدند. بعضى از آنها از پیغمبر مى پرسیدند ولى در مقام فهمیدن نبودند (به علت شرم یا احترام یا بى قیدى) و دوست داشتند که عربی بادیه نشین و رهگذرى بیاید و از پیغمبر بپرسد تا آنها بشنوند.

حدیث شماره 1 باب اختلاف حدیث کتاب فضل علم اصول کافی

قسمت اول

 

سلیم بن قیس گوید: به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم. من از سلمان و مقداد و ابوذر چیزى از تفسیر قرآن و احادیثى از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ام که با آنچه در نزد مردم است، فرق دارد؛ و سپس از شما شنیده ام که آنچه را از آنان شنیده بودم درست می دانید، و در دست مردم مطالبى از تفسیر قرآن و احادیث پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى بینم که شما با آنها مخالفید و همه را باطل مى دانید، آیا عقیده دارید مردم عمدا بر رسول خدا دروغ مى بندند و قرآن را به رأى خود تفسیر مى کنند؟ سلیم گوید حضرت به من توجه کرد و فرمود: «سئوالى کردى اکنون پاسخش را بفهم.»

همانا نزد مردم حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ, عام و خاص، محکم و متشابه و خاطره درست و نادرست هر دو هست، و در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم بر حضرت دروغ بستند، تا آنکه میان مردم به سخرانى ایستاد و فرمود: «اى مردم همانا دروغ بندان بر من زیاد شده اند هر که عمدا به من دروغ بندد باید جاى نشستن خود را دوزخ داند.» سپس بعد از وی هم از این کار دست برنداشتند و بر او دروغ بستند. همانا حدیث از چهار طریقى که پنجمى ندارد به شما می رسد.

اول منافقی که اظهار ایمان کند و اسلام او ظاهرسازی است و به عمد از دروغ بستن به پیغمبر پروا ندارد و آن را گناه نمى شمارد، اگر مردم بدانند که او منافق و دروغگوست از او (حدیث) نمى پذیرند و تصدیقش نمى کنند ولی مردم می گویند این شخص همدم پیغمبر بوده و او را دیده و از او شنیده است. مردم احادیث را از او اخذ می گیرند و از حالش آگاهى ندارند. در صورتى که خداوند پیامبرش را از حال منافقین خبر داده و ایشان را توصیف نموده و فرموده است: « چون آنان را ببینی جسم و ظاهرشان [از آراستگی و وقار] تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند [به علت شیرینی و جذابیّت کلام] به سخنانشان گوش فرا می دهی. (4 منافقون)» منافقین پس از پیغمبر زنده ماندند و به حاکمان گمراهى و کسانی که با باطل و دروغ و تهمت مردم را به جهنم می برند، پیوستند. و حاکمان نیز به آنها پستهاى حساس دادند و بر گردن مردم سوارشان کردند و به وسیله آنها دنیا را به دست آوردند، زیرا مردم همراه زمامداران و دنبال دنیادارانند جز آن کس را که خدا نگهدارد این بود یکى از چهار نفر.

حدیث شماره 10 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

سماعة به امام کاظم(علیه السلام) عرض کرد: همه چیز در کتاب خدا و سنت پیغمبرش موجود است، یا شما هم در آن گفتارى دارید؟ امام فرمودند: «همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است.»

حدیث شماره 9 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هر خبرى که قبل از شما بوده و هر خبرى که بعد از شما باشد در قرآن است و داور میان شما است و ما آن را می دانیم.»

حدیث شماره 8 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

عبدالاعلى گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) مى فرمود: «من زاده رسول خدایم و قرآن را می دانم، آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و خبر آینده تمام این ها را در قرآن است و من آن ها را مانند کف دست خود می دانم. همانا خدا مى فرماید: «بیان آشکار هر چیز در قرآن است.(89 نحل)»»

حدیث شماره 7 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: اى مردم خداى تبارک و تعالى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به سوى شما فرستاد و قرآن را به حق بر او نازل فرمود در حالى که شما از قرآن و فرستنده قرآن بى خبر بودید و هم از پیغمبر و فرستنده او، در زمان تعطیلى پیغمبران و خواب عمیق و طولانی ملت ها و گسترش نادانى و پیدایش فتنه ها و شکستن پیمان های محکم و کورى از حقیقت و فشار ستم و کاهش دین و شعله ورى آتش جنگ، همزمان با پژمردگی و زردى گلستان های جهان و خشکیدن شاخه ها و پراکندگى برگها و نومیدى از میوه و فرو رفتن آبهاى آن، پرچمهاى هدایت فرسوده و پرچمهاى هلاکت افراشته بود، دنیا به رخسار مردم عبوس و روى درهم کشیده بود، به آنها پشت گردانده و روى خوش نشان نمى داد: میوه دنیا آشوب و خوراکش مردار و نهانش ترس و آشکارش شمشیر بود. بند از بند شما جدا گشته و پراکنده بودید؛ دیدگان مردم جهان نابینا و روزگارشان تیره و تار بود؛ پیوند خویشى خود را بریده و خون یکدیگر را مى ریختند، دختران خود را در کنار خود زنده به گور می کردند، زندگى خوش و رفاه و آسایش از ایشان دور گشته بود، نه از خدا امید پاداشى و نه از او بیم کیفرى داشتند، زنده ترین آنها  کور و پلید و مرده آنها در آتش غلطان بود. در آن هنگام پیامبر اکرم نسخه اى از کتب آسمانى نخستین را برایشان آورد که کتب پیش از خود را تصدیق می کرد و حلال را از حرام مشکوک جدا می ساخت، این نسخه همان قرآن است. از او بخواهید تا با شما سخن گوید، او هرگز سخن نگوید، ولى من از او به شما خبر مى دهم، همانا در قرآن علم گذشته و علم آینده تا روز قیامت آمده است. میان شما حکم مى دهد و اختلافات شما را بیان مى کند، اگر از من قرآن را بپرسید به شما تعلیم می دهم.

حدیث شماره 6 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هیچ امرى نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند، جز آنکه پاسخ و ریشه آن در قرآن است، ولى عقل هاى مردم به آن نمی رسد.

حدیث شماره 5 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

ابوجارود گوید امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هرگاه به شما از چیزى خبر دادم از من بپرسید کجاى قرآن است؟» سپس حضرت ضمن گفتارش فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از قیل و قال و تباه ساختن مال و زیادى سؤال نهى فرموده است.» به حضرت عرض شد، پسر پیغمبر! همین مطلب را که فرمودید در کجاى قرآن است؟ فرمودند: «خداى عزوجل مى فرماید: در بسیاری از سخنان در گوشی (و جلسات محرمانه) آنها خیر و سودی نیست. جز کسی که [از این طریق] به صدقه، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم فرمان دهد. (114 نساء)؛ و فرمود و اموالتان را که خدا مایه قوام و برپایی [زندگی] شما گردانیده به سبک مغزان ندهید. (5 نساء)؛ و فرموده از چیزهایى که اگر براى شما آشکار گردد شما را اندوهناک مى ‏کند مپرسید. (101 مائده).

حدیث شماره 4 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی


امام صادق (علیه السلام) فرمود: «چیزى نیست، مگر آنکه درباره اش آیه قرآن یا حدیثى آورده شده است.»

حدیث شماره 3 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خدا حلال و حرامى نیافریده، جز آنکه براى آن مرزى مانند مرز خانه قرار داده است. آنچه که از جاده است، جزء جاده محسوب می شود و آنچه از خانه است به خانه تعلق دارد. تا آنجا که جریمه خراش و غیر خراش و یک تازیانه و نصف تازیانه (در حلال و حرام خدا) معین شده است.»

حدیث شماره 2 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام باقر علیه السلام مى فرمود: خداى تبارک و تعالى چیزى از احتیاجات امت را وانگذاشت جز آنکه آن را در قرآنش فرو فرستاد و براى رسولش بیان فرمود و براى هر چیز اندازه و مرزى قرار داد و براى راهنمائى آن رهبرى گماشت و براى کسى که از آن مرز تجاوز کند کیفرى قرار داد.

حدیث شماره 1 باب رجوع به قرآن و سنت و اینکه همه حلال و حرام و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداى تبارک و تعالى در قرآن بیان هر چیز را فرو فرستاده تا آنجا که به خدا سوگند! چیزى را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آنجا که هیچ بنده اى نتواند بگوید کاش این هم در قرآن آمده بود مگر اینکه آن را هم خدا در قرآن آورده است.

حدیث شماره 22 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «کسى را جز خدا تکیه‌گاه خود نگیرید که در این صورت مؤمن نباشید، زیرا هر گونه سبب و نسب و خویشى و تکیه گاه و بدعت و شبهه اى نزد خدا بریده و بى اثر است؛ جز آنچه را که قرآن اثبات کرده است.»

حدیث شماره 21 باب بدعت و رأی و قیاس ها کتاب فضل علم اصول کافی

 

قتیبه گوید مردى از امام صادق (علیه السلام) مسأله اى پرسید و حضرت جوابش را داد؛ مرد گفت: بر رأى شما ،اگر چنین و چنان باشد، جوابش چیست؟ امام فرمود: «خاموش باش، هر جوابى که من به تو مى دهم از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، ما از خود رأیى نداریم.»